ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

اخبار و مقالات

الن ویک ۲ از چه فیلم و سریال‌هایی الهام گرفته‌ است؟

پس از ۱۳ سال آزگار، الن ویک با نوشتن یک قصه تازه ما را به دنیای کابوس‌وارش فرا می‌خواند. حواس‌تان باشد این داستان قرار نیست طبق میل شما پیش برود. این داستان زنده زنده شما ...

هدایت واحدی
نوشته شده توسط هدایت واحدی | ۳۱ شهریور ۱۴۰۲ | ۲۳:۰۰

پس از ۱۳ سال آزگار، الن ویک با نوشتن یک قصه تازه ما را به دنیای کابوس‌وارش فرا می‌خواند. حواس‌تان باشد این داستان قرار نیست طبق میل شما پیش برود. این داستان زنده زنده شما را خواهد بلعید. این داستان یک هیولا است، و هیولاها نقاب‌های فراوانی بر چهره می‌زنند.

از قصه‌های پلیسی دلخراش Max Payne تا ساختمان و تاسیسات Control، ساخته‌های رمدی همیشه از کتاب‌‌ها و فیلم و سریال‌های تلویزیونی الهام بسیاری گرفته‌اند و این موضوع در رابطه با Alan Wake 2 هم صدق می‌کند. جدیدترین محصول رمدی تلفیقی از یک داستان کارآگاهی و طیف وسیعی از زیرژانرهای وحشت است که در یک نقطه با سبک منحصربه‌فرد این استودیوی فنلاندی عجین می‌شود. همین مساله هم باعث شد تا در این مطلب، آثار سینمایی و تلویزیونی که الهام‌بخش و هدایتگر تیم رمدی برای ساخت الن ویک ۲ بوده‌اند را فهرست کنیم. با ویجیاتو همراه باشید.

فیلم سینمایی موروثی (Hereditary)


به‌نظرم جنبه‌ی وحشتناک آن (موروثی) این است که شما را به طرز خوبی شوکه می‌کند. با شوکه کردن شما را به سمت یک نوع بیداری (آگاهی) می‌کشاند... به نوعی درد واقعیِ این آدم‌ها (شخصیت‌های داستان). واقعا اینگونه است. بیشتر شبیه به یک کابوس و خیال‌‌پردازی می‌ماند.

مارتین اسکورسیزی؛ کارگردان آثار بسیار شاخصی نظیر Taxi Driver و Shutter Island

«موروثی» به عنوان اولین فیلم بلند در کارنامه‌ی آری استر، روایتگر داستان یک خانواده سوگوار است که توسط یک‌سری رویدادهای ناگوار و آزاردهنده تسخیر شده‌اند. پس از فوت مادرِ آنی، خود او (تونی کولت) به همراه شوهر (گابریل بیرن)، پسر (الکس وولف) و دخترش (میلی شاپیرو) همگی در حال دست و پنجه نرم کردن با غمِ از دست دادن یکی از عزیزان‌شان هستند. از همین رو هر یک از اعضای خانواده برای کاهش درد و غمی که متحمل می‌شوند به ابزار مختلفی روی می‌آورند. در این بین آنی سعی می‌کند برای هضم عذابی که در آن غوطه‌ور است به ماورالطبیعه متوسل شود. نتیجه اما چیزی نیست جز کشف اسرار شوم و تروماهای عاطفی‌ای که نسل اندر نسل در سایه‌ها این خانواده را تعقیب کرده و تجربه‌ی دردناکی برای هریک از آن‌ها به جای می‌گذارند.

فیلم Hereditary از آن دسته آثاری است که دلایل بسیاری برای لذت بردن (و البته وحشت کردن) از آن وجود دارد. پربار بودن داستان چندلایه‌ی اثر شما را مجاب می‌کند تا برای فهم تمام و کمال و درک جزئیات و پیچیدگی‌هایش بیش از یک بار به تماشای آن بنشینید و بارها این رویای هذیان‌وار را تجربه کنید تا به جواب پرسش‌های‌تان دست یابید. نکته‌ای که در رابطه با این فیلم و اکثر موارد ذکر شده در این فهرست دوست دارم، این است که تماشای آن‌ها برای بار دوم و سوم به مراتب هیجان‌انگیزتر هم می‌شود. هر دور که این آثار سینمایی را از نو می‌بینید متوجه نکته‌ای می‌شوید که در دور قبل ندیده بودید و سرنخی را به دست می‌آورید که تهش به یکی دیگر از لایه‌های فیلم و مضمامینش متصل است. با تمام این‌ها اما «موروثی» پیش از قرارگیری در دسته‌بندی ژانر وحشت، یک درام خانوادگی است. اثری که از رنج و شکنجه‌ی کاراکترهایش نه به عنوان وسیله‌ای برای پیش‌برد قصه که ابزاری برای متصل کردن تماشاگر به دنیای فیلم بهره می‌برد. همان‌طور که گفتم دلایل متعددی برای سرمست شدن با Hereditary وجود دارد.

تنشی که در میان شخصیت‌ها موج می‌زند و پیوند خانوادگی گسسته‌ای که ثانیه به ثانیه آشکارتر می‌شود از مواردی هستند که عمیقا مخاطب را به فکر فرو می‌برد. با این وجود همذات‌پنداری مخاطب با خانواده گراهام زمانی اوج می‌گیرد که اجراهای عمیقا ستودنی و دلهره‌آور بازیگران ستاره‌اش را به چشم ببینید. برای مثال میلی شاپیرو به طرز باورنکردنی‌ای حسابی از پس ایفای نقش یک بچه عجیب و غریب که گاهی برایش ترحم به خرج می‌دهیم، برمی‌آید. گابریل بیرن اجرای بسیار باورپذیری از یک پدر صبور که خم به ابرو نمی‌آورد را ارائه می‌دهد و الکس وولف هم در نقش یک نوجوان که با بحران‌های متفاوتی روبه‌رو است و سعی دارد بفهمد قضیه از چه قرار است بازی کم‌نظیری از خود به نمایش می‌گذارد. با این وجود گل سرسبد تیم بازیگری اثر کسی نیست جز تونی کولت. او در نقش مادر خانواده به طرز اعجاب‌انگیز و خارق‌العاده‌ای برای واقعی بودن کارکتر «آنی» سنگ تمام می‌گذارد و با طیف وسیعی از احساسات و عواطف نظیر پشیمانی، رنج، خشم، توهم، اضطراب، جنون، شوکه شدن، عشق، از دست دادن و ترس و وحشتی که از خود بروز می‌دهد، ارزش تماشای مخلوق استر را دوچندان می‌کند.

از سوی دیگر «موروثی» برای ترساندن مخاطب خود به شیوه‌های معمول و پیش‌پاافتاده‌ای همچون جامپ‌اسکرها تکیه نمی‌کند و در مدت زمان حدودا ۲ ساعته‌ی فیلم این مورد استفاده بسیار کمی دارد. «موروثی» به بیان دیگر گنجینه نایابی است که به جای تمرکز بر هیولاهای ترسناکی که از دل تاریکی بیرون می‌پرند، درون غم‌زده‌ی کاراکترهایش را تا رسیدن به نیمه‌ی تاریک، ترسناک و غیرقابل توقف‌شان کند و کاو می‌کند؛ رازآلود، رعب‌آور و اندوهناک.

فیلم سینمایی فارگو (Fargo)


از منظر کارگردانی هنری، ما بسیاری از آثار برادران کوئن مثل «فارگو» را از نظر گذراندیم. (چرا که) نمی‌خواستیم (بازی الن ویک ۲) حس خیلی مدرنی ارائه دهد، نیاز داشت این احساس را القا کند که مکانی از دست رفته و گمشده در زمان است.

صحبت‌های کایل رولی (Kyle Rowley)؛ کارگردان بازی Alan Wake 2 طی مصاحبه‌ای با رسانه IGN

شاهکار سینمایی ایتن کوئن و جوئل کوئن یک اثر تقریبا بی‌نقص است که گذر زمان هیچ تاثیری بر آن نداشته و حال که قریب به سه دهه (به‌طور دقیق ۲۷ سال) از اکرانش می‌گذرد کماکان مثل روز اول رک، بی‌رحم و دیدنی است. داستان این فیلم که بر اساس حوادث رخ‌داده در دنیای واقعی جریان دارد، شخصیت جری لاندگارد (ویلیام اچ. میسی) را تحت نظر می‌گیرد. او که در نمایندگی فروش ماشین پدر زنش کار می‌کند حال با یک‌سری مشکلات مالی مواجه شده است. بدین ترتیب جری حقه‌های مختلفی سوار می‌کند تا از پدر زنش برای جور کردن پولی که توضیح داده نمی‌شود چرا به آن نیاز دارد، کلاهبرداری کند. وقتی هم که اختلاس هنگفت جری در شرف آشکار شدن قرار می‌گیرد، او نقشه می‌کشد دو آدم جانی را استخدام کند تا همسرش را گروگان بگیرند و اینگونه پدر زن ثروتمندش را مجبور کند مبلغی را که او نیاز دارد پرداخت کند. از لحظه‌ی گروگان‌گیری اما هیچ چیز درست پیش نمی‌رود و قضیه‌ای که قرار بود یک آدم‌ربایی بدون خشونت باشد، رفته رفته سبب مرگ آدم‌های دیگر شده و پای پلیس نیز به ماجرا باز می‌شود. مارج گاندرسون (فرانسیس مک‌دورمند) یک کلانتر باردار است که سعی دارد راز این معمای قتل را کشف و فرد خطاکار را به سزای اعمالش برساند.

عناصر و المان‌های فراوانی هستند که حین تماشای فارگو مخاطب را حیرت‌زده می‌کنند. از آن‌جایی هم که با یک اثر شاهکار و تا حدودی بی‌نقص طرف هستیم، خب طبیعی است که تک تک اجزای فیلم عملکردی درخشان داشته باشند. با این حال وقتی حرف از آثار سینمایی برادران کوئن به میان می‌آید، امکان ندارد در مرحله اول به چیزی جز فضاپردازی‌ها فکر کنیم. فضاپردازی‌ای که به لطف فیلمبرداری شدیدا تحسین‌برانگیز راجر دیکینز و برداشت‌هایی که ثبت کرده، به‌طرز وسواس‌گونه‌ای دقیق و در راستای خلق اتمسفری که حال و هوای زمستان خشک و یخ‌زده‌ی مینه‌سوتا در اواخر دهه هشتاد میلادی (۱۹۸۰) را تداعی می‌کند، در ادامه به امضای اصلی سریال Fargo هم تبدیل شد.

مورد بعدی کمدی سیاه «فارگو» است که در ترکیب با داستان جنایی و خونین آن باعث شد تا این اثر در شصت و نهمین دوره از مراسم اسکار برنده دو جایزه شامل بهترین فیلمنامه غیراقتباسی شود. حضور طنز تلخ در فارگو (که همواره در بستر دیگر آثار سینمایی کوئن‌ها جا خوش کرده است) در اکثر سکانس‌های فیلم مخاطب را بین خندیدن و کمی بعدتر عمیق شدن در جنایت‌هایی که به چشم می‌بیند جابه‌جا می‌کند. در انتها نیز باید به شخصیت‌های سرراست فیلم اشاره کنیم که احتمالا به همین خاطر است که نتوانسته‌ایم هیچ‌گاه آن‌ها را از ذهن بزداییم. برای مثال بیایید روی کاراکترهای اصلی فیلم تمرکز کنیم. مارج گاندرسون؛ افسر پلیس محلی در طول فیلم یک شخصیت تماما مثبت است که تمام تلاشش را برای دستگیری خطاکاران و آوردن خوبی به این دنیا لحاظ می‌کند. نقطه مقابل گاندرسون، شخصیت‌های جنایتکارِ کارل و گایر هستند که نه‌تنها هیچ اخلاقیاتی را برای زیر پا گذاشتن، باقی نمی‌گذارند که به بیانی ساده‌تر اصلا هیچ اصول اخلاقی برای رعایت کردن ندارند و برای رسیدن به خواسته‌هایشان هر رفتار ناشایستی را انجام می‌دهند. در آخر هم جری را داریم که یک شهروند معمولی محسوب می‌شود اما با تصمیماتی که برای زندگی‌اش اتخاذ می‌کند کم‌کم به بیراهه کشیده می‌شود؛ فردی که تک‌تک ما در جامعه را نمایندگی می‌کند و فیلمسازان بدون هیچ‌گونه استعاره و پیچیدگی خاصی به طرز واضحی (در قالب شخصیت جری) بهمان هشدار می‌دهند که پیش از هر چیز، حسابی به عواقب اعمال‌مان فکر کنیم.

فیلم سینمایی هفت (Se7en)


به‌نظر من یک (داستان) معمایی کارآگاهیِ واقعا عالی زمانی رقم می‌خورد که شما بتوانید خود را به جای کارآگاه قرار دهید و به چیزها دقت کرده، ارتباطات (سرنخ‌ها) را بررسی کنید و همه‌چیز را کنار هم بگذارید.

وقتی که به ساگا (شخصیت کارآگاه قابل بازی در الن ویک ۲) نگاه می‌کنم، (الهامات) بسیاری از فیلم «هفت» را به چشم می‌بینم. او یک حرفه‌ای تمام‌عیار است و در کاری که انجام می‌دهد بسیار استعداد دارد. او در اینجا به همراه همکارش؛ الکس کیسی در تلاش‌اند تا به پاسخ رمز و رازهایی که به‌نظر حل‌نشدنی هستند، دست یابند.

یک‌سری ارجاعات دوست‌داشتنی (در بازی) وجود دارد که واقعا من را یاد مورگان فریمن و برد پیت (بازیگران نقش اصلی فیلم سینمایی هفت) می‌اندازد و بی‌شباهت (به آن‌ها) نیست.

صحبت‌های مالی مالونی (Molly Maloney)؛ طراح روایت داستانی بازی Alan Wake 2 طی مصاحبه‌ای با رسانه IGN

داستان فیلم «هفت» حول محور دو کارآگاه، یکی تازه‌کار (برد پیت) و دیگری باتجربه (مورگان فریمن) در جریان است. این دو در تلاش هستند تا یک قاتل زنجیره‌ای را دستگیر کنند؛ فردی که قربانی‌هایش را بر اساس وجود یکی از هفت گناه کبیره (خشم، حسادت، حرص و طمع، پرخوری، تنبلی، شهوت، غرور) در خصلت‌های رفتاری‌شان مجازات می‌کند و خود و جنایت‌هایش را به عنوان آگاهی‌بخش جهان از این گناهان مرگبار، توجیه می‌کند. «هفت» در یک صبح بارانی، در حالی که افسر میلز (برد پیت) خود را به صحنه قتل می‌رساند شروع می‌شود و کم‌کم ما را با این دو کارآگاه و دیدگاه متفاوت‌شان آشنا می‌کند. در حالی که میلز تمام تمرکز خود را برای گیر انداختن فرد جانی به کار می‌گیرد، سامرست (مورگان فریمن) به نحوی در تلاش است تا بفهمد روش عمل قاتل چیست و انگیزه‌ی واقعی او را درک کند.

دیوید فینچر با کارگردانی Se7en (دومین فیلم بلند کارنامه‌اش)، سبک سینمایی تاریک و دلگیر، صیقل‌خورده و البته نفس‌گیرش که تا به امروز به عنوان مولفه‌های اصلی او شناخته می‌شوند را بنا نهاد و بدین ترتیب یکی از برترین فیلم‌های نوآر را خلق کرد. شدت سیاهی و ناامنی در دنیای فیلم «هفت» بی‌آنکه المانی از ژانر وحشت داشته باشد، اتمسفر ترسناکی پدید می‌آورد. ترسی که با پرداخت به درونیات و جنایات رومزه انسان‌ها بهمان نشان می‌دهد بزهکاری بشر تا کجا که پیش نخواهد رفت. جالب است بدانید مدیران کمپانی نیو لاین سینما (New Line Cinema) در ابتدا با پایان بسیار ناراحت‌کننده‌ی فیلم مخالفت کردند و خواستار اتمام یافتن خط داستانی اثر به نحوی دیگر بودند. اما از آنجایی که برد پیت به این تصمیم اعتراض کرد و گفت در صورت تغییر صحنه پایانی نقشی در آن بازی نمی‌کند، آن‌ها متقاعد شدند تا اختتامیه اثر را دست‌نخورده رها کنند.

فیلم «هفت» قطعا نمونه خوبی از ترکیب یک داستان کارآگاهی با ژانر وحشت است. داستان‌های قاتلان زنجیره‌ای در مجموع اغلب به یک فیلم ترسناک نزدیک می‌شوند و در عین حال تا حد زیادی یک داستان پلیسی هم هستند.

صحبت‌های سم لیک (Sam Lake)؛ کارگردان بازی Alan Wake 2 طی مصاحبه‌ای با رسانه IGN

فیلم «هفت» به عنوان منبع الهام بازی، احتمالا نقش نقطه‌ای را بازی می‌کند که دنیاهای مختلف با یکدیگر برخورد می‌کنند. در بازی الن ویک ۲ مکان‌هایی وجود دارد که The Overlap نامیده می‌شوند؛ در این لوکیشن‌ها واقعیت مرموز برایت فالز با کابوس تاریک نیویورک ادغام شده و چالش‌های جدیدی چه برای بازیکنان و چه برای تیم بازی‌سازی به وجود آورده است.

رولی کارگردان در این رابطه می‌گوید: «برای کابوس (الن) ویک در نیویورک ما می‌خواستیم (محیط) احساس چرکین‌ و فرسوده‌تری داشته باشد. باران زیادی می‌بارد و همانند فیلم Se7en که از باران برای تشدید موقعیت‌های مختلف استفاده می‌کند، ما هم از آب و هوا نه‌فقط به عنوان یک عنصر بصری که می‌خواهیم از آن به عنوان یک ابزار روایی بهره ببریم تا وقتی اوضاع از کنترل خارج شد، آب بیشتر شود و باران هم شدت بگیرد.»

فیلم سینمایی سکوت بره‌ها (The Silence of the Lambs)


«سکوت بره‌ها» مطمئنا نمونه دیگری است که در این بازی از آن الهام گرفتیم.

صحبت‌های سم لیک (Sam Lake)؛ کارگردان بازی Alan Wake 2 طی مصاحبه‌ای با رسانه IGN

تا به اینجا، فهمیدیم فیلم‌های جنایی دهه ۹۰ الهام‌بخش راه رمدی برای ساخت رویای چندین و چند ساله آن‌ها بوده‌اند. اما بگذارید از اثری یاد کنیم که در اوایل این دهه با پیش گرفتن راهی به نسبت متفاوت در سبک معمایی و ژانر وحشت، به عنوان یک فیلم ترسناک برای اولین بار در تاریخ سینما موفق شد تا در پنج بخش برتر مراسم اسکار (شامل: بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر مرد، بهترین بازیگر زن و بهترین فیلمنامه اقتباسی) جوایز را به خود اختصاص دهد. علاوه بر این‌ها در زمانه‌ای که فیلم‌های ترسناک دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی با ارائه ساختاری کلیشه‌ای به تکرار افتاده بودند و دیگر هیچ غافلگیری و جذابیتی برای مخاطبان سینما نداشتند، این اثر توانست با فروش بیش از ۲۵۰ میلیون دلار در گیشه جهانی به رقم فوق‌العاده‌ای دست یابد و در قالب عنوانی ساختارشکن در جلب رضایت تماشاگران و منتقدان حسابی موفق ظاهر شود.

در فیلم «سکوت بره‌ها» ما داستان را از نقطه‌نظر کارآموز جوان اف‌بی‌آی (F.B.I)؛ کلاریس استارلینگ (با نقش‌آفرینی جودی فاستر) دنبال می‌کنیم. او مامور می‌شود تا زنی گمشده را بیابد و او را از دست یک قاتل زنجیره‌ای روانی که پوست قربانیانش را از تن‌شان جدا می‌کند، نجات دهد. بدین ترتیب کلاریس تلاش می‌کند تا با صحبت کردن و مشورت با یک روانپزشک به نام دکتر هانیبال لکتر (با نقش‌آفرینی ستودنی آنتونی هاپکینز) به بینش بهتری در رابطه با ذهن مریض و پیچیده قاتل دست یابد. به عقیده‌ی جک کرافورد (اسکات گلن)؛ مامور ویژه اف‌بی‌آی، لکتر که ذهن تیزی دارد و بسیار باهوش است می‌تواند به آن‌ها در یافتن پاسخ سوالات کمک ویژه‌ای کند. حال کلاریس باید اعتماد لکتر را به دست بیاورد تا بتواند به اطلاعات مدنظرش برسد و هرچه سریع‌تر قاتل را دستگیر کند.

برخلاف فیلم Se7en که علاقه‌ای به استفاده از عناصر و مولفه‌های ژانر وحشت نداشت، The Silence of the Lambs تا حد بسیاری از ویژگی‌های مثبت این ژانر به نفع خود استفاده می‌کند. دکتر هانیبال لکتر به عنوان یکی از رعب‌آورترین ویلن‌های تاریخ سینما با حضورش در این فیلم مو به تن‌تان سیخ می‌کند و گرچه مدت زمان کمی در صحنه نقش‌آفرینی می‌کند اما با نگاه نافذ و عمیقش حس می‌کنید راستی راستی در حال موشکافی درون شخصیت‌ها است. از همین رو بد نیست نگاهی به اولین رویارویی کلاریس و هانیبال داشته باشیم. کلاریس در راه رسیدن به سلول هانیبال، از سه سلول دیگر عبور می‌کند. هر یک از زندانی‌های حاضر در این بخش، سلول به سلول مخوف‌تر و پرخاشگرتر می‌شوند و بدین ترتیب کارگردان با نشان دادن هر یک از آن‌ها قصد دارد تا ذهنیت‌مان را از خطرناک بودن دکتر لکتر پله به پله ارتقا بخشد. در نهایت وقتی کلاریس به بند هانیبال می‌رسد می‌بینیم که زندانی (همان دکتر هانیبال لکتر) خیلی راحت به کلاریس دستور می‌دهد و با بازی‌های ذهنی‌اش، هوش و حواس او را به دست می‌گیرد. در این لحظه یک حس ناامنی شوم و مضطرب‌کننده بر اتمسفر فیلم غالب می‌شود که تا مدت‌ها پس از اوج گرفتن تیتراژ پایانی، سایه‌ای بر ذهن مخاطب می‌افکند.

اگر اخبار حول بازی الن ویک ۲ را پیگیری کرده باشید، احتمالا بارها شنیده‌اید که سازندگان از این محصول به عنوان یک اثر ترسناک و روانشناختی یاد کرده‌اند. به همین ترتیب تماشای فیلم «سکوت بره‌ها» می‌تواند شما را با بسیاری از جنبه‌های این بازی آشنا کند. چرا که نقاط مشترک بسیاری هستند که این دو اثر را به هم وصل می‌کنند که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان شخصیت‌های ساگا و کلاریس (هر دو مامور اف‌بی‌آی بسیار کنجکاوی هستند که سعی دارند یک قاتل سریالی را دستگیر کنند) اشاره کرد.

فیلم سینمایی یادگاری (Memento)


او (الن ویک) برای فهمیدن و به خاطر سپردن (اتفاقات) تلاش می‌کند. حس می‌کنم فیلم «یادگاری» یک داستان کارآگاهی عالی است که به نوعی (شخصیت اصلی آن) در تلاش است تا از اتفاقات رخ داده سر در بیاورد و آن‌ها را را کنار هم بگذارد.

صحبت‌های سم لیک (Sam Lake)؛ کارگردان بازی Alan Wake 2 طی مصاحبه‌ای با رسانه IGN

از دومین فیلم دیوید فینچر تا دومین ساخته بی‌نظیر کریستوفر نولان؛ رمدی ثابت کرده برای ساخت قسمت جدید الن ویک به خوبی می‌داند از کدام فیلمسازان سرمشق بگیرد. Memento با نقش‌آفرینی به‌یادماندنی گای پیرس یکی از آن آثار سینمایی پیچیده‌ای است که ذهن مخاطبش را به چالش می‌کشد و باور کنید بازبینی‌اش حتی از اولین باری که آن را تماشا کرده‌اید هم جذاب‌تر است. می‌پرسید چرا؟ خب این فیلم که توسط جاناتان و کریستوفر نولان نوشته شده علاوه بر داستان به‌نسبت پیچیده و روایت گمراه‌کننده‌اش، از انتها به ابتدا نمایش داده می‌شود. اگر این اثر را تماشا کرده‌اید که خب قطعا منظورم را درک می‌کنید اما اگر تا به حال پای تماشای فیلم ننشسته‌اید، بهتر است زیاد وارد این جزئیات نشویم تا خودتان از تجربه آن به وجد بیایید.

فیلم ممنتو داستان یک انتقام را بازگو می‌کند. لئونارد شلبی پس از به قتل رسیدن همسرش و آسیبی که به سرش وارد شده، حافظه کوتاه‌مدت خود را از دست داده است. او جزئیات ریز و درشت زندگی خود را تا پیش از وقوع این حادثه تلخ به یاد می‌آورد اما هر آنچه که پس از آن اتفاق می‌افتد خیلی زود از ذهن او زدوده می‌شود. نتیجه اینکه او تصمیم می‌گیرد تا با قرار دادن اشیا در جای قابل رویت و مشخص، صحبت رو در رو با افراد (به‌جای استفاده از تلفن)، خالکوبی نکات مهم، یادداشت‌ها و عکس‌های پولارویدی که با دوربینش ثبت می‌کند بر این مشکل غالب شود و ماموریتِ یافتن و کشتن قاتل همسرش را به سرانجام برساند. او معتقد است فردی به نام جان جی که اسمش را روی بدنش خالکوبی کرده، مسبب اصلی این قتل بوده است. در طول فیلم ما می‌بینیم که مردی به نام تدی و زنی که خود را ناتالی معرفی می‌کند به لئونارد در این ماموریت کمک می‌کنند. با این حال از آنجایی که او مشکل حافظه دارد، هر بار که مجددا با آن‌ها دیدار می‌کند نمی‌داند آن‌ها چه کسانی هستند و این سوال برای مخاطب به وجود می‌آید که در این لحظه باید به چه کسی اعتماد کند و کیست که حقیقت را پنهان می‌کند؟

همان‌طور که خود سم لیک هم در مصاحبه‌ای به این موضوع اشاره داشت، هر دوی الن ویک ۲ و ممنتو جهان و قصه‌شان را از طریق شخصیت‌هایی روایت می‌کنند که قابل اعتماد نیستند. یکی مدت‌هاست که در یک کابوس بی‌انتها غرق شده و سعی دارد تا راه فراری بیابد، در حالی که آن یکی نمی‌تواند چیزی را به خاطر بسپارد و پس از چند دقیقه فراموش می‌کند که اصلا چرا اینجاست و هدفش چه بوده. همین مساله چنگ زدن به خط داستانی و تفکیک حقایق از دروغ‌ها و غیرواقعیات را برای مخاطب به یک اصل اساسی تبدیل می‌کند. به نحوی که شما به عنوان گیمر یا تماشاگر، تعامل عمیقی با آن اثر پیدا کرده و سعی می‌کنید تا مدام با مدارکی که کشف کرده و حدس و گمان‌هایی که در سر دارید همگام (یا حتی زودتر) از شخصیت اصلی به جواب معماها برسید. این آثار شما را مجاب می‌کنند تا سرنخ‌ها و اطلاعات مهم را به یاد داشته باشید و پیوسته یافته‌های جدیدتان را با قدیمی‌ها مقایسه کنید.

با این وجود نقطه مشترکی که پس از تماشای Memento احتمالا دوست دارید آن را در Alan Wake 2 هم تجربه کنید، چیزی نیست جز پولارویدها. همان‌طور که در بالا هم به آن اشاره کردیم، لئونارد؛ شخصیت اصلی فیلم ممنتو برای به‌خاطر آوردن انسان‌ها، رویدادها و اشیای مختلف از آن‌ها عکس پولاروید ثبت کرده و نکات مختلفی را در پایین و پشت این تصاویر یادداشت می‌کند. حال در الن ویک ۲ هم زمانی که بازیکن در نقش ساگا اندرسون سعی در حل پرونده قتل‌های مرموز برایت فالز دارد، دائما شواهد و مدارک را در مکانی در ذهنش که The Mind Place نام دارد پیگیری می‌کند. این اسناد گاها پولارویدهایی هستند که اطلاعاتی از یک مکان یا فرد را در اختیار شما قرار می‌دهند و هر بار که احساس کردید نمی‌توانید معلوماتی که کسب کرده‌اید را به‌خاطر آورید، می‌توانید با ورود به این بخش از ذهن اندرسون به داده‌ها، نشانه‌ها، نقشه و دست‌نوشته‌های‌تان دسترسی پیدا کنید.

فیلم سینمایی باشگاه مشت‌زنی (Fight Club)


بیست سالگی Fight Club

او (الن ویک) راوی است ولی از این منظر که چشم‌انداز کاملی (به داستان و رخدادها) ندارد، روایتگر مورد اعتمادی نیست. همانند فیلم «باشگاه مشت‌زنی» که یک داستان عامیانه‌ی بسیار مشوش و مورمورکننده‌ی مهیج و روانشناختی را تعریف می‌کند.

صحبت‌های سم لیک (Sam Lake)؛ کارگردان بازی Alan Wake 2 طی مصاحبه‌ای با رسانه IGN

حال که بحث آثار فینچر و نولان و راوی‌های غیرقابل اعتمادشان داغ است، بیایید نیم‌نگاهی به یکی دیگر از همکاری‌های مشترک برد پیت و دیوید فینچر داشته باشیم. فیلم Fight Club از دیدگاه یک راوی اول‌شخص و بی‌نام (با نقش‌آفرینی ادوارد نورتون) قصه‌گویی می‌کند. او که در گروه‌های حمایتی شرکت می‌کند تا بتواند احساس و عواطفش را رام کند و بی‌خوابی خود را تسکین بخشد، وقتی با مارلا (هلنا بونهام کارتر) یکی دیگر از افراد این گروه حمایتی آشنا می‌شود، زندگی‌اش را قابل تحمل‌تر می‌بیند. کمی بعد اما او با فردی به نام تایلر (برد پیت) ملاقات می‌کند و از این طریق کارش به یک باشگاه مبارزه زیر‌زمینی و تولید صابون گره می‌خورد. با این حال چیزی نمی‌گذرد که این دو مرد با همکاری هم غوغا به پا کرده و در رقابت بر سر عشق و قدرت با یکدیگر درگیر می‌شوند.

فایت کلاب که با اقتباس از کتابی به همین نام اثر چاک پالانیک ساخته شده، یک اثر کلاسیک شدیدا جذاب است که به هنگان اکران در سال ۱۹۹۹ میلادی نقدهای بسیاری به آن وارد و القاب نه‌چندان شایسته‌ای به آن نسبت داده شد. با این حال هرچه بیشتر از عمر این فیلم گذشت و مخاطبان بیشتری به تماشای آن روی آوردند، این فیلم رفته‌رفته به ارزش واقعی خود دست یافت و حال در میان فهرست ۲۵۰ فیلم برتر جهان از دیدگاه مخاطبان IMDb، رتبه دوازدهم به این اثر اختصاص یافته و همچنین به یک عنوان کالت تبدیل شده است.

شخصیت مضطرب و افسرده‌ی این فیلم که راه اشتباهی برای تغییر در پیش می‌گیرد احتمالا می‌تواند بازتاب حال و هوای فعلی الن در مکان تاریک باشد. می‌دانیم که مکان تاریک ارتباط تنگاتنگی با ناخودآگاه الن ویک دارد و بسیاری از حوادث زندگی گذشته‌اش را شامل می‌شود. از همین رو در تریلر تازه منتشر شده از این عنوان، شخصیت الکس کیسی (با نقش‌آفرینی سم لیک) را می‌بینیم. او که کاراگاهی از کتاب‌های جنایی نوشته شده توسط خود الن است حال به طرز غافل‌گیرکننده‌ای در مکان تاریک رنگ واقعیت به خود گرفته و اتفاقا برخورد تندی هم با ویک دارد.

فیلم سینمایی راننده تاکسی (Taxi Driver)


ما از چیزهای بسیار مختلفی برای به تصویر کشیدن مکان تاریک (Dark Place) الهام گرفتیم. بیشتر به این مساله برمی‌گردد: عناصر بصری نیویورکی که با فرهنگ امروزی اخت گرفته، چه حسی را منتقل می‌کند؟ بدین ترتیب ما به‌خاطر پرتره‌های آسفالت خیس و تابلوهای نئونی‌ای که در فیلم «راننده تاکسی» منعکس می‌شوند، سراغ آن (فیلم) رفتیم.

صحبت‌های سم لیک (Sam Lake)؛ کارگردان بازی Alan Wake 2 طی مصاحبه‌ای با رسانه IGN

«راننده تاکسی»؛ یکی از برترین آثار کارنامه اسکورسیزی است که شب‌های غرق در نورِ نیویورک دهه ۷۰ میلادی را در چرکین‌ترین حالت ممکن به تصویر می‌کشد. داستان این فیلم حول محور شخصیتی به نام تراویس بیکل (با نقش‌آفرینی رابرت دنیرو) در جریان است. تراویس که قبلا سرباز نیروی دریایی بوده و در جنگ ویتنام هم شرکت کرده، حال در شهر نیویورک زندگی می‌کند و از آنجایی که از بی‌خوابی مزمن هم رنج می‌برد، تصمیم می‌گیرد تا شب‌ها به عنوان راننده تاکسی مشغول کار شود. این فیلم دو مرکزیت اصلی دارد: یکی تراویس و دیگری شهر نیویورک؛ جایی که شخصیت اصلی داستان آن را مکانی غرق در فساد می‌بیند و پس از رخ دادن اتفاقی در زندگی‌اش، تصمیم می‌گیرد تا به راه و روش ترسناک خودش دنیا را به محل بهتری برای زیستن تبدیل کند.

بدین ترتیب محیط پرجزئیات الن ویک ۲ به همان اندازه که مدیون تصویرسازی‌های اسکورسیزی است و ریشه در واقعیت کهنه دنیای ما دارد، همان‌قدر هم از نیویورکی که ما می‌شناسیم به دور است و با سروصداهای مخوف، ارواح تاریک و ناشناخته‌هایش بازیکن را به وحشت می‌اندازد.

فیلم سینمایی تلقین (Inception)


فیلم «تلقین» نقش مهمی در (شکل‌گیری) طبیعت رویاگونه‌ی مکان تاریک ایفا می‌کند.

صحبت‌های سم لیک (Sam Lake)؛ کارگردان بازی Alan Wake 2 طی مصاحبه‌ای با رسانه IGN

فیلم Inception که یکی از برترین عناوین سینمایی (اگر نگوییم برترین) در کارنامه هنری کریستوفر نولان است، شخصیت دام کاب (با هنرنمایی لئوناردو دی‌کاپریو) را دنبال می‌کند. کاب دزد ماهری است که می‌تواند با ورود به اعماق ضمیر ناخودآگاه افراد و زمانی که ذهن آن‌ها در آسیب‌پذیرترین حالت ممکن قرار دارد، اسرار ارزشمندی را از آنجا استخراج کند. او با این توانایی نادری که در اختیار دارد بسیاری از سازمان‌های خلافکاری را به سمت خود جذب و در عین حال همه افراد و چیزهایی که دوست دارد را از دست داده و به عنوان یک فرد تحت تعقیب شناخته می‌شود. با این وجود به کاب فرصت تازه‌ای داده می‌شود. او در صورتی که بتواند این ماموریت تقریبا غیرممکن را با موفقیت به سرانجام برساند، شانس مجددی برای یک زندگی آزادانه دریافت خواهد کرد. البته که این بار وظیفه دام کاب و تیمش یک عملیات بسیار پیچیده است. برخلاف کار همیشگی آن‌ها که دزدیدن یک ایده بوده، این بار هدف آن‌ها کاشتن یک ایده است.

«تلقین» یکی از آن فیلم‌هایی است که می‌توان ساعت‌ها در رابطه با آن صحبت و مطالبی بسیار طولانی حول آن تالیف کرد. با این حال تا آن حدی که به این مقاله مرتبط است باید بگوییم، فضای ترسیم‌شده در این فیلم به همراه محوریتی که حول رویا دارد و تصویرگری اتفاقات درون ناخودآگاه انسان، آن را به الگوی بسیار شایسته‌ای برای جدیدترین اثر رمدی تبدیل می‌کند. احتمالا این را می‌دانید که مکان تاریک یا همان Dark Place که الن تلاش می‌کند از آن خارج شود، ماهیتی تغییرپذیر دارد و الن می‌تواند با نوشتن صفحات جدید، دریچه‌های واقعیت مختلفی به آن بیافزاید. با این وجود پیش‌بینی ساز و کار دقیق این دنیا تا انتشار نسخه نهایی بازی کار سختی خواهد بود و باید منتظر ماند و دید این بار رمدی چگونه قرار است مخاطبانش را شگفت‌زده کند.

طبق گفته‌های کایل رولی؛ کارگردان بازی، تیم رمدی قصد نداشتند تا پای زامبی هارر و وحشت جسمی (Body Horror/بادی هارر: القای حس ترس به مخاطب از طریق نشان دادن قطع عضو و موارد مشابه) را به الن ویک ۲ باز کنند. در عوض آن‌ها قصد دارند تا هرآنچه که در بازی قبلی این سری پایه‌ریزی شده بود را گسترش دهند. از همین رو وحشت روانشناختی و فراطبیعی‌ای که در الن ویک معرفی شد حال با تمرکز بیشتری در این دنباله پیگیری می‌شود. به همین خاطر اتمسفر و جو حاکم در محیط بازی یکی از مکانیک‌های اصلی داستان‌گویی است که پرتره‌ای از ذهن آشفته الن را تقدیم مخاطب می‌کند.

فیلم سینمایی میدسمار (Midsommar)


ما برای این بازی الهامات بسیار و متفاوتی داشته‌ایم.

بخش الن ویک از فیلم‌‌های «هفت»؛ به‌خاطر قاتل زنجیره‌ای و احساس نزدیکی که به (ژانر) وحشت دارد، «تلقین» با اینکه ترسناک نیست اما جنبه روانشناختی دارد، «میدسمار» یک (فیلم از زیرژانر) وحشت فولک‌لور و هنری و (در نهایت) «موروثی» متاثر است.

صحبت‌های سم لیک (Sam Lake)؛ کارگردان بازی Alan Wake 2 طی مصاحبه‌ای با رسانه IGN در گیمزکام ۲۰۲۳

فیلم «میدسمار» به کارگردانی آری استر که می‌توان از آن به عنوان دنباله معنوی «موروثی» یاد کرد، اثری است که بی‌تعارف مغز تماشاگرانش را به چُخ می‌دهد. یک تابلوی هنری درخشان که با تجسمی به شدت تماشایی (و البته همانقدر ترسناک) مزین شده و اگر در خواندن و تعبیر نکات مختلفش به اندازه کافی تیز باشید و هوش و حواس‌تان را به کار بگیرید، احتمالا بتوانید بخشی از تجربه وحشت‌آفرینِ ۲ ساعت و نیمی‌‌ای که استر برای‌تان تدارک دیده را قبل از وقوع پیش‌بینی کنید. با این حال این را هم باید متذکر شوم که هرچه‌قدر هم که بتوانید دست فیلم را بخوانید و حوادث را پیش‌گویی کنید، هیچ دردی از بلایی که استر به جان ذهن و روح‌تان می‌اندازد کم نمی‌کند. چرا که Midsommar مثل «موروثی» از آن دسته آثاری است که داستان چندلایه‌ای دارد و هر بار که آن را تماشا می‌کنید و بستر تازه‌ای از داستان‌گویی خالقش را به چشم می‌بینید، اشتیاق بیشتری به بازبینی آن در شما احساس می‌شود.

دنی (با نقش‌آفرینی فراموش‌ناشدنی فلورنس پیو) و کریستین (جک رینور) یک زوج جوان آمریکایی هستند که رابطه‌شان در آستانه فروپاشی قرار دارد. در همین حین اتفاقی بسیار تلخ که منجر به مرگ تمام اعضای خانواده دنی می‌شود، آن‌ها را کنار هم نگه می‌دارد. کمی بعد کریستین از دنی که روزهای تاریکی را پشت سر می‌گذارد دعوت می‌کند تا به او و دوستانش در سفری به یک دهکده دورافتاده در سوئد برای برگزاری «جشن نیمه تابستان» بپیوندد. با رسیدن آن‌ها به این دهکده سرسبز، دوستانه و پر از صلح و آرامش، کم کم روند مراسم شروع می‌شود و در همین حین دنی و دوستانش با سنت‌های فولک‌لور این روستاییان آشنا می‌شوند؛ آیین‌هایی دردناک و وحشیانه که زندگی آن‌ها را تا ابد تغییر می‌دهد.

بدین ترتیب فرقی نمی‌کند میدسمار را به عنوان یکی از فیلم‌های مورد علاقه سم لیک تماشا می‌کنید یا به هوای سرگرم شدن در زمان باقی‌مانده به انتشار بازی الن ویک ۲، سراغ آن را می‌گیرید. دومین فیلم کارنامه آری استر تجربه‌ای در بند غم و سوگواری است که در پایان، احساس رهایی سوزناک/دلچسبی (بسته به طرز تفکر و دید شما به اثر) را برای‌تان به ارمغان می‌آورد.

سریال تلویزیونی کارآگاه حقیقی (True Detective)


وقتی با کنترل شخصیت ساگا در حال عبور از جنگل به اولین هم‌پوشانیِ (The Overlap) میان دو دنیا می‌رسید و با آن قرمزی شدیدی که صحنه را در برگرفته و ترکیب شدن این جهان‌ها روبه‌رو می‌شوید، برای من حس مشابهی همانند (تماشای) صحنه‌ای حذف‌شده از فصل اول سریال «کارآگاه حقیقی» را داشت.

صحبت‌های مالی مالونی (Molly Maloney)؛ طراح روایت داستانی بازی Alan Wake 2 طی مصاحبه‌ای با رسانه IGN

دو کارآگاه پلیس جنایی ایالت لوئیزیانا یعنی راست کوهل (با نقش‌آفرینی مک‌کانهی) و مارتین هارت (با نقش‌آفرینی وودی هرلسون) که در سال ۱۹۹۵ کار روی یک پرونده قتل را شروع کرده‌ بودند، باری دیگر در سال ۲۰۱۲ فرا خوانده می‌شوند تا یک دور دیگر پرونده را بازبینی کنند. این دو کارآگاه که به صورت جداگانه بازجویی می‌شوند و تمام اطلاعات خود را در اختیار پلیس‌های تازه‌کار قرار می‌دهند، از این طریق داستان تحقیقات پیشین خود را روایت و زخم‌های گذشته را باری دیگر باز می‌کنند. به همین ترتیب پرونده قتل عجیب و غریب و دلهره‌آوری که گمان می‌شد در سال ۱۹۹۵ خاتمه یافته حال به وقایع سال ۲۰۱۲ گره می‌خورد و مجددا جنایت‌های هولناکی را به بار می‌آورد.

مالی مالونی؛ طراح روایت داستانی بازی الن ویک ۲ در استودیوی رمدی می‌گوید بر این باور است که چیزی که وحشت مرگبار یک داستان را عریان می‌کند، دقیقا زمانی اتفاق می‌افتد که شما بخواهید توجه‌تان از هر آنچه در حال وقوع است را پرت کنید ولی نتوانید. او این مساله را مدیون ترکیب خارق‌العاده و تعادل ظریفی میان سبک‌های ترسناک و کارآگاهی می‌داند. زمانی که عمیقا دوست دارید نگاه‌تان را به سمت دیگری معطوف کنید ولی مجبورید تمام توجه‌تان را به کار بگیرید تا بتوانید در بازی پیشروی داشته و معماها را حل کنید.

سم لیک در این رابطه کاملا با مالونی موافق بوده و معتقد است یک داستان کاراگاهی ارتباط بسیاری با ژانر وحشت دارد. زیرا تلاقی این دو ژانر بدان معنا است که اتفاق بسیار عجیب و جنایت‌آمیزی در حال رخ دادن است و گرچه ما از فهمیدن آن می‌ترسیم اما از طرفی هم باید تلاش‌مان را به کار بگیریم تا پی ببریم قضیه از چه قرار است. بدین ترتیب ترس و تعلیق نهفته در این ژانرها از مدت‌ها پیش در ادبیات، ویدیوگیم و فیلم و سریال‌ها به هم جوش خورده‌اند.

با این تفاسیر کایل رولی؛ کارگردان بازی نحوه اجرای این ایده در بازی را بسط می‌دهد. او توضیح می‌دهد که وقتی کنترل شخصیت ساگا اندرسون در ابتدای بازی را به دست می‌گیرید، Alan Wake 2 با یک تم تاریک و جنایی شروع به داستان‌گویی می‌کند. با پیشروی بازیکن در خط داستانی کم کم چند اتفاق عجیب و غریب را تجربه می‌کنید و از همین نقطه بازی آرام‌آرام شما را برای یک وحشت فراطبیعی آماده می‌کند.

بازی الن ویک ۲ همان‌طور که وام‌دار ژانر وحشت و سبک پلیسی است، تجربه‌ای دو بخشی نیز محسوب می‌شود. ساگا و الن دو روی یک سکه هستند که هر کدام در تلاش‌اند تا راه خروج خود را از محیط کابوس‌واری که در آن قرار گرفته‌اند، پیدا کنند. الن در حالی یک هزارتوی پرپیچ و خم جهنمی و شدیدا سورئالیستی را می‌پیماید که از سوی دیگر ساگا سعی دارد عامل پشت پرده‌ی قتل‌های مشکوک برایت فالز را دستگیر کند.

جالب است بدانید زمانی که تیم رمدی برای اولین بار به ساخت شخصیتی که مامور اف‌بی‌آی باشد و با همکارش قتل‌های مرموز را بررسی کند فکر می‌کردند، تصمیم بر این شد تا این کار (خلق شصخیت ساگا) را با الهام از فصل اول سریال True Detective به سرانجام برسانند. روابط میان دو کاراکتر اصلی «کارآگاه حقیقی» و نحوه حل پرونده توسط آن‌ها تاثیر بسیار زیادی در پروسه تولید الن ویک ۲ ایفا کرد؛ به‌طوری که همین حالا با تماشای تریلر و نمایش‌های مختلف بازی می‌توانید بسیاری از مولفه‌های سریال را در این عنوان بیابید.

دیوید لینچ


سریال «تویین پیکس» و آثار دیوید لینچ هنوز برای ما پر اهمیت هستند.

صحبت‌های کایل رولی (Kyle Rowley)؛ کارگردان بازی Alan Wake 2 طی مصاحبه‌ای با رسانه IGN

رد پای دیوید لینچ و آثار گران‌بهایش را تقریبا می‌توان در تمام بازی‌های استودیوی رمدی مشاهده کرد. این کارگردان برجسته که فیلم و سریال‌های بی‌نظیری در کارنامه‌اش دارد، یک داستان‌گوی بسیار حرفه‌ای است که هر جزء از عناوینی که می‌سازد به طرز حیرت‌انگیزی به خدمت قصه‌گویی و ایجاد یک تعامل معنادار بین آن اثر و مخاطب درمی‌آید. سم لیک نیز تا پیش از این بارها عشق و علاقه‌ای که به آثار مختلف این فیلمساز دارد را ابراز نموده و معتقد است فیلم Lost Highway یکی از برترین فیلم‌هایی بوده که در طول عمرش تماشا کرده. به همین ترتیب در ادامه به معرفی فیلم و سریال‌هایی از دیوید لینچ که رمدی از آن‌ها برای خلق الن ویک ۲ الهام گرفته می‌پردازیم.

سریال توین پیکز
  • سریال تویین پیکس (Twin Peaks)
  • خلاصه داستان: دختری به نام لارا پالمر در شهر تویین پیکس به قتل می‌رسد و به دنبال آن یک مامور ویژه اف‌بی‌آی به نام دال کوپر پا به این شهر خیالی می‌گذارد تا این پرونده را بررسی و قاتل را دستگیر کند. با این حال هرچه خط داستانی سریال پیشروی می‌کند و تحقیقات کوپر در این شهر گسترش می‌یابد، رمز و رازهای بیشتری در رابطه با این شهر مرموز و مردمانی که در آن زندگی می‌کنند ایجاد می‌شود.
  • فیلم بزرگراه گمشده (Lost Highway)
  • خلاصه داستان: فرد مدیسون یک نوازنده ساکسیفون است که تحت شرایط غیرمنتظره‌ای به قتل همسرش؛ رنی متهم می‌شود. به هنگام محکومیت اعدام او به طرز عجیبی به مرد جوانی به نام پیت دیتون تبدیل می‌شود و زندگی کاملا جدیدی را از سر می‌گذراند. هنگامی که پیت آزاد می‌شود، مسیر زندگی او و فرد در یک روایت سورئال و پرتعلیق به هم گره می‌خورد.
  • فیلم مخمل آبی (Blue Velvet)
  • خلاصه داستان: مرد جوانی به نام جفری بومانت که دانشجو است، پس از سکته قبلی پدرش به خانه بازمی‌گردد. در زمان بازگشت اما او یک گوش بریده شده‌ی انسان را در محوطه‌ای می‌یابد و همین مساله او را به تحقیق در رابطه با زن زیبا و مرموزی که خواننده یک کلوپ شبانه است و گروهی از مجرمان روانی که فرزند آن زن را ربوده‌اند، سوق می‌دهد.

در نهایت باید اشاره کنیم بازی Alan Wake 2 در تاریخ ۲۷ اکتبر ۲۰۲۳ (۵ آبان ۱۴۰۲) برای کنسول‌های ایکس باکس سری ایکس/اس، پلی استیشن ۵ و پی‌سی منتشر خواهد شد.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (1 مورد)
  • ARSHIA._.
    ARSHIA._. | ۳۱ شهریور ۱۴۰۲

    قرار نیست نمرات اف سی ۲۴ رو کار کنید
    چند ساعتی میشه اومده

مطالب پیشنهادی