ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

چگونه فیلم 28Days Later ژانر زامبی را برای همیشه تغییر داد؟
فیلم سینمایی

چگونه فیلم 28Days Later ژانر زامبی را برای همیشه تغییر داد؟

این فیلم نقطه عطفی‌ست در آخرالزمان زامبی‌ها

حمزه سروری
نوشته شده توسط حمزه سروری | ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ | ۲۰:۰۰

روزی که ژانر وحشت زامبی دگرگون شد!

برای دهه‌ها، فیلم‌های آخرالزمانی با محوریت زامبی‌ها تقریباً به طور انحصاری با آثاری به کارگردانی جورج ای. رومرو تعریف می‌شدند؛ کسی که با فیلم کلاسیک خود، یعنی Night of the Living Dead، عملاً این ژانر را بنیان نهاد. فیلمسازان دیگری نیز در ادامه‌ی راه او گام برداشتند؛ به‌ویژه در ایتالیا، جایی که فیلم‌های زامبی در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی شکوفا شدند. اما در آن زمان هیچ‌کس واقعاً جایگاه رومرو را به‌عنوان چهره‌ی برتر این ژانر به چالش نکشید تا نوبت به فیلم 28Days Later رسید.

از این رو، فیلم‌های آخرالزمانی زامبی‌محور معمولاً از قواعدی پیروی می‌کردند که آثار او بنا نهاده بودند، یا در بهترین حالت با تغییراتی جزئی همراه بودند. اما این روند با اکران فیلم 28Days Later به کارگردانی دنی بویل در سال ۲۰۰۲ به‌طور اساسی دگرگون شد. این فیلم به شکلی جسورانه، ژانر زامبی را زیر و رو کرد و باعث آغاز یک دوران شکوفایی ده‌ساله شد که سرانجام این ژانر را از زیر سایه‌ی سنگین رمرو بیرون آورد. در ادامه با ویجیاتو همراه باشید تا بررسی کنیم که چگونه این فیلم توانست ژانر زامبی را برای همیشه تغییر دهد.

موفقیت این فیلم منجر به ظهور چندین اثر کلاسیک نوین شد، از جمله فرنچایزهای Resident Evil و The Walking Dead، و همچنین طنز درخشان Shaun of the Dead ساخته‌ی ادگار رایت هم با تأثیر از این فیلم ساخته شد؛ این توجه دوباره به ژانر زامبی، خود رومرو را نیز به میدان بازگرداند تا چندین فیلم جدید به مجموعه‌ی مشهور خود اضافه کند.

28Days Later آغازگر همه‌ی این‌ها بود، بخشی از آن به خاطر ایده‌های خلاقانه‌ای بود که پیش‌تر در این ژانر دیده نشده بودند. اکنون با انتشار دنباله‌ی مورد انتظار آن، 28Days Later، که قرار است در تاریخ ۲۰ ژوئن اکران شود، فیلم اصلی بار دیگر توجه مخاطبان را برانگیخته و یادآور شده است که چگونه مسیر وحشت زامبی را برای همیشه تغییر داده.

۱۵. دنی بویل سابقه‌ی متنوعی در زمینه‌ی کارگردانی داشت

فیلم‌های ترسناک همواره برای کسب احترام و تحسین از سوی منتقدان با مشکل مواجه بوده‌اند، چرا که آن‌ها اغلب به‌عنوان آثاری سطحی و وابسته به تحریک احساسات فوری تلقی می‌شوند. حتی کسی مانند رومرو نیز تنها به این دلیل که «فیلم‌های هیولایی» می‌ساخت، از جایگاهی که واقعاً شایسته‌اش بود محروم ماند. فیلم‌های زامبی‌ ایتالیایی در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ بیش از آن‌که به‌خاطر نوآوری‌های روایی شناخته شوند، به‌خاطر جنبه‌های شوک‌آورش بود که مورد توجه قرار گرفت.

دنی بویل با بک‌گراند کاملاً متفاوتی پا به ژانر زامبی نهاد؛ او با فیلم تریلر هیجانی و هیچکاکی Shallow Grave و تریلر روان‌شناختی بزرگ خود یعنی Trainspotting به شهرت رسید. 28 Days Later تنها تجربه‌ی او در ژانر ترس خالص تا به امروز است، و همین موضوع به او دیدگاهی تازه می‌داد که قواعد از پیش تعیین‌شده را زیر پا بگذارد. نبوغ او در این بود که جوهره‌ی اصلی سبک آخرالزمانی با محوریت زامبی را حفظ کرد، اما توانست با تغییر جزئیات، اثری کاملاً نو خلق کند.

14. تیمی قوی از بازیگران در فیلم 28Days Later حاضر بود

واقعیت این است که دنی بویل پیش از 28Days Later ارتباط زیادی با ژانر وحشت نداشت، اما ارتباطات زیادش در هالیوود به او برتری ویژه‌ای داده بود تا بتواند در یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های این فیلم یعنی انتخاب بازیگران، عالی عمل کند. بویل بسیاری از بازیگران مستعد را، چه چهره‌های شناخته‌شده و چه کمتر شناخته‌شده را با خود همراه کرد. بخش عمده‌ای از این بازیگران افرادی بودند که مثل خود او معمولاً با ژانر وحشت سروکار نداشتند. نتیجه، نمایشی فوق‌العاده از فروپاشی بشریت در برابر دنیایی ترسناک و رو به زوال شد.

کیلین مورفی زمانی که نقش اصلی 28Days Later را بر عهده گرفت، اوایل دوران حرفه‌ای‌اش را می‌گذراند و همین نقش باعث صعود سریع شهرتش شد. وضعیت نائومی هریس هم به همین شکل بود؛ او در فیلم نقش سلینا را بازی کرد و پس از 28Days Later در فرنچایزهای بزرگی مثل Pirates of the Caribbean و 007 حضور یافت. بویل توانایی خاصی برای کشف چهره‌های نسبتاً ناشناخته اما بااستعداد دارد. از سوی دیگر، 28Days Later روی چهره‌های باتجربه‌ای مثل برندن گلیسون از Harry Potter و کریستوفر اکلسون از EXistenZ هم حساب باز کرده بود که به گروه بازیگران فیلم عمق و پختگی بخشیدند.

13. فیلم 28Days Later درباره‌ی نبرد انسان‌های عادی‌ست

غیرعادی نیست که فیلم‌های زامبی روایتگر تلاش افراد عادی برای بقا باشند؛ در مورد 28Days Later هم شخصیت‌های عادی فعالانه در برابر پایان دنیا می‌جنگند. چون فیلم کمتر از یک ماه پس از شروع شیوع زامبی‌ها آغاز می‌شود، دغدغه‌ای جدی‌ برای یافتن راه‌حل برای این وضعیت بین افراد وجود دارد. شخصیت‌ها به مفهوم انسانیت خود چسبیده‌اند، چون هیچ چیز دیگری مهم نیست.

این ایده وقتی قابل‌توجه‌تر می‌شود که به وضعیت مظلومانه‌ی هر شخصیت نگاه کنیم. آن‌ها عمدتاً قهرمانانی هستند که زندگی روزمره دارند: جیم یک قاصد دوچرخه‌سوار است، فرانک راننده تاکسی و سلینا شیمیدان می‌باشد. تبعیضی وجود ندارد و هیچ حس برتری‌جویی در میان آن‌ها در کار نیست؛ همه در یک قایق نشسته‌اند و آن قایق دارد غرق می‌شود. آن‌ها در حالی که به سربازان در نبرد با زامبی‌ها کمک می‌کنند، به دنبال راهی برای حل این بحران هستند؛ این روند تا زمانی ادامه دارد که خود انسان‌ها تهدیدی جدی به‌شمار نیایند.

۱۲. فیلم 28Days Later شخصیت‌هایی دارد که می‌توان به آن‌ها اهمیت داد

فیلم‌های ترسناک معمولاً شخصیت‌های قابل جایگزین معرفی می‌کنند که داستان آن‌ها نهایتاً به مرگ‌های شگفت‌انگیز و معنادار منجر می‌شود. اما این موضوع در مورد 28Days Later صدق نمی‌کند. در جهانی که بشریت دارد به سرعت از بین می‌رود، شخصیت‌های انسان کمی که فیلم معرفی می‌کند، افرادی قابل درک و واقعی به نظر می‌رسند که در حال روبرو شدن با شدن با چالش‌های واقعی هستند. درگیری‌های درونی آنها با جنگ شدید در دنیای بیرونی تضاد پیدا می‌کند.

هر شخصیت در 28Days Later هدف بزرگ‌تری دارد. آنها تنها برای اینکه بمیرند در فیلم نیستند. اعمال آنها باورپذیر است، اشتباهات آنها قابل درک است و آنها به‌عنوان یک نیروی جمعی به سمت پیشرفت و امید به آینده‌ای بهتر حرکت می‌کنند. قهرمان فیلم جیم است، شخصیتی که تماشاگران به سرعت می‌توانند به او اهمیت بدهند. اما آنچه تماشاگران از دیگر شخصیت‌ها می‌بینند و با آشنایی بیشتر با این افراد، باعث می‌شود آنها نیز به‌عنوان انسان‌هایی قابل اهمیت در نظر گرفته شوند.

۱۱. در این فیلم به دلایل و ریشه‌های شیوع پرداخته می‌شود

وقتی پای فیلم‌های زامبی به میان می‌آید و درباره‌شان صحبت می‌کنیم، اکثر آن‌ها از جو آخرالزمانی خود برای بررسی جنبه‌های مختلف مضمونی استفاده می‌کنند. وجود چنین بک‌گراندی فرصتی ایجاد می‌کند برای مشاهده‌ی طبیعت درونی و وحشی بشریت و غریزه‌ی قوی بقا در او. با این حال، این‌که بیشتر داستان‌های زامبی از وسط کار آغاز می‌شوند، نشان می‌دهد خالقان ممکن است ندانند چگونه با آغاز و ریشه‌های آخرالزمان برخورد کنند.

28Days Later  از جیم، یک غیرنظامی بی‌گناه که به‌تازگی از کما بیدار شده است، به‌عنوان ابزار روایی خود بهره می‌برد تا این جهان را به‌تدریج معرفی کند. اما فیلم برای نشان دادن اینکه همه‌چیز چگونه آغاز شد، ابایی ندارد و مستقیماً به دلایل سقوط بشریت می‌پردازد. این نکته آن را از دیگر فیلم‌های برجسته زامبی متمایز می‌سازد. این فیلم با صحنه‌ای آغاز می‌شود که زمینه‌ای روشنی‌بخش برای کل فیلم فراهم می‌کند: فعالان محیط‌زیست وارد آزمایشگاهی در کمبریج می‌شوند و یک دانشمند را گروگان می‌گیرند. این دانشمند مسئول پروژه‌ای پرخطر بوده است که ویروس «خشم» را برای آلوده کردن انسان‌ها در ذهن داشته‌اند. فعالان به‌طور ناخواسته این ویروس را در سراسر بریتانیا آزاد می‌کنند و این امر به فروپاشی سریع جامعه‌ی بشری منجر می‌شود.

۱۰. اتمسفری خوف‌ناک همیشه در فیلم حاضر است

از همان دقایق ابتدایی خود، فیلم 28Days Later دنیایی عظیم را به تماشاگر معرفی می‌کند و هم‌زمان تصمیمات سازنده در زمینه‌ی استایل و سبک را به نمایش می‌گذارد که در سراسر فیلم حضور خواهند داشت. حرکت سریع دوربین همراه با نماهای لرزان، عنصری شاخص در فیلم‌برداری اثر است که تهاجم ناپایدار زامبی‌ها و سرعت آن‌ها را بازتاب می‌کند. این جنبه‌های فنی در فضای هولناک بربریت و انزوای بشریت باعث می‌شود جوی خیلی خاص خلق شود.

28Days Later ژانر زامبی را با انتخاب‌های هنری‌اش دگرگون کرد؛ انتخاب‌هایی که تا امروز همچنان معتبر باقی مانده‌اند. تاریخ سینما نسخه‌های متعددی از آخرالزمان زامبی‌ها را ارائه داده است، اما آخرالزمان در این فیلم واقعاً خاص است. همچنین بستر بریتانیایی فیلم به تثبیت این هویت کمک می‌کند و دنیای پساآخرالزمانی خاصی می‌سازد که در دل این ژانر حسِ منحصربه‌فردی دارد.

۹. شات‌های آغازین فیلم همیشه ماندگار خواهند بود

در ژانر آخرالزمان با محوریت زامبی‌ها، همیشه جلوه‌های ویژه‌ی بی‌شماری برای به تصویر کشیدن شهرهای متروکه به‌کار گرفته شده است. در گذشته، این کار با ترفندهایی مانند نقاشی‌های مات یا حتی صحنه‌پردازی‌های دقیق انجام می‌شد. از زمان ظهور CGI، سازندگان می‌توانند به‌سادگی صحنه‌های ترکیبی مورد نظرشان را روی هارددیسک بسازند، مانند تصاویر ابتداییThe Walking Dead  که یک آتلانتای خالی از سکنه را به زیباترین شکل نشان می‌دهد.

28Days Later  اما به افکت‌ها یا حقه‌های سینمایی متکی نیست. این فیلم در واقع لندن را طوری فیلم‌برداری کرد که پس از فاجعه خالی به‌نظر برسد، به شکلی که جیم (با بازی کیلین مورفی) پس از بیدار شدن از کما، گویی تنها انسان باقی‌مانده باشد. با استفاده از نماهایی با زمان‌بندی دقیق (گرفته شده اوایل صبح و با بسته شدن کوتاه‌مدت خیابان‌های کلیدی توسط پلیس) فیلم به بهترین شکل، این تصویر را می‌سازد که یکی از شلوغ‌ترین شهرهای جهان اکنون به شهری ارواح‌زده تبدیل شده است. این دستاوردی است که شاید هرگز، تکرار نشود.

۸. فیلم 28Days Later ژانر آخرالزمان زامبی را وارد عصر دیجیتالی می‌کند

برای ثبت نماهای لندن، فیلم‌برداران متکی به استفاده از دوربین‌های دیجیتالی شدند که دستی بودند و بدون نیاز به راه‌اندازی گسترده‌ی دوربین‌های فیلم‌برداری سنتی، قابل استفاده بودند. با استفاده از ویدئو استاک و دوربین‌های دستی که چند سال پیش توسط The Blair Witch Project محبوب شده بودند، ظاهر فیلم کاملاً با این رویکرد همخوانی دارد. این فیلم ظهور عصر دیجیتال را پیش‌بینی کرده بود، آن هم در زمانی که اینترنت هنوز در دهه‌های اولیه‌اش بود و حتی تلفن‌های همراه هم آنقدرها رایج نشده بودند.

نشانه‌های بصری این امر کاملاً مشخص‌ و قابل تشخیص‌اند، نه فقط از طریق ویدئو استاک، بلکه زاویه‌های دوربین که بیشتر شبیه تصاویر دوربین‌های مداربسته طراحی شده‌اند و استفاده‌ی مکرر از نماهای «شیکی-کم» در صحنه‌های هیجان‌انگیز، هم می‌توان آن را تشخیص داد. این ویژگی‌ها در زمانی که استاندارد طلایی فیلم‌های رومرو دهه‌ها در آینه‌ی دیدعقب خلاصه می‌شد، فیلم 28Days Later را مدرن و معاصر جلوه می‌داد. این اثر آن‌قدر جذاب بود که باعث شد خود جورج رومرو برای اولین بار پس از دهه‌ی ۱۹۸۰ با فیلم  Diary of the Dead به این ژانر بازگردد؛ فیلمی که به کاوش چگونگی وقوع آخرالزمان زامبی در عصر اینترنت می‌پردازد.

۸. زامبی‌های این فیلم مرده‌هایی پر از خشم هستند

سناریوهای آخرالزمان زامبی اغلب در هاله‌ای از رمز و راز قرار دارند. قهرمانان به ندرت می‌دانند چه چیزی باعث شیوع شده است، و گرچه پروژه‌های مخفی دولتی مقصران آن هستند، این توضیح هنوز نمی‌تواند توجیه کند که چگونه مردگان به شکلی معجزه‌آسا به زندگی بازمی‌گردند. بیشتر فیلم‌های زامبی تمایل دارند منبع این فاجعه را ناشناخته باقی بگذارند و بدین ترتیب همه‌چیز یا به تصادف رخ می‌دهد یا شبیه به یک بلای طبیعی به‌نظر می‌رسد.

28Days Later  به ایده‌ی ویروس آزمایشی آویزان می‌شود، اما درعین‌حال ایده‌ی بازگرداندن مردگان به زندگی را کنار می‌گذارد. بدین ترتیب، قربانیانش را به ماشین‌هایی پر شده از خشم خالص می‌کند: انسان‌هایی بی‌تفکر و وحشی که می‌توانند با کوچک‌ترین قطره‌های خون، عفونت‌شان را منتقل کنند. این فیلم هسته‌ی وحشت زامبی را دست‌نخورده نگه می‌دارد ولی در عین حال کلیت ماجرا را بسیار باورپذیرتر جلوه می‌دهد.

۶. در این فیلم روایتی جدید جایگزین کلیشه‌های سبک می‌شود

پیش از فیلم 28Days Later، قهرمانان داستان‌های آخرالزمانی در دنیای زامبی‌ها معمولاً از همان ابتدا از بحران آگاه بودند. فیلم Dawn of the Dead حین یک پخش زنده‌ی خبری آغاز می‌شود، زمانی که تمدن در حال فروپاشی کامل است و فیلم پیشین آن حتی از دادن توضیح مقدماتی صرف‌نظر می‌کند و با حداقل مقدمه‌چینی، مستقیماً وارد ماجرا می‌شود. با این اوصاف و با توجه به اینکه بیشتر شخصیت‌های فیلم‌های زامبی در واقع فرصت چندانی برای زنده‌ماندن ندارند، همذات‌پنداری واقعی با احساسات قهرمانان و درونیات آن‌ها ممکن است دشوار باشد.

28Days Later این روند را با شخصیت اصلی‌اش، جیم، تغییر می‌دهد؛ او کسی‎ست که بر اثر یک تصادف دوچرخه‌سواری کمی پیش از بحران به کما می‌رود و ۲۸ روز بعد در شهری متروک‌شده از خواب بیدار می‌شود. این ایده باعث می‌شود بیننده به شکلی عمیق‌تر از آنچه از ژانر زامبی انتظار می‌رود، با او همراه شود. تماشاگران به همان اندازه‌ی جیم از جزئیات ماجرا خبر دارند و فیلم یکی از دلنشین‌ترین قهرمانان را در تاریخ این ژانر ارائه می‌دهد. زمانی که کیلین مورفی برای این نقش انتخاب شد، بازیگری ناشناخته بود، اما پس از آن توانست جای پای خودش در سینما را محکم کند. سریال The Walking Dead نیز این مفهوم را برای قسمت نخست خود وام گرفت، که خود گواهی است بر تأثیر ماندگار 28Days Later در این ژانر.

۵. فیلم 28Days Later اتحاد را بر جنگ و جدل ترجیح می‌دهد

فیلم‌های رومرو و در نتیجه، کل این ژانر نگاه تیره و تاری به انسانیت دارند. گروه بازماندگان که تقریباً در هر فیلم زامبی‌محوری حضور دارند، معمولاً خیلی زود دچار اختلافات داخلی می‌شوند و به جای متحد شدن در برابر تهدیدی مشترک، به جنگ و جدال با یکدیگر می‌پردازند. Dawn of the Dead استثنای بزرگی‌ست، اما حتی در آن‌جا هم بازماندگان بیشتر به‌خاطر مصلحت کنار یکدیگر مانده‌اند تا اعتماد. این روند کاملاً با تم‌های کلی ژانر که حول فروپاشی تمدن می‌گردد، هم‌راستا است.

در نگاه اول، 28Days Later تفاوت چندانی با سایر فیلم‌های این ژانر ندارد: باز هم گروهی از بازماندگان برای محافظت از یکدیگر گرد هم می‌آیند و تهدیدها نه‌فقط از سوی مبتلایان، بلکه از سوی انسان‌های سالم نیز شکل می‌گیرد. اما بویل تأکید ویژه‌ای بر پیوندهای مبنی بر اعتماد و ایجاد جوی شبیه به خانواده، در میان شخصیت‌های فیلم دارد؛ به‌ویژه میان جیم، هانا و سلنا، که برای یکدیگر جان خود را به خطر می‌اندازند و در نهایت پیروز و سربلند از دل بحران بیرون می‌آیند. سریال The Walking Dead نیز تا حد زیادی موفقیت خود را مدیون بهره‌گیری از همین حس و حال‌ و مضامین است.

۴. ستینگ‌های کلاسیک ژانر وحشت در اینجا جانی دوباره می‌گیرند

ژانر وحشت با محوریت زامبی، ساب-ژانری به‌شدت مدرن است که از دل ترس‌های ایجاد شده در قرن بیستم و اتفاقاتی همچون جنگ هسته‌ای، بیماری‌های واگیردار و فجایع مشابه زاده شده است. فیلم 28Days Later تا حد زیادی در همین چارچوب باقی می‌ماند: گروهی از بازماندگان تلاش می‌کنند از لندن آلوده بگریزند و به منچستر برسند، جایی که امیدوارند کمک پیدا کنند. با این حال، پایان‌بندی فیلم در یک عمارت روستایی رقم می‌خورد که در اختیار بقایای ارتش بریتانیاست؛ شخصیت‌های منفی فیلم که نیت‌های شرورانه‌ای نسبت به قهرمانان داستان دارند.

در واقع، فیلم به‌نوعی خانه‌ی ارواح در فیلم‌های ترسناک کلاسیک را بازآفرینی می‌کند: عمارتی در حومه‌ی انگلستان و در شبی تاریک و طوفانی. اما بویل با یک چرخش هوشمندانه‌ی دیگر، هیولایی که در راهروهای این عمارت پرسه می‌زند را نه یک زامبی، بلکه شخصیت جیم قرار می‌دهد که برای نجات دوستانش آمده است. این پایان‌بندی رگه‌ای از سنت‌های قدیمی ژانر وحشت در خود دارد؛ سنتی که به‌طور کامل و دست‌نخورده بازآفرینی شده تا پایانی منحصربه‌فرد خلق کند.

۳. از ستینگ بریتانیا به نحو احسنت بهره برده می‌شود

در مقام مقایسه، تعداد کمی از فیلم‌های زامبی‌محور در بریتانیا روایت می‌شوند؛ فیلم‌های رومرو همواره در ایالات متحده و معمولاً در شهر زادگاهش، پیتسبرگ، رخ می‌دهند. سایر تلاش‌ها نیز تمایل دارند همین مسیر را دنبال کنند. بویل، فیلم‌ساز بریتانیایی، تمام مدت در بریتانیا باقی می‌ماند که باعث تمایز بخشیدن به این فیلم می‌شود؛ موردی که اگر در غیر این صورت بود شاید آن‌قدرها قابل توجه نبود. با این حال، این نکته در پایان داستان به ثمر می‌نشیند؛ از آنجایی که بریتانیای کبیر یک جزیره است، در جریان یک اپیدمی فاجعه‌آمیز، قرنطینه‌کردن آن آسان می‌باشد.

بازماندگان تا اواخر ماجرا متوجه این احتمال نمی‌شوند و در بیشتر فیلم فرض می‌کنند تمام جهان آلوده شده است. این موضوع پیچشی غیرمنتظره به داستان می‌دهد که به نجات قهرمانان منجر می‌شود. دنباله‌ی آن یعنی 28 Weeks Later معادله را تغییر می‌دهد. سادگی و ظرافت این ایده چنان چشمگیر بود که رومرو خود نسخه‌ی جزیره‌ای زندگی را در فیلم Survival of the Dead  ارائه داد.

۲. پایان‌بندیِ مثبت 28Days Later به شکلی منطقی و محتمل رخ می‌دهد

آخرالزمان زامبی‌ها هیچوقت با تمدن انسانی مهربان نبوده است. در حالی که ممکن است افرادی مانند شخصیت‌های فیلم Dawn of the Dead یا شخصیت‌های سگ‌جانی مانند ریک و میشون گریمز در The Walking Dead زنده بمانند، ولی بشریت جمعاً در وضعیت وخیمی قرار دارد. پایان‌های خوش معمولاً با مضامین نیهیلیستی موجود در این ژانر در تضادند، و حتی آثار متمرکز بر موضوع بقا مثلThe Walking Dead به‌طور معمول تهی‌بودن جهان را می‌پذیرند.

28Days Later تا آستانه‌ی چند پایان تاریک پیش رفت، که عمدتاً شامل مرگ قهرمانش، جیم، می‌شد. با این حال، در نهایت پایانی بسیار امیدوارکننده ومثبت روی پرده آمد: جیم بهبود می‌یابد و بازماندگان به یک جت فنلاندی که از فراز شهر عبور می‌کند، دست تکان می‌دهند. بویل تمام تلاشش را کرده تا این پایان نه‌فقط باورپذیر، بلکه از نظر دراماتیک نیز مناسب باشد؛ کاری که با توجه به فضای داستان، اصلاً آسان نیست.

۱. زامبی‌های فیلم بسیار سریع هستند

زامبی‌های اوریجینال رومرو معمولاً با قدم‌هایی کُند و صدادار حرکت می‌کردند که یادآور زامبی‌های کلیشه‌ای هائیتی در فیلم‌های ترسناک قدیمی بود. حتی در Dawn of the Dead حرکات آهسته‌ی آن‌ها به منبعی برای طنز تبدیل شده است؛ طوری که مردم تا لحظه‌ی غافلگیری نهایی قادر به درک تهدید جدی از سوی این مردگان متحرک نبودند. این ویژگی همواره جزئی جدایی‌ناپذیر از این ژانر بود.

زامبی‌ها در فیلم 28Days Later سریع‌السیرند و موجب ترشح آدرنالین می‌شوند؛ موضوعی که جیم در سکانس‌های ابتدایی فیلم به سختی آن را درمی‌یابد. این مسئله مخاطبان را غافلگیر کرد و توان فیلم را در ترساندن طرفدارانِ ژانر زامبی احیا نمود. دو سال بعد، زک اسنایدر زامبی‌های سریع را در بازسازی موفق خود از فیلم Dawn of the Dead وارد کار کرد و این ایده به یک المان ثابت تبدیل شد. 28Days Later باعث تحقق این اتفاق شد و تا به امروز بزرگ‌ترین اثر تحول‌آفرین در میان فیلم‌های مملو از چنین نوآوری‌هایی است.

جمع‌بندی

در یک کلام، 28Days Later با کنار زدن قواعد مرسوم ژانر زامبی، توانست تحولی بنیادین رقم بزند. از معرفی زامبی‌های چابک گرفته تا روایتی مبتنی بر همذات‌پنداری کامل با شخصیت اصلی و همچنین مواردی چون پایان امیدوارکننده و در عین حال دراماتیک، این فیلم نشان می‌دهد که حتی در میان فروپاشی تمدن می‌توان راهی برای بازگشت به زندگی یافت. این ویژگی‌ها 28Days Later را به یکی از برجسته‌ترین آثار تاریخ سینمای زامبی تبدیل کرده است.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی