ناشر بازی: کونامی | مدت زمان بازی: 8 ساعت |
سازنده بازی: Far Out Games | کامل کردن بازی: 14 ساعت |
بازی Deliver at All Costs را به راحتی میتوان با همان نامش توصیف کرد: «به هر قیمتی شده محموله را برسان!» اگر بخواهید به روش دیگری این بازی را توصیف کنم، واقعا کار سختی در پیش دارم. این بازی ترکیب عجیبی از کمدی و درام است. در عین حال که باورتان نمیشود مسئولیت رساندن چه محمولههایی به شما سپرده میشود، داستانی درام درباره یک خانواده ثروتمند هم در پسزمینه روایت میشود که توجهتان را جلب میکند. اما این تناقض فضا در بخشهایی به نفع بازی عمل میکند و در بخشهایی دیگر پاشنه آشیل بازی میشود. با بررسی ویجیاتو همراه باشید.
Deliver at All Costs اولین بازی استودیوی سوئدی Far Out Games است و عجیبتر آن است که کونامی مسئولیت نشر آن را برعهده گرفته است. جالب است بدانید که توسعهدهندگان این استودیو قصد داشتند تا پروژههای دانشآموزی خودشان را به محصولاتی بزرگ تبدیل کنند.
بازی در اواخر دهه 50 میلادی و در شهری کوچک در آمریکا آغاز میشود. داستان درباره فردی به اسم وینستون گرین (Winston Green) است که علاقه زیادی به علوم هوا و فضا دارد اما بخت با او یار نبوده و او حالا سرمایه چندانی برای گذران زندگی ندارد و باید شغل پیدا کند. وینستون تصمیم میگیرد به عنوان یک پستچی به شرکتی به اسم We Deliver ملحق شود؛ یک شرکت ارسال و تحویل مرسوله که تحت مدیریت خانوادهای ثروتمند قرار دارد و از قضا در میان اعضای این خانواده، دراماهای زیادی وجود دارد.
کلیت گیمپلی بازی و مراحل کاملا ماهیتی طنزآلود دارند و از طرفی تنوع آنها هم بسیار خوب هستند. شما در طول بازی انواع و اقسام ماموریتها را انجام دهید، از جابجایی مجسمه شهردار و نگهداری آن از خرابکاری پرندهها (بله دقیقا همان چیزی که فکر میکنید!) بگیرید تا دزدی از ماشین شرکتهای رقیب؛ تنوع ماموریتها به شکلی عجیب تمامی ندارند.
همانطور که پیشتر هم اشاره کردم، لحن کلی داستان و دیالوگها طنزآلود است، اما هرچه بیشتر پیش میروید، فضای درام داستان بیشتر میشود. رابطه بین هرالد گورتر (Harald Gurter)، مدیرعامل شرکت با پسرش داناوان (Donovan)، پایههای درام داستان را بنا میکنند و در بخشهای پایانی، این فضای درام پررنگتر میشود. مسئله اصلی اینجاست که با جدی شدن داستان، بازی همچنان همان تجربه بامزه و کمدی باقی میماند و تغییر لحنی در آن بخش نمیبینید.
بامزه بودن گیمپلی بازی لزوما نکته منفی نیست، صرفا این موضوع که فضای گیمپلی و داستان در یکسو حرکت نمیکنند، یک تناقض در منطق کلی بازی ایجاد میکند. بزرگترین مشکل این است که این تناقض را دقیقا در کاراکتر اصلی یعنی وینستون هم مشاهده میکنید. او در کاتسینها به نظر سعی دارد انسان خوبی باشد، اما در بازی میتوانید بدون هیچ سیستم مجازاتی تمام ماشینها و رهگذران خیابانها را کنار بزنید. عدم تطابق فضای گیمپلی با داستان باعث شده تا بخش درام داستانی هم تاثیری که باید را نگذارد و هدف کلی خودش را از دست میدهد.
در اینجا باید به صداپیشگی فوقالعاده کاراکترها اشاره کنم. صدای تمام صداپیشگان به تنهایی میتواند باعث خلق یک شخصیت کاریزماتیک شود. به عنوان مثال، کاراکتر داناوان به واسطه صداپیشه خودش، خیلی راحت آن وجهه کاراکتر خاکستری را به خود میگیرد و این موضوع واقعا تحسینبرانگیز است. در بخشهایی هم سازندگان تلاش میکنند تا با اسلایدهای مختلف، سبک متفاوتی برای بسط داستانها پیادهسازی کنند که اقدام جالبی بوده است.
در بخش گیمپلی، از آنجا که زاویه دوربین بازی از بالا به پایین یا به اصطلاح ایزومتریک است و در کل هم مشغول سپری کردن یک روزمرگی هستید، بازی در بخشهایی حس و حال بازیهای کلاسیک GTA را میدهد. شما کار خودتان را در آپارتمانتان شروع میکنید، سوار ماشین میشوید، در خیابان اوج هرج و مرج را تجربه میکنید و به دفتر We Deliver میرسید، ماموریت را دریافت میکنید و آن را انجام میدهید، دوباره به شرکت میروید و سپس راهی خانه میشوید.
تکرار این لوپ حرکت از خانه به شرکت و از شرکت به خانه، پس از مدتی خستهکننده و عذابآور میشود، اما باز هم این تنوع مراحل هستند که ریتم تکراری بازی را پوشش میدهند. از طرفی شما مشغول گشتوگذار در نقشهای نیمهجهان باز (Semi Open World) هستید و فعالیتهایی که میتوانید در این نقشهها انجام دهید چندان زیاد نیست. حتی تغییر نقشه بازی در میانه بازی هم تاثیری در بهبود تجربه نمیگذارد و کارهای تکراری همچنان در بازی وجود دارند.
همچنین علاوهبر ماشین پست شرکت، شما میتوانید سوار تمامی ماشینهای در سطح شهر بشوید و از سواری در ماشینهای کلاسیک دهه پنجاه لذت ببرید. البته این ضعف که ماشینها را در هیچ گاراژ یا مکانی نمیتوانید ذخیره کنید، از دیگر مشکلات جزئی است که میتوانست تجربه بازی را بهتر کند. در طول نقشهها، اندک مراحل فرعی قرار داده شده که وقایع آنها هم اکثرا ماهیتی طنز دارند و کمی چاشنی چالش را به بازی اضافه میکنند اما آنقدرها مراحل تاثیرگذار و بهیادماندنی نیستند و ضعیفتر از مراحل اصلی هستند.
تقریبا اغلب فعالیتهای شما محدود به سواری در خیابانهای شهر میشود. راستش را بگویم هرگاه تلاش میکردم تا ماموریتها را با کمترین ایراد و نقص به پایان برسانم، تجربهام معمولیتر از همیشه میشد. زمانی که چشمانم را به قوانین و اصول بازی میبستم، لذت انجام ماموریتها چند برابر میشد. بارها احساس کردم که بازی، مخاطبش را تشویق میکند که بد بازی کند چرا که لذت اصلی دقیقا در همان بد بودن است!
از لحاظ داستانی، وینستون چندان شخص حرفهای و کاربلدی نیست و همیشه بدشانس است. همان بار اولی که سوار ماشین میشوید و گاز میدهید، ماشین به عقب میرود چرا که وینستون دنده ماشین را به درستی چک نکرده است. بنابراین با توجه به این پیشزمینهای که برای پروتاگونیست داستان نوشته شده است، نباید چندان به خودتان سخت بگیرید و ماموریتها را به حرفهایترین شکل ممکن پیش ببرید. زمانی که میخواهید Deliver at All Costs را آغاز کنید، حساسیتهای خودتان را کامل کنار بگذارید و بد باشید و اینگونه از بازی لذت ببرید!
اما با تمام این اوصاف، نبود سیستم مجازات یا بگذارید بهتر بگویم نبود قانون در دنیای بازی بهشدت احساس میشود. اینکه زیرگرفتن شهروندها (هرچند که آسیبی به آنها وارد نمیکند) هیچ تبعات قانونی یا حتی مجازاتی ندارد باعث میشود چالشی را در انجام ماموریتها احساس نکنید. جالب است که در یکی از قسمتها، سیستم تعقیب و گریز پلیسی به بازی اضافه میشود، آن هم زمانی که با عروسک ماشین کنترلی در خیابانهای شهر اختلال ایجاد میکنید و پلیس هم با یک ماشین کنترلی وارد ماجرا میشود! ایده برخی ماموریتها به همین اندازه عجیب است و ناگهان برای شما سوال میشود چرا وقتی با ماشین پست خیابانها را با خاک یکسان میکنید، توجه هیچ پلیسی جلب نمیشود.
بازی از لحاظ طراحی بصری کیفیت قابل قبولی دارد اما بزرگترین نقطه قوت بازی در بخش فنی، به فیزیک اجسام و سیستم تخریبپذیری اشیا مرتبط میشود. شما تقریبا میتوانید هر چیزی را در بازی تخریب کنید، دقت کنید هر چیزی! از ساختمان بگیرید تا مغازهها و موانع در سطح شهر، با نوع رانندگی وینستون همه چیز قابلیت تخریب دارد. زاویه دوربین هم صرفا در دو جهت قابل تغییر است و نمیتوانید بهطور کامل محیطها را مشاهده کنید که با توجه به طراحی مراحل، محدود بودن زاویهها واقعا به چشم نمیآید.
اما سیستم هندلینگ ماشین در بازی چندان جالب نیست و فرمانپذیری ماشینها بسیار تند و تیز است. در همین راستا رانندگی به خودی خود در بازی راحت نیست و حالا عوامل مختلف فیزیکی هم روی نوع رانندگی شما تاثیر میگذارد. به طور مثال زمانی که دستگاه هلیوم برای باد کردن بادکنکها را پشت ماشین میگذارید، ماشین ممکن است ناگهان به هوا برود. در برخی مراحل دیگر که باید با بلایای طبیعی سر و کله بزنید، فرمانپذیری ماشین به تجربه شما لطمه میزند و خلاصه از این نوع ماموریتها در بازی زیاد است. البته در اینباره باز هم احساس میکنم که سازندگان به عمد سیستم سواری در بازی را اینگونه طراحی کردند تا رانندگی بد وینستون کاملا ملموس باشد. با تمامی این اوصاف، باز هم سیستم فرمانپذیری ماشینها جای کار بیشتری داشت و میتوانست تجربه بهتری در اختیار بازیکنان بگذارد.
در بخش موسیقی، بازی از ترانههای سبکهای جَز و راک کلاسیک استفاده میکند که باعث ایجاد هویتی منحصربهفرد برای بازی شده است. اکثر ترانههای تنظیم شده برای بازی هم حس خوبی را به مخاطب منتقل میکنند و پس از گذشت مدتی ریتم موسیقیها اذیتکننده نمیشوند.
در کل بازی Deliver at All Costs یک تجربه تقریبا ده ساعته است که هیچ کار خاص و خلاقانهای را انجام نمیدهد و دقیقا در میانه یک خط مرزی ایستاده است. بازی نه بد است، نه خوب، Deliver at All Costs عنوانیست که مشکلات تاثیرگذار زیادی دارد اما نمیخواهد آنطور که باید هم جدی گرفته شود. شخصا برای من، دو ساعت ابتدایی بازی کاملا از روند و اتفاقات راضی بودم اما زمانی که به نیمه بازی رسیدم، روند بازی به شدت کند و خستهکننده شده بود.
بررسی بازی Deliver at All Costs بر اساس کد ارسالی ناشر (Konami) برای ویجیاتو روی کنسول PS5 انجام شده است.
میخرمش...
اگر به دنبال یک تجربه دیوانهوار با چاشنی کمدی هستید، Deliver at All Costs کاملا انتظارات را برطرف میکند. فضای کلاسیک شهرها به خوبی با کمدی بازی عجین شده و نتیجه عنوانیست که مانند آن را کمتر پیدا میکنید.
نمیخرمش...
به شکل عجیبی چندین لوپ در بازی وجود دارد که بارها و بارها تکرار میشود و این اتفاق باعث شده تا ساعات پایانی خستهکننده باشد. بازی پتانسیل جالب و خوبی دارد اما هیچ کار خلاقانهای را با ابزارهایش انجام نمیدهد و خیلی زود به یک بازی متوسط تبدیل میشود.
کمدی و فضای منحصربهفرد Deliver at all Costs از آن مواردیست که در کمتر بازی میتوانید آن را پیدا کنید اما این فضای خوب هم کافی نیست تا بار کلی بازی را به دوش بکشد و گیمپلی خستهکننده و حلقههای تکراری، پتانسیلهای بالای بازی را از بین میبرند.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.