فیلم Palm Springs بهترین اثر کمدی عاشقانه چند سال اخیر است
اگر به خاطر میانگین نمرات بسیار بالای Palm Springs در سایتهایی چون متاکریتیک و راتن تومیتوز و البته هنرنمایی اندی سمبرگ (Andy Samberg) دوست داشتنی نبود، احتمالا این فیلم به خاطر همزمانی انتشارش زیر سایه ...
اگر به خاطر میانگین نمرات بسیار بالای Palm Springs در سایتهایی چون متاکریتیک و راتن تومیتوز و البته هنرنمایی اندی سمبرگ (Andy Samberg) دوست داشتنی نبود، احتمالا این فیلم به خاطر همزمانی انتشارش زیر سایه فیلمهای پر سر و صدایی چون The Old Guard (بررسی ویجیاتو) و Greyhound قرار میگرفت و دیده نمیشد اما جدیدترین اثر مکس بارباکو (Max Barbakow) آنقدر بینقص، فوقالعاده و به یاد ماندنی است که نه تنها از تمامی فیلمهای چند وقت اخیر بهتر ظاهر میشود، بلکه به جرات خودش را به عنوان یکی از بهترین فیلمهای سال هم مطرح میکند.
ستینگ داستانی Palm Springs یکی از کلیشهایترین ایدههایی است که بارها روی پرده نقرهای به تصویر کشیده شده اما فیلم اتفاقا تمام در مورد دور زدن کلیشههاست. نایلز (با ایفای نقش اندی سمبرگ) مردی بینهایت پوچگرا است که به هیچکس و هیچچیز اهمیتی نمیدهد. روز عروسی دوست معشوقهاش، همان لباس هاوایی و شلوارکش را میپوشد، رابطه سردی با دوست دخترش دارد و ترجیح میدهد تمام روز استراحت کند و نوشیدنیاش را سر بکشد. اما خیلی زود دلیل این اتفاق مشخص میشود، نایلز در یک لوپ زمانی گیر افتاده است. هر روز برایش امروز است. شب که به خواب میرود، دوباره صبح به فریادهای میستی (Misty)، معشوقهاش، بیدار میشود و در مراسم عروسی شرکت میکند.
او برای رهایی از این وضعیت بارها تلاش کرده و حتی به هر شکل ممکنی خودش را به کشتن داده است اما اهمیتی ندارد حتی بعد از مرگ هم دوباره روز تکراریاش آغاز میشود. برای همین تعجبی هم ندارد، احتمالا هر کدام از ما جای او بودیم دچار تفکرات نهیلیستی و پوچگرایی میشدیم. اما همهچیز زمانی تغییر میکند که یکی از مهمانان عروسی یا به بیان بهتر خواهر عروس هم به همان غار اسرارآمیزی که نایلز از طریقش دچار این چرخه تکراری زمانی شده بود، قدم میگذارد و در این دنیای عجیب و غریب همراهش میشود.
نایلز دیگر باور دارد که زندگیش تا ابد قرار است این شکلی باشد. در فیلم هیچ وقت اشاره مستقیمی نمیشود که چند سال از اسیر شدن او در این لوپ زمانی میگذرد اما ظاهرا به اندازهای است که او حتی شغل خودش را هم فراموش کرده. اما سارا بر خلاف او نمیتواند این حقیقت را بپذیرد. صحبت بیشتر در مورد داستان حتی بدون اسپویل کردن بدون شک لذت تجربه آن به دست خودتان را میگیرد اما بگذارید خیالتان را راحت کنم، هر چقدر هم که Palm Springs به فیلمی چون Groundhog Day شباهت داشته باشد باز هم به موقع ثابت میکند که یک فیلم کلیشهای دیگر نیست.
فیلم سینمایی و سریال در مورد سفر در زمان یا گیر افتادن داخل یک چرخه زمانی ثابت بسیار زیاد است اما تکراری بودن سوژه به شرطی که صرفا نقش یک ستینگ را ایفا کند و روایت داستان با مسیر خاص خودش جلو برود، هیچ اشکالی ندارد. همین موضوع هم در مورد پالم اسپرینگز صدق میکند. با اینکه نمیتوان منکر الگو گرفتن این فیلم از اثرهای سینمایی دیگر شد اما اندی سیارا (Andy Siara)، نویسنده فیلم، داستانی کاملا متفاوت برای تعریف کردن دارد که اتفاقا روی این ستینگ جالب و تکراری به خوبی مینشیند و البته تا حد زیادی هم به شکل اتفاقی با حال و روز قرنطینه امروز ما هم سازگار است.
اما از داستان صاف و ساده اما تاثیرگذار فیلم که بگذریم، هنرنمایی بینظیر اندی سمبرگ و کریستین میلیوتی است که واقعا پالم اسپرینگز را به چنین فیلم خوشساخت و بینظیری تبدیل میکند. هماهنگی و شیمی بین این دو آنقدر فوقالعاده است که هر دقیقه از فیلم را به راحتی مال خودشان میکنند. شخصیتهای تقریبا متضاد اما در عین حال مشابه این دو به خوبی در هم چفت میشوند و نویسنده و کارگردان هم با دیالوگها و تصمیمات درستشان تا انتهای فیلم یکی از بهترین و باورپذیرترین زوجهای سینمایی را تحویلتان میدهند. تازه به این ترکیب ایدهآل، چندین نقش فرعی عالی دیگر و بازیگری چون جی کی سیمونز (J.K. Simmons) را هم اضافه کنید که همگی به خوبی از عهده نقشهایشان بر میآیند.
احتمالا اگر کارگردان و نویسنده دیگری پشت این پروژه بودند، وسوسه میشدند تا با پر رنگ کردن نقش بازیگرهای محبوب دیگر هم مدت زمان فیلم را بیشتر کنند و هم در نتیجه تمرکز از روی دو ستاره اصلی فیلم دور شود. اما در Palm Springs هر بازیگر و نقشی هر چقدر معروف یا کوتاه کارش را به بهترین شکل ممکن انجام میدهد و اجازه میدهند داستان آنطور که باید جلو برود.
به جز پیشروی درست داستان، نتیجه دیگر این تیم خوب بازیگری و دیالوگهای بینقص، بار کمدی بسیار قوی Palm Springs است. فیلم برای خنداندن شما زور نمیزند و در عین حال موفق میشود بسیار هوشمندانه از ابتدا تا انتها با ریتم خوب خود لبخند را روی لبهای شما نگه دارد حتی در صحنههایی که این خندهها و لبخندها شاید با قطرات اشکی هم همراه شود. از آن اشکهای ذوق و از روی احساساتی که ناخودآگاه از گونهها سرازیر میشوند و آن موقع است که میفهمید واقعا در حال تماشای فیلم خوبی هستید.
هسته دیگر یک فیلم کمدی عاشقانه هم خب بدون شک بار احساسی و رمانتیک ماجرا است. بیشتر فیلمهای هالیوودی این سبک هم حتی اگر موفق به ارائه کمدی موفقی شوند، معمولا در زمینه عاشقانه یا آنقدر خودشان را بیش از حد جدی میگیرند یا دست روی تکراریترین سوژهها میگذارند که در نهایت به اثری ماندگار تبدیل نمیشوند و خیلی از ما هم به خاطرشان از این ژانر زده میشویم. اما باور نکردنی است که Palm Springs در این زمین هم بیعیب و ایراد جلو میرود. داستان فیلم و روابط بین کاراکترها به شکلی است که هر لحظه احتمال دارد کارگردان با یک اشتباه تمام زحمات خود را به باد دهد و فیلم را به یک اثر معمولی تبدیل کند اما شگفتانگیز است که چطور هر بار مکس بارباکو و اندی سیارا، کارگردان و نویسنده فیلم بهترین تصمیم ممکن را میگیرند.
بیشتر بخوانید:
- 14 بازیگر علاقهمند به بازیهای ویدیویی – از زک افرون تا مگان فاکس
- نقد فیلم مولان – دختری با کفشهای آهنی
- با غمانگیزترین فیلمهای هالیوودی آشنا شوید [قسمت اول]
شاید بخشی از آن به این موضوع بر میگردد که Palm Springs از آن فیلمهای پر زرق و برق هالیوودی نیست. فیلم از لحاظ بودجه ساخت و هزینه بیشتر به فیلمهای اروپایی مستقل شباهت دارد و این البته زیرکی شبکه Hulu برای سرمایهگذاری روی چنین پروژه و تیم فوقالعاده را نشان میدهد. شاید سکانسهای نسبتا اکشن فیلم در سادهترین حالت ممکن اجرا شده باشند اما در عوض پالم اسپرینگز با قاببندیهای فوقالعادهاش آن هم در لوکیشن محدود فیلم غوغا میکند.
پالم اسپرینگز از آن فیلمهایی است که در ظاهر داستانی ساده و چند خطی دارد و خوشبختانه نویسنده هم با اغراق و نوشتن دیالوگهای مصنوعی تلاش نمیکند داستان را از آنچه که باید بیشتر جدی بگیرد. فیلم درست شروع میشود، با ریتمی ایدهآل جلو میرود و قبل از آنکه بخواهد از مسیرش خارج شود، با اندینگ جالبی به پایان میرسد.
همین موضوع اتفاقا باعث میشود تا در کمال سادگی آن پیغامهای عمیق و اصلی فیلم هم از راه درستش به مخاطب برسند. Palm Springs در مورد تنهایی و غم آن است. در مورد دنیایی است که در آن زندگی میکنیم و اکثر اوقات این جهان آنقدر احمقانه و بیهدف میشود که به نظر میرسد ما هم هیچ نقش مهمی در آن نداریم. اما حتی اگر قرار باشد تا ابد زنده بمانیم و عذاب بکشیم، حضور در چنین دنیا و گیر افتادن در این چرخه زمانی به همراه یک نفر دیگر بهتر از تنها بودن است. پیشنهاد میکنم از بین تمامی فیلمهای مطرحی که در چند وقت اخیر منتشر شدند، اول از همه به سراغ Palm Springs بروید و اجازه دهید یک ساعت و نیم از دنیای خسته کننده این روزها جدا شوید و خودتان را درگیر یک کمدی عاشقانه دوست داشتنی کنید.
بیشتر بخوانید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
بر ملولان این مکرر کردن ست،
نزد من عمر مجدد بردن ست
این فیلم سعی میکنه تا به مساله دشوار و پیچیده کسالت و افسردگی وجودی، راهکاری بیابد: و عشق حقیقی را تنها راه نجات میداند، عشقی که از دل تاریکی و پوچی و بعد از خستگی و ملالت، ظاهر میشود و تولدی دوباره میبخشد. بعبارتی باید نیمه گمشده را پیدا کنیم، تا آرامش بیابیم. حتی دشمنش هم پس از تشکیل خانواده مورد دلخواهش، با وی دوست میشود
فیلم رو دیدم واقعا فیلم خوبی بود