ساعت ۶ صبح است. شب قبل مردی ماهیگیر سوار بر قایق کوچکش به سمت Greater Marrow در حرکت بود تا شغل ماهیگیری مورد نیاز این جزیره کوچک را بهعهده بگیرد که مه سراسر دریا را فرا گرفت و قایق به صخره خورد. از شانس خوب مرد ماهیگیر، قایق در نزدیکی اسکله Greater Marrow دچار سانحه شد و توانسته بود خودش و قایقش را به اسکله برساند. اما خساراتی وارد شده. شهردار این جزیره کوچک سریعا متوجه حضور ماهیگیر نسبتا سالخورده میشود و به او پیشنهاد کار را میدهد. بالاخره یکی باید پیدا شود که اهالی این جزیرهها را سیر کند یا نه؟ شهردار هزینه تعمیر قایق را به عهده میگیرد اما شما که در نقش ماهیگیر وارد بازی شدهاید باید با کار کردن، هزینه شهردار را به او برگردانید و کمی هم برای خودتان نگه دارید. این میشود اولین ماموریت شما در بازی Dredge که شاید ۲۰-۳۰ دقیقه بیشتر سرگرمتان نکند. از اینجا به بعد وارد مسیری جدیتر و با شخصیتهای مرموزی آشنا میشوید که شما را ناخواسته به اعماق اقیانوس میکشانند.
داستان ساده و سرراست بازی از یک فرمول لاوکرفتی مختصر و مفید استفاده میکند و از همان ۱-۲ ساعت اول بازی کم کم متوجه میشوید که داستان از چه قرار است و دارید به کدام سمت میروید. اگر اهل گشت و گذار پیش از به پایان رساندن خط داستانی باشید، در برخوردهای فرعی زودتر متوجه میشوید که اصل داستان شما در Greater Marrow و جزیرههای اطرافش چیست و چرا بعضی از شخصیتهای بازی مثل پیرزنی که کنار فانوس دریایی بازی پرسه میزند با شما رفتار نامشخصی دارد. گاهی بدخلق است و گاهی میخواهد کمک کند که حقیقتی را بفهمید. توصیه هم میکنم بازی را به همین شیوه انجامش دهید. داستان بازی و ماموریت اصلی که همان اوایل بازی به شما اعلام میشود، چیز زیادی برای ارائه ندارد اگر خودتان را درگیر محیط بازی و گشت و گذار در آن نکنید. فرمول لاوکرفتی آن خیلی ساده روی داستان پیاده شده و اگر فقط به داستان توجه کنید، انگار یک کتاب چند صفحهای را ورق میزنید.
اصل در ماجراجویی و گشت و گذار است. شبها در این بازی خطرناک و پر از موجودات ترسناک هستند که سعی در غرق کردن قایق کوچک شما دارند. اگر وحشت کنید و تمام شبها تا طلوع آفتاب بخوابید نیمی از بازی را از دست دادهاید. باید شبهای Dredge را ببینید و در آن ماجراجویی کنید، بدون اینکه وحشتی از تاریکی، هیولاهای اعماق دریا و توهمهای شبانه داشت. اما برای اینکه آمادهی چنین ماجراجویی دشواری شوید باید یک موتور قوی روی قایق ضعیفتان کار بگذارید؛ باید نور فانوس را تبدیل به نورافکن بزرگی کنید که مه شب را کنار بزند؛ باید بهترین ابزارهای ماهیگیری را داشته باشید که بتوانید ماجراجوییتان را تبدیل به فرصت درآمدزایی شبانه کنید. همهی اینها نیازمند پول و امکانات بیشتر برای ارتقای امکانات قایق است. به همین دلیل باید بالانسی میان تجربهی ماجراجویانهی بازی و ماهیگیری برای درآمدزایی داشته باشید. اگرچه برای من، از ساعت هفتم یا هشتم تا آخر، این بالانس کاملا به سمت غرق شدن در دنیای بازی متمایل شد چون تقریبا هر قابلیتی که لازم داشتم را روی قایق کار گذاشته بودم و بازی چیز بیشتر و بهتری برای ارائه نداشت. این نقطه ضعف بازی است که برخلاف اقیانوسهایش، عمق گیمپلی زیادی ندارد.
بازی برای قایق شما چیزی شبیه به درخت توانایی دارد که با به دست آوردن قطعاتی از دل آب، میتوانید امکانات بیشتری را برای خریدن از کارخانههای محلی کشتیسازی باز کنید. سیستمی که نصفه و نیمه است و همسو با گزینههای اندکی که برای خرید ارائه میدهد، فضای مانور اندکی به بازیکن داده. بنابراین نه آنقدر خوب است که بگوییم کار را به خوبی درآورده، نه آنقدر ضعیف است که ایراد اساسی به آن بگیریم. گزینههای بیشتر، تنوع بالاتر و قرار دادن آیتمهای کاربردی میتوانست ژرفای گیمپلی بازی را بیشتر کند.
بحث ماهیگیری در این بازی شبیه به هیچ بازی دیگری نیست. ماهی گرفتن یک پازل زمانی است که باید در لحظهای خاص دکمه را فشار دهید تا ماهی سریعتر شکار شود. حتی اگر دکمهای فشار ندهید هم ماهیها در نهایت به دست میآیند اما زمان بیشتری از شما میگیرند. زمان گرچه در ابتدای بازی نکته مهمی به نظر میرسد اما با گذر زمان متوجه میشوید آنقدرها هم مهم نیست و تاثیری در هیچ چیز نمیگذارد (لااقل من در این تجربهام متوجه چیزی نشدم). بنابراین با صبوری بیشتری پول در میآورید، خرج میکنید و پرده از رازهای بازی برمیدارید. راز لذت بردن از بازی هم همین است: عجله نکنید، قایقتان را بهتر کنید، همزمان جزیرههای کوچک و بزرگ را زیر و رو کنید و هر چه میتوانید بگردید و پیدا کنید. داستان بازی جایی نمیرود و آنقدر هم طولانی و عمیق نیست. داستان را تا جایی که قابلیت Haste به دست میآید ادامه دهید و بعد از آن بادبانها را پایین بکشید.
سیستم تتریسی و مربعی Inventory قایقتان که برای ذخیرهسازی همه ابزارها لازمش دارید یکی دیگر از بخشهاست که مدام با آن سر و کله میزنید. از جابهجا کردن ماهیهای شکار شده برای قرار دادن بیشترین تعداد ماهی در هر سفر دریایی گرفته تا نحوه قرار دادن ابزارهای اصلی مثل موتور، چراغها، تور و چوب ماهیگیری. تلاش برای افزایش جای ذخیرهسازی یکی از اولویتهای شماست تا بتوانید با هر بار به دل دریا زدن، بیشترین آورده را داشته باشید.
یکی از مکانیزمهای جالب گیمپلی در این حقیقت نهفته که زمان فقط زمانی رو به جلو حرکت میکند که شما رو به جلو حرکت کنید. اگر از شمال غرب نقشه تا جنوب شرق حرکت کنید احتمالا غروب آفتاب را در نقطه جنوبی خواهید دید. اما اگر در همان نقطهای که هستید ایستا بمانید زمان به نفع شما ایستا باقی میماند. البته که در زمان ماهیگیری هم زمان حرکت میکند. با علم به این مکانیزم ساده، وقتی قابلیتهای بیشتری دریافت کنید میتوانید مدیریت زمان بیشتری هم داشته باشید تا در میان انجام یکی از ماموریتهایتان وسط اقیانوس به شب نخورید. چون در آن حالت با امکانات اندک، احتمال بازگشتتان به اسکلهها بسیار پایین است.
مدت زمان بازی:
داستان اصلی: ۱۰ ساعت
داستان + ماموریتهای جانبی: ۱۵ ساعت
۱۰۰ درصد: ۲۰ ساعت
تعداد موجودات دریایی قابل شکار در بازی بسیار زیاد است اما تعداد زیادی از آنها را در یک جستجوی ساده و حتی تا پایان بازی پیدا نخواهید کرد. بسیاری را باید با حل معماهایی که با آنها برخورد میکنید پیدا کرده یا در بهترین حالت، شانسی بهشان برسید. در کل آنقدر هم مهم نیستند و اگر اهل صد در صد کردن بازیها نباشید، گرفتن این موجودات خاص ارزش خاصی در روند بازی ندارد. شاید فکر کنید در یک بازی با محوریت ماهیگیری، عجیب است که پیدا نکردن خاصترین ماهیها بیاهمیت باشد اما باور کنید که Dredge آنقدرها هم در مورد ماهیگیری نیست و این سبک گیمپلی بیشتر به عنوان یک تم انتخاب شده تا این دنیای لاوکرفتی فوقالعاده معنای بهتری پیدا کند. هیچ چیز در این بازی به اندازه فضاسازیاش جذاب نیست.
خلاصه بگم که ...
این بازی برای هر کسی نیست. نه که نتواند آن را بازی کند، بلکه از آن به اندازه کافی لذت نبرد. دریا و اسرارش فضایی وهمانگیز ایجاد کردهاند که در تعاملات خشکی هم اثرگذارند. Dredge از آن بازیهایی نیست که در آن نقش یک ماهیگیر شاد را داشته باشید و ماهی بگیرید، کشتی را بهتر کنید و پول بیشتر در بیاورید. Dredge قصه سراسر غم و راز خودش را به واسطه ماهیگیری تعریف میکند و درون مایهای از وحشت و توهم هم ارائه میدهد. سخت است که غرق در بازی و محیطسازیاش با رنگ، چرخه روز و شب، موسیقی و موجودات تخیلی نشوید و بازی همچنان لذتبخش باشد. باید اجازه دهید توهم ذره ذره درونتان رسوخ کند.
میخرمش...
ایندیبازها میدانند که بازی خوب و باکیفیتی که درگیرشان کند چیز کمیابی نیست اما گیمی که کار جدیدی ارائه دهد و در ذهنشان ماندگار شود الحق کم است؛ شاید چند مورد و به تعداد انگشتان یک دست در هر سال. Dredge از همان معدود موارد امسال است که بدجور به دلم نشست. فضای رمزآلود و وحشتی که شبها و گاه روزها سر از اعماق آب بیرون میکشد در همآوازی با یک داستان غمزده موفق به خلق تم نابی شدهاند که گیمپلی روان و کمعمق بازی به پایش نمیرسد. اگر عاشق اینجور فضاسازیها هستید، Dredge بازی شماست.
نمیخرمش...
انتظار اصلی از یک بازی مستقل این نیست که گیمپلی نوآورانهای داشته باشد و Dredge هم در این زمینه بهترین نیست. بازی بیش از اندازه ساده است و پیچیدگیاش فقط در پیدا کردن ماهیهای کمیابی است که در مراحل فرعی نیازشان دارید. وگرنه روند کلی بازی بسیار راحت طراحی شده. چالش کم در محیط نسبتا بزرگی که بازی درون آن تعریف شده نقطه ضعف دیگری است که اگر Dredge در آن غنیتر بود، قطعا بهیادماندنیتر و موفقتر میشد.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
برای یه آدم ۳۷ ساله که سالها از قافله گیم جا مونده به دلایل مختلف تجربه dredge بینظیره . آخر هیاهوی روز بعنوان یک همسر و پدر، زدن به دل دریای پر رمز و راز درج خستگی رو از تنت بیرون میکنه . همونطور که نوشتم قطعا تجربه نکردن بازهای ایندی دیگه روی ناب بودن این تجربه ام تاثیر گذاشته منتهی بنظرم این چیزی از زیبای بصری ، موسیقی و ایده درج کم نمیکنه . توی گپ تایم و از زبان محسن اسمشو شنیدم و تا اومدم بازی رو نصب کنم و تموم کنم یه حدود دو هفته ای گذشت ، وسط ادیت عکس و هزار گرفتاری دیگه PC حامل یه حس خوب بود برام و دوست دارم توصیه کنم که حتما بازی کنید این بازی دلنشین رو . بنظرم ایده تا اجرا عالیه اما دقیقا همونطوری که اشاره شد گرفتن ماهی های خاص هیچ تاثیری در روند بازی نداره که این خیلی بده . از یه جایی به بعد حتی ماهیگیری هم دیگه معنا نداره نگاه میکنی میبینی بدون اینکه هدفت باشه ۴ یا ۵ هزار واحد پول داری که صرفا برای آپدیت های سبک و یا تعمیر قایق ازش استفاده خواهی کرد ، شاید میشد فکری به حالش کرد و از این منظر جذابش کرد، زمان و تعداد روزهای سپری شده در دنیای بازی بنظر مهم میاد اما واقعا بعدش میبینی هیچ مهم نیست و این عجیبه و در آخر بنظرم آپدیت های قایق خیلی کم و دم دستی میشه یجورایی که برای سری آخر آپدیت هیچ هیجانی نخواهید داشت. تمام اینها اما بنظرم نمیتونه دلیلی باشه که این عنوان رو تجربه نکنید. امیدوارم شما هم ازش به اندازه من لذت ببرید .
گران است گران
کرک شده سسخل😐
🗿به کتفم هم نیستی نخوندمت
مگه کاری هم جز نخوندن بلدی؟😂
بن از رگ گردن به شما نزدیکتر است.
داش ادب رو رعایت کن
بن میشی ها ، یکم مودب تر رفتار کن