۱۵ بازی دست کم گرفته شده ایکس باکس وان که باید تجربه کنید
در این مطلب سراغ ۱۵ بازی قدرندیدهی کنسول ایکس باکس وان میرویم که هرگز محبوبیت و عشقی که شایستهاش بودند را دریافت نکردند. طی سالهای گذشته و بهطور دقیقتر نسل هشتم، مایکروسافت همیشه رتبه دوم ...
در این مطلب سراغ ۱۵ بازی قدرندیدهی کنسول ایکس باکس وان میرویم که هرگز محبوبیت و عشقی که شایستهاش بودند را دریافت نکردند.
طی سالهای گذشته و بهطور دقیقتر نسل هشتم، مایکروسافت همیشه رتبه دوم را به نسبت سونی در صنعت ویدیوگیم داشته است. برند ایکس باکس بیشتر با آثار مسابقهای بسیار خوشساخت و یکهتاز، بازیهای شوتر و عناوین چندنفره و سرگرمکننده شناخته میشود. بسیاری از این بازیها در طول زمان در خاطرات گیمرها جا خوش کرده و تبدیل به یک اثر کلاسیک شده و برخی دیگر نیز متاسفانه اصلا مورد توجه مخاطبان قرار نگرفتهاند. حال در این مطلب سری به ۱۵ بازی دست کم گرفته شده ایکس باکس وان میزنیم که حتما باید آنها را تجربه کنید. با ویجیاتو همراه باشید.
State of Decay 2: Juggernaut Edition
بازی State of Decay 2 گرچه در بهترین حالت خود عرضه نشد اما در طول زمان، آپدیتهای بزرگ و درست و حسابیای دریافت کرد که آن را تا حد خیلی زیادی بهبود بخشیدند. توسعهدهندگان و سازندگان نهتنها موفق شدند مشکلات بازی را تمام و کمال رفع کنند که در عین حال از پتانسیل بازی آگاه شده و تغییرات عمدهای را در بخش مکانیکهای بازی و محتوای آن ایجاد کردند. با این وجود از نگاه بسیاری از طرفداران، State of Decay 2 همچنان همان بازی نهچندان باحال روز انتشار بود و همین مساله در نهایت منجر شد تا این بازی به یک محصول دستکمگرفتهشده بدل شود که تنها توسط تعداد کمی از پلیرها تحویل گرفته شد. اگر شما هم یکی از افرادی هستید که در آن روزهای ابتدایی دست از بازی کردن این عنوان برداشته و ناامید شدهاید حالا وقت آن است تا یک فرصت دیگر به State of Decay 2 بدهید.
از مهمترین تغییرات Juggernaut Edition نسبت به نسخه استاندارد، میتوان به گسترش نقشه و گرافیک بهتر آن اشاره کرد. حال افکتهای آب و هواییِ مختلف طراحی بهتری دارند و زمانی که مثلا از یک جنگل مهآلود عبور میکنید یا در نقطهای میایستید که بخش زیادی از شهر قابل مشاهده است، به وضوح میتوانید متوجه پیشرفت گرافیکی بازی شوید. راستی اسلحههای جدید و پایگاههای بزرگتر هم در این نسخه گنجانده شده که تنوع خاصی به بازی میبخشند و از جهاتی پروسه پیشرفت در بازی را لذتبخشتر میکنند. در نهایت نباید از مقدمه بهتر جاگرنات ادیشن غافل شد که ماموریتهای بیشتری را در خود جا داده و از این طریق مهارتهای اولیهای که باید برای زنده ماندن در دنیای بازی بدانید را خیلی خوب به بازیکن آموزش میدهد.
A Plague Tale: Innocence
بازی A Plague Tale: Innocence یک عنوان اکشن ادونچر جذاب با مسیری خطی و البته قصهای شنیدنی است که مخاطب را به دل فرانسهای طاعونزده میفرستد. شما در نقش دختر نوجوانی به نام آمیسیا بازی میکنید و باید تمام تلاش خود را برای محافظت از برادر کوچکتان؛ هیوگو به کار بگیرید.
داستان بازی از جایی شروع میشود که طاعون فرانسه را به زانو در آورده است. یک روز پس از اینکه آمیسیا به همراه پدرش به خانه برمیگردند، سربازان و ارتشی چند نفره به ملکشان دستدرازی کرده و پدرش را به قتل میرسانند. آمیسیا مجبور میشود تا دست برادر کوچکتر و مریضش را بگیرد و از آنجا فرار کند. هیوگو بیماری و شرایط عجیبی دارد که برای درمان آن باید یک سفر جهنمی و البته فراموشنشدنی را پشت سر بگذارید.
گیمپلی بازی بیشتر حول مخفیکاری میچرخد و از شما میخواهد تا برای رد کردن مراحل مختلف از تواناییهایی که در اختیارتان قرار داده، استفاده کنید. هرچه در طول مسیر بازی پیشرفت میکنید بیشتر با شخصیتهای بازی همراه میشوید و با آنها همذاتپنداری میکنید. همچنین در طول داستان شخصیتهایی دوستداشتنی به تورتان میخورند که روند قصه و پیچ و خمهای آن را به شکلی بهیادماندنی برایتان سر و شکل میدهند.
Gears Tactics
بازی Gears Tactics با تغییر ژانر این سری از شوتر سومشخص به یک شوتر تاپ-داون و نوبتی کار بسیار ارزشمندی را انجام میدهد. این باز طوری المانهای اصلی و مولفهها را برای این ساختار جدید میچیند که نهتنها باعث از دست رفتن هویت اصلی این فرنچایز نمیشود که در عین حال نشان میدهد سری «گیرز» چه پتانسیل خوبی برای سر زدن به دیگر سبکهای شوتر دارد!
گیرز تاکتیکز داستان گیبریل دیاز؛ پدر کیت دیاز را روایت میکند و از آنجایی که خط داستانی آن قبل از نسخه اول اتفاق میافتد، نقش پیشدرآمدی را برای نسخه اول این مجموعه ایفا میکند.
نتیجه نهایی هم محصولی است که گرچه اکثر گیمرها انتظار سرافراز شدنش را نداشتند ولی یک تکامل و همچنین موفقیتی بزرگ برای این مجموعه قلمداد میشود. کلیت گیمپلی بازی شامل سه اکت میشود که هر کدام از این اکتها شامل یکسری مراحل اصلی و فرعی مختلف میشوند. اکت اول بازی شش مرحله اصلی را در خود جای داده و این مقدار برای اکتهای دوم و سوم به هشت میرسد. بنابراین در طول بازی گیمر باید ۲۲ مرحله اصلی را پشت سر بگذارد که شامل سناریوهای مختلفی میشوند و او را برای مدتی طولانی سرگرم نگه میدارند. البته که باز گذاشتن دست بازیکن در شخصیسازی و ارتقای کاراکترها و همچنین دارا بودن گرافیک پرجزئیات و داستانی جذاب از دیگر نکات مثبت بازی بهشمار میآیند.
Plants vs. Zombies: Battle for Neighborville
گیرز تاکتیکز تنها بازی فهرستِ «قدر ندیدهترین بازیهای ایکس باکس وان» نیست که ژانر و سبک خود را تغییر داده و موفق شده با سربلندی و افتخار به مقصد برسد. اگر یک موبایلگیمر قدیمی باشید بیشک سری بازیهای Plants vs. Zombies «گیاهان در برابر زامبیها» را بهخاطر دارید. این بازی یک تجربه استراتژی با المانهای نقشآفرینی را در اختیار گیمر قرار میداد و انصافا خیلی هم سرگرمکننده بود. سالهای پیش وقتی این آیپی و استودیوی سازندهاش توسط الکترونیک آرتز (Electronic Arts) خریداری شدند، مسیر توسعه این فرنچایز به سمت و سوی دیگری سوق داده شد.
«گیاهان در برابر زامبیها» حالا به یک اثر شوتر سومشخص بامزه تبدیل شده که به شما اجازه میدهد تا از بین تیم گیاهان و زامبیها یکی را انتخاب کرده و به نابودی دیگری بپردازید. بازی دو حالت آفلاین و آنلاین دارد. کمپین آفلاین بازی بیشتر برای آشنا شدن شما با بازی یا اصطلاحا بهخاطر دستگرمی در بازی گنجانده شده که شامل یکسری ماموریت جالب هم میشود. بخش مهم و سرگرمکنندهی بازی اما حالت چندنفره و آنلاین است که ۲۴ کاراکتر در ۴ کلاس مختلف را مقابلتان قرار میدهد تا از بین آنها یکی را انتخاب کنید. هر کاراکتر یکسری قابلیت و تواناییهای ویژه دارد که با پیشروی در بازی میتوانید آن را ارتقا دهید.
در کل جدیدترین بازی فرنچایز Plants vs. Zombies توانسته تا تمامی عناصر بازی قبلی یعنی Plants vs. Zombies: Garden Warfare را بهبود ببخشد و در کنار ارائه یک تجربه مفرح با گرافیک کارتونی و دنیایی رنگارنگ، ساعتها گیمر را مجذوب خود کند.
Killer Instinct
در سالی که آثار فایتینگ و مبارزهای مثل مورتال کامبت ۱ (Mortal Kombat 1) و استریت فایتر ۶ (Street Fighter 6) خوش درخشیدند و بهزودی تکن ۸ (Tekken 8) را خواهیم داشت، احتمالا کمتر کسی به فکر برگشت به گذشته و بازی کردن بازی Killer Instinct باشد. این بازی که در سال ۲۰۱۳ به عنوان لانچتایتل کنسول ایکس باکس وان منتشر شد به دلایل مختلفی نتوانست استقبال گستردهای از سوی مخاطبان جذب کند. این در حالی است که این بازی مبارزهای طی این سالها مدام آپدیت و بهزوررسانیهای مختلفی دریافت کرده و بیاغراق در طول زمان بهتر و بهتر شده است.
بازی Killer Instinct جدای اینکه در سرویس اشتراکی گیمپس قرار داشت، به مناسبت دهمین سالگردش اکنون به صورت کاملا رایگان در اختیار کاربران قرار گرفته است. این بازی شاید همتراز عناوین مبارزهای جدید این روزهای بازار نباشد اما قطعا یکی از بهترین آثار انحصاری کنسول ایکس باکس وان است که آن عشق و توجهی که شایستهاش بود را دریافت نکرد. در حال حاضر Killer Instinct روستر متنوعی دارد و حالتهای مختلف و مکانیکهای جالب آن در کنار موسیقی شنیدنی و سیستم مبارزات هیجانانگیزش مطمئنا اوقات مفرحی را برایتان رقم میزند.
Glass Masquerade
فرقی نمیکند یک گیمر معمولی و کژوال باشید یا گیمری سرسخت و هاردکور؛ در بازی Glass Masquerade میتوانید چیزهای زیادی برای دوست داشتن و به وجد آمدن پیدا کنید. این اثرِ آرت دکو (هنر تزئینی) یک تجربه شدیدا آرامبخش است که به شما این امکان را میدهد تا با حل کردن یکسری پازل که شامل شیشههای رنگی میشود به یک تصویر کلی برسید. این تصویرها در واقع مجموعهای از آثار هنری شدیدا چشمنواز و زیبایی هستند که لذت حل پازلها را برای گیمر دوچندان میکنند.
The Messenger
«مسنجر» را میتوان نسخه دوبعدی نینجا گایدن (Ninja Gaiden) دانست. این بازی توسط استودیوی Sabotage ساخته شده؛ استودیویی که عنوان بسیار محبوب و موفق Sea of Stars را در سال ۲۰۲۳ منتشر کرد و موفق شد تا در مراسم گیم اواردز جایزه «بهترین بازی مستقل» را به خانه ببرد.
در بازی The Messenger شما نقش یک نینجا را بر عهده دارید که وظیفه دارد یک طومار ارزشمند را به مقصد برساند. او طبق معمول در این مسیر با تهدیدات و خطرات گوناگونی روبهرو میشود که (باز هم طبق معمول) باید آنها را کنار بزند و به هدف برسد. در مسیر پیشروی بازی، چالشها سخت و سختتر میشوند و بازی شما را مجبور به یاد گرفتن و اجرای دقیق تواناییهایتان میکند. این بازی از لحاظ بصری هم واقعا جلوه فوقالعادهای دارد و به خوبی حس و حال آثار مترویدوینیا و ۱۶ بیتی کلاسیک را برایتان زنده میکند.
As Dusk Falls
بازی As Dusk Falls؛ ساختهی استودیوی مستقل Interior Night است که توسط برخی از اعضای قدیمی استودیوی کوانتیک دریم (Quantic Dream) تاسیس شده است. از همین رو As Dusk Falls هم تا حدودی حس و حالی شبیه به بازیهای کوانتیک دریم مثل هِوی رین (Heavy Rain) و دیترویت: بیکام هیومن (Detroit: Become Human) دارد. البته با این تفاوت که آثار دیوید کیج در نوع خود گیمپلی گستردهتری مثل حرکت دادن و کنترل شخصیت اصلی را هم به مخاطب میدهند. این موضوع اما در رابطه با As Dusk Falls صدق نمیکند و بازی در واقع یک اثر سینمایی یا یکجور رمان تعاملی است که اگر با ساختار رواییبودنش کنار بیایید، قصهای شگفتانگیز برای تعریف کردن دارد.
داستان بازی حول محور یک خانواده جریان دارد که راهی سفر میشوند. در طول مسیر، ماشین این خانواده خراب میشود و آنها مجبور میشوند تا در مسافرخانهای که همان حوالی قرار دارد، مستقر شوند. داستان اما از جایی شروع میشود که سه برادرِ خلافکار وارد این مکان میشوند و سفری که بهنظر میرسید خیلی معمولی باشد را به سوی یک مسیر ناگوار سوق میدهند. این بازی همچنین دو خط داستانی (یکی در گذشته و یکی در زمان حال) را دنبال میکند و همانطور که از آن انتظار میرود شخصیتپردازی، دیالوگها و پایانبندی بینظیری هم دارد. As Dusk Falls همچنین از نظر بصری تجربهای بسیار خاص ارائه میدهد و انیمیشن و صداگذاریهای آن از دیگر نقاط قوت بازی محسوب میشوند.
راستی این بازی را میتوانید به صورت چندنفره (آفلاین و آنلاین با پشتیبانی از ۸ بازیکن) با دوستانتان تجربه کنید. در حالت چندنفره، هر بازیکن میتواند تصمیم خود را اتخاذ کند و هر گزینهای که توسط بازیکنان بیشتری انتخاب شده باشد به عنوان تصمیم اصلی در بازی در نظر گرفته میشود. اگر هم دو یا چند گزینه رایهای برابری آوردند، بازی به صورت رندوم و اتفاقی یکی از آنها را برایتان انتخاب میکند.
Ashen
بازی Ashen محصول استودیوی مستقل A44، یک سولزلایکِ خوشساخت و صدالبته منحصربهفرد است که به خوبی فرق بین الهام و کپی کردنِ صرف را میداند و مورد اول را به بهترین شکل ممکن به مرحله اجرا میرساند. بازی در دنیایی سراسر تاریک جریان دارد که شخصیت اصلی آن سفری را در جستوجوی خانه آغاز میکند. هرچه در داستان بازی عمیقتر میشوید شاهد سردرآوردن از اتفاقات شوم و مرموزی میشوید که درگیرکننده ظاهر میشوند.
گرافیک و آرت استایل مینیمالیستی و تاریک Ashen آن را از حیث بصری از دیگر آثار سولزلایک متمایز میکند. همچنین بازی شامل دشمنانی غیرقابل پیشبینی، مبارزاتی چالشبرانگیز، داستانی سرراست و در عین حال فوقالعاده است که به راحتی میتوان آن را به دوستداران این ژانر و تازهواردان به این سبک پیشنهاد داد. مهمتر از این، Ashen میل به کاوش و اکشتاف را در بازیکن تقویت میکند و مدام او را به تکمیل ماموریتهای جانبی ترغیب میکند؛ ماموریتهایی که هم ساختار و طراحی مناسبی دارند و هم پاداشهای ارزشمندی را به گیمر هدیه میدهند.
Quantum Break
بازی کوانتوم بریک یکی از پروژههای جاهطلبانه استودیوی رمدی (Remedy Entertainment) بود که المانهای سریالهای تلویزیونی را با یک بازی ویدیویی تلفیق کرده بود. گرچه این ایده در آن روزها جذابیت خاصی برای بازیکنان نداشت اما اخیرا به دنبال انتشار بازی الن ویک ۲ (Alan Wake 2) به نهایت و تکامل شکلگیری این ایده به صورت درست و دقیق پی بردیم.
این بازی که به صورت انحصاری برای کنسولهای ایکس باکس و پیسی منتشر شد، گیمپلی سریع و جذابی دارد. در کوانتوم بریک شما کنترل شخصیت جک جویس را به دست میگیرید که طی یکسری اتفاقات، توانایی تغییر و کنترل زمان را به دست میآورد. حال او به دنبال راهی برای متوقف کردن فردی که باعث و بانی این رخدادها شده میگردد. قابلیت کنترل زمان باعث میشود کوانتوم بریک گیمپلی جذابی داشته باشد و چه به هنگام حل کردن پازلها و چه موقعی که دشمنان را به رگبار میبندید یک حس تازگی و استثنایی بودن را به شما القا کند. البته زمانی که این را کنار داستان جذاب و پیچیدهی بازی بگذارید تازه متوجه میشوید (اگر سراغ این بازی نرفته باشید) چه تجربه هیجانانگیز و درگیرکنندهای را از دست دادهاید. گرافیک و فیزیک فوقالعاده اثر هم از آن چیزهایی هستند که حسابی چشمتان را میگیرند و باید اعتراف کرد رمدی در این زمینه عملکردی شگفتانگیز از خود به جای گذاشته است.
Prey
ریبوت بازی Prey در سال ۲۰۱۷ توسط استودیوی آرکین و بتسدا که آنها را با ساخت مجموعه دیسآنرد (Dishonored) میشناسیم، روانه بازار شد. در این بازی، شما در یک ایستگاه فضایی متروکه از خواب بیدار میشوید و ناگهان متوجه میشوید که این مکان توسط یکسری موجود بیگانه به نام تایفونها از پا درآمده و آنها هر انسانی که در مسیر خود دیدهاند را به خاک و خون کشیده و نابودش کردهاند. حال شما باید سر از یکسری رمز و رازها در بیاورید و ماموریت دارید تا تمامی تایفونها را نابود کنید.
هنگامی که ایستگاه متروکه و ترسناک تالوس ۱ (Talos 1) که توسط بیگانهها تسخیر شده را کاوش میکنید، اتمسفر سنگین بازی بر شما غالب میشود و ممکن است که از منظر شباهت تم و فضا، آثاری چون سیستم شاک (System Shock) و بایوشاک (Bioshock) را بهخاطر بیاورید.
از حیث گیمپلی اما Prey یک شوتر اولشخص است که تا حد زیادی به آثار سروایول (Survival) شبیه است و در مقابل تعداد زیاد دشمنان، مهمات کمی را در اختیارتان قرار میدهد. بیگانهها در این بازی اشکال مختلفی دارند و بهنظرم بدترین نوع آنها، گونهی میمیکها (Mimics) است که شبیه به عنکبوتی کوچک هستند و میتوانند خود را شبیه آیتمها و آبجکتهای معمولی محیط دربیاورند. با این وجود وقتی به میمیکها نزدیک شدید آنها خیلی سریع به شکل و شمایل اصلی خود تبدیل و بهتان حملهور میشوند. همین مساله باعث ایجاد یکجور حس پارانویا در بازیکن میشود؛ چرا که مدام از این میترسید که از کنار اشیای مختلف رد بشوید و نکند یکی از آنها در شکل جسمی بیگانه به سمتتان هجوم بیاورد. ناامنی و تحتنظر بودن هم چیزهایی هستند که در فضای دلهرهآور و سیاه Prey به وفور احساس میکنید.
Sunset Overdrive
بازی سانست اوردرایو؛ محصول استودیوی اینسامنیاک گیمز (Insomniac Games) است که حال یکی از زیرمجموعههای اصلی سونی و پلی استیشن بهشمار میرود و توسعه مجموعه بازیهای پرطرفدار مارولز اسپایدرمن (Marvel's Spider-Man) و رچت اند کلنک (Ratchet & Clank) را هم برعهده دارد.
در این بازی ماجراجویی و آخرالزمانی شما روی ریل، نرده و میلههایی که در خیابانها و به طور کلی محیط بازی دیده میشود سُر میخورید و با پیچ و تاب روی محیطهای مختلف باید با انواع و اقسام اسلحههای عجیب و غریبی که در دست دارید به نبرد با دشمنان بروید و آنها را از پا دربیاورید. به طور کلی گیمپلی بازی شدیدا دوستداشتنی است و راستش را بخواهید تا زمانی که خودتان کنترل بازی را به دست نگیرید شاید درک درستی از باحال بودن و لذتبخش بودن اثر نداشته باشید.
در Sunset Overdrive شما یک جهان بازِ رنگارنگ و شاد به نام Sunset City (با الهام از متروپلیس) در اختیار دارید که باید آن را از شر ODها (دشمنان بازی) پاکسازی کنید. داستان بازی در سال ۲۰۲۷ جریان دارد؛ جایی که مردم با خوردن یک نوشیدنی انرژیزا به نام OverCharge Delirium XT به موجودات وحشی و عجیب و غریبی تبدیل میشوند. از سوی دیگر باید اشاره کنیم که نویسندگان بازی کار خود را به بهترین نحو ممکن انجام داده و بازیکن در طول مسیر بازی دیالوگهایی میشنود و با شخصیتهای بامزهای تعامل میکند که روند کلی اثر را بسیار سرگرمکننده میکند.
Descenders
در این روزها به ندرت یک بازی با محوریت دوچرخهسواری که از جهات مختلف فراتر از انتظارات ظاهر شود، راهی بازار ویدیوگیم میشود. بازی Descenders یکی از همین آثار کمیاب است که عرضه شده تا عطش طرفداران این ورزش و فعالیت را سیراب کند.
این بازی پیستهای متنوعی دارد و از شما میخواهد تا چندین بار مسیر یک پیست را طی کرده و از موانعش عبور کنید تا بتوانید در آن حرفهای شوید. از طرفی هر پیست با پیست دیگر طراحی، ساختار و موانع بسیار متفاوتی دارد که باعث میشود هم بازی تنوعش را حفظ کند و هم شما در جایگاه بازیکن مدام به غافلگیریها و البته چالشهای پرتعدادی بر بخورید. در کنار این موارد باید اشاره کنیم که بخش آنلاین Descenders هم واقعا طراحی خوبی دارد و فضای رقابتی هیجانانگیزی را برایتان رقم میزند.
Ryse: Son of Rome
بازی Ryse: Son of Rome به هنگام توسعه با مشکلات متفاوتی روبهرو بود. در سال ۲۰۰۶ و وقتی برای اولین بار ساخت بازی کلید خورد، این اثر با اسم رمز کینگدام (Kingdom) شناخته میشد و قرار بود تا به عنوان یک اثر خشونتآمیز و بزرگسالانه برای کاربران کینکت و کنسول ایکس باکس ۳۶۰ (Xbox 360) منتشر شود. با این حال پس از گذشت چند مدت فهمیدیم مسیر ساخت بازی عوض شده و قرار است تا به عنوان یک اثر اکشن سومشخص در روز عرضهی ایکس باکس وان برای این کنسول منتشر شود و حسابی قدرت گرافیکی نسل جدید کنسولهای ایکس باکس را به رخ بکشد.
از آنجایی که وظیفه تولید و ساخت بازی بر عهده استودیوی کرایتک (Crytek)؛ سازنده سری بازیهای کرایسیس (Crysis) بوده، گرافیک و نورپردازی بازی بیش از هر چیز دیگر در آن خودنمایی میکند. در این حد که Ryse: Son of Rome حتی با استانداردهای امروزی هم واقعا چشمنواز و خیرهکننده است. در این بین گیمپلی بازی پیچیدگی خاصی ندارد و تنها از گیمر میخواهد در زمان درست، حمله را دفع و یا جاخالی دهد، به سمت دشمن حمله کند و کارش را یکسره کند. البته از آنجایی که بازی مدت زمان کوتاهی دارد، این روند تقریبا تا انتها جذابیت اصلیاش را حفظ میکند.
خوشبختانه در روند تغییر پلتفرم بازی از کینکت به ایکس باکس وان، سازندگان همچنان خشونت بالای Ryse: Son of Rome را حفظ کرده و فینیشرهای مرگبار و بیرحمی را در دل اثر قرار دادهاند. در آخر هم باید اشاره کنیم که نباید از داستان انتقاممحور قابل احترام و موسیقیهای بازی غافل شد.
Mad Max
بازی Mad Max توسط استودیوی آوالانچ (Avalanche Studios)؛ سازندگان سری بازیهای جاست کاز (Just Cause) توسعه یافته و بر خلاف چیزی که (احتمالا) فکر میکنید، بازی صرفا جهت تبلیغات برای فیلم Mad Max: Fury Road (محصول سال ۲۰۱۵ با نقشآفرینی تام هاردی و شارلیز ترون) ساخته نشده. با این وجود مد مکس بیشک یکی از بهترین بازیهای لایسنسشده نسل هشتم بهشمار میرود.
بازی همان داستان درگیری مکس با افراد خونخوار و قاتلی که در برهوت زندگی میکنند را به تصویر میکشد و از این جهت چیز خاصی برای ارائه ندارد. همانقدر که داستان و شخصیتها در بازی اهمیت چندانی ندارند، گیمپلی بازی متفاوت، پرانفجار و لذتبخش است. در جهان باز و آخرالزمانیِ «مکس دیوانه» باید ساعتها در بیابان و کویرهای خشک و لمیزرع به گشت و گذار بپردازید و مراحل فرعی و اصلی مختلف را تکمیل کنید. کنترل ماشین در اول بازی شاید کمی سخت باشد اما به مرور زمان به آن عادت میکنید و دیگر نمیتوانید از پای بازی بلند شوید. از طرفی مبارزات بازی هم با الهام از سری بازیهای «بتمن: آرکهام» استودیوی راکستدی (Rocksteady) طراحی شده و فرمول جوابپسدادهای دارد که اینجا هم درگیرکننده به تصویر کشیده شده است.
اگر طرفدار مجموعه فیلمهای مد مکس و همچنین اهل شخصیسازی وسایل نقلیه در بازیها باشید، تجربه بازی Mad Max جذابیت دوچندانی برایتان خواهد داشت و احتمالا دقایق و ساعتهای طولانی را در دنیای بازی سپری کنید تا منابع کافی را کسب و ماشینتان را ارتقا داده و آن را به روش خود تزئین کنید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
State of Decay نسخه اولش هم از بدشانسیشون اونطور که باید دیده نشد !