نقد فیلم No One Will Save You | تهاجم بیگانگان
این فیلم مینیمال و در عین حال به طور مداوم هیجانانگیز، برای ۹۰ دقیقه شما را سرگرم میکند؛ اما آیا این اثر سینمایی در گونه خودش حرف تازهای دارد یا از اساس میتواند ژانر پایه ...
این فیلم مینیمال و در عین حال به طور مداوم هیجانانگیز، برای ۹۰ دقیقه شما را سرگرم میکند؛ اما آیا این اثر سینمایی در گونه خودش حرف تازهای دارد یا از اساس میتواند ژانر پایه خود را به سمت و سوی جدیدی هدایت کند یا خیر؟! برای رسیدن به پاسخ این سوالات در ادامه با نقد فیلم No One Will Save You همراه ویجیاتو باشید.
خلاصه داستان: ما در فیلم «هیچکس تو را نجات نخواهد داد» با برین، زنی جوان و با استعداد آشنا میشویم که توسط اطرافیانش رانده و طرد شده است. در طول فیلم متوجه میشویم که او دقیقاً چه کار کرده، و آن کار تا به امروز چه تأثیری بر او گذاشته؛ ولی او که تنها، اما امیدوار است، در خانهای که در آن بزرگ شده آرامش نسبی دارد، تا اینکه در نیمه شب با صداهای عجیب و غریب ناشی از ورود مهاجمان بیگانه از خواب بیدار میشود. آنچه در ادامه میآید نبردی است بین برین و بیگانگانی که با وادار کردن او به رویارویی با گذشتهاش، آینده او را تهدید میکنند.
داستان آشنای فرازمینیها
اخیراً فسیلهایی که ادعا میشود متعلق به بیگانگان یا فرازمینیها هستند در صدر دستور کار جلسهای در کنگره مکزیک قرار گرفتند. خب جدای از فیک بودن یا واقعیت آنها، چیزی که پس از این اخبار باز هم در جای جای دنیا خودنمایی کرد، ظاهر شدن یک سوال تکراری در ذهن مردم جهان بود که آیا ما در این دنیا تنها هستیم یا خیر؟!
تنها بودن یا نبودن مردم جهان سوالی است که جواب روشنی ندارد، اما به طور کل، موجودات فرازمینی یا داستانهای فاجعهای دیستوپیایی از ابتدا در دستور کار سینمای جریان اصلی و مبتنی بر ژانر بوده است. فکر میکنم موفق ترین نمونه تولید یک بشقاب پرنده با موجودات بیگانه، فیلم «E.T» استیون اسپیلبرگ در سال 1982 میلادی است.
اما «هیچکس تو را نجات نخواهد داد»، فیلمی است که چندین ژانر را در یک بسته ترکیب میکند؛ این فیلم ژانر ترسناک، فیلمهای آدم ربایی، بیگانه محور، تهاجم به خانه و حتی کمی درام احساسی را در ماجرای خودش باهم ترکیب میکند. داستان فیلم آنقدر ساده و سرراست است که تقریباً چیزی برای خراب کردن وجود ندارد. از اساس فیلم ماجرای رویارویی یک زن در برابر موجودات بیگانه است که این اثر مهیج علمی تخیلی را بسیار مؤثر میکند.
در حالی که فیلم هرگز از حد معمول اجرای این ژانرها فراتر نمیرود، اما با همه آنها به اندازه کافی خوب عمل میکند. این یعنی که هرگز احساس نمیشود که فیلم به جهات زیادی کشیده شده است. همچنین، بزرگترین نقطه مورد توجه فیلم این است که کارگردان برایان دافیلد موفق شد یک فیلم کاربردی با تقریباً هیچ دیالوگی بسازد.
به طور کلی برایان دافیلد، فیلمنامه نویس و کارگردان فیلم، که این دومین اثر او به عنوان کارگردان است، قاطعانه از استفاده دیالوگ و کلام خودداری میکند و به جای گفتن، نمایش را ترجیح میدهد. این رویکرد برای مفهوم اصلی سینما به عنوان یک هنر تجسمی معتبر به نظر میرسد. پس در تمام طول فیلم، صدای شخصیت اصلی به طور معمولی، به سختی شنیده میشود. شاید او تنها هشت کلمه را به زبان میآورد، و چنین فرمی برای این داستان وحشتناک بسیار مناسب است.
اما کل فیلم با طراحی خوب صدا و اتمسفر پر تنش موجود در فضای داستان پیش میرود. این یعنی بیگانگان صدای ناخوشایندی دارند، و با هر قدمی که به سمت شخصیت قهرمان داستان میآیند، یک تنش شدید را به نمایش میگذارند. فیلم همچنین در ایجاد فضایی وهم انگیز و احساس انزوا و خطر بسیار خوب عمل میکند. برای مثال شما هرگز نمیدانید این موجودات وحشتناک چه زمانی ممکن است ظاهر شوند و چه کاری ممکن است انجام دهند.
از سوی دیگر فیلمبرداری و همچنین رنگ بندی در این فیلم از نظر بصری دلنشین است. فیلم از دو رنگ گرم و سرد استفاده میکند، اما نماهایی که در فضای باز، زیر نور طبیعی گرفته میشوند، واقعا به حال و هوای زیبای فیلم حس جالبی میافزایند.
موجودات بیگانه درون فیلم نیز بسیار خوب و ترسناک طراحی شدهاند. آنها ظاهری کلاسیک و منحصر به فرد و صدای ناخوشایندی دارند که یادآور ایتی است. البته باید توجه داشت آنها فقط هیولاهای احمق یا بازیگوش نیستند، بلکه شکارچیانی باهوش و حیله گر هستند که میتوانند خود را با موقعیتهای مختلف وفق دهند. این فرازمینیها واقعاً تهدیدی به نظر میرسند که نمیخواهید با آنها روبرو شوید.
اما به نظر من این موجودات بیگانه از نظر چهره و فرم بدنی به شدت شبیه بیگانگان فیلم «نشانهها» به کارگردانی امنایت شیامالان هستند. این فیلم از طرح کلاسیک سر تخممرغی برای بیگانگان استفاده میکند، اما با قدها و تغییرات اندام آنها بازی میکند تا این موجودات را برای سکانسهای اکشن قابل استفاده کند.
۹۰ دقیقه تنش خالص و پایانی گیج کننده
این فیلم تقریباً یک ساعت و سی دقیقه مخاطب را درگیر یک تنش نگه میدارد؛ و همچون یک داستان مخوف شبیه به سریال «آینه سیاه» یا «منطقه گرگ و میش»، در نهایت به شکل گیج کننده به پایان میرسد؛ و فیلمی که به نظر میرسید چیزی شبیه به مبارزه انسان در برابر یک ایتی شرور است، در نهایت به چیزی بسیار بزرگتر تبدیل میشود که درک آن سخت است.
بنابراین، واضح است که در پشت این داستان تهاجم بیگانه، شخص برایان دافیلد واقعاً میخواهد داستان دیگری را تعریف کند، زیرا شخصیت اصلی با غم و اندوه و تروما سر و کار دارد و این غم شخص برین را وادار میکند همزمان با رو در رو شدن با ایتیها و برنامههای آنها برای تسلط بر جهان، در مورد زندگی خودش نیز فکر کند. اما مشکل اینجاست که فیلمنامه محتوایی برای پر کردن شکاف این قسمت از فیلم ندارد.
من احساس میکنم وقتی کارگردان مسئولیت پایان باز و درک پیچیدگی ظاهری را بر عهده تماشاگر میگذارد، به این دلیل است که او حتی نمیداند دقیقاً چه پایانی به این داستان و شخصیتها بدهد. پس هر چه فیلم علمی تخیلی «هیچکس تو را نجات نخواهد داد» از نگاه بصری شاعرانه، زیبا و جالب است، اما هنوز هم یک پایان گیج کننده و یک غذای ساخته شده برای یوتیوب و کانالهای مختلف است که طی چند روز آینده مطالب خود را با ویدیوهای شرح پایان این اثر پر کنند.
آیا این فیلم ژانر خود را گسترش میدهد؟!
«هیچکس تو را نجات نخواهد داد» کامل نیست، و علیرغم نتیجهگیری که جای زیادی برای بحث باقی میگذارد و همه آن چیزی نیست که به نظر میرسد، دارای فضای بصری متوسط و مقداری افکتهای تماشایی است. همچنین فیلم موفق میشود تمام نمادهای آشنا از سینمای تهاجم بیگانه را به زیبایی به نمایش بگذارد و آنها را در یک تعقیب و گریز واحد فشرده کند. این فیلم یک اثر کوچک سرگرم کننده برای کسانی است که جویای هیجان هستند، این یعنی ما شاهد حرف تازهای نیستیم و حتی فیلم در برخی جلوههای بصری و حتی فیلمنامه دچار مشکل است.
اما علیرغم این ایرادات، فیلم کماکان سرگرمکننده است و میشود آن را به کسانی که فیلمهای هیجانی دوست دارند، توصیه کرد. این فیلم برای یک اثر مهیج مبتنی بر تهاجم بیگانه، هر چیزی که بخواهید را دارد: یک شخصیت اصلی قوی، یک طرح هیجان انگیز، یک فضای ترسناک و هیولاهای فضایی.
فیلم از ابتدا تا انتها بسیار هیجان انگیز است؛ از سوی دیگر شما واقعاً به شخصیت اصلی که کیتلین دیور نقش او را بازی کرده، احساس همراهی میکنید. او تقریباً هیچ دیالوگی در فیلم ندارد، اما با چهره و زبان بدنش خیلی چیزها را بیان میکند. معصومیت کودکانه چهره او و اجرای بدون دیالوگ از طرف کیتلین دیور باعث میشود بینندگان شخصیت او را بهتر درک کنند.
برداشت نهایی پیرامون فیلم
این یک فیلم تجربی یا یک آزمایش در چند ژانر است و با توجه به آنچه گفته شد، احتمال بیشتری وجود دارد که شما به عنوان مخاطب آن را دوست داشته باشید. هرچند مشکلات موجود در فیلمنامه و پایانبندی نه چندان جذاب از نکات منفی شاخص آن است. «هیچکس نمیتواند تو را نجات دهد» یک نمونه سبُک، اما جالب است که «برخورد نزدیک از نوع سوم» اسپیلبرگ، «نشانهها» ام. نایت شیامالان یا حتی «نابودی» الکس گارلند را به یاد من مخاطب میآورد.
به طور کلی برخی از عناصر سینمایی در این فیلم به خوبی کار میکنند، اما کارگردان تمایل دارد در پایان فیلمش کمی ادای آری استر و سینمای او را در بیاورد که از نگاه من این فرم جواب نداده است. پس در پایان باید گفت «هیچکس تو را نجات نخواهد داد» فیلمی یکبار مصرف است که میتواند مخاطب خود را سرگرم کند.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.