ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

چرا سریال True Detective به یک کلاسیک کالت تبدیل شد؟
فیلم و سریال

چرا سریال True Detective به یک کلاسیک کالت تبدیل شد؟

در طول ۱۰ سال گذشته، سریال برآمده از ذهن «نیک پیزولاتو» به درستی به جایگاه یک کلاسیک مدرن دست یافته است. هرچند فصل دوم و سوم این سریال با شک و تردیدهای بسیار بیشتری روبرو ...

امیر پریمی
نوشته شده توسط امیر پریمی | ۲۷ بهمن ۱۴۰۲ | ۲۰:۰۰

در طول ۱۰ سال گذشته، سریال برآمده از ذهن «نیک پیزولاتو» به درستی به جایگاه یک کلاسیک مدرن دست یافته است. هرچند فصل دوم و سوم این سریال با شک و تردیدهای بسیار بیشتری روبرو شد، اما واکنش‌های متفاوت مانع از تبدیل شدن «True Detective» به گلچین نمونه‌ای از یک ژانر جذاب و دوشت‌داشتنی نشد. معماها، سرنخ‌ها، دیوانه‌ها و ماهیت پیچیده کارآگاهان در سال ۲۰۱۴ به خط مقدم سریال‌های تلویزیونی آمدند و هنوز هم روی موج توجه هستند. اکنون که فصل چهارم این سریال نیز هنگام پخش با موفقیت روبرو شده، زمان خوبی است که به این پرسش پاسخ دهیم که چرا سریال True Detective به یک کلاسیک کالت تبدیل شد؟ در ادامه همراه ویجیاتو باشید.

چرا سریال True Detective به یک کلاسیک کالت تبدیل شد؟

داستان جنایی آمریکایی

لازم است بدانید شاعرانگی تاریک سریال True Detective از ناکجاآباد به وجود نیامده است. شورانر و ایده‌پرداز این سریال، نیک پیزولاتو، یک بومی ایالت لوئیزیانا، در میان دریاچه‌های آرام نیواورلئان آمریکا، و در نزدیکی پالایشگاه‌های نفت بزرگ شده است؛ مکانی که در آن کلیساهای «پنطیکاستی»، منظره گوتیک اطراف را مشخص می‌کردند. بنابراین، جایی که او به دنیا آمده است، سال‌ها بعد برای تولید این سریال به کارش آمد.

اگر فصل اول کارآگاه حقیقی را تماشا کرده باشید، حتما می‌دانید که داستان راستین کوله (متیو مک‌کانهی) و مارتین هارت (وودی هارلسون) در برج‌های غم‌انگیز، باتلاق‌های ذغال سنگ نارس و جنگل‌های سیل‌زده مطرح می‌شود. اما پیزولاتو زمینه بسیار وسیع تری برای الهام گرفتن و نوشتن داشت، زیرا او شاهد انقلابی در بین آثار تلویزیونی بود، با آثاری مانند سوپرانو، Deadwood و شنود یا وایر که این صنعت را دستخوش تغییر کردند و باعث داستان سرایی پیچیده شدند. در این داستان‌های چند لایه، شخصیت‌ها به ساختار پشتیبان تبدیل شدند.

چرا سریال True Detective به یک کلاسیک کالت تبدیل شد؟
نیک پیزولاتو

سازنده سریال True Detective بارها اعتراف کرد که «آندره روبلوف» تارکوفسکی و «هفت سامورایی» کوروساوا را به همان اندازه که «پسران بد» را دوست دارد، می‌پسندد. پس آیا این آمیختگی عجیب نیک پیزولاتو سرچشمه شاعرانگی سریال نیست، جایی که نماهای مدیتیشن‌آمیز و تاکیدی زیبایی‌شناختی با داستانی درباره دو پلیس ترکیب می‌شود؟! به نظر من نگاه خاص این شخص به دریچه یک ژانر آشنا و کلاسیک، باعث شده اثر او متفاوت‌تر از بازی ژانری ساده باشد.

در نتیجه این نگاه خاص، ژانر خوب، آشنا و قدیمی جنایی در مورد پلیس‌های رفیق، که در دوره‌های مختلف با شناسه جذابیت و طنز شیک می‌درخشید، در این سریال به شکل جدیدی ظاهر شد؛ منظور من این است که دیگر اثری از کمدی باقی نمانده بود، در مقابل زندگی غم انگیزی در اطراف این داستان وجود داشت که طبق دستورات دو افسر پلیس جلو می‌رفت. از زمان شکل گیری ژانر جنایی، آثار بسیار متفاوت و موفقی روی پرده سینما و قاب شیشه‌ای تلویزیون آمده است.

اما True Detective ساختار یک روایت سنتی را گسترش داد و تعلیق را در حلقه‌های داستانی پیچیده داستان خود قرار داد. بنابراین با دنبال کردن سریال تنها پس از تماشای تمام هشت قسمت می‌توان فهمید که ماجرا چگونه به پایان می‌رسد و شخصیت‌ها چگونه تغییر می‌کنند. شاید در میان پیشینیانی که قبل از این سریال وجود داشتند، Twin Peaks و آثاری مقطعی چون سریال The X-Files به خوبی بر ساختار مشابهی چون اثر پیزولاتو تسلط داشتند.

چرا سریال True Detective به یک کلاسیک کالت تبدیل شد؟

کارآگاه‌بازی در عصر درون نگری

شاه کلید موفقیت True Detective این بود که این سریال شخصیت‌ها را به موتور اصلی روایت خود تبدیل کرد. برای مثال، محققان و کارآگاهان این سریال نه تنها در طول داستان رد قاتلان را دنبال می‌کنند، بلکه هیولاهایی را در جنگل روان خود نیز کشف می‌کنند. شاید برای قدردانی از این رویکرد سریال ما باید از دوران رمانتیسم تشکر کنیم، اما چرا؟ چون این دوره خاص بود که فیزیک یک کارآگاه را خلق کرد، یک قهرمان مرزی که هم از عقل برای مبارزه با شر استفاده می‌کند و هم به طور شهودی با تاریکی ادغام می‌شود.

چرا سریال True Detective به یک کلاسیک کالت تبدیل شد؟

در داستان این اثر راست کول با بازی متیو مک‌کانهی، رهبر کل سریال است (به حدی که طرفداران پژواک خرد تاریک او را در فصل‌های بعدی نیز خواهند شنید)، اما در واقع شخصیت او خط متعارف یک ژانر ادبی را ادامه می‌دهد، یک ژانر یا یک فیلسوف با افکار آرتور شوپنهاور، یا حتی یک شمن متصل به یک کانال شری متافیزیکی، یا یک جنایتکار پنهان (نفوذ به یک باند دوچرخه سوار)؛ این یعنی سریال پیزولاتو این تصویر ماهیت دوگانه قهرمان-کارآگاه را به خوبی بررسی می‌کند.

البته با نگاهی به تمام فصول این سریال خواهیم یافت که به جز راست کول، قهرمانان فصول دیگر نیز کمتر از او عجیب و غریب نیستند. بدون شک پویایی روابط شخصیت‌ها در هر فصل متفاوت است. و هر کدام از کارآگاهان فصل‌های مختلف این سریال درگیری‌های درونی خاص خودشان را دارند. اما نکته مشترک همه این است که نیک پیزولاتو برای تولید نام و نشان آن‌ها هزاران صفحه کتابچه راهنمای پلیس را مطالعه کرد تا آن را در قالب سریالی گران قیمت با بهترین کیفیت بسازد. و البته مخاطب نیز آن‌ها را باور کند.

چرا سریال True Detective به یک کلاسیک کالت تبدیل شد؟

اجرای درست شاخص‌های یک ژانر

جدای از هر بحث دیگری پیرامون سریال True Detective، باید بدانید انعطاف‌پذیری ژانر و تکنیک‌های روایت، هاله‌ای خاص در اطراف این اثر ایجاد کرد. با هر فصل، این سریال قلمروهای جدیدی را کاوش می‌کرد: در سال 2014، به دنیای پنهان لوئیزیانا رفت؛ آن مناظر غم انگیز گوتیک که روح عرفان و سنت‌های مردسالارانه را تداعی می‌کند. در سال 2015، فصل دوم به طور کاملا غیر منتظره وارد شد، آن هم در ژانر پلیس شهری نوآر.

فصل دوم با طرحی پیچیده، نقشه‌های جنایی با توطئه‌ها و معاملات املاک، یادآور «محله چینی‌ها» رومن پولانسکی بود و البته پویایی و حس قاب نیز یادآور فیلم‌های اکشن مایکل مان بود. بنابراین نمی‌شود به این نکته توجه نکرد که اجرای شاخص‌های بصری یک ژانر به خوبی در تمام فصل‌ها به چشم آمد و به طور کلی، چیزی که باید به صندلی کارگردانی بازگردانده شود، کری فوکوناگا، کارگردان فصل اول با سبک مشخص هالیوودی است. کار او به گونه‌ای است که بارها می‌توان به سبک و فرم استفاده شده بازگشت و نکات شاخص جدیدی را در آن یافت.

چرا سریال True Detective به یک کلاسیک کالت تبدیل شد؟

البته در فصل چهام که اخیرا پخش آن شروع شده و به میانه راه نمایش خود رسیده است، تغییر سازنده برنامه از نیک پیزولاتو به ایسا لوپز از قبل با خصومت روبرو شده است؛ علت آن نیز روشن است، چرا که فصل اول هنوز در فانتزی‌های ذهنی و شاخص‌های مورد نظر طرفداران به عنوان خطی برای دنبال کردن ظاهر کلی سریال معرفی می‌شود. با این حال، دلگرم‌کننده است که در فصل جدید رنگ‌های تازه‌ای در آن ریخته شده و اکنون داستان بر روی نقشه پوشیده از برف آلاسکا آشکار شده است.

به طور کلی با نگاهی به تمام فصول این سریال خواهیم دید که True Detective هم قراردادهای این ژانر را بازتولید می‌کند و هم آنها را به طور همزمان در هم می‌شکند. این مجموعه روی توسعه متوالی داستان، جستجوی سرنخ‌ها و قاتل تمرکز نمی‌کند (چون در این رویه همه چیز کاملاً پیش پا افتاده است)، بلکه از تم‌های این ژانر به عنوان فرصتی برای تأمل در ماهیت زمانی، شخصی و عمومی استفاده می‌کند. در واقع اجرای یک ژانر ابزاری برای نمایش یک زندگی و مرگ، وظیفه و احساس است.

پیزولاتو بلوک‌های زمان (در فصل اول و سوم) را به هم می‌ریزد تا نکته اصلی را نشان دهد: چگونگی تغییر شخصیت‌ها، نگرش آنها به تجارت و تضاد بین شخصی و خصوصی. بنابراین داستان او بدون راوی فقط یک کابینت پرونده غبارآلود است، به همین دلیل است که «کارآگاه حقیقی» داستان را از طریق قهرمانان-مفسران به مخاطب منتقل می‌کند، یا آنها را در زمان فاصله می‌دهد یا آنها را با جریان حافظه خود در یک رانش فرو می‌برد. در نتیجه تنها از این طریق است که می‌توانیم واقعیت را با تمام حقیقت، در وحشت و زیبایی آن احساس کنیم، مانند شخصیت کول در فینال فصل اول، که نور را در مبارزه با لخته‌های تاریکی یافت.

چرا سریال True Detective به یک کلاسیک کالت تبدیل شد؟

گل‌های شیطانی در باغ فرهنگ پاپ

در مورد لحن فصل اول سریال و به طور کلی لحن حاکم بر کل روح سریال بیان یک نکته ضروری است؛ باید بدانید در این اثر تاریکی یک دکوراسیون تزئینی نیست، بلکه یکی دیگر از قهرمانان سریال است. حداقل فصل اول هیولای باتلاق لوئیزیانا را زنده کرد. پیزولاتو بافت‌هایی را از تواریخ فرهنگ غربی، یا به عبارت بهتر، فرورفتگی‌های تاریک آن، که در آن واقعیت عرفانی و ماورایی تجلیل می‌شد، جمع آوری کرد.

چرا سریال True Detective به یک کلاسیک کالت تبدیل شد؟

برای مثال نبرد خیر و شر به ریشه آموزه‌های قدیمی مانوی برمی‌گردد. مانند اچ. پی. لاوکرفت، نیروهای ذهن تسلیم هجوم تاریکی غیرمنطقی می‌شوند (منتقدان به درستی اشاره کرده‌اند که True Detective چنان تنش جهنمی ایجاد می‌کند که شما به ملاقات با کثولهو یا داگون در پایان فصل اعتقاد دارید). در جای‌جای فصل اول سریال نکاتی از آیین‌های نیمه فراموش شده پراکنده است، مانند مجسمه‌های چوبی که دائماً در قاب ظاهر می‌شوند و این تاریک‌تر شدن لحن داستان کمک ویژه می‌کند. نکته مهم این است که در این سریال پیزولاتو سنت‌های ادبیات آمریکایی را احیا کرد: با روایت آزاد به ویلیام فاکنر اشاره کرد و با تصاویری تاریک به «شاه زردپوش» رابرت چمبرز.

این لحن تاریک در اجرای بازیگران سریال نیز ورود کرد و تمام اجرای بازیگران در این فضا دستخوش این لحن تاریک شد. در نتیجه این رویکرد، چنین رویه ظاهری چنان در ذهن بینندگان ریشه دوانده که به سرعت به نمایی عامیانه و محبوب در بین عامه مردم تبدیل شد. در واقع این سریال باعث ایجاد الگوهای رفتاری شد. تصور کنید زمانی که شخصیت مک‌کانهی، یک بدبین بیش از حد با قوطی‌های آبجو دارید و پلیسی با بازی کالین فارل که در این لحن تاریک مدام فحش می‌دهد، پس سخت است که خود را در مقابل دیدن آن‌ها مهار کنید.

چرا سریال True Detective به یک کلاسیک کالت تبدیل شد؟

واضح است که True Detective نیروهای تاریکی را وارد فرهنگ پاپ کرد و به «ادبیات عجیب و غریب» (مانند داستان‌های توماس لیگوتی) علاقه نشان داد. این سریال عاشقانه‌های به ظاهر آشنای ژانر پلیسی (پلیس‌های خسته و غمگین) را با لذت‌های پنهانی گوتیک آمریکایی به هم پیوند زد. البته باید توجه داشت که پروژه پیزولاتو در زمانی انجام شد که شخصیت‌های سوسیوپاتیک منبع اصلی جذب بودند (فقط به یاد داشته باشید که چگونه جهان عاشق شرلوک هلمز عجیب و غریب با بازی بندیکت کامبربچ شد).

در نتیجه تصاویر این سریال به سرعت در فضای اینترنت پخش شد، جایی که بیننده به ارتباطات گسترده دعوت شد: نظرات، تفاسیر و طنز خلاق. این رویکرد با فواصل هوشمند تسهیل شد و با پخش اپیزودها هفته‌ای یک بار در HBO، سازندگان به طرفداران فرصت پرسه زدن در دنیای خاص از داستان‌های جنایی را می‌دادند.

چرا سریال True Detective به یک کلاسیک کالت تبدیل شد؟

کارآگاهان تلویزیون پا جای پای قهرمانان سینما می‌گذارند

شاید جالب‌ترین نکته سریال این باشد که حتی با تکه‌های خشنش، True Detective ذهن مخاطبان را تسخیر کرد. آنها را مجذوب خود کرد که ممکن است تصادفاً در این وسط گیر بیفتند و بپرسند «این چه نوع فیلمی است؟»؛ اما چرا؟ چون سازندگان این سریال تکنیک‌های سینمایی و رویکردی متفکرانه به داستان سرایی را در داستان خود داشتند که سهم بزرگی از آن نتیجه تلاش‌های کارگردان کری فوکوناگا در فصل به شدت سینمایی آن است.

جدای از این موارد، در روزگار امروز ما داستان‌های کارآگاهی که بازی‌های روان‌شناختی یا تعمیم‌های فلسفی را پنهان می‌کنند، بی‌خود موفق ظاهر نشدند. پروژه پیزولاتو به سادگی تقاضا برای آنها را برگرداند و همچنان به دنبال خط ژانر محبوب شده توسط «سکوت بره‌ها» در دهه 90 میلادی بود. موفقیت این سریال در ده سال پیش جرقه رونق استریم را زد و تحقیقات تاریکی را به جریان اصلی آثار تلویزیونی وارد کرد. بنابراین به نظر می‌رسد «شکارچیان ذهن»، «داستان جنایی آمریکایی» و سریالی چون «میر اهلِ ایست‌تاون» از لحن «کارآگاه حقیقی» بیرون آمده بودند.

چرا سریال True Detective به یک کلاسیک کالت تبدیل شد؟

بنابراین، تاریخ در سال 2014 به چنان نقطه عطفی رسید که نتوانست از خود پیشی بگیرد. نکته در نفرین ابدی دنباله‌ها، و دست‌های نامطمئنی است که کارگردانی فصل‌های بعدی را به عهده گرفتند (که مشخصاً تعداد آنها بیشتر و وحدت سبکی کمتر و کمتر شد) و در نتیجه راه حل جدیدی پیدا نکردند جز اینکه توطئه‌ها را سنگین‌تر کنند. اما در تمام این سال‌ها، تماشاگر تضمینی برای دریافت هشت ساعت نمایش جذاب داشت، به اندازه یک فیلم، با تولید بزرگ و نام‌های بزرگ هالیوود.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی