گفتگو با رضا علوی، مدیر ارشد طراحی در ایکس باکس
در این روزها، انداختن نگاهی به عقب و بازخوانی روزهایی که گفتگوی تمدنها داشت کشور را به شکوفایی حقیقی میرساند ضروری به نظر میرسد. باورش امروز دشوار است، اما در نبود سایه بیثباتی، پیمودن نردبانهای ...
با رضا علوی آشنا شوید. کسی که برای مدتی بیشتر از یک سال مدیریت «دیزاین سیستم» و همینطور سمت «دیزاین منیجر» را در برند ایکس باکس مایکروسافت برعهده داشته. از یک سو وظیفهاش شناسایی و برطرفسازی مشکلهای قبلیست و از سوی دیگر، فراهم آوردن اکوسیستمی شاداب برای کنسول ایکس باکس سری ایکس و تمام سرویسها و پلتفرمهایی که همراهش از راه میرسند.
رضا علوی همراه برادرش امیر، که او هم از کارمندان اسنپچت است گفتگو با ما را آغاز میکند. در ابتدا به نظر میرسد زندگی بیش از ۱۰ ساله در ایالات متحده اندکی صحبت به فارسی را برایش دشوار کرده باشد. اما خیلی زود مشخص میشود که او همچنان تسلطی کامل بر زبان مادریاش دارد، هرچند که گاهی از برادر کوچکترش که سالهای بیشتری در ایران بوده کمک میگیرد.
ظاهرش همانطوریست که از یک کارمند مایکروسافت انتظار دارید. تیشرتی با لوگوی کمپانی به تن کرده، عینکی با فریم دایرهای شکل به چشم زده و ریشها و موهایش که رگههایی سفید از میانسالی دارند، بسیار آراستهاند. حتی با اینکه درست پس از کلاسی چند ساعته به اتاق گفتگو با ما آمده، بسیار خوشاخلاق و بشاش است و ما هم مشتاق شنیدن داستانش. شنیدن این داستان که چطور یک ایرانی راهش را به مایکروسافت و از آن مهمتر، واحد ایکس باکس باز میکند.
سرآغاز
رضا علوی، متولد ۱۳۵۵ در دبیرستان ریاضی خواند اما سرنوشت اینطور پیش رفت که در دانشگاه به سمت رشته گرافیک کشیده شد. بخشی از ماجرا از این قرار بود که او از کودکی (و احتمالاً تا حد زیادی به خاطر دستگاه کمودوری که پدرش در آن دوران از آلمان آورده بود) نه فقط به تجربه بازیهای ویدیویی، بلکه ساخت بازیهای ویدیویی علاقهمند شده بود.
علوی در دوران انفجار کامپیوترهای شخصی به دانشگاه رفت، اما انفجاری که از آن صحبت میکنیم در ایران اتفاق نمیافتاد؛ اتفاقاً در برههای به سر میبردیم که استادان دانشگاه به دلایلی که امروز غیر قابل باور به نظر میرسند مخالف کامپیوتر بودند. اصرار بر این بود که کارها «دستی» باشد.
از شانس خوبش، رضا علوی جزو نخستین نسلی بود که اجازه کار با کامپیوتر را از طریق استادی تحصیلکرده در فرانسه دریافت کرد و کار در ابتداییترین حالت و با نرمافزارهایی مثل فوتوشاپ آغاز شد. چندین سال به همین منوال گذشت و رسید به زمان انتخاب پروژه لیسانس. پروژه لیسانس؟ سیدی مالتیمدیا برای داستانهای صمد بهرنگی که تا مرز رد شدن پیش رفت.
بهانه هم این بود که این پروژه ارتباطی به گرافیک ندارد و مالتیمدیا بیشتر در شاخه تکنولوژی میگنجد. رضا استاد راهنمایی داشت که گویا روشنتر از هیئت علمی بوده. با اصرار بر اینکه در آنسوی مرزها گرافیستها نقش مهمی در همین تکنولوژی که صحبتش را میکنید دارند، حرفش را به کرسی مینشاند. جای سرزنش چندانی نیست، بعد از وقفه طولانیمدت پیشرفت و توسعه در کشور بعد از جنگ، سوالاتی مانند مرز میان تکنولوژی و هنر تازه مطرح شده بود و اتفاقاً علوی جزو نسل جوانی بوده که پاسخی مدرن برای سوالات قدیمی داشته و فضای تعامل بین مهندسین و هنرمندان به وجود آورده.
در میانه تمام این اتفاقات، علوی پروژهای شخصی در زمینه موشن دیزاین هم داشت، اما در معنای عناصر گرافیکی و نه انیمیشن کاراکترها و چیزهایی از این دست. همین دانش شخصی، زمینه آشنایی با داروگ را فراهم میآورد که یکی از برترین آژانسهای تبلیغاتی آن دوران بود و طولی نمیکشد که سمت مدیر خلاقیت داروگ به او میرسد.
از مجموع ده سالی که رضا علوی با داروگ همکاری میکند، ۵ سال اول از طریق یک شرکت شخص ثالث و در زمینه فیلمسازی است و باقی، به صورت مستقیم درون خود داروگ سپری میشود. جالب اینکه امیر علوی متولد ۱۳۶۸ که آن روزها سن چندانی نداشته هم به عنوان موشن دیزاینر وارد داروگ میشود و همکاری نزدیک دو برادر که قرار است در آینده نهچندان دور و درست پیش از پیوستن به ایکس باکس از این هم نزدیکتر شود، کلید میخورد.
علوی با تمام فعالیتهایش در حال تهیه رزومهای ارزشمند بوده که آیندهای روشن را برایش تضمین میکردند. اما آنچه حقیقتاً یک نقطه عطف در زندگی او به حساب میآید و پایش را به آن سوی آبها باز میکند، دریافت جایزهای بینالمللی در دوران رییس جمهور اسبق ایران است.
گفتگوی تمدنها
سالهایی بود که خاتمی از گفتگو و تعامل با جهان بیرون صحبت میکرد و گفتگوی تمدنها زمینهساز اتفاقات مهم شده بود. جایزهای که رضا علوی برد، به تبعیت از ترند حاکم بر کشور فضایی برای حضور میهمانان اروپایی و آمریکایی فراهم آورد و این تعامل دوطرفه هم بود. ارتباطات جدید، دعوت به کشورهای دیگر را در پی داشت و علوی شانسی یافت که هنرش را به جهانیان نشان دهد.
«یه روزی، همینطور که نشسته بودم یکی من رو از آمریکا دعوت کرد. با خودم گفتم برو بابا کی میتونه بره آمریکا؟ آمریکا کیلو چنده؟ ولی مثل بقیه که آرزوی آمریکا رفتن دارن، با خودم گفتم بذار کاراشو بکنم و شش ماه بعد آمریکا بودم. [جایزه دوران خاتمی] خیلی تاثیرگذار بود. یکی از جوایز مطرح گرافیک ایرانه، ولی اون دوران اینقدر بستر آماده بود که معروفترین گرافیک دیزاینرهای جهان رو آورده بودن ایران. دیزاینرهایی که مثلاً الان بخوای ببینیشون، دو سال دیگه بهت وقت میدن. واقعاً باورنکردنی بود.»
تا اواخر ۲۰۰۴ است که تحصیل در آمریکا آغاز میشود و یک ترم میگذرد. اما با چشم به هم زدن، با خودش میگوید اینجا به روحیات من نمیسازد و برمیگردد ایران. سه ماه در ۲۰۰۵، یک ماه در ۲۰۰۶ و دو مرتبه در ۲۰۰۷ باز به آمریکا میرود و باز برمیگردد. «هی به خودم میگفتم دیگه میرم، سه ماه تو آمریکا نمیگذشت میگفتم چه غلطی کردم برمیگشتم ایران، بعد تو ایران میگفتم چه غلطی کردم برمیگشتم آمریکا».
تا آن زمان او یکی از افراد ارشد یکی از بهترین آژانسهای تبلیغاتی ایران بود، بهترین کارهای کشور را انجام میداد و پروژههای مختلف در مناطق مختلف، از دبی تا هند. «اما ته دلم احساس پیشرفت نمیکردم، احساس میکردم دارم همینطور درجا میزنم». همانطور که از آدمی که به بالاترین سطوح کار خود رسیده، انتظارش میرود.
خودش یک پذیرش دیگر برای تحصیل در رشته موشن دیزاین در تنها دانشگاه آمریکایی که این رشته را داشت، گرفت و به برادرش هم که هنوز در داروگ بود غر میزد که «دنیا داره به این سمت میره که... کد و آرت. تو جا پای من نذار. تو برو دنبال قسمت تکنولوژی ماجرا».
اما زندگی جدی در آمریکا دردسرهای خودش را دارد. دریافت مدرک MFA (همتایی برای دکترا در رشتههای هنری) اگر تا انتها پیش میرفت هزینه وحشتناکی روی دستش میگذاشت و نتیجه این میشود که تحصیل را رها کرده و میرود که کار کند.
رویای آمریکایی
نخستین تجربه کار در آمریکا، درون شرکتی به دست آمد که تنها مشتریاش، اپراتور مخابراتی AT&T بود. تصویرسازی دیتا، موشن دیزاین، طراحی سایتها، فروشگاههای فیزیکی و هرچیز مشابهی که فکرش را کنید برای AT&T انجام میداد. اما بعد فکر تاسیس یک استارتاپ به ذهن دو برادر میرسد.
«ما اصلاً نمیدونستیم استارتاپ یعنی چی... اصلاً. تصمیم گرفتیم یه فروشگاه اسباببازیفروشی درست کنیم. ماجراش هم این بود که ما از بچگی عاشق اسباببازیهای جمعکردنی بودیم. یه جریانی توسط یه ژاپنی توی آمریکا راه افتاده بود که روی یکسری اسباببازیها طراحیهای گرافیتی میزدن و ما هم خیلی با این ایده حال کرده بودیم».
همان موقع رضا علوی از طریق دوستی دانشگاهی با تکنولوژی بسیار نوپای واقعیتافزوده آشنا شده بود. تصمیم اولیهاش، نمایش ایده به سرمایهگذاران و جذب سرمایه برای تاسیس فروشگاه بود. اما بعد اتفاقی دیگر افتاد. امیر هم از داخل ایران روی تکنولوژی واقعیت افزوده کار کرده بود و یک روز عروسکی را نشان برادرش داد که وقتی دوربین موبایل را روی آن میگرفتید، تصاویری خوشرنگ و لعاب را در محیط واقعیتافزوده نمایش میدادند.
ایده دگرگون شد و به این شکل در آمد که عروسکهای مختلف، پسزمینه داستانی خاص خودشان را داشتند و این داستان را میشد از طریق واقعیتافزوده مشاهده کرد. رضا هنوز با ایده سرمایهگذاران ریسکپذیر آشنایی نداشت و در عوض به سراغ افراد ثروتمند میرفت. اولین خانوادهای که ایده را دید، در لحظه عاشقش شد و سرمایه لازم را تامین کرد. زن و شوهر میلیاردری که رضا یافته بود فروشگاه عروسکفروشی را از او خریدند و در عوض ایده توسعه هرچه بیشتر تکنولوژی واقعیتافزوده را در سر داشتند.
قرار بود شب اول به دانلود میلیونی برسند. «۱۷ نفر دانلود کردن که همه فامیل بودن». یک بازه ششماهه الی نهماهه پیموده میشود که فقط هزینه روی دست سرمایهگذار میگذارد. پول تزریق میشود، حیوانات بیشتری به اپلیکیشن میآیند، آزمون و خطا میشود و نیاز به ثبت شرکت هم هست. اما دنگ و فنگهای ثبت شرکتی استارتاپی، برای تیمی که اصلا با این مفهوم آشنا نیست چالشبرانگیز ظاهر میشود. با خنده داستانی را تعریف میکند از اینکه «اینقدر شوت بودیم که با آن خانم سرمایهگذار به یه رویدادی رفتیم که از ایشون پرسیدن با چه زبانی این اپلیکیشن رو نوشتین و ایشون گفت با زبان انگلیسی!».
مسیر داشت به بنبست منتهی میشد که شانس بالاخره پیدایش شد. یک شب در حال صحبت درباره کنار گذاشتن پروژه بودند و صبح فردا با آمار دانلود ۹ هزارتایی روبرو شدند. یک معلم که به رسم سیستم آموزشی آمریکا تاییدیه گوگل را برای استفاده از تکنولوژی در کلاس دریافت کرده، اپلیکیشن را به همکاران خود پیشنهاد میداد و میگفت که به جای بردن کودکان به باغ وحش، باغ وحش را با Zookazam به کلاس درس بیاورید. خیلی اتفاقی، نگاه تجاری تازهای شکل گرفت، دانلود پشت دانلود و در توییتر هم همهجا صحبت از Zookazam بود.
تجارت به نقطه انفجار رسید، امیر به آمریکا آمد و دفتر بزرگتری هم تاسیس شد. اما سوددهی معضل بود. ایده درست بود، تجاریسازی اشتباه. سرمایهگذاران دیگر هم حاضر به همکاری نبودند و عمدتا به علویها پیشنهاد میکردند امثال نشنال جئوگرافی یا یک سازمان مردمنهاد را برای اسپانسری بیابند. ورژن خلاصه داستان اینکه Zookazam بیشتر از آنکه یک پروژه موفقیتآمیز از نظر بازگشت سرمایه باشد، یک رزومه تحسینبرانگیز برای دو برادر بود. امیر اواخر ۲۰۱۶ از پروژه کنار میکشد و هدفی دیگر دارد: میخواهد بازی بسازد.
سکوی پرتاب
رضا از کودکی عاشق بازیسازی بود و طبیعتا از ایده برادرش استقبال کرد. شرکتی جدید تاسیس میشود و ایده ابتدایی شکل میگیرد. پروژه قرار بود تمرکزی مضاعف روی دیزاین داشته باشد و آنچیزی بود که امروز به عنوان بازی اکسپریمنتال شناخته میشود؛ شبیه نه از نظر ظاهری، بلکه خلاقانه به Monument Valley یا Gris. چندین برش عمودی و پروتوتایپ کامل ساخته و دور ریخته میشود.
اما پروژه بالاخره مسیر درست را طی میکند و از دل آن، Super Duper Punch بیرون میآید که خیلی سریع در اپاستور و یک گام پایینتر از Angry Birds فیچر میشود و به دانلود میلیونی میرسد. اگر فکر میکنید مشکل درآمدزایی این بار دیگر حل شده بود اشتباه میکنید، علویها به تعبیه مایکروترنسکشنی کوچک در ازای یک لباس فکر کرده بودند. اما خرید درونبرنامهای هنوز روی غلطک کنونی نیفتاده بود و الگوی صحیحی برای پیروی وجود نداشت. بازی دانلود میشد، اما بازگشت مالی نداشت. احتمالا احیای بازی از طریق تبلیغات و مایکروترنسکشن سخت نبود، اما رضا میگوید «امیر طبق معمول چکآوت کرد».
با شنیدن پاسخ منفی علوی، مایکروسافت ناامید نمیشود. میگویند پیشنهادی به تو خواهیم داد که نتوانی رد کنی و رضا هم میگوید «عمراً». اما در حقیقت حقوق پیشنهادی، سه برابر بیشتر از تمام تصورات اوست و امکان ملاقات ماهانه خانواده هم فراهم میشود تا رضا علوی دیگر هیچ توجیهی برای رد پیشنهاد مایکروسافت و پیوستن به واحد ایکس باکس نداشته باشد.
غول سبز ساماننیافته
با ورود به مایکروسافت و برند ایکس باکس، کار با واحد مربوط به پلتفرم استریم میکسر آغاز میشود. با توجه به سمتش به عنوان طراح سیستم میکسر، در حوزه کاریاش دستتنها بود و نیاز به استخدام تیمی توانمند احساس میشد. نخستین روزها به استخدام نیروی توانمند گذشت و با تشکیل تیم سامانمندی که نیازش احساس میشد، طراحی سیستم میکسر کلید خورد.
علوی میگوید سیستم مدیریت ایکس باکس، شکلی کاملاً عمودی دارد و مدیر هر بخش، خود چندین ارشد دارد و از منظر طراحی، تیمها به دو دسته ویژوال دیزاین (طراحی بصری) و پراداکت دیزاین (طراحی محصول) تقسیم میشوند. علوی مدیر بخش ویژوال دیزاین بود و مدیر او در سطح بالاتر از میکسر، شخصیتی نوآور بود و به دنبال یک زبان واحد و یکپارچه در سراسر پلتفرمهای مایکروسافت. میکسر نقطه شروع بود و رضا علوی هم هنوز به سطوح بالاتر راه نیافته بود.
در همکاری با یک شرکت شخص ثالث و طی قراردادی چند صد هزار دلاری، تصمیم بر اینست که یک لایبرری غنی از المانهای مرتبط با سیستم دیزاین فراهم آید و طراحان بعدی قادر به استفاده از زبانی واحد در طراحی ورژنهای گوناگون از اپلیکیشن میکسر باشند.
وقتی علوی پروژه میکسر را به پایان میرساند و سپس به سمت ریاست تیم ویژوال دیزاین (طراحی بصری) ایکس باکس میرسد، وظیفهاش نه رسماً اما مشخصاً برطرفسازی اشتباهاتی است که مدیران قبلی در نسل هشتم رقم زدند.
گذشته از مشکلاتی که از ابتدای نسل هشتم برای مایکروسافت در مارکتینگ ایکس باکس وان به وجود آمد، سیستم دیزاین پلتفرمهای ایکس باکس هم طی سالیان طولانی جنجالآفرین بودند. برای مثال تجربه کاربری ایکس باکس وان از ابتدا تعریف چندانی نداشت و با الهام از ویندوز ۱۰ و اتکا بر ساختاری افقی، صدای طرفداران را درآورد.
با فاصله چند سال از عرضه کنسول، مایکروسافت تصمیم گرفت در همان ساختار تغییراتی اساسی به وجود آورد. چیدمان هم عمودی و هم افقی شد و از سوی دیگر، کاشیهای مربعیشکل ویندوز ۱۰ فضای کمتری اشغال میکردند و فضای بیشتری برای نمایش محتویات به وجود آمد.
علیرغم این تغییرات و گامهای به جلو، هنوز میتوان گفت که طراحی سیستم پلتفرمهای ایکس باکس فرسنگها با ایدهآل بودن فاصله دارند، خصوصاً اگر اپلیکیشنهای پیسی و طراحی سایر اکوسیستمهای این شرکت را هم وارد معادله کنیم.
علوی در راه یکپارچه کردن این سیستم است. نظرسنجی از بالغ بر ۸۰۰ هزار نفر نشان میدهد که گیمرها تمایلاتی متفاوت دارند. آنها رابطهای کاربری متقارن و لگوییشکل را میپسندند که اتفاقا ماینکرفت (که چند سالیست به مایکروسافت فروخته شده) هم دقیقا چنان شکل و شمایلی دارد.
حالا که زبان طراحی مورد نظر گیمرها مشخص شده، مایکروسافت میخواهد بیشترین استفاده را ببرد. علوی از این میگوید که بزودی تمام پلتفرمها و سرویسهای مایکروسافت در محیطی مشابه به دیگری ارائه خواهند شد؛ طراحی صفحات و تجارب کاربری یکسان خواهد بود و در عوض رنگ است که به وجه تمایز سرویسی مانند گیم پس از پروژه ایکس کلاد تبدیل میشود.
اما آنچه نقش رضا علوی در سیاست کلی مایکروسافت نسبت به نسل بعدی را پررنگتر میکند، استفاده از زبان طراحی این پروژه حتی در سختافزار ایکس باکس سری ایکس است. همان طراحی مکعبی و متقارن در طراحی بدنه کنسول تازه معرفی شده مایکروسافت هم به چشم میخورد و به نظر میرسد ردموندیها قماری بزرگ روی ماینکرفت و میراث بصریاش کرده باشند.
از علوی میپرسیم که پیادهسازی تمام این برنامهها چقدر زمان میبرد و پاسخش «یک سال» است. دقیقاً زمانی که کنسولهای نسل جدید از راه خواهند رسید و این یعنی نمود تلاشهای علوی و تیمش از روزهای نخست رقابت بعدی سونی و مایکروسافت قابل مشاهده خواهند بود.
اینطور که از شواهد امر برمیآید، مایکروسافت در سالهای اخیر درسهای مهمی آموخته و موضوع صرفاً درباره تکرار نکردن اشتباهات ابتدای نسل هشتم نیست. مایکروسافت حالا روانشناسانه به رقابت نگاه میکند. جملات فیل اسپنسر فرسنگها با شعارهای دان متریک فاصله دارد و سری ایکس قرار است واقعاً پلتفرمی برای گیمرها باشد، نه پلتفرمی دیکته شده به گیمرها.
هرآنچه تا امروز دیدهایم، از معرفی ناگهانی و فکبرانداز کنسول در مراسم The Game Awards تا تشکیل تیمی که علوی بر آن نظارت دارد و یکدستیای که به طراحی تمام اکوسیستم خواهد آمد، نوید روزهایی بسیار بهتر را برای مایکروسافت و طرفداران ایکس باکس میدهد. رضا علوی هم با ما همنظر است: «ایکس باکس داره به دوران [ایکس باکس] ۳۶۰ برمیگرده».
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
خیلی مصاحبه خوبی بود
دمتون گرم
نمی دونم چرا ولی واقعا از اون بخش قضیه پذیرفتن درخواست کاری ایکس باکس، واقعا قلبم رو به درد آورد.
ای کاش از همچین سرمایه هایی مانند آقای علوی، در کشورمون نهایت استفاده رو می بردیم
مصاحبه عالی بود
ایمیل آقای علوی رو دارید؟؟
واقعا مرسی مصاحبه بی نظیری بود ❤❤❤
پیج اینستاگرامیش دارید
سلام، آره این خدمت شما: rezaooivala
مرسی از مصاحبه خوبتون
مرسی از تو محمد جان که مطالعه کردی
مصاحبه خوبی بود
ممنونم ازت رضا جان، امیدوارم لذت برده باشی.
کیف کردم از مصاحبه دمتون گرم.. کاش میپرسیدین که انحصاری داستان محور دارن برا نسل بعد؟ یعنی مطمئنم ک دارن منظورم اینه که چند تا میسازن یا هر چی!!!! ممنون میشم جواب بدید
یه سری سوالا پرسیدیم و یه سری جوابایی گرفتیم که متاسفانه نمیتونیم در موردشون صحبت کنیم، اما فقط اینو بگم که خیلی از استودیوهای ایکس باکس دارن منتقل میشن به مقر اصلی و زیر یه سقف قراره برای سری ایکس بازی بسازن.
که یعنی اگه یه سال زودتر به دنیا میومد یه الاف میشد مثل ما.