ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

اخبار و مقالات

بالاخره سر از راز Death Stranding درآوردیم

از زمانی که کوجیما برای نخستین بار از دث استرندینگ رونمایی کرد، تریلر گنگ بازی که گویا پر از مفاهیم عمیق بود گیمرها را به گمانه‌زنی درباره داستان مد نظر کوجیما وا داشت. برخی معتقد ...

شایان ضیایی
نوشته شده توسط شایان ضیایی | ۳۱ مرداد ۱۳۹۸ | ۱۷:۳۰

از زمانی که کوجیما برای نخستین بار از دث استرندینگ رونمایی کرد، تریلر گنگ بازی که گویا پر از مفاهیم عمیق بود گیمرها را به گمانه‌زنی درباره داستان مد نظر کوجیما وا داشت. برخی معتقد بودند دث استرندینگ یک بازی در بطن یک بازی دیگر است، برخی آن را مرتبط با نظریه بیگ بنگ می‌دانستند و برخی آینده‌ای را متصور می‌شدند که واقعیت مجازی در آن، به ارتباطات فرمی کاملاً دیجیتالی داده. و در این دو-سه سال، شخص کوجیما بارها به این اشاره داشت که دث استرندینگ درباره اتصال است. گفتن این جمله ساده‌تر از درکش بود، اما حالا جاش وست از وب‌سایت گیمز رادار که شاهد نمایشی پشت درهای بسته از دث استرندینگ بوده، توضیحی واضح برای جمله نامفهوم کوجیما دارد. یادداشت کوتاه اما خواندنی او را به بدون هیچ کم و کاست مطالعه کنیم.


من دث استرندینگ را در گیمزکام دیده‌ام، و فکر می‌کنم بالاخره می‌دانم ماجرای لعنتی از چه قرار است. موضوع اینست که شاید بتوان خیلی ساده این حقیقت جهان‌شمول را فراموش کرد: تمام بازی‌ها با مفهومی ساده آغاز می‌شوند. این موضوع درباره تک تک ویدیوگیم‌های صنعت صادق است - بله، حتی بازی‌هایی که هیدئو کوجیما سکان‌دارشان است.

به همان اندازه که بازی‌ها ذاتاً سیاسی، عامدانه مبهم و بدون تردید فراطبیعی هستند، هرکدام‌شان در قلب خود ایده‌ای دارند که به آسانی قابل فهم است. این موضوع درباره Snatcher مصداق داشت. درباره Boktai: The Sun is in Your Hands، متال گیر، Policenauts و آن مقدار اندکی از Silent Hills که خوش شانس بودیم تا از لنز P.T. ببینیمش مصداق داشت؛ و حدس می‌زنید چه؟ درباره دث استرندینگ هم مصداق دارد.

باید مزخرفات زیادی را کنار بزنید تا به آن برسید، اما آنجاست، پیچیده شده در میان تم‌های مادرانگی که کوجیما در کشف‌شان بسیار مصمم به نظر می‌رسد. برای درک دث استرندینگ -هدف پشت روایتش و آن نوع از چیزی که می‌خواهد باشد- باید BBها و BTها و سیستم‌های ادرارش که به شکلی عجیب جذاب ظاهر می‌شوند را فراموش کنید.

چهره‌های آشنا با صداپیشه‌های ناآشنا را فراموش کنید، همینطور گردباد استعارات متغایر علمی-تخیلی را که در هر لحظه از زمان، برای جلب توجه شما به‌هم پیچیند. هیدئو کوجیما برای مدتی طولانی (و به شکلی نسبتاً ناموفق) در تلاش بوده که توضیح دهد دث استرندینگ یک بازی درباره اتصال است، و به خاطر یک نمایش پشت درهای بسته بود که بالاخره من ایده‎ای واضح درباره هدف پشت توضیحات دشوارش یافتم.

دث استرندینگ واقعاً درباره اتصال است

دث استرندینگ

چیزی که برای من منحصر به فرد ظاهر شد این بود که بازی در هسته‌اش چقدر ساده است. دث استرندینگ یک بازی درباره قدم زدن است. در نقش سم پورتر بریجز (یا آنطور که احتمالاً می‌شناسیدش، نورمن ریداسی که در دره وهمی گیر افتاده)، موظف هستید که از کرانه شرقی آمریکا به غرب بروید و در این مسیر گره‌های ارتباطی مختلفی را مجدداً فعال‌سازی کنید و همه این‌ها با هدف پخش کردن پیامی از امید میان سرزمینی که تکه تکه شده و از هم گسیخته - رساندن ایده اتحاد به گوش جماعتی ایزوله که به جای عشق، تناقض را مبادله می‌کند. این دث استرندینگ است.

و به این ترتیب، قدم برخواهید داشت. قدم‌های آمِلی را دنبال خواهید کرد، دختر رییس جمهور شهرهای متحده آمریکا که پیش از شروع بازی، خود وارد سفری از شرق به غرب همراه یک کاروان شده. او این کار را با هدف راه‌اندازی شبکه‌ای از رله‌های ارتباطی در سراسر کشور انجام داد، شبکه‌ای که می‌تواند پیام اتحاد را از سوی مادرش، بریجت برساند؛ کسی که خودش با مرگ فاصله چندانی ندارد. آن پیام اینست که تمام مشکلات جهان لازم نیست با زور حل شود، در عوض، این امید است که می‌تواند ما را دور یکدیگر جمع کند.

چنین کاری بعد از اینکه شهر سنترال نات با یک حمله تروریستی نابود شد ضروری است؛ حمله‌ای به کمک «ووید آوت‌ها»، یعنی عمل بازگشتن از «آن سو» توسط آنتاگونیست‌های اصلی بازی. این موضوع منجر به جدایی گروه‌هایی از مردم از یکدیگر و همینطور از دولت شده و هرکدام در ترس، تصمیم گرفته‌اند که راهشان را به تنهایی در زمین‌های متروک در پیش بگیرند.

در لبه اقیانوس آرام، شهر اج نات سیتی جای گرفته؛ منزلگاه گروهی که نیرویی غیرمتمرکز معرفی می‌شود - هومو دیمنزهای جدایی‌طلب و تروریست - و آن‌ها می‌خواهند از استقلال خود اطمینان حاصل کنند. در این مسیر به سمت اج نات سیتی -در این مسیرِ برقراری ارتباط با خطرناک‎ترین و جدا افتاده‌ترین بخش از این آمریکای از هم گسیخته- است که آملی اسیر می‌شود؛ او در هر چیزی که تا به امروز دیده‌ایم، به شکل یک تصویر هولوگرامی برای سم ظاهر می‌شود، هیچوقت پیر نمی‌شود و همیشه برای او شبیه به زمانی است که «قبلاً در ساحل» بود. به سم می‌گوید که در امان است و این آزادی را دارد که هرچقدر می‌خواهد با او صحبت و از تاسیسات استفاده کند -در زندان نیست، این را گوشزد می‌کند- فقط نمی‌تواند از مرز اج نات سیتی خارج شود.

کشور را به شبکه ارتباطی متصل کن، ببین آیا می‌توانی آملی را از دست هومو دیمنزها و رهبرشان، هیگز -همان مردی که ماسک طلایی بر صورت زده و توسط تروی بیکر صداپیشگی می‌شود- نجات دهی یا خیر و پیام رییس جمهوری در حال مرگ را برسان تا از روند برگشت‌ناپذیر شکست جامعه جلوگیری کنی. این داستان شما در دث استرندینگ است: از این پیچیده‌تر نیست. این عامل محرک شما در جهان و عامل پیشرانه شما در گیم‌پلی است.

باقی مسائل جار و جنجال است - مجموعه‌ای از مفاهیم پر ایما و اشاره عملی-تخیلی و گیمیفیکیشن برای ایجاد کشمکش در داستان. دث استرندینگ عنوانی است درباره سفری طولانی، درباره فعال‌سازی رله‌های ارتباطی و درباره رساندن محموله‌هایی به نقاط ایزوله آمریکا برای بنیان گذاشتن استرندهای [رشته‌های] ارتباطی - برقراری ارتباط با افراد دیگر با هدف دمیدن امید به جامعه‌ای رو به زوال.

ماجرای گردنبند سم را می‌دانم

دث استرندینگ

می‌دانم که همه ما شدیداً با تئوری‌های مربوط به دث استرندینگ سرگرم شده‌ایم، تلاش کرده‌ایم بفهمیم گردنبند سم چیست و ممکن است نمایانگر چه باشد. رازی جذاب است، مگر نه؟ گردنبندی شامل شش تگ، که روی هرکدام معادله‌هایی مختلف حکاکی شده - دستگاهی که به نظر می‌رسد گاهی از گرانش هم سرپیچی می‌کند؛ چقدر هیجان‌انگیز.

در تریلری پشت درهای بسته که داستان و پس‌زمینه بازی را معین می‌کند، مشخص شد که گردنبند یک Q-PIP است که توسط دای‌هادرمن -مردی که با ماسک مشکی‌رنگ در تریلرها دیده می‌شود- به سم داده شده. گردنبند یک کلید امنیتی است. نه مثل گمانه‌زنی‌های ما درباره یک کلید باحال که از طریق معادلات اینشتین تار و پود زمان را دچار اختلال یا حقیقت را دگرگون می‌کند، بلکه یک کلید واقعی. می‌دانید، مثل همان کلیدهایی که پستچی‌ها برای باز کردن صندوق‌های پستی با خود حمل می‌کنند.

بله، از Q-PIP برای باز کردن ترمینال‌های Cryon استفاده می‌شود - رله‌هایی ارتباطی در سراسر جهان که آفلاین شده‌اند. ایده اینست که سم هر ترمینال را از طریق کنترل پنل مخصوص آن ایستگاه به شبکه کلی وصل می‌کند که سپس به شکل‌گیری ارتباط، یا می‌دانید، استرند منجر می‌شود. ترمینال را به شبکه متصل کنید و شهرهای متحده آمریکا می‌تواند دامنه پیامش را اندکی بیشتر گسترش دهد و گام به گام، به بازسازی اتصال میان ملت نزدیک‌تر شود. به سم به چشم مهندسی نگاه کنید که توسط دولت ایالات متحده به خدمت گرفته شده تا به آرامی خطوط تلفن آسیب‌ دیده در سراسر کشور را تعمیر کند؛ همه این‌ها در تلاش برای مخابره یک پیام سیاسی مهم تا هم به شکلی استعاره‌ای و به هم معنای واقعی کلمه، تمام ملت دوباره به یکدیگر متصل شود.

همینطور که این اتصالات را برقرار می‌کنید، قادر به باز کردن نقشه و پایش میزان پیشرفت‌تان در سراسر کشور هستید. نوعی شعاع واضح روی نقشه قرار دارد که نشان می‌دهد چه میزان از یک محیط به شبکه متصل شده است. و همینطور که کوئست‌های مختلف را برای کاراکترهای مختلف انجام می‌دهید و پیام‌هایشان را می‌رسانید، متراژهایی هم ظاهر می‌شوند که به شما استرندهای برقرار شده با آن‌ها را نشان می‌دهد.

اگر صادق باشم، بعد از دیدن این بخش از بازی، کاملاً متقاعد نشده‌ام که این بازی پیرامون Synchronization Viewpointهای اساسینز کرید ساخته نشده است. بهترین راه برای تصویرسازی این سیستم‌ها، درنظرگیری اتفاقی است که بعد از بالا رفتن شما از برج‌ها در اساسینز کرید می‌افتد؛ ویو را در بر می‌گیرید و انبوهی از نشانگرهای مسیر ظاهر می‌شوند.

دث استرندینگ

وقتی اینقدر زوم آوت می‌کنید، دث استرندینگ رضایت‌بخش می‌شود. این بازی کالکشنی از مفاهیم اتفاقی نیست که صرفاً به خاطر روابط دوستانه کوجیما در هالیوود به یکدیگر متصل شده باشند، بلکه بازی‌ایست با ایده‌ای ساده و پیامی ساده. این اتفاق خوبی است، چون علی‌رغم تمام این تفاسیر، چیزهای بسیار کمی درباره بازی می‌دانیم و این موضوع با درنظرگیری عرضه دث استرندینگ در روز ۱۷ آبان اندکی ترسناک است.

واقعاً نمی‌دانیم که مسیریابی و پیمایش چطور انجام خواهد شد، فارق از درک اینکه یک نردبان وجود دارد که می‌تواند میان دو فضای غیرممکن پل بزند. هیچ ایده‌ای نداریم که مکانیک‌های مبارزه چطور خواهد بود؛ کوجیما می‌گوید این یک بازی مخفی‌کاری نیست، اما چیزی ندیده‌ایم که خلافش را اثبات کند.

نمی‌دانیم المان‌های آنلاین چطور کار می‌کند، جز اینکه بازیکنان می‌توانند به صورت همگام‌سازی شده در یک نقطه ادرار کنند تا نوعی قارچ عظیم ظاهر شود. همینطور چیزهای زیادی درباره «آن سو» یا دشمنان شیطانی‌ای که وارد این واقعیت می‌شوند -و با نوعی سیم مشکی‌رنگ و قطور به شکلی دیگر از هستی متصل هستند- نمی‌دانیم.

و قطعاً نمی‌دانیم چرا کوجیما اینقدر مصمم به ساخت رشته‌های روایی، پیرامون نوزادانی است که در دوران جنینی دارند می‌پوسند. اما می‌دانیم که قرار است کلی راه برویم، کلی نقاط از پیش تعیین شده را فعال کنیم، کلی فچ کوئست پشت سر بگذاریم و روایت داستان سرراستی خواهیم داشت که به آسانی قابل فهم است. تمام این‌ها برای من کافیست.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (2 مورد)
  • ...KIAN...
    ...KIAN... | ۳۱ مرداد ۱۳۹۸

    بنظرم کوجیما اگه این ایده رو میرفت باهاش سریال میساخت خیلی بهتر میشد...

  • JEFRiUM
    JEFRiUM | ۳۱ مرداد ۱۳۹۸

    به این سادگی ها نیست.
    حتما بازی پیچیده ایی هستش.

مطالب پیشنهادی