بازی Bayonetta Origins: Cereza and the Lost Demon ثابت میکند که این جادوگر شناخته شده در جهان بازیهای ویدیویی، حرفهای زیادی برای گفتن دارد و نباید او را فقط به عنوان یک جادوگر بزن بهادر نگاه کرد. بایونتای جدید که غافلگیرانه معرفی و عرضه شد؛ یک بازی جانبی باشکوه است که حال و هوای کاملا متفاوتی با سری اصلی این فرنچایز دارد اما در عین حال ردپای بایونتا در آن کاملا دیده میشود. با نقد بازی Bayonetta Origins: Cereza and the Lost Demon همراه ویجیاتو باشید.
بایونتا جادوگری ست که با موهای خود، مو به تن هر کسی سیخ میکند. او کسی است که در یک سهگانه بینظیر، مرزهای بازیهای اکشن را درنوردیده و یکی از بهترین فرنچایزهای بازی در سبک اکشن در تاریخ صنعت ویدیوگیم را رقم زده است. هیدکی کامیا نابغه با بازی بایونتا توانست اثری خلق کند که یادآور دوران طلایی Devil May Cry باشد و با الهاماتی از این اثر، در عین حال بتواند هویت مستقل خودش را داشته باشد. بایونتا از زمان عرضه تا امروز با رقص گلولههای خود، نظر گیمرهای زیادی را به خود جلب کرده و حالا قرار است در بازی جدیدی تحت نام Bayonetta Origins: Cereza and the Lost Demon یک روی دیگر خود را نشان دهد.
همانطور که از اسم بازی برمیآید، ما قرار است به ریشههای این کاراکتر نگاه داشته باشیم. در واقع این بازی از نظر زمانی، عقبگردی طولانی به حساب میآید و ما را نزد یک بایونتا ده دوازده ساله میبرد که هنوز لقب بایونتا روی او ننشسته است. او نامش سریزا است و تحت سرپرستی یک جادوگر ماهر قرار دارد و از او تعلیم میبیند. البته اینکه آیا سریزا واقعا همان بایونتا است و قرار است در آینده به او تبدیل شود؛ علامت سوالی است که برای هر گیمری وجود دارد و من هم قصد ندارم این موضوع را برایتان اسپویل کنم.
سریزا دختری است که قهرمان بازی است اما در وهله اول شجاعت کافی برای یک قهرمان بودن را ندارد. او کمی تا قسمتی ترسو و دست و پا چلفتی است. همین صفات و ویژگیها هم باعث میشود که تصمیم بگیرد برای اینکه خودش را ثابت کند، تنها و دست خالی پا به جنگل ممنوعه آوالون بگذارد.
داستان اصلی: ۱۳ ساعت
داستان + ماموریتهای فرعی: ۱۶ ساعت
او با عروسک خود وارد این جنگل میشود و به طور ناخودآگاهی، یک اهریمن را وارد عروسک خود میکند. این اهریمن از دست سریزا شاکی است و از این دختر نوجوان میخواهد که فورا او را به سرزمین خودش بازگرداند. سریزا نمیداند باید چکار کند و تنها چیزی که به ذهنش میرسد پیدا کردن قدرتی است که بتواند هم خودش را قوی کند و تبدیل به یک جادوگر قهار شود و هم اینکه با استفاده از این قدرت بتواند این اهریمن فرو رفته در عروسکش را به جهان زیرین برگرداند. او برای این کار باید دنبال گرگ سفید باشد و در این جنگل مرموز که پر از نیروهای شیطانی است، زنده بماند.
داستانی که در بازی Bayonetta Origins: Cereza and the Lost Demon روایت میشود، توسط یک راوی بوده که به زیبایی هر چه تمامتر قصهگویی میکند. طوری که او داستان بازی را نریشن میکند، آدم یاد مادربزرگهایی میافتد که در بچگی برایمان قصه میخواندند. او با مهارت خاصی از صدای خود استفاده میکند و با توجه به اینکه کاتسینهای بازی نیز مانند یک کتاب کودک با تصویرسازیهای بینظیر ساخته شده، ترکیب این دو مورد با هم حس شنیدن و تجربه یک قصه فانتزی را به همراه دارد.
داستان بازی Bayonetta Origins: Cereza and the Lost Demon ما را با ریشههای برخی کاراکترهای این سری آشنا میکند و گیمر را بیش از پیش به جهان بازیهای بایونتا فرو میبرد. هر چند واقعیت اینجاست که بخاطر کمی متفاوت بودن حال و هوای بازی و وجود خشونت کمتر در بازی، اتمسفر Bayonetta Origins: Cereza and the Lost Demon شبیه به بازیهای بایونتا در نیامده اما استقلالی که خود بازی پیدا میکند؛ آن را به اثری جذاب تبدیل میکند. بازی از گیمپلی منحصر به فردی بهرهمند شده و سبک گرافیکی خاص و موسیقی بینظیر آن، کاری میکند تا بتواند خودش را از یک بازی فرعی و جانبی برهاند و به آن به عنوان یک بازی مستقل که میتواند دنبالههای دیگری داشته باشد، نگاه شود.
بازی Bayonetta Origins: Cereza and the Lost Demon دو شخصیت اصلی دارد، یکی همین دختر جادوگر ده ساله یعنی سریزا و دیگری عروسک او که یک اهریمن وارد آن شده و دخترک نام او را چشر میگذارد. (چشر برای دوستداران سری بایونا نام آشنایی است و کاملا او را میشناسند!). هر یک از جویکانها کنترل یکی از این شخصیتها را برعهده دارد؛ چیزی شبیه به بازی Brothers که در آن هر آنالوگ نقش یک برادر را ایفا میکرد. در اینجا نیز هر یک از جویکانهای نینتندو سوییچ وظیفه کنترل یک شخصیت را دارند و این موضوع میتواند در وهله اول گیج کننده باشد اما به مرور ، قلق آن دست گیمر میآید.
چشر هیولایی است که قرار است بیشتر کارهای بزن بزن را به او بسپارید و سریزا نیز جادوگری است که میتواند روی دشمنان یک سری ورد جادویی بخواند و آنها را تحت این وردها قرار دهد. در میدان نبرد، این دو شخصیت مکمل یکدیگر هستند و به عنوان مثال میتوانید با سریزا یک کاراکتر را اسیر پیچکهای جادویی خود کنید و سپس با چشر به او حمله کنید.
در خارج از میدان نبرد هم گیمپلی وابستگی خاصی به همکاری بین این دو کاراکتر دارد البته بازی بههیچ وجه یک اثر دو نفره نیست و امکان تجربه آن به صورت دو نفره چه به صورت آفلاین و چه آنلاین هم وجود ندارد و واقعا چه حیف که چنین چیزی در بازی گنجانده نشده است! البته تجربه تک نفره بازی کردن با این دو شخصیت، چالشهای جذاب تری به همراه دارد. در خارج از نبردها، معماها و پازلهای مختلفی وجود دارد که با همکاری دو نفره امکان حل شدنشان وجود دارد. باید این را هم بدانید که وابستگی چشر و سریزا بسیار زیاد است و آنها نمیتوانند مدت زمان طولانی یا در یک فاصله دراز و جدا از هم، دوام بیاورند.
هر دو کاراکتر میتوانند حرکات جدیدی بیاموزند و درخت مهارتهای مخصوص به خودشان را دارد. سریزا میتواند وردهای جدیدی یاد بگیرد و یا جا خالی دادن از دست دشمنان را یاد بگیرد و چشر نیز میتواند ضربات مهلکتری را یاد بگیرد و آنها را بر سر دشمنان نگون بخت، تمرین کند.
با پیشروی در بازی، قدرتهای متفاوتی به دست میآورید که به وسیله آنها میتوانید از چشر استفادههای بیشتری کنید. چشر میتواند تبدیل به هیولایی گیاهی شود و در این حالت امکان پرتاب شاخههای خود و کشیدن اجسام و... را پیدا میکند. و یا با قدرت سنگی، میتواند جلوی گلولههای آتش و برخی از حملات دیگر دشمنان بایستد و یک سپر مدافع خوب باشد. قدرت آب به او کمک میکند تا بتواند دشمنان را نابود کند و در آب شنا کند و...
بر خلاف بازی بایونتا، ستاره اصلی بازی در اینجا چشر است و او قهرمان اکشن بازی است. چشر کمی تا قسمتی دیوانه است و تکلیفش با خودش مشخص نیست. پیچش شخصیتی او از ابتدای بازی تا انتهای بازی جالب توجه است و ما دلمان میخواهد که بیشتر درباره این اهریمن بدانیم. رابطه بین سریزا و چشر مانند یک صاحب و حیوان خانگی نیست و رابطه قویتری در طول داستان شکل میگیرد که نشان از شخصیتپردازی قوی و درست در داستان دارد. چشر در تمام طول این داستان میدرخشد و کنترل کردن او به مراتب هیجانانگیزتر از بازی کردن با شخصیت سریزا است و قدرتهایی که در اواخر بازی به چشر داده میشود، او را به یک اهریمن دوستداشتنی تبدیل میکند که بعید است تا مدتها از ذهن گیمر پاک شود. چشر خودش تداعی کننده گربه دیوانه آلیس در سرزمین عجایب است و ویژگی مرموز بودن این شخصیت روی چشر نیز سایه افکنده است.
درست مثل بازی بایونتا، Bayonetta Origins: Cereza and the Lost Demon تا آخرین لحظات خود ورقهایی برای رو کردن دارد. بازی تا ساعات پایانی هم گیمر را سورپرایز میکند و لحظاتی باورنکردنی و به یاد ماندنی برای او خلق میکند. یک فن جدید، یک باس فایت جذاب و دیدنی (نبرد با باسها در این بازی واقعا جذاب است و بعید است پس از تجربه آنها، تا مدتها از ذهنتان فراموش شود!). بازی در لحظات پایانی خود میتواند یک قابلیت تازه و ناب را معرفی کند و قاعده بازی را به کلی عوض کند! خلاقیت در این بخش از بازی موج میزند و سازندگان سعی کردند که به هیچوجه، بازی و گیمپلیشان تبدیل به چیزی تکراری و خستهکننده نشود و همواره یک چیز جدید برای تماشا و تجربه در آن وجود داشته باشد.
در توصیف گرافیک بازی Bayonetta Origins: Cereza and the Lost Demon میتوانم به جمله سادهای که یکی از همراهانم در حین تماشای بازی به زبان آورد، اشاره کنم. این شخص پس از تماشای یک ربع از بازی در حالی که تقریبا مات و مبهوت شده بود به من گفت: «چقدر بازی خوشگلیه». شاید ادا کردن کلمه «خوشگلی» برای گرافیک بازی بسیار پیش پا افتاده و مسخره به نظر برسد اما واقعیت اینجاست که بازی به معنای واقعی کلمه زیبا طراحی شده است. این درست که گرافیک بازی مانند یک اثر متعلق به کنسولهای نسل نهم نیست (اساسا بازی برای کنسول نسل نهمی هم عرضه نشده!) اما سازندگان در طراحی شخصیتها و محیط نهایت خلاقیت خود را به کار بردند. آنها ترکیب بینظیری از صدا و گرافیک را در بازی ایجاد کردند و هر دوی این عناصر در خدمت یکدیگر هستند. موسیقی و صداگذاری در بازی بینظیر است و ترکیب آن با برخی سکانسها در بازی، با روح و روان آدم بازی میکند!
بازی Bayonetta Origins: Cereza and the Lost Demon یک اثر فاخر و جذاب از دنیای بایونتا است که توانست در سال گذشته خوش بدرخشد و به یکی از بهترین بازیهای اکشن چند سال اخیر تبدیل شود. Bayonetta Origins: Cereza and the Lost Demon یک بازی اکشن نیست و ترکیبی از دو ژانر پلتفرمر، اکشن-ماجراجویی است و با اینکه ریتم بسیار کندی نسبت به بازی تند و تیز بایونتا اصلی دارد؛ اما این تفاوتها باعث نشده که از جذابیت بازی کاسته شود. بازی Bayonetta Origins: Cereza and the Lost Demon اثری بیرون آمده از دنیای بایونتا با امضای خودش است و قابلیت این را دارد که خودش به طور مجزا، تبدیل به یک فرنچایز جدیدی بشود. همین مساله به اندازه کافی نشان میدهد که سازندگان چقدر برای خلق این اثر زحمت کشیدند و صرفا با تکیه بر برند محبوب بایونتا، یک بازی جدید را به صورت سرسری خلق نکردند. Bayonetta Origins: Cereza and the Lost Demon یک شروع تازه و متفاوت برای این سری است که در یک زمین کاملا مجزا بازی میکند و در زمین خودش، همانند مادر معنوی خود (سهگانه بایونتا) میدرخشد.
خلاصه بگم که...
بازی Bayonetta Origins: Cereza and the Lost Demon ما را به ریشههای داستان سهگانه اصلی میبرد و برای تجربه آن لازم نیست حتما سهگانه را بازی کرده باشید. یک داستان جذاب که شبیه به قصههای فولکلوریک فانتزی برادران گریم بوده با شخصیتهایی دوستداشتنی و گرافیکی جذاب و منحصر به فرد که یک گیمپلی جادویی را با خود به همراه دارد. این بازی پلتفرمر-اکشن در عین اینکه به سهگانه بایونتا متصل است، هویت مستقل خودش را دارد و میتواند تبدیل به یک فرنچایز مجزا بشود!
میخرمش...
اگر از دوستداران بازی بایونتا هستید، نباید معطل کنید و فورا به سراغ این تجربه جدید از این سری بازیها بروید. اگر هم تاکنون زبانم لال با سری بایونتا آشنا نشدهاید، یک بازی ماجراجویی-اکشن جذاب در انتظار شماست که میتواند باب آشنایی با سری بایونتا را برایتان باز کند و شما را به این فرنچایز علاقهمند نماید.
نمیخرمش...
اگر نینتندو سوییچ دارید، واقعا دلیلی به جز پول نداشتن نمیتواند مانع از خریدن این بازی بشود چرا که با یکی از بهترینهای این کنسول در سال ۲۰۲۳ ، تقریبا اواخر عمر این کنسول، روبرو هستید.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
این نینتندو هر چی میسازه عالی از آب در میاد ?
نینتندو نساخته ها
یاد اوکامی افتادم