
تاریخچه ترس در سینما؛ از Nosferatu تا Hereditary
وحشت در پرده نقرهای!
ترس، حسی عجیب، دلهرهآور و در عین حال شیرین است. دنیای سینما پر از احساسات است؛ هر قاب از تصویر در آن پرده نقرهای بزرگ، بخشی از احساسات ما را تحریک میکند. گاهی به ما حس افتخار میدهد، گاهی حس رمانتیک بودن و گاهی حس ترس. مجموعه این حواس باعث شده ژانرهای مختلفی در طول تاریخ سینما به وجود بیاید. ژانر ترسناک یکی از همان اولین ژانرهایی بود که از همان دوران سینما صامت کار خودش را آغاز کرد. پشت این دوران تاریخی، داستانها و نکاتی است که مطمئنا برای کسانی که به سینما به خصوص به ژانر وحشت علاقه دارند جالب است. به همین دلیل تصمیم گرفتیم در این مقاله از ویجیاتو به بررسی و تحلیل تاریخچه ترس در سینما بپردازیم و یک سفر سینمایی به عصر طلایی این ژانر برویم. با ما همراه بمانید.

ریشهها
قبل از هر چیزی بهتر است برگردیم به مفهوم ترس در سینما. خود حس ترس، یک احساس قدرتمند است که در واکنش به یک تهدید یا ادراک فرد از محیط به وجود میآید. این واکنش گاهی کمک میکند در موقعیتهای خاص تصمیم غریزی بگیریم که معمولا از نظر شیمی نیز بدن آمادگی پیدا میکند. چه برای فرار، چه محافظت و چه درگیری، عنصر ترس کمک میکند بیشتر آماده باشیم.
حس ترس باعث میشود چندین هورمون از جمله آدرنالین در بدن ما ترشح شود و درنتیجه حس هیجان را تجربه میکنیم. در نتیجه ترسیدن، بدن ناگهان شروع به فعال شدن میکند. این کنش و واکنشهای درونی گاهی آنقدر هیجان انگیز است که به ما حس زنده بودن میدهد. برای همین گاهی از قصد تصمیم میگیریم که حس ترس را تجربه کنیم. تقاضای ترس خود خواسته باعث شد تا یکی از مهمترین و پر سابقهترین ژانرهای سینما یعنی ژانر ترسناک به وجود بیاید.
بخوانید: بهترین فیلم های ترسناک ۲۰۲۴
این ژانر پستی و بلندیهای زیادی را طی کرده تا به این جایگاهی که اکنون در سینما دارد برسد. عموما در دو دهه اخیر فیلمهای ترسناک نسبت به دیگر ژانرها جدی گرفته نمیشدند. اما جالب است بدانید که اگر در طول تاریخ سینما کند و کاو کنیم، متوجه میشویم که یکی از مهمترین عوامل شکلگیری سینما، ژانر ترسناک و بعدا دلهره آور است.

ترسناک و دلهره آور با وجود اینکه دو ژانر جدا هستند، اما به طور کلی اهدافشان بر انگیختن حس ترس در مخاطب است. ژانر ترسناک برای ترساندن مخاطب معمولا از هیولاها، ارواح و عناصر جامپ اسکیر استفاده میکند؛ اما ژانر دلهره آور، از انسان، روان و عناصر جامعه شناختی برای ایجاد دلهره در مخاطب استفاده میکند. این دو ژانر مکمل یکدیگرند و گاهی باهم دیگر ترکیب میشوند تا ژانرهای اسلشر به وجود بیایند.
ژانر ترسناک برای طی کردن روند تکامل خود، از دوره زمانیهای مختلفی عبور کرده و در هر دوره چیز جدیدی به خودش اضافه کرده و همچنان به سمت تکامل پیش میرود. برای اینکه بتوانیم به شکلی دقیق و جزئی روند این تغییر و تکامل را بررسی کنیم و تاریخچه ترس در سینما را تحلیل کنیم، باید یک طبقهبندی از پیش تعیین شده داشته باشیم. برای ژانر ترسناک طبقهبندیهای زیادی تعریف شده معمولا اکثر آنها یک نقطه اشتراک دارند. گاهی سر دهه و یا عنوان این طبقهبندیها بحثهایی صورت میگیرد اما در نهایت همه آنها یک ساختار را دارند.
طبقهبندی که ما در این مقاله استفاده میکنیم، بر اساس کتاب The Horror Film: An Introduction نوشته ریک وورلند است. طبق این کتاب، ژانر ترسناک در 6 دوره تاریخی تعریف میشود. ما در ادامه هر کدام از این 6 دوره را از نظر تاریخی و هنری بررسی میکنیم و برای هر دوره یک فیلم شاخص آن را معرفی میکنیم.
اولین کلید ترس در سینما _ دوران سینمای صامت (1920)

در ابتدای شکل گیری سینما و هنرهای تصویری، مشکلات فنی بسیار زیادی وجود داشت که مانع به حقیقت پیوستن ایده هنرمندان در خصوص فیلمهایی با صدا میشد. اما همین محدودیت تبدیل به یک فرصت ویژه شد تا هنرمندان بتوانند نهایت خلاقیت خودشان را در تصاویر و بدون صدا نشان دهند. سینمای صامت اینگونه به وجود اما در دو دهه 1910 و 1920 به اوج خودش رسید. به این دو دهه عصر صلایی فیلمهای صامت میگویند. با اینکه پیش از این خیلی وقت بود که سینمای صامت کارش را شروع کرده بود، اما ژانر ترسناک، نخستین بار در این دو دهه به وجود آمد.
ویژگیها
ژانر ترسناک در این دوره، تلاش میکرد تا برای برانگیختن حس ترس در مخاطب، از محدودیتهای سینما صامت به بهترین شکل استفاده کند. در این دوره، سازندگان تلاش میکردند تا با استفاده از دکور، نورپردازی و سایههای تند و تیز، فضاهای بصری اغراق آمیزی ایجاد کنند تا حس وهم و کابوس را به بینندگان منتقل کنند. در واقع سینمای صامت نمیتوانستد مانند عصر مدرن از صدا، موسیقی و نویزها برای ترساندن مخاطب استفاده کند، برای همین تلاش میکرد تا تمام تمرکزش را روی تصویر قرار دهد. به واسطه همین محدودیت بود که کلی روش و تکنیکهای بصری در سینمای ترسناک خلق شد.
شخصیتهای ترسناک با ظاهری گوتیک، از دیگر عناصر و ویژگیهای ژانر ترسناک در این دوره است. در این دوره، سازندگان به این فکر افتادند که از هیولاهای کلاسیک ترسناک که در افسانهها وجود داشتند در قابهای خود استفاده کنند. دراکولا، فرانکشتاین و خونآشامهای بسیار قد بلند، نتیجه خلاقیت سازندگان برای ترساندن مخاطب بود.
فیلمهای ترسناک این دوره، معمولا تلاش میکردند تا از تک تک عناصر به بهترین شکل برای ایجاد حس ترس و تعلیق استفاده کنند. برای همین کلی تکنیک برای فیلمبرداری، قاببندی و نورپردازی ایجاد شد که بعدها در طول تاریخ سینما، پیشرفتهتر شدند؛ این درحالی است که ریشه اصلی آنها مخصوص همین دوره است.
به عنوان مثال، تکنیک نور و سایه (chiaroscuro) در همین دوره برای ایجاد یک حس وهم انگیز و ترسناک ایجاد شد. در این دوره قابهای فیلم، دارای نوعی عنصر ترسناک بود که تکنیک نور و سایه باعث وهم انگیزتر شدن آن عنصر میشد.
در این دوره از تاریخ، مکتب اکسپرسیونیسم در هنر تاثیر بسیار زیادی داشت. در سینمای ترسناک در دوره صامت، این مکتب همواره در ساخته شدن فیلمهای ترسناک تاثیرگذار بود. هنرمندان سینمای ترسناک، در این دوره برای رسیدن به اهداف خود، از هیجان نمایی و اغراق در تصاویر و شخصیتها استفاده میکردند تا بتوانند در مخاطب حس ترس و کابوس را ایجاد کنند.
از سوی دیگر، در آن دوره هنر گوتیک نیز جایگاه ویژهای در بین داستان سرایان و فیلمسازان داشت. برای همین ریشه اصلی خیلی از هیولاهای گوتیک که اکنون در سینما میبینیم، در آن دوره به وجود آمده.
Nosferatu و وحشت گوتیک (1922)

یکی از برجستهترین فیلمهای ترسناک در دوره صامت، فیلم Nosferatu به کارگردانی فریدریش ویلهلم مورنائو است. این فیلم نقطه عطفی مهم در تاریخ ژانر ترسناک محسوب میشود. فیلم نوسفراتو یکی از اولین اقتباسهای سینمایی از رمان دراکولا اثر برام استوکر بود. ساخته شدن این فیلم برای اولین بار ادبیات گوتیک را وارد سینما کرد. مخاطبان که تا پیش از این ادبیات گوتیک را با کلمات میشناختند، اکنون میتوانستند به شکل بصری بازتاب این هنر را ببینند.
این فیلم خون آشامی ترس از ناشناختهها را نیز وارد سینما کرد. در واقع سازندگان با مرور تاریخچه ترس و نحوه به وجود آمدن آن، متوجه شدند که یکی از مهمترین عناصر ترسناک برای مخاطب، ترس از ناشناختهها و چیزهایی است که پیش از این تعریفی برای آن نداشتند. موفقیت این فیلم در آن دوران محدودیت، باعث شد تا اقتباسهای بیشتری از داستان دراکولا ساخته شود و راه را برای دیگر آثار گوتیک در ادامه هموار کرد و باعث شد تا شخصیتهای این نوع ادبیات به یکی از عناصر اصلی ژانر وحشت تبدیل شوند.
ترس کلاسیک _ عصر طلایی هالیوود(1930)

با وجود اینکه سینمای صامت، آغازگر ژانر ترسناک و هنر گوتیک در سینما بود، اما عصر طلایی هالیوود از آغاز دهه 30 تا دهه 50 بود که فیلمهای ترسناک بیشتری ساخته شدند و سینمای ترسناک با محوریت هیولاهای گوتیک به اوج خودش رسید. پس از اینکه هنرمندان از دوران صامت عبور کردند، کمپانیهای زیادی به خصوص استودیو یونورسال، شروع به تولید انبوهی از فیلمهای ترسناک در این دوره کردند. اغلب این فیلمها برگفته از وحشت گوتیک و فولکور بودند؛ چرا که هنر و روایت هنوز تحت تاثیر ویژگیهای این مکتب قرار داشت و هرچه روبه جلو میرفت، بیشتر به تکامل میرسید و مخاطبان بیشتری جذب میشدند.
ویژگیها
در فیلمهای ترسناک این دوره، هیولاها از مهمترین عناصر روایت هستند. این دوران مترادف با ظهور هیولاهای نمادینی چون فرانکنشتاین، گرگینه و مومیایی بود. یونیورسال با سرمایه گذاری روی این داستانها، نقش خیلی مهمی در جا افتادن این هیولاها در فرهنگ عامه داشت. اگر اکنون چنین هیولاهایی دستمایه کلی فیلم و سریال و یا انیمیشن است، بیشتر به این دلیل است که در آن دوره، یونورسال از تمام قابلیتهای خود برای ثبت این هیولاها در تاریخ هنر سینما استفاده کرد.
فیلمهای این دوره، مانند دوره قبلی تاکید زیادی برا فضاسازیهای گوتیک دارند. در واقع فیلم نوسفراتو آغازگر این نوع هنر در سینما بود؛ اما در دوره خودش فرصتی برای به اوج رساندن این هنر نداشت. به همین دلیل در دهه 1930 تا 1950، فیلمهای ترسناک تاکید بیشتری بر فضای گوتیک و محیطهایی که بازتابی از این هنر است دارند. قلعههای تاریک، آزمایشگاههای مرموز، گورستانهای مه گرفته و عمارتهای قدیمی از مهمترین فضاهایی بودند که به خوبی هنر گوتیک را نشان میدادند.
بخوانید: بهترین فیلم های ترسناک فراطبیعی
یکی دیگر از ویژگیهای سینمای ترسناک در این دوره، استفاده حداکثری از قابلیتهای بصری به ویژه گریم بازیگران است. این دوره برای انتقال حس ترس، تلاش میکرد تا از تک تک عناصر بصری برای عجیب و وحشتناک جلوه دادن شخصیتها استفاده کند.
Frankenstein؛ هیولایی نمادین و تکامل گوتیک (1931)

قطعا حتی اگر از تاریخچه ژانر ترسناک در دوران کلاسیک چیزی نشنیده باشید، حداقل اسم فرانکنشتاین را بارها در فیلمها و سریالها و حتی انیمیشنها شنیدهاید. فرانکنشتاین هیولایی ترسناک و نسبتا بزرگ است که امروزه در هنر سینما و انیمیشنسازی از آن استفادههای زیادی میشود. اما ریشه این هیولا در سینما به سال 1931 با فیلم Frankenstein بر میگردد.
فیلم Frankenstein نه تنها یک فیلم برجسته کلاسیک است، بلکه یک نقطه عطف مهم در ژانر ترسناک محسوب میشود. این فیلم برای نخستین بار یک استاندارد ثابت از ساخت یک هیولا را به سینمای ترسناک معرفی کرد. هیولای فرانکنشتاین، یک موجود ترسناک است که به شدت در آن دوره در دل مخاطب وحشت ایجاد میکرد. در عین حال نیز یکسری عناصر دراماتیک و تراژیک داشت که باعث میشد مخاطب با آن احساس همذات پنداری کند. همه این ویژگیها تبدیل به یک فرمول شد تا فیلمهای بعدی هیولاهای بیشتری بسازند. همچنین گریم نمادین بوریس کارلوف از جمله عناصر مهم برای شکل گیری یک استاندارد برای ساخته شدن هیولاهای بعدی بود.
این فیلم باعث شد تا استودیو یونیورسال به این موضوع پی ببرد که در دوران کنونی، استفاده از هیولاهای رمانهای کلاسیک، فضاسازی گوتیک و ترسهای ریشهداری مثل ترس دسته جمعی از یک بحران همه گیری، باعث میشود تا مخاطبان بیشتر به آن اثر احترام بگذارند.
وحشت روانشناختی _ تعلیق و هیچکاک(1950)

با ورود به دهه 40 و عبور از وحشت گوتیک و هیولاها سورئالیسم، اینبار با جلوه جدیدی از ترس در سینما آشنا شدیم. وحشت روانشناختی. با گذشت چندین سال از اکران فیلمهایی با محوریت یک هیولا و اتمسفری گوتیک، بینندگان از اشباع این سبک در سینما به ستوه آمده بودند و این نشانگر واجب بودن یک تغییر در این سبک بود. در نتیجه فیلمسازان و هنرمندان نیز تصمیم گرفتند رویه دیگری برای ساخت فیلم ترسناک انتخاب کنند.
آنها با ترسی از نوع روانی مواجه شدند. در دوران قبلی، ترس بیرونی بود. یعنی مخاطب از یک چیز بیرونی که معمولا هیولا بود میترسید. اما در دهه 50 تا 60، این ترس به درون منتقل شد. درسی که کاملا روانی بود و از عمق ناخودآگاه انسان بیرون میآمد.
به طور کلی وحشت روانشناختی یا همان Psychological Horror بیشتر از اینکه از خون و خونریزی یا موجودات ترسناک استفاده کند، تمرکزش را روی ایجاد حس اضطراب، پارانویا و ناپایداری ذهنی در وجود مخاطب میگذارد.
ویژگیها
به طور کلی وحشت روانشناختی یا همان Psychological Horror بیشتر از اینکه از خون و خونریزی یا موجودات ترسناک استفاده کند، تمرکزش را روی ایجاد حس اضطراب، پارانویا و ناپایداری ذهنی در وجود مخاطب میگذارد.
در ساختار فیلمهای وحشت روانشناختی، بیشترین عنصری که شاهدش هستیم، عنصر تعلیق است. تعلیق یعنی قرار دادن یک حادثه که در آینده رخ میدهد و بینندگان از آن خبر دارند اما خود شخصیت اصلی روحش هم خبر ندارد. تعلیق در فیلمهای وحشت روانشناختی باعث میشود بیننده مدام احساس تنش قبل از رخ دادن حادثه را تجربه کند و در طول فیلم میخکوب باشد.
آسیبهای جنگی در آن دوره باعث شده بود اکثر این فیلمها تمی سیاه با درونمایه تمام شدن انسانیت و نابودی روان بشریت داشته باشند. به همین دلیل فیلمهای آن زمان همگی دارای عنصری روانشناختی بودند. حتی فیلمهایی با مضمون تسخیرشدگی نیز در نهایت یک درونمایه روانی داشت.
در کنار همه اینها، فیلمهای این دوره تلاش میکردند مدام حس پارانویا و بی اعتمادی را به مخاطب منتقل کنند. شخصیتهایی که مشکوک هستند، فضای تاریک و سیاه و موسیقی متن همگی در تلاش بودند تا مخاطب را از منطقه امن روانی خود بیرون بکشند تا هیجان بیشتری تجربه کند. هیجانی که ناشی از یک ناامنی روانی است.
یکی دیگر از ویژگیهای ساختاری فیلمهای ترسناک در این دوره، استفاده نمادین از محیط است. در اکثر فیلمهای هیچکاک، مکانها گویای احساسات ترسناک هستند. به عنوان مثال، یک راهرو تنگ و تاریک، به خوبی حس انزوا و تنهایی را به مخاطب منتقل میکند. بیننده خودش را در یک موقعیت محدود تماشا میکند و برای همین احساس بدی به او دست میدهد. حسی که بابتش بلیط سینما را خریده است.
Psycho 1960

انتخاب اینکه کدام فیلم از این دوره به شدت جذاب را معرفی کنیم کمی سخت بود. اما فکر کنم بیشتر طرفداران این ژانر موافقت کنند که فیلم Psycho نماینده به حق این دوران از تاریخ ترس در سینما است. چراکه این فیلم یک انقلاب بزرگ در این ژانر بود و گویا قواعد آن را به طور کلی بازنویسی کرد.
به عنوان مثال، مرگ شخصیت اصلی در یک سوم ابتدایی که در پرده اول معرفی کرده بود، کاملا یک شوک منحصر به فرد بود. اینگونه تمام پیشفرضهای مخاطب از بین رفت و متوجه شد که در این دنیا هیچ چیز در امان نیست. از سوی دیگر، این فیلم، ترس را از داخل قلعههای گوتیک و خونآشامهای ترسناک بیرون کشید و وارد یک متل معمولی و یک شخصیت با حالات روانی خاص کرد. این یعنی مخاطبان به این فکر افتادند که ترس بیشتر از چیزی که فکرش را میکنند وارد جامعه شده. هر کس میتواند نورمن بیتس باشد.
فیلم Psycho با ظرافت تمام جنون و پارانویای نورمن را به تصویر میکشد و مخاطب را وادار میکند که با او همذات پنداری کند. حتی زمانی که کارهای وحتشناکی انجام میدهد. شخصیت مادر نورمن، حتی با وجود اینکه به طور مستقیم در روند داستان حضور ندارد، به یک نیروی شوم و قالب در فیلم تبدیل میشود. این یک نمایش پیچیده و ترسناک از یک رابطه مادر و فرزندی است که برای آینده این ژانر یک کلیشه قدرتمند ایجاد کرد که بارها از آن استفاده شد.
وحشت فولکور و ظهور اسلشر (1970 تا 1980)

با گذشت و عبور از دوره سینمای وحشت هیچکاک، باری دیگر کلیشه گریبانگیر مخاطبان شد و به واسطه موفقیت این سبک از فیلمسازی، مخاطبان به وفور شاهد فیلمهایی با مضامین تکراری بودند. ژانر ترسناک کم کم داشت یک مسیر یکنواخت و ساده را پیش میبرد. تا اینکه در سال 1968 یک فیلم میاندورهای به نام Rosemary's Baby منتشر شد که هم عناصر تعلیق هیچکاک را داشت و هم چشمهای از تغییرات فیلمهای دهه هفتاد تا هشتاد را داشت.
برای اولین بار بود که مخاطبان متوجه شدند نوع جدیدی از ترس با عنوان ترس از فرقه وجود داشت. فرقههایی در کل دنیا هستند که با آیین شیطانی خود قصد دارند تا در دنیای خیالی خود محبوب شوند. آنها قربانی میدهند، آدم میکشند و حتی شیطان را احضار میکنند. فیلمسازان و استودیوهای سازنده به این فکر کردند که چقدر این ایده میتواند در پرده سینما ترسناک جلوه کند. بعد از موفقیت فیلم Rosemary's Baby، فیلمهای دیگر مسیر او را اینبار به شکل تکامل یافتهتر ادامه دادند.
از سوی دیگر، نوع جدیدی از ترس معرفی شد؛ ترس از خشونت تمام اعیار. اینگونه بود که قاتلان سریالی با ماسکهایی عجیب و غریب در سینما ظهور کردند و یکی از پر فروشترین زیرژانرهای وحشت یعنی اسلشر را به وجود آوردند. به طور کلی، به واسطه نوعی یکپارچگی فرهنگی در دهه 80، جوانان تحت تاثیر یکسری خرده فرهنگهای مختلف بودند و عموما هنر، سینما و موسیقی را جوانان اداره میکردند. به همین دلیل، حضور یک ژانر با تم نوجوانانه و در عین حال ترسناک یک چیز واجب بود.
ویژگیها
یکی از مهمترین ویژگیهای دهه 70 تا دهه 80، جسارت و تابوشکنی فیلمسازان ژانر وحشت بود. این فیلمسازان تلاش میکردند خشونت را خیلی صریحتر و با نمایش گرافیکیتر و خون و خونریزی نسبت به دورههای قبلی به نمایش بگذارند. از سوی دیگر محتواهای فیلم نیز کمی صریحتر شدند. به عنوان مثال، خیلی راحت توانستند به مسائل جنسی، دینی و فلسفی بپردازند و به هیچ جنبشی جواب پس ندهند.
در ژانر اسلشر نیز یکسری ویژگیهای ثابت وجود داشت. به عنوان مثال، اکثر شخصیتهای قاتل، بی چهره بودند و صورتشان را با یک نقاب میپوشاندند. همچنین تمرکز اصلی این قاتلان، روی قربانیان جوان و نوجوان بود. این کهن الگوی یک گروه جوان که گیر یک قاتل سریالی وحشتناک میافتند از همان دوره شروع شد.
فیلمهای اسلشر تاکید بسیار زیادی بر آسیبپذیری دارند. در آن دوره، سازندگان یک روش دیگر برای ترساندن مخاطب پیدا کرده بودند؛ آن هم به رخ کشیدن آسیبپذیری آنها نسبت به یک بحران رئال و واقعی. اینگونه مخاطب خودش را جای شخصیتهای داخل فیلم قرار میدهد و در برابر آن قاتل وحشتناک تصور میکند. سپس نوعی حس حقارت ناشی از آسیبپذیری را تجربه میکند که همین نوعی هیجان درون خود دارد.
The Exorcist 1973

احتملا همه شما موافق باشید که شاهکار سینمای ترسناک در زیر ژانر تخیلی، فیلم جنگیر اثر جاودانه فریدکین است. این فیلم به طور کلی وحشت فراطبیعی را دوباره به شکلی جدید بازآفرینی کرد. این فیلم نشان داد که ترس از تسخیر شیطانی و یا قدرتهای فراطبیعی میتواند چقدر هولناک و تکان دهنده باشد. ناگفته نماند که قبل از این فیلم، کارگردانان و فیلمسازانی چنین مضمونی را وارد سینما کرده بودند، اما هچکدام از آنها نتوانستد بهتر از فیلم The Exorcist آن را اجرا کنند.
گزارشهایی وجود دارد در مورد اینکه این فیلم باعث شد تماشاگران در سینما غش کنند و یا راهی بیمارستان شوند. فارق از واقعی یا تقلبی بودن این گزارشها، چنین موجی باعث شد فروش فیلم چندبرابر شود و به یکی از پرفروشترین فیلمهای تاریخ تبدیل شود.
یکی از مهمترین تاثیراتی که این فیلم در ژانر خودتش گذاشت، پایهگذاری مضمنون جنگیری بود. این فیلم الگویی برای تمام فیلمهای جنگیری آینده شد و توانست یک خط ثابت برای خود پیدا کند که آیندگان آن را ادامه دهند. فیلمهایی مثل Insidious و The Conjuring و بسیاری دیگر از فیلمهای این شکلی، از ساختار، مضامین و حتی ایدههای بصری فیلم The Exorcist الهام گرفتهاند.
The Texas Chain Saw Massacre 1974

یکی دیگر از فیلمهای برجسته دهه 70 که از نظر مضمونی زمین تا آسمان با جنگیر فرق داشت، فیلم اسلشر The Texas Chain Saw Massacre بود؛ اثری که ژانر اسلشر را تثبیت کرد. هرچند فیلمهایی پیش از کشتار با اره برقی بودند که ژانر اسلشر را آغاز کردند، اما این فیلم توانست این ژانر را به معنای واقعی کلمه تثبیت کند و آن را تبدیل به یک کهن الگوی پرفروش در سینما وحشت کند.
مهمترین ویژگی این فیلم که حتی تبدیل به یک نماد شد، حضور یک قاتل، با هیکلی بزرگ، صورتی پوشانده شده با نقاب و یک اره برقی است. چنین کانسپتی بعدها تبدیل به یک نماد فرهنگی شد و بازتاب آن در بسیاری از فیلمها، سریالها و حتی بازیهای ویدیویی قرار گرفت.
همچنین حضور این قاتل باعث شد تا در ژانر اسلشر این موضوع ثابت بماند. پس از آن ما در ژانر اسلشر بارها شاهد قاتلانی روانی با ماسکهای عجیب غریب بودیم که اکثر آنها عاشق خون و خونریزی بودند. یکی دیگر از ویژگیهای این فیلم که آن هم تبدیل به یک نماد شد، حضور گروهی از نوجوانان بی دفاع در مکانی دوافتاده بود که قربانی خشونت بی رحمانه آن قاتل میشوند.
به طور کلی، در فیلم The Texas Chain Saw Massacre برخلاف تمام فیلمهای قبلی در ژانر وحشت، که ترس را در قالب تعلیق، موجودات فراطبیعی و مکانهای وهم انگیز نشان میدادند، اینبار ترس از طریق خشونت عریان و واضح منتقل میشد. همین باعث شد تا در این دهه، خشونت بیشتر از پیش وارد سینمای ترسناک شود و سکانسهای جنون آمیز بیشتری خلق شود.
وحشت معاصر(2000 تا 2020)

پس از عبور از دهه نود که به نوعی ژانر وحشت را به تکامل رساند، وارد دوره مدرن میشویم. جایی که فیلمهای ترسناک تبدیل به چنددسته شدند. بخشی از این فیلمها، همچنان مسیر دوران قبلی خود را پیش میگرفتند و تلاش میکردند با بازگشت به آن دوران، حس و حال ترس آن موقع را زنده کنند. این فیلمها شاید در مواقعی موفق واقع میشدند، اما به طور کلی آنچنان مورد احترام قرار نمیگرفتند.
بعضی دیگر از این فیلمها، عناصر تجاری و پر فروش را وارد فیلم خود کردند تا ترس را با پول در آوردن ترکیب کنند. این فیلمها، از همان الگوی اسلشر استفاده میکردند و تعدادی از آنان به فروش خیلی بالایی میرسیدند و خیلی دیگر خیلی زود فراموش میشدند.
اما میرسیم به مهمترین دسته از فیلمهای ترسناک معاصر. فیلمهایی که تلاش میکردند تا عناصر تکراری قبلی را با یکدیگر ترکیب کنند تا در نهایت به خروجی جدیدی برای ترساندن مخاطب برسند.
ویژگیها
فیلمهای وحشت امروزی، صرفا فقط به دنبال ترساندن مخاطب نیستند، بلکه در عین حال در قالب ترس و وحشت، به بررسی مسائل پیچیده انسانی و اجتماعی میپردازند. این فیلمها با بحث در مورد موضوعاتی مانند تروما، سلامت روان، تبعیض، فقر و بحرانهای خانوادگی، تلاش میکنند تا ترس را از جنبه انسانیتر آن نگاه کنند.
شخصیتهای فیلمهای ترسناک معاصر، معمولا مانند دوره هیچکاک عمق زیادی دارند و با چالشهای اخلاقی و روانی پیچیدهای روبه رو میشوند.
بسیاری از فیلمهای وحشت معاصر سعی دارند ترس را به زندگی واقعی نزدیکتر کنند. به همین دلیل معمولا تلاش میکنند از جلوههای ویژه استفاده بهینهای ببرند تا فضایی باورپذیر و در عین حال ترسناک ایجاد کنند. در برخی از فیلمهای دو دهه اخیر ما شاهد استفاده از فیلمبرداری مستند نما یا همان Found Footage یا حتی تکنیک تدوینی Practical Effects بودیم. این نشان از تلاش این دوره برای واقعی نشان دادن همه عناصر ترسناک است.
Get Out 2017

فیلم برو بیرون آغازگر موج جدیدی در سینمای وحشت بود که در واقع واکنشی مهم به فیلمهای تکراری که پر از جامپاسکیر و ترسهای ساده و معمولی بودند داشت. این فیلم با ترکیبی هوشمندانه از عناصر ترسناک با موضوعات نژادپرستی و تبعیض نژادی، تحولی بزرگ در سینمای وحشت ایحاد کرد.
این فیلم نشان داد که میتوان از ژانر وحشت برای بررسی مسائل مهم اجتماعی و سیاسی استفاده کرد و مخاطب را در عین تجربه حس ترس، به فکر فرو ببرد. فیلم Get Out تبدیل به نقطه آغازی برای فیلمسازان دیگر شد تا بتوانند از ژانر وحشت برای پرداختن به موضوعات مختلفی مانند جنسیت، طبقه اجتماعی و محیط زیست استفاده کنند.
فیلم Get Out با حضور بازیگران و عوامل آفریقایی-آمریکایی، کمک بزرگی به افزایش تنهوع در سینمای وحشت کرد. این فیلم نشانه داد که مخاطب به درستی تشنه دیدن داستانهایی است که از دیدگاههای مختلف اجتماعی روایت میشوند.
این فیلم همچنین با استفاده از تکنیکهای سینمایی خلاقانه، سبک و فرم سینمای وحشت را تحت تاثیر قرار داد. این فیلم به جای استفاده از جامپاسکیرها و صحنههای خونین که پیش از این در سینما پر شده بودند، توانست بر ایجاد یک فضایی ترسناک و تعلیقآمیز تمرکز کند.
Hereditary 2018

سال 2018، سینمای وحشت، فیلمی متفاوت و جدید به نام Hereditary را شاهد بود. این فیلم اولین تجربه کارگردانی آریا آستر بود که بلافاصله توانست به واسطه فضای سنگین، بازیهای درخشان و داستانی تکان دهنده، همه توجهها را به سوی خود جلب کند.
فیلم موروثی را میتوان یکی از مهمترین فیلمهای ژانر وحشت در دهه گذشته دانست. چراکه تاثیر قابل توجهی بر سینمای وحشت گذاشت و در ادامه توانست فیلمسازان را به ادامه دادن مسیر خود وادار کند. این فیلم با جسارت در پرداخت به مضامین عمیق در درون یک خانواده معمولی، توانست تعریف جدیدی از وحشت روانشناختی ارائه دهد. موروثی مانند Get Out به جای استفاده از جامپ اسکیرهای رایج، تلاش کرد تا با ضربان قلب مخاطب بازی کند.
این موضوع قطعی است که پشت پرده این فیلم، دانشمندان و تیمهای تحقیقی زیادی بودند تا بتوانند ترس را به طور مجدد تعریف کنند و از تمام عناصر برای ترساندن مخاطب استفاده کنند. فیلم توانست به دقت کامل به جزئیات، نوعی حس اضطراب و ناراحتی درونی را در مخاطب ایجاد کند که از طریق نمایش فروپاشی تدریجی یک خانواده اتفاق میافتاد.
چنین رویکردی سینمای وحشت را به سمت اکتشاف درباره اینکه چرا مخاطب میترسد برد. شاید اگر چندبار این فیلم را تماشا کنید به این پی میبرید که سازندگان این فیلم، به خوبی جواب این سوال مهم را پیدا کردند. آنها نشان دادند که ترس واقعی از درون روابط پیچیده انسانی سرچشمه میگیرد.
نمایش بی پرده غم و اندوه و تاثیرات مخرب آن بر روان انسان، یکی از برجستهترین ویژگیهای موروثی بود. این فیلم با تاکید برای غمهای غیر قابل انکار، توانست این زنگ خطر را در ذهن مخاطب ایجاد کند که هر لحظه ممکن است یک حادثه او را تا حد مرگ غمگین کند.
ژانر ترسناک و آینده روشن

حال که در سال 2025 و میانه دهه اخیر قرار داریم، ژانر ترسناک همچنان درحال خودسازی و تغییر است. از سال 2020 تا کنون فیلمهای ترسناک زیادی منتشر شدند که به نوعی تلاش میکردند همچنان چیز جدید ارائه دهند. جدیدترینه و موفقترین فیلم ترسناک در چند روز اخیر، فیلم پر فروش Weapons است. هنوز این فیلم روی پرده است؛ بنابراین چیز زیادی از آن نمیدانیم. به محض انتشار کیفیت خوب این فیلم، نقد و بررسی آن را ویجیاتو انجام خواهیم داد.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.