
نقد سریال وحشی | التهاب و تعلیق در شبکه نمایش خانگی
خوشساختار، دغدغهمند، با هنرنماییهای بینظیر

سریال وحشی به کارگردانی هومن سیدی و با بازی جواد عزتی، یکی از معدود تولیدات باکیفیت شبکه نمایش خانگی در سال 1404 است. این سریال که از پلتفرم فیلمنت منتشر شده، توانسته با ترکیب عناصر درام، جنایی و تعلیق، توجه مخاطبان و منتقدان را جلب کند. در این تحلیل جامع، به بررسی جنبههای مختلف این اثر میپردازیم.
پلتفرمهای سریالهای نمایش خانگی، چند سالی است آثار ضعیف و کلیشهای زیادی را به مخاطبانخود ارائه میدهند. شاید از بین چندین سریال که در دو یه سال تولید میشوند، یکی از آنها استانداردهای لازم را داشته باشد و بتوان آنها را با اشتیاق تماشا کرد. سریال وحشی، اثر جدید هومن سیدی چند هفتهای است که از پلتفرم فیلمنت منتشر شده و اکنون فصل اول آن به پایان رسید.
پلتفرم فیلمنت در چند سال اخیر آثار مورد توجه زیادی را تولید کرده است؛ از سریال پوست شیر گرفته تا در انتهای شب و دفترچه یادداشت، که همگی سریالهای خوش ساخت و با ساختاری بودند. از طرفی دیگر، هومن سیدی کارگردان نسل جدید، پیش از این آثار تازهای چه در سینما و چه در نمایش خانگی تولید کرده بود که حس و حال جدیدی را در بستر سینمای ایران ارائه میداد. حال پلتفرم فیلم نت و کارگردان هومن سیدی، اثری قابل توجه ساختند که این چند هفته با پخش خود، توانست خیلی سریع سر زبانها بی افتد. آیا این سریال یک اثر قابل توجه ایرانی است یا صرفا یک سریال سرگرم کننده ایرانی که خیلی زود فراموش میشود؟ با نقد سریال وحشی همراه ویجیاتو بمانید.
داستان در مورد چیست؟

سریال وحشی، روایتی در دل اجتماع را ارائه میدهد؛ داوود اشرف، مردی جوان از طبقه کارگر است که مشکلات مالی و عدم پرداخت حقوق، کشمکشهایی را برای زندگی او به وجود آورده است. در همان چند دقیقه اول سریال متوجه میشویم که اشرف یک شخصیت اخلاقمدار و مهربان است که تلاش میکند در آن زندگی سخت، آثاری از خوبی را به جا بگذارد.
داستان آنجایی دچار گره میشود که داوود از روی خیرخواهی، دو کودک را در یک جاده سوار ماشین میکند تا آنها را به خانه خودشان برساند. اما رخ دادن چند اتفاق هم زمان و شیوه ضعیف داوود در ارتباط گرفتن با آنها، باعث ایجاد ترس در دو کودک شد و درنتیجه آنها از روی ترس، خودشان را از ماشین به بیرون پرت کردند و هر دو کشته شدند.
بخوانید: بهترین سریال های ایرانی نمایش خانگی
داوود اشرف، به دلیل ترس از گناهکار و متهم شدن، آنها را همانجا رها میکند و تلاش میکند آثار حضور آن دو کودک را پاک کند و همین تلاش او، زندگی را برایش تبدیل به جهنمی وحشتناک و سوزان میکند.
فرم و محتوا

در نقد سریال وحشی باید ابتدا فرم و محتوا را درک کنیم. عمدهترین مشکلی که یک سریال شبکه نمایش خانگی ایرانی میتواند داشته باشد، همسو نبودن فرم و محتوا است. سریال وحشی اما از این خطر عبور کرد و کارگردانی دقیق هومن سیدی مانع از ایجاد چنین تناقضی شد.
فرم، ساختار کلی یک روایت است. هر روایتی تحت یک بستر و فرمی ارائه داده میشود و اگر این فرم با محتوا تناسب نداشته باشد، داستان هدر میرود و نظم در سریال بهم میریزد. روایت در سریال وحشی، همانند اسمش بی رحم و وحشی است؛ این محتوا باید در قالب یک فرم هدفمند ارائه شود.
با آغاز سریال، بدون تیتراژ ابتدایی؛ سکانس افتتاحیه شلوغی معرفی میشود. سکانسی پر سر و صدا و ملتهب که کشمکش بین کارگران معدن و مدیر پروژه را نشان میدهد. با پیشرفت فیلم به جلوتر، به دلیل نوع تدوین و کاتهای بدون موسیقی، احساس میکنیم درحال تماشای یک فیلم سینمایی هستیم نه یک سریال نمایش خانگی. این همان فرمی است که باید این محتوا داشته باشد.
سبک فیلمبرداری و قاببندی سریال وحشی، مینیمالیسم است و هومن سیدی برای استفاده از حس همدلی مخاطب، ترجیح داده تا فرمی مستند گونه به سریال ببخشد و مخاطب را عمیقا در روایت تلخ خود وارد کند. چنین فرمی از طریق عناصری مثل لوکیشنهایواقعی، استفاده از نور طبیعی در سکانسهای روز و قابهای محدود ارائه میشود.
در واقع تمام این عناصر بیننده را در یک فضای خفقان آور و تنگ قرار میدهد؛ طوری که مخاطب احساس ناامنی را تجربه میکند و در نتیجه سکانسهای مهم در خاطر مخاطب میماند؛ حتی اگر سریال تمام شود و تا یک سال خبری از فصل دوم آن نباشد.
سکانس بی نظیر پرت شدن دو کودک از ماشین دقیقا چنین حسی داشت. به طور خلاصه فرم سریال در این سکانس خودش را نشان میداد. این سکانس آغازی آرام و مهربانانه داشت. داوود با دیدن راه رفتن دو بچه در آن خیابان پرت و خلوت، به آنها پیشنهاد میدهد که آنها را تا خانه برساند. در ابتدا مخاطب هیچ احساس خطری ندارد، همه چیز عادی است؛ دوربین در ماشین مثل ضبط یک مستند روشن است.
با رسیدن سکانس به لبخند داوود اشرف با بازی جواد عزتی بعد از آواز خواندن پسربچه، مخاطب کمی احساس ناامنی میکند. هرچند داوود اشرف در آن لحظه هیچ قصد و نیت بدی نداشت، اما فرم و شکل فیلمبرداری طوری ارائه شد که مخاطب احساس کند که قرار است کاری ازش سر بزند.
با رسیدن به لحظات آخر این سکانس، تنش از طریق تک تک عناصر، به مخاطب منتقل میشود. ناگهان صدای ضبط ماشین روشن میشود؛ داوود به آن ضربه میزند، قطاری با سرعت از کنار ماشین رد میشود و در نهایت کودک قطرات خون را روی پارچه داخل ماشین میبیند. همه اینها نوعی تنش و تعلیق را به مخاطب منتقل میکنند و بیننده هر لحظه انتظار رخ دادن یک حادثه را دارد.
به طور کلی، سریال وحشی فرمی در راستاری محتوا دارد. سیدی برای ارائه داستان، از فرمی استفاده کرده است که بتواند شخصیتهایی در حاشیه جامعه که اسیر فقر و خشونت شدند را باورپذیر جلوه دهد. در نتیجه، نوع حرکت دوربین، نورپردازی تیز در سکانسهای روز و کاتهای سریع همگی فرمی را در راستای محتوا ارائه میدهند.
تعلیق، از اصلیترین عنصر موفقیت سریال

اگر سریال وحشی را به یک درخت سرزنده تشبیه کنیم؛ عنصر تعلیق ریشه این درخت است. روایت سریال وحشی، خارج از حس تازگی و جدید بودن آن، دارای عنصر تعلیق است. در واقع ستون اصلی سریال که آن را برای تماشاگر جذاب جلوه میدهد، همان حس انتظار برای رخ دادن یک حادثه است.
هومن سیدی میداند که چگونه و کجا تعلیق بکارد تا بعدا بتواند کجا آن را برداشت کند. این همان نبوغ کارگردانی است که پیش از این در سریال قورباغه دیده بودیم. سکانس رفتن داوود اشرف به خانه پیرمرد، یکی از نمونههای بارز این است که هومن سیدی کارش در ارائه تعلیق هنرمندانه است.
در این سکانس، داوود نمیداند برای چه توسط پیرمرد دعوت شده، اما هم مخاطب و هم شخصیت اصلی، حدس میزنند که باید به موضوع کشته شدن بچهها ارتباطی داشته باشد. در این لحظه، شخصیت با مخاطب دچار یک همذات پنداری میشوند؛ این مرحله اول تعلیق است؛ اینکه هم شخصیت و هم مخاطب انتظار رخ دادن یک حادثه را داشته باشند.
بخوانید: لیست بهترین سریال های عاشقانه ایرانی
با جلو رفتن سکانس، همه چیز آرام جلوه میکند؛ درست مانند سکانس پرت شدن بچهها به بیرون از ماشین. پیرمرد با دیالوگهای راز آلود خود، تنش را لحظه به لحظه بالا میبرد و تعلیق در لحظهای که اشرف میفهمد پیرمرد شاهد حادثه بوده به نقطه اوج خود میرسد.
در این مرحله، حال مخاطب انتظار یک واکنش را از شخصیت اصلی دارد. زیرا تعلیق به درستی کاشته شده؛ تعلیقی که جدی است و پای مرگ و زندگی وسط است. بنابراین باید شخصیت اصلی یک واکنش جدی به این موضوع داشته باشد. در نهایت وقتی پیرمرد به خاطر احساسی ترسی که اشرف به او منتقل میکند میمیرد، انگار انرژی این تعلیق آزاد میشود و سکانس نتیجه خودش را ارائه میدهد.
هومن سیدی با کمک تعلیق، توانست مخاطبان را بعد از مدتها با یک سریال ایرانی وجد بیاورد. این حس انتظار کشیدن برای رخ دادن حادثه، یک نعمت است. مخاطب عاشق این است که حادثه رخ دهد، حادثهای پر تنش که او را به صندلی میخکوب کند؛ درست مانند کاری که سریال وحشی کرد.
شخصیت پردازی عمیق و باورپذیر

در طول این هشت قسمت از سریال وحشی، به ما ثابت شد که شخصیت پردازی، از نقاط قوت این روایت و داستان است. زیرا آنجایی که لازم است داستان را شخصیتها پیش میبرند و آنجایی که نه، شخصیتها به واسطه داستان تغییر میکنند. این همان اصلی است که باعث باورپذیر شدن یک شخصیت داستانی میشود.
داوود اشرف در سریال وحشی، از همان قسمت نخست، روی یک طیف تغییر شخصیتی قرار گرفت. رویدادها و حوادث در هر قسمت، باعث تغییر دیدگاه و انرژی داوود اشرف میشدند. یک روایت خوب، از طریق موقعیتها و رویدادهای نمایشی، شخصیت خود را تعریف میکند، نه از طریق دیالوگ. سریال وحشی، توانست با خلق حوادث و قرار دادن شخصیت در تنگنا، شخصیتی باور پذیر و با دغدغه را به ما معرفی کند.
اولین نقطه عطف شخصیتی داوود اشرف، آنجایی بود که متوجه مرگ بچهها شد. او در این سکانس به دلیل ترس از گیر افتادن، ترجیح داد به جای خبر کردن اورژانس، آنها را آنجا رها کند و برود. این طیف تغییر شخصیتی در این سکانس راهش را آغاز کرد و با پیشرفت داستان و تنگ شدن عرصه بر داوود اشرف، سرعت این تغییر شخصیتی بیشتر شد.
در سکانس تهدید پیرمرد توسط اشرف، شخصیت متوجه شد نمیتواند با داشتن ویژگیهای شخصیتی فعلی، گندکاری خود را بپوشاند و باید به اصطلاح کمی وحشیتر باشد؛ در نتیجه تصمیم گرفت با یک تیغ، پیرمرد را تهدید کند که نتیجه آن رخ دادن یک قتل غیر عمد بود.
هر چی روایت فشار بیشتری برشخصیت اشرف وارد میکرد، داوود ناخودآگاه وحشیتر میشد. انگار درونمایه قصد داشت در یک فصل کامل، نحوه تبدیل شدن یک کارگر ساده به یک قاتل وحشی را نشان دهد. حال باید ببینیم که در فصل دوم، داوود وحشی چگونه در زندان روزگارش را سپری میکند.
هومن سید؛ استاد بازی گرفتن!

در دهه اخیر، هومن سیدی توانست آثاری با امضای حرفهای خودش را به مخاطبان سینما و نمایش خانگی ارائه دهد. این امضا، از فیلم اعترافات ذهن خطرناک من کلیدش خورد و فیلم مغزهای کوچک زنگ زده آن را کامل کرد. یکی از این امضاهای مهم هومن سیدی، حرفهای بودن او در بازی گرفتن از هنرپیشههای فیلم یا سریال است.
هومن سیدی، این مهارتش را در سریال وحشی پیاده کرده است؛ او از تک تک بازیگران، چه اصلی و چه فرعی، یک بازیگری بی نظیر را حداقل در آن لحظه از بازیگران خود میگیرد. بازی دو کودک را در قسمت اول به یاد بیارید. چقدر همه چیز دقیق بود و اکتها طبق یک ساختار طبقهبندی شده پیش میرفت.
از همان تغییر حالت بازیگر پسربچه میتواند متوجه این قضیه شد؛ اینکه حالت او از آواز خواندن به گریه شدید از روی ترس منجر شد. اینکه دختریچه به عنوان خواهر بزرگتر به جای گریه بیش حد صرفا با بغض خواهش میکرد تا پیاده شوند نیز، احساس باورپذیری را چندین برابر میکرد. یا حتی شیوه بازیگری پدر و مادر داوود؛ سیدی از بازیگران سالمند نیز که حتی شاید سابقه بازیگری نداشته باشند، میتواند یک بازی مناسب در همان سکانس را از آنها بگیرد.
به طور کلی، هومن سیدی به دلیل ارزش قائل شدن برای اثر خود و مخاطبان، تلاش میکند تا حتی شخصیتهای فرعی که حضوری کم در سریال دارند، بهترین نسخه خودشان باشند. با دیدن چند اثر از هومن سیدی، مطمئن شدم که این موضوع صرفا استعداد بازیگران نیست؛ بلکه استعداد هومن سیدی در بازی گرفتن نیز دخیل است.
جواد عزتی تکراری اما کاربلد

زمانی که اعلام شد قرار است در سریال جدید هومن سیدی، جواد عزتی نقش اصلی را ایفا کند، طرفداران هیجان زده شدند؛ چرا که اسم سریال وحشی بود و قبلا آثار زیادی از جواد عزتی دیدیم که نقش یک وحشی را بازیمیکند. اما همان موقع این احساس خطر وجود داشت که نکند یک جواد عزتی تکراری و اشتباع شده را ببینیم.
جواد عزتی پیش از این در سریال زخم کاری ایفای نقش کرده بود که فصل نخست آن به نوبه خود، یک مجموعه جدید و جذاب بود. شخصیت مالک، به قدری محبوب و مشهور شد که گویا جواد عزتی با این نقش دوباره به دنیای سینما برگشت.
با دیدن سریال وحشی، چند سکانسی، اثر شخصیت مالک را در جواد عزتی مشاهده کردیم. حتی در بعضی مواقع احساس ترس اغراق شده او، خندههای بی دلیل و طرز نگاه خشمگینانهاش، انگار مستقیما از سریال زخم کاری بیرون آمده بود.
چنین چیزی در دنیای سینما به خصوص سینمای ایران یک مسئله عادی است. کارگردان تا جایی که تواناییاش را داشت، جلوی چنین اتفاقی را با گریم پایینشهری، دیالوگهای دغدغهمندتر و موقعیتهای جدید گرفت؛ اما به طور کلی جواد عزتی در این سریال، یک هنرنمایی بی نظیر اما تکراری را ارائه میدهد. هنرنمایی از جنس جدیت و تراژدی مالک و گاهی اکتهای طنز آمیزی که از لطیف دردسرهای عظیم نشئت گرفته و هنوز فراموش نشده است.
خارج از بحث تکراری بودن اجرای جواد عزتی، به هرحال او هنرنمایی قابل قبولی را به مخاطب ارائه میدهد. بازهم بر میگردیم به آن سکانس جاده و پرت شدن بچهها. اجرای جواد عزتی در این سکانس، به طور کامل شخصیت داوود اشرف را بیان میکند؛ یا حداقل یک تعریف کلی نسبت به خود ارائه میدهد. در این سکانس، تصاویر اکت چشمها که داخل آینه جلوی ماشین بازتاب پیدا کرده، از بهترین قابهای این قسمت است.
جواد عزتی در این سکانس توانست احساسات غالب شخصیتی خودش را از طریق چشمانش به نمایش بگذارد. وقتی بچهها خودشان را از ماشین به بیرون پرت کردند، چشمهای جواد عزتی به شکلی خاص از آینه جلو، جاده پشت سرش را میدید. انگار مخاطب خود ترس را آنجا حس میکرد.
خلاصه نقد سریال وحشی
سریال وحشی به کارگردانی هومن سیدی و بازیگری جواد عزتی در نقش اصلی، یک سریال خوش ساختار، دغدغهمند با هنرنماییهای بی نظیر است. این سریال با ارائه یک داستان ملتهب و هیجان انگیز، و همچنین ارائه شخصیتهای باورپذیر و فعال، توانست نظر عمده مخاطبان ایرانی را به خود جلب کند. ترکیب هومن سیدی، جواد عزتی و فیلمنت، همان چیزی شد که انتظار میرفت؛ سریالی خوش ساخت و با آینده.
نقاط قوت
- روایتی ملتهب و دغدغهمند
- وجود عنصر تعلیق برای هیجان بیشتر
- شخصیتهای باورپذیر و رئال
- لایههای عمیق شخصیتی در روایت
- فرم و محتوا در راستای هم قرار دارند
- قاببندی و تصاویر چشم نواز
- کارگردانی هدفمند و شیوه قوی بازیگرفتن
نقاط ضعف
- بازی تکراری جواد عزتی
- سرعت پایین بعضی قسمتها
سریال وحشی، یک اثر تماشایی، هیجان انگیز و دلهره آور است که برای مخاطبان خود ارزش قائل است و تلاش کرده تا در وضعیت ناجور سینمای خانگی، تغییری بزرگ ایجاد کند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
عجب نقد قوی