ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

نقد انیمیشن Primal: Tales of Savagery
فیلم و سریال

نقد انیمیشن Primal: Tales of Savagery – آن مرد و دایناسورش

گندی تارتاکوفسکی در عالم انیمیشن‌های تلویزیونی فرد شناخته شده‌ای است و احتمالا شما هم با آثار خلق شده توسط او آشنایی دارید. «سامورای جک» و «آزمایشگاه دکستر» و همچنین انیمیشن محبوب «جنگ ستارگان: نبرد کلون‌ها» ...

آرش پارساپور
نوشته شده توسط آرش پارساپور | ۳ خرداد ۱۳۹۹ | ۱۳:۰۰

گندی تارتاکوفسکی در عالم انیمیشن‌های تلویزیونی فرد شناخته شده‌ای است و احتمالا شما هم با آثار خلق شده توسط او آشنایی دارید. «سامورای جک» و «آزمایشگاه دکستر» و همچنین انیمیشن محبوب «جنگ ستارگان: نبرد کلون‌ها» از جمله کارهای او در تلویزیون هستند و فرنچایز «هتل ترانسلوانیا» نیز متعلق به اوست. تارتاکوفسکی بعد از چند سال دوری از تلویزیون با Primal یک بازگشت شکوهمندانه را برای خود رقم زد؛ انیمیشنی پیرامون دوستی یک انسان و دایناسور در زمان عصر حجر و تلاش این دو برای بقا در دنیای خطرناک آن روزها. سریال کوتاه Primal که در ۶ قسمت پخش شد، حالا در قالب یک اثر سینمایی اپیزودیک عرضه شده است.

با اینکه بر اساس تحقیق باستان شناسان، هیچ‌گاه انسان‌ها و دایناسورها روی زمین در کنار هم زندگی نکرده‌اند، اما تارتاکوفسکی در انیمیشن خود تقریبا تمام قواعد واقعیت تاریخی را برهم زده است. دنیایی که او خلق کرده می‌تواند روی کره زمین نباشد و یک جهان دیگر باشد چرا که نشانه خاصی از زمینی بودن داستان در Primal وجود ندارد.

نقد انیمیشن Primal: Tales of Savageryدر جای جای انیمیشن Primal امضای شخصی تارتاکوفسکی دیده می‌شود، طراحی شخصیت‌ها به شدت تداعی کننده آثاری چون سامورای جک است با این تفاوت که در اینجا خشونت نیز به وفور وجود دارد. در اپیزود اولیه انیمیشن و تنها در پانزده دقیقه ابتدایی آن، زنان و بچه‌هایی هستند که زنده زنده می‌میرند و خورده می‌شوند و تارتاکوفسکی ندیای عصر حجر را بدون هیچ دلرحمی به تصویر می‌کشد... و البته بدون هیچ دیالوگی!

ویژگی بارز اصلی انیمیشن Primal همین بی‌دیالوگ بودن آن است، ما تنها اصواتی که در طول انیمیشن می‌شنویم صدای نعره‌ها و حیوانات در کنار موسیقی جادویی این اثر است؛ یک موسیقی که رسما تبدیل به زبان فیلم شده و می‌توان ادعا کرد نقش «راوی» داستان را ایفا می‌کند. ما با ضرباهنگ موسیقی وارد فضاها و اتمسفرهای مختلف انیمیشن می‌شویم و پا به پای آن یا آدرنالین هیجان ترشح می‌کنیم و یا هورمون‌های احساسی‌مان گل می‌کند و یا حتی سیگنال‌های خنده به مغزمان می‌رسد. هنر بصری که تارتاکوفسکی در Primal به خرج داده در کنار این قدرت سمعی انیمیشن، ترکیبی جادویی بدون حتی یک خط دیالوگ را به ارمغان آورده است.

اما آیا نبود دیالوگ در Primal باعث شده که قدرت قصه‌گویی اثر پایین بیاید؟ باید بگویم که خیر. تارتاکوفسکی با Primal نشان می‌دهد که تا چه حد قدرت داستان‌گویی‌اش نبوغ آمیز است. او هیجان، خنده، اکشن و کمدی را در هم می‌آمیزد و با تیم عجیب و غریبی که می‌سازد (یک انسان به همراه دایناسورش) داستانی را در دل عصر توحش روایت می‌کند. رابطه بین انسان و تی‌رکس Primal شبیه به فیلم‌های اکشنی است که در آن یک مرد با سگش با دیگران مبارزه می‌کند، با این تفاوت که دایناسور Primal بسیار درنده‌خو‌تر است.

نقد انیمیشن Primal: Tales of Savagery

انیمیشن با کشته شدن خانواده قهرمان اصلی داستان توسط دایناسورها آغاز می‌شود، مردی که پس از مرگ آنها نمی‌داند باید با زندگی خود چه کند و تصمیم می‌گیرد که خودکشی کند. او همانند کریتوس به بالای یک قله رفته و می‌خواهد خودش را از دره به پایین پرت کند ولی در نهایت تصمیم می‌گیرد که به جای خودکشی، انتقام بگیرد. در حین گشتن دنبال دایناسورهای قاتل خانواده‌اش، با دایناسور از نوع دیگری برخورد می‌کند. یک دایناسور (احتمالا ماده) با دو فرزند خود. دست روزگار کاری می‌کند که این انسان عصر حجری با دایناسور مادر تبدیل به یک تیم شده و علیه دایناسورهای قاتل، مبارزه کنند...

رابطه دوستی بین انسان و دایناسور در دو اپیزود اولیه انیمیشن شکل می‌گیرد؛ یک رابطه کج‌دار و مریز که بین یک وحشی و وحشی‌تر ایجاد می‌شود. در عصر توحش، هر یک از این دو موجود (انسان و دایناسور) برای بقای خود مبارزه می‌کنند و در طول روز به دنبال شکار می‌روند. در ابتدای امر آنها صرفا برای اینکه زنده بمانند با یکدیگر تیم می‌شوند و رفته رفته دلیل دوستی‌شان پررنگ‌تر می‌شود. گرچه آنها در روزهای اولیه آشنایی‌شان نمی‌توانند شکارشان را با یکدیگر سهیم شوند و هر یک فقط به فکر خودش است، اما حوادث پیش روی زندگی آنها کاری می‌کند که آنها کم کم زندگی در کنار یکدیگر را یاد بگیرند و همدیگر را بفهمند.

نقد انیمیشن Primal: Tales of Savagery

این دو موجود که از دو عالم کاملا متفاوت به یکدیگر برخورد کرده‌اند، کم کم نیازهای یکدیگر را درک می‌کنند و برای رفع آنها تلاش می‌کنند. آنها تقسیم کردن و همکاری را می‌آموزند و به جای تشکیل یک زندگی فردی، به زندگی تیمی روی می‌آورند. تیم شدن این دو قهرمان، کاری می‌کند که مشکلات و دشمنان در برابر آنها ریزتر به نظر بیایند، حتی اگر این دشمنان سیلی از مارهای غول پیکر باشند (درست خواندید، در Primal، مارها، انسان‌ها، دایناسورها در یک دنیا زندگی می‌کنند و باید بگویم این که چیزی نیست، عنکبوت‌های غول پیکر و مردان خفاشی را نیز می‌توانید به این لیست کذایی اضافه کنید!)

بعد از دو اپیزود اولیه که تقریبا باب آشنایی دو قهرمان را روایت می‌کند، اپیزودهای دیگر انیمیشن ماجراهای گوناگونی که انسان و دایناسور با آن روبرو می‌شوند را در برمی‌گیرد. ماجراهایی که قرابت معنایی خاصی با یکدیگر ندارند و همانطور که در ابتدای سخن مطرح شد، کار را تبدیل به یک آنتولوژی (اپیزودهایی که لزوما به یکدیگر ربط داستانی ندارند) تبدیل می‌کند. در این ماجراها از ماموت‌ها گرفته تا انسان‌های میمون‌نمای اولیه نقش آفرینی می‌کنند و تارتاکوفسکی به بسیاری از عناصر شناخته شده عصر حجر سرک می‌کشد. او در این راه دو قهرمان خود را پرورش می‌دهد و هوش و درایت آنها را ترقی می‌بخشد به طوری که استراتژیک نبرد آنها در اپیزود پایانی، به هیچ وجه قابل قیاس با نبردهای اولیه‌شان نیست.

نقد انیمیشن Primal: Tales of Savagery

نداشتن دیالوگ باعث شده که Primal روی صحنه‌های اکشن خود بیشتر تمرکز کند و انیمیشن را بر محوریت نبردهای خونین پیش ببرد. خشونت در Primal از هر دو نوع پنهان و آشکار وجود دارد و آن را به اثری برای بزرگسالان تبدیل کرده است. صحنه‌های اکشن در انیمیشن Primal بسیار نفس‌گیر از آب در آمده‌اند و طراحی این صحنه‌ها یک پیشرفت فوق‌العاده برای تارتاکوفسکی و تیمش شمرده می‌شود. نبردها معمولا بین انسان و موجودات غول پیکر شکل می‌گیرد و از همین حیث، جنب و جوش در آن بسیار زیاد است؛ استفاده از اسلحه‌های ابتدایی نظیر سنگ و چوب در این کشمکش‌ها، به خشونت و طولانی شدن نبردها کمک کرده و جذابیت آنها را نیز دوچندان کرده است. قهرمان بشرگونه Primal: Tales of Savagery مانند یک جان ویک باستانی عمل می‌کند و از هر چیزی که دستش می‌آید، یک سلاح مرگبار تولید می‌کند.

نگاه کردن به این صحنه‌ها و تکاپوی دو قهرمان داستان، بسیار شبیه به ورق زدن یک مجله قدیمی انگلیسی زبان متال‌بازها است؛ طراحی خشن و تیز کاراکترها در کنار بی‌صدا بودنشان و تعامل‌شان با عربده و نعره زدن بر سریکدیگر، این شباهت را بیشتر می‌کند. Primal: Tales of Savagery مانند یک کنسرت انیمیشنی است که در آن انواع موجودات مختلف به جان یکدیگر می‌افتند و موسیقی، آن را روایت می‌کند.

نقد انیمیشن Primal: Tales of SavageryPrimal رویای زندگی انسان‌ها با دایناسورها را به شکل خشنی به تصویر می‌کشد، برعکس انیمیشن Good Dinosaur (اثر پیکسار و دیزنی) که در آن شاهد یک دنیای رنگارنگ و دوستی پروانه‌ای! انسان و دایناسورش بودیم. در Primal خبری از این صحنه‌ها نیست و زیبایی در گروی خشونت و توحش گره خورده و البته در این بین احساسات نیز فراموش نشده است، دو قهرمانی که برای بقای خود با یکدیگر تیم می‌شوند و کم کم تبدیل به ناجی بسیاری از ساکنین می‌شوند. آنها سرشان برای دردسر درد می‌کند و در این بین هوای یکدیگر را به شدت دارند؛ دوستی آنها بر پایه خشم و خون شکل گرفته و با همین ویژگی‌ها ادامه دارد.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (2 مورد)
  • A.z
    A.z | ۱۳ خرداد ۱۳۹۹

    من این انیمیشنو تاز دیدم و واقعا باید بگم اصلا انیمیشن خوبی نبود از نظر من شخصیتای اصلی خیلی قوی و غیر قابل آسیب نشون دادن که از قسمت اول واضح بود و به نظرم خیلی قوی نشون دادن شخصیت های اصلی اصلا کار جالبی نبود طوری که قسمت اول به راحتی تونستن اون دایناسور های قرمزرو بکشن بدون هیچ آسیب جدیی یا فسمت سه دایناور آبی راحت اون مار بزرگو کشت بعد قسمت آخر از یه کرم می ترسید فقط دو صحنه شخصیت ها رو قابل آسیب نشون دادن یکی قسمت دوم که از سخره افتاد یکم زخمی شد با قسمت آخر که یجویی دایناسور مرد آخه این همه در برابر ضربات اون عنکبوت با ماموتا مقاومت کرد بعد خیلی راحت مرد وقتی این همه شخصیت رو غیر قابل آسیب نشون دادند مرگش به نظرم خیلی غیر احساسی برای بیننده دیده می شه نکته دومم رابطه بین مرد و دایناسورست که خیلی سطحیه چون بچه هاشون رو از دست دادن سریع با هم دوست شدن و مشکل دیگش اینه تو قسمت اول میبینیم که مرده راحت سوار دایناسور شده یعنی خیلی با هم صمیمی شدن بعد تو قسمت دوم انگار تازه با همدیگه آشنا شدن طراحی بعدش تو بغضی نبردها صورت شخصیت ها رو خنده دار کردن خیلی بد بود و سوتی هم داشت

    • Hooman
      Hooman | ۲۳ مهر ۱۳۹۹

      ایرادت بی مورده دوست عزیز ، چرا که انیمیشن ادامه داره و اینکه توی قسمت چهار اون خفاشا مردو دزدیدن و اگه دایناسور نبود میمرد ، و اینکه اگه بخوان اسیب پذیر نشونشون بدن خیلی زود هردو باید میمردن پس انیمیشن راجب ایناهست چون انیمیشن ادامه داره و راجب ایناست نمیتونن خیلی بهشون اسیب بزنن

مطالب پیشنهادی