نقد فیلم Hobbs & Shaw – انقلابی سریع یا کلیشهای خشن؟
فرانچایز Fast and Furious فرزند صنعتیترین روزهای هالیوود است. همان روزهایی که استودیوهای بزرگ برای ساخت فیلمهای اکشن مدرن در رقابت بودند. روزهایی که شخصیتها و داستانهای جدید هالیوود، از دل فناوریهای تازه بیرون میآمدند. ...
فرانچایز Fast and Furious فرزند صنعتیترین روزهای هالیوود است. همان روزهایی که استودیوهای بزرگ برای ساخت فیلمهای اکشن مدرن در رقابت بودند. روزهایی که شخصیتها و داستانهای جدید هالیوود، از دل فناوریهای تازه بیرون میآمدند. اگرچه آغاز این مسیر از اوایل دهه 90 میلادی بود اما اوجگیری شدید فیلمهایی مثل Hobbs & Shaw دقیقا از همان روزهایی کلید خورد قسمت نخست این فرانچایز اکران شد؛ 22 ژوئن 2001.
آنچه راب کوهن 18 سال پیش به پردههای سینما تقدیم کرد، با آنچه امروز میبینیم تفاوت زیادی دارد. داستان سریع و خشنها از مسیری که آغاز کرده بودند کاملا خارج شده و اگر بگوییم حالا با یک بازسازی هوشمندانه طرف هستیم، خیلی هم غیرمنطقی نیست.
البته ایده اصلی Fast and Furious در نگاه نخست شکستخورده به نظر میرسید. این که فیلمی با استفاده از ماشینهای آخرین مدل به دنبال جذب تماشاگر باشد، بینظیر بود اما پیداکردن داستانی که بتواند ایدهآل چنین فیلمنامهای باشد. سخت به نظر میرسید. از سوی دیگر هزینه ساخت چنین فیلمی دیوانهکننده بود؛ هم ویرانی ماشینها و هم هنرنمایی ستارههایی با بدنهای ورزیده، بودجه زیادی طلب میکرد. ماجرا اینجا تمام نمیشد. باید داستان بینقصی نوشته میشد که پس از چند دنباله، تکراری به نظر نرسد. همه این سختیها منطقی است اما در هجده سال گذشته، Fast and Furious همیشه در حال پیشرفت بوده؛ دقیقا همگام با اتومبیلهایی که وارد داستان شدهاند.
بنابراین Hobbs & Shaw میخواهد بهترین فیلم این فرانچایز باشد. درباره یکی از موردانتظارترین فیلمهای تابستان 2019 مینویسم.این که یونیورسال برای اسپینآف یکی از پرسودترین عناوین اورجینالش به دنبال دیوید لیتچ بود، کافی است تا این فیلم را بالاتر از کیفیت همیشگی Fast and Furious بدانیم. دیوید لیتچ که دنیای سینمایی John Wick را پیریزی کرده و با دو فیلم Deadpool نشان داده بود استاد کارگردانی فیلمهای ابرقهرمانی است، از همان نخستین پلانهای فیلم خودش را برای نشان دادن یک فیلم ابرقهرمانی-اتومبیلرانی آماده میکند.
آیا با یک اسپینآف مواجه هستیم؟
هویت یک اسپینآف در گرو چه خلاقیتی است؟ ما به شخصیتها و داستانهای تازهای نیاز داریم تا در پوستین همان داستانهای همیشگی جذاب بهنظر برسند. بنابراین ونسا کربی که اخیرا در فیلمهای اکشن باکیفیت هالیوودی حضور خوبی داشته، اینجا هم وارد داستان میشود. او هتی شاو، خواهر دکارد است. پیشتر در Fast and Furious روابط خانوادگی گستردهای را دیده بودیم که در اسپینآف این مجموعه هم تکرار میشود. بریکستون لور بهعنوان ویلن اصلی Hobbs & Shaw با دکارد شاو در ارتباط بوده و اینجا باز هم بازگشت Fast and Furious به ریشههای اصلیاش را میبینیم. فیلم از درهمتنیدگی شخصیتها برای پیشبردن داستانش استفاده میکند. نکته مهم این است که لیتچ توانسته از فضای معمولا کلیشهای داستانهای Fast and Furious فاصله بگیرد و اینبار با چیزی فراتر از چند صحنه پربرخورد مخاطبش را سرگرم میکند.
فیلم طوفانی آغاز میشود. پیریزی داستانی که باید در ادامه آن را کاوش کنیم، همیشه بخش مهمی از هویت Fast and Furious بوده و لیتچ به آن پایبند است. پس از آن که ادریس البا را به عنوان ستاره جدید سریع و خشنها شناختیم، نوبت دیدار دوباره با شخصیتهای دوستداشتنی فیلم است. لوک هابز و دکارد شاو در حالی که صفحه را به دو نیم تبدیل کردهاند داستان را با قدرت کلید میزنند. چیزی که Hobbs & Shaw را به متفاوتترین فیلم مجموعه Fast and Furious تبدیل میکند، شخصیتهای جدید، داستان متفاوت و یا روایت تازه نیست. من فکر میکنم یونیورسال با انتخاب دیوید لیتچ به همه آنچه که برای بنیانگذاشتن یک اسپینآف عالی نیاز داشت، دست پیدا کرده است.
آیا با یک عنوان پیشرفتهتر مواجه هستیم؟
اما قبل از این که به اهمیت کارگردانی لیتچ اشاره کنم، باید از فیلمنامه بنویسم. فیلمنامه Hobbs & Shaw متعلق به کریس مورگان است. او سالها پیش نسخه توکیومحور Fast and Furious را نوشته بود و اگرچه شروع جذابی نداشت اما به مرور زمان و در پنج فیلم آخر مجموعه، خودش را نشان داده است. بنابراین برای کسی که لوک هابز و دکارد شاو را بزرگ کرده، پرداختن به آنها لذتبخش به نظر میرسد. شوخیها و کمدیهای او در Hobbs & Shaw به تنهایی از همه فیلمهایی که در کنار جاستین لین، جیمز وان و اف.گری.گری ساخته، بیشتر است. این همان خواستهای بوده که لیتچ با او مطرح کرده تا دستش را برای ساخت یک فیلم در دنیای سینمایی خودش باز بگذارد. مورگان از ظرفیتهای بازیگری دواین جانسون و جیسون استاتهام به خوبی استفاده میکند تا کمیک شخصیتهایش را بیشتر کند و این آغاز تفاوت Hobbs & Shaw با فیلمهای دیگر Fast and Furious است.
آیا با یک فیلم ابرقهرمانی مواجه هستیم؟
دیوید لیتچ در یکی از مصاحبههای هنگام اکران فیلم گفت: « باید بپذیریم که در حال حاضر، عطش و علاقه مردم برای تماشای فیلمهای ابرقهرمانی، بیشتر از همیشه است. مردم همچنان تکه تکه شدن قطعات، انفجار ساختمانها و تصادفهای حیرتانگیز را تماشا میکنند. اما سوال اساسی من این بود که چگونه میتوانیم فیلمی فراتر از این اتفاقها بسازیم؟ ایده من تاثیرگرفتن از فیلمهای ابرقهرمانی بود. این اسپینآف یک فیلم ابرقهرمانی نیست اما تحت تاثیر فیلمهای ابرقهرمانی قرار گرفته است. مردم دوست دارند طعم تازهای را در مجموعه سریع و خشن تجربه کنند و ما هم این حق آنها را به خوبی درک کردهایم. ایده ما این بود؛ چطور میتوانیم فیلمی ترکیبی از این فرانچایز و فیلمهای ابرقهرمانی تولید کنیم؟»
و این کارگردان 43 ساله پاسخ بسیار خوبی برای سوالش پیدا کرده است. Hobbs & Shaw همان صحنههای اکشن همیشگی را با رویکردی جدید به مخاطبش نشان میدهد. تلاش میکند مسیر جدیدی برای شخصیتهای قدیمیاش پیدا کند و از شوخی با تماشاگر هراسی ندارد. شاید هنوز هم صحنههایی در فیلم وجود داشته باشد که باورکردنی به نظر برسد اما دیوید لیتچ و دوستانش همه تلاششان را کردهاند تا Hobbs & Shaw را همراه با رنگ و بویی تازه اکران کنند. همان داستانهای کلیشهای، اینبار کمیکی به نظر میرسند. بنابراین صحنههای اکشنی که دیوید لیتچ برای ساخت آنها 200 میلیون دلار هزینه کرد، فروش جهانی فراتر از 755 میلیون دلاری را به حسابهای بانکی یونیورسال تزریق کرده است. بودجه فیلم در نخستین آخر هفته اکرانش، جبران شد.
نمیخواهم بگویم Hobbs & Shaw بهترین فیلم فرانچایز Fast and Furious است اما قطعا متفاوتترین آنهاست. اسپینآفی که راه را برای بزرگتر کردن دنیای سریع و خشنها باز کرده و روایت متفاوتش، میتواند به تنهایی یک فرانچایز شود. آن هم با بهرهگیری از داستانهایی که توانایی زیادی دارند. فرانچایز Fast and Furious یکی از مهمترین مجموعههای سینما است. شاید داستان فیلم باسرعت نسبتا زیادی فیلمبرداری شده اما توازن کمدی و اکشنی که در فیلمنامه و کارگردانی وجود دارد، به Hobbs & Shaw کمک میکند تا برای 134 دقیقه جذاب و سرگرمکننده باشد.
باوجود همه کلیشههایی که مدتهاست در Fast and Furious تحمل میکنیم، همکاری لوک هابز و دکارد شاو در فیلم مشترک آنها، سرگرمکننده و حیرتآور است. من که انتظار بیشتری از فرانچایز اتومبیلوارانه Fast and Furious ندارم. از آنجایی که بیشتر فیلمهای این مجموعه نتوانستهاند از ظرفیتهای داستانی خود استفاده کنند، دوست دارم بگویم Hobbs & Shaw برای تبدیل شدن به یک الگو در استودیو یونیورسال، کافی به نظر میرسد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
فکر نمیکردم برای فیلمی به این چرتی کسی حتی خودشو زحمت بده براش بنویسه
این خارجیا خسته نمیشن از این ژانرای تکراری و مسخره ؟
2 تا ابر قهرمان که باهم سلوک و سازش ندارن به خاطر هدف مشترک که طی فیلم برای همدیگه فداکاری هم میکنن
تخیل فیلمم که انقد غیرقابل باور و حضمه که فقط تو فیلمای نگبانان کهشان و این جور خزعبلات قابل تصوره
خانواده دوستی و یه برگ برنده داشتنم که پایه ی ثابت اینجور فیلماس
"باید داستان بینقصی نوشته میشد که پس از چند دنباله، تکراری به نظر نرسد" :)
آقای نویسنده لطفا بگو چی شد که فکر کردی مردمی که میرن سینما تا سریع و خشن ببینن داستان واسشون مهمه؟
نمرش 1.5 از 10
لزوما برای مخاطب مهم نیست دوست خوبم. گاهی اوقات خود استودیوها هم برای بیش از حد تکرارینبودن عناوینشون نیاز به چنین تصمیمهایی دارند. هرچند که من فکر میکنم نباید اینقدر هم به مخاطبانی که این شکل فیلمها رو تماشا میکنند خرده گرفت. برای اونا سرگرمی اهمیت ویژهای داره. بنابراین اگر به تماشای فیلمهای جشنواره برلین نمیرند، دلیل نمیشه هیچ انتقادی به فیلمهای سریع و خشن نداشته باشند :)