ناشر بازی: Nacon | مدت زمان بازی: 20 ساعت |
سازنده بازی: Rogue Factor | کامل کردن بازی: 30 ساعت |
بازی Hell is Us با دنیای تهی از امید خود که در هیچ نقطهای دست شما را نمیگیرد، یکی از متفاوتترین بازیهایی است که در بازار امروز میتوانید تجربه کنید. با بررسی ویجیاتو از این بازی همراه باشید.
این بازی ساخته جدیدی از استودیو Rogue Factor است که از همان روز اولی که معرفی شد، برای تبلیغش روی یک نکته تاکید میشد؛ Hell is Us شما را در دنیایی رها میکند و بدون این که کمکی به شما بکند، از شما توقع دارد که خودتان مسیرتان را پیدا کنید. از طرف دیگر، سیستم مبارزات بازی از دور بسیار یادآور عناوین سولزلایک است و شاید بازیکنان زیادی با ذکر جمله «اه، باز هم یک سولزلایک دیگر؟» از بازی زده شوند. اما این وعدهها و تصورات چقدر حقیقت دارند؟ در ادامه این بررسی برایتان توضیح خواهم داد، اما ابتدا بگذارید کارمان را با داستان و فضای بازی آغاز کنیم.
بازی ما را به کشوری خیالی با نام Hadea میبرد که بهواسطه تاریخچه سیاسی پرتنش خود از سایر نقاط جهان منزوی شده است. اما ما «هیدیا» را در تاریکترین نقطهاش میبینیم؛ بعد از اینکه تنشها میان مردم این کشور که عمدتا به دو گروه مذهبی Sabinians و Palomists تقسیم شدهاند به اوج میرسد، هیدیا وارد یک جنگ داخلی میشود که هیچ حاصلی جز مرگ، ویرانی و فروپاشی انسانیت ندارد. اما ماجرا حتی بدتر هم میشود؛ موجودات شبهانسان سفید رنگی بهشکلی ناگهانی در خاک این سرزمین ظاهر شدهاند تا مرگ و ویرانی حتی بیشتری ایجاد کنند. هیچ کس نمیداند آنها چی هستند و حتی چرا ظاهر شدهاند. آیا آنها یکی دیگر از سلاحهای Palomistها یا Sabinianها هستند که از کنترل خارج شدهاند؟ یا نفرینی از سمت خدای این مردم، یا حتی نشانهای از یک آخرالزمان؟
در این وضعیت ما در نقش مردی بهنام «رِمی» (با صداپیشگی الیاس توفکسیس، صداپیشه آدام جنسن در Deus Ex) قرار میگیریم. رمی در ابتدای داستان تحت اسارت و بازجویی یک گروه مرموز قرار دارد و بعد از تزریق سرم حقیقت، شروع به تعریف داستان خود میکند. او عضوی از نیروهای حافظ صلح است که برای پیدا کردن پدر و مادرش وارد این کشور شده، یا دقیقتر بگوییم، او صرفا عضو این گروه شده تا راهی برای ورود به این کشور پیدا کند و پس از ورود، وظایفش را رها میکند. اینکه او چه ماجراهایی را در این راه طی میکند را طی ادامه بازی خواهید دید، اما بد نیست کمی درباره خود رمی صحبت کنیم. رمی که توسط بازجویش بهعنوان یک جامعهگریز با عملکرد بالا توصیف میشود، عمدتا فردی بیاحساس و خشک است که تقریبا هیچ چیزی برایش اهمیت ندارد. شاید فکر کنید که این برای من یک نکته منفی است، اما بهطرز عجیبی این شخصیت برایم سرگرمکننده بود. برای مثال در همان ابتدای بازی، رمی توسط یک هیولا گیر میافتد و تنها به واسطه سربازی که برای کمک به او جانش را از دست میدهد، نجات پیدا میکند. تصور میکنید واکنش رمی به این ماجرا چیست؟ او بدون ذرهای احساس غم یا قدردانی، لباس و شمشیر این سرباز را برمیدارد و به راه خود ادامه میدهد!
اما برگردیم به دنیای بازی که برگ برنده اصلی آن است. همانطور که گفتم، Hadea در سیاهی مطلق غلت میزند. در گوشه به گوشه بازی میتوانید ویرانی و فروپاشی را مشاهده کنید. شهرهای تخریب شده، زنان و کودکان کشته شده، بازماندگانی که یا از شدت تروما به مرز جنون کشیده شدهاند و یا انسانیتشان از شدت دگرستیزی و نفرت درونشان به پایینترین سطح ممکن سقوط آزاد کرده است، همگی بدون هیچ تعارف و سانسوری جلوی شما به تصویر کشیده میشوند. بخشی از الهامات بازی از مجموعه سولز را میتوانیم در نحوه دنیاسازی مشاهده کنیم. با اینکه شما در نقش رمی یک داستان مشخص را دنبال خواهید کرد، اما داستان شما بخش کوچکی از وقایع و اتفاقات این دنیاست. در واقع اکثر اتفاقات مهم دنیای بازی از قبل افتادهاند و شما تنها از طریق خواندن جزئیات آیتمهایی که در بازی پیدا میکنید و وصل کردن اتفاقات به یکدیگر میتوانید به سرگذشت Hadea پی ببرید.
اینجاست که میتوانیم به وعده اصلی بازی بپردازیم. درست است؛ در Hell is Us خبری از جهتیاب، کوئستلاگ، نشانگر و حتی یک نقشه نیست. شما در این بازی در چندین منطقه میتوانید گشت و گذار کنید، اما با این نکته که خودتان و فقط خودتان باید مسیرهای خود را پیدا کنید و به راه حل چالشهایتان برسید. در واقع شما باید با دقت به صحبتهای NPCها گوش کنید و به جزئیات آیتمها، نامهها و پیامهای صوتی توجه کنید تا بتوانید در بازی پیشروی کنید. البته هنگامی که مشغول تجربه محتوای مربوط به داستان اصلی بازی هستید ماجرا کمی سرراستتر است، چرا که شخصیتها به وضوح بیشتری به شما آدرس میدهند. برای مثال شخصیت X به شما میگوید که به سمت شمال شرق اینجا حرکت کن، یا برای پیدا کردن فلان در همین مسیر را برگرد، به سمت راست برو و در انتهای مسیر به سمت چپ خود نگاه کن. در این مواقع با کمی دقت به جزئیات میتوانید به راحتی به مسیر خود ادامه دهید.
اما در محتوای جانبی ماجرا کمی متفاوت میشود. شما با پازلی مواجه میشوید و هیچ ایدهای ندارید که راه حلش چیست، یا با یک کوئست، یا به قول بازی «امر خیر» به دست میآورید راه اتمامش کاملا نامشخص است. یا برعکس، شاید راه حل یک پازل یا یک آیتم مورد نیاز برای یک کوئست پیدا کنید، در حالی که اصلا با خود آن پازل یا کوئست برخوردی نداشتید. حتی بارها پیش میآید که راه حل یک کوئست/پازل در یک منطقه کاملا متفاوت باشد. تازه ماجرا حتی پیچیدهتر هم میشود؛ هر بار که شما میان مناطق مختلف بازی تردد کنید، زمان میگذرد و این بدین معناست که برخی از کوئستها با گذر زمان میتوانند شکست بخورند. برای مثال ممکن است در نقطهای از یکی از مناطق بازی چند قرص پیدا کنید که برای یک فرد خاص تجویز شدهاند. حال در حین گشت و گذارتان ممکن است با جمعی از بازماندگان برخورد کنید که از قضا یکی از آنها از گم کردن داروهای خود مینالد و به شما میگوید که جانش به این داروها وابسته است. حال شما اگر آن قرصها را از قبل پیدا کرده باشید که آنها را در جا تحویل میدهید و ماجرا ختم به خیر میشود. اگر نه، یا در بازه زمانی مشخصی قرصها را پیدا میکنید، یا اینکه این ماجرا را تا چند ساعت بعد رها میکنید و هنگام بازگشت، خبر فوت آن شخص را میشنوید.
شاید با این تفاسیر کمی از Hell is Us ترسیده باشید، اما نگران نباشید. گشت و گذار در Hell is Us بسیار لذتبخش و پاداشبخش است، مخصوصا برای افرادی که دقت زیادی به محیط و جزئیات داشته باشند. اغلب مواقع شما در حین گشت و گذار عادی خود میتوانید راه حل بسیاری از کوئستها و پازلهای خود را پیدا کنید و اگر حواستان در طول بازی جمع بوده باشد (یا در یک دفترچه یادداشتبرداری کرده باشید)، بهخاطر خواهید آورد که آن آیتم به چه دردی میخورد. برای مثال، ممکن است برگه نُت یک قطعه موسیقی را در گوشهای پیدا کنید و بهخاطر آورید که یک موزیسین در فلان شهر از موسیقیهای تکراری مینالید، یا اینکه یک سوییچ ماشین بهدست میآورید و ناگهان یادتان میآید که یک بار یک ماشین با در صندوق عقب قفل دیده بودید. خوشبختانه گشت و گذار شما جوایز ارزشمندی هم دارد تا نتیجه زحماتتان را مشاهده کنید. درباره کوئستهای قابل شکست هم باید بگویم که بازی تاکید زیادی روی این حقیقت دارد که شما نقش ناچیزی در این دنیا دارید. به هر حال، دلیلی دارد که کوئستهای جانبی بازی صرفا با نام «امر خیر» شناخته میشوند. شما قرار نیست با این کوئستها دنیا را عوض کنید، صرفا به یک فرد کمک میکنید که حداقل برای مدت کوتاهی هم که شده کمی خوشحالتر شود. بدین ترتیب، حتی شکست در این کوئستها هم خود میتواند به داستانی جالب تبدیل شود.
اما بازی تماما راجع به گشت و گذار خالص نیست، چرا که Hell is Us یک بازی اکشن ماجراجویی شبه RPG است. قبل از هر چیزی باید بگویم که این بازی یک سولزلایک نیست. درست است، زاویه دوربین بازی یادآور سولزلایکهاست، نوار استامینا وجود دارد و چک پوینتهای بازی همانند Bonfireها در نقاط خاصی از مپ قرار داده شدهاند. اما شباهت به سولزلایکها در همین نقطه به پایان میرسد. درجه سختی بازی توسط شما قابل انتخاب و در کل نه چندان سخت و نه چندان آسان است، کشته شدن هیچ مجازاتی ندارد و استفاده از چک پوینتها هم باعث ریسپاون شدن دشمنان نمیشود. پس اگر علاقهای به سولزلایکها ندارید، لزوما نیازی نیست قید این بازی را بزنید.
اما از طرف دیگر هم نباید توقع چندانی از سیستم مبارزات بازی داشته باشید. شما در Hell is Us میتوانید ضربات سبک و سنگین بزنید، جاخالی دهید و گارد بگیرید (که میتواند منتهی به Parry شود). این سیستم در کل خوب کار میکند، اما قاطعانه میتوان گفت که بعد از ۵-۶ ساعت بازی کردن میتوانید هر چه که این سیستم برای ارائه دارد را مشاهده کنید. تنوع سلاحهایی که میتوانید استفاده کنید و دشمنانی که مقابلتان قرار میگیرند بسیار پایین است و هرچند که استفاده از سلاحها و مبارزه با این دشمنان در کل خوشساخت و لذتبخش است، اما باز هم تنوع بسیار محدود آنها میتواند کمی تجربه بازی را تکراری کند.
البته بازی بهلطف مکانیکهای RPG و قابلیتهای اضافهای که میتوانید به دست آورید کمی میتواند مبارزات خود را نجات دهد. شما یک پهپاد به همراه خود دارید که میتوانید با اضافه کردن ماژولهای جدید به آن، قابلیتهای جدیدی در مبارزات به دست آورید. از طرف دیگر با ارتقاء سلاحهای خود و ترکیب آنها با یکی از چهار المان صدمهزننده موجود، میتوانید کمی کارایی سلاحهای خود را تغییر دهید. همچنین میتوانید با مجهز کردن خود و سلاحهایتان به Relicها و Glyphهای مختلف، قابلیتهای فعالشدنی و یا گذرای جدیدی بهدست آورید که میتوانند بیلدهای جذابی برایتان فراهم کنند. انتظار عمق عجیب و غریبی از مکانیکهای بیلدسازی بازی نداشته باشید، اما تنوع امکانات شما در حدی است که بتواند سبک بازی شما را به شیوههای جذابی تغییر دهد.
بازی در بخشهای فنی و هنری خود هم حرفهای زیادی برای گفتن دارد. صداپیشگی و موسیقی بازی که جای انتقاد خاصی ندارند و همگی به شکلی حرفهای انجام شدهاند. از طرف دیگر این بازی با گرافیک فنی خود اگرچه شما را حیرتزده نمیکند، اما با طراحی هنری واقعا منحصر بفرد خود و همچنین اتمسفرسازی استادانهاش میتواند شما را واقعا مجذوب کند و تاثیر زیادی روی شما بگذارد. خبر خوب دیگر هم این است که بازی علیرغم استفاده از آنریل انجین 5، جزو بازیهای بهینهتری است که از این موتور استفاده میکند. من با کارت گرافیک RTX 3070، پردازنده i5 12600K و 32 گیگابایت رم بازی را با تنظیمات گرافیکی High، رزولوشن 1440p و DLSS Quality تجربه کردم و بازی بهجز استاترهای نادر و بسیار خفیف، تقریبا همواره با فریم ریت بین ۶۰ تا ۸۰ اجرا میشد و تجربهای روان فراهم میکرد.
در کل Hell is Us بازیای نیست که بتوان به هر کسی پیشنهاد کرد. همین که بازی راهنمایی خاصی به شما نمیکند احتمالا باعث دوری تعداد زیادی از گیمرها خواهد شد، اما اگر کمی با حوصله دقت بیشتری با این بازی برخورد کنید، شاید یکی از منحصر بفردترین تجربههای گیمینگ خود را با Hell is Us داشته باشید.
بازی Hell is Us بر اساس نسخه ارسالی ناشر بازی، Nacon، برای ویجیاتو روی پیسی بررسی شده است.
میخرمش...
اگر از فضاهای آخرالزمانی و تاریک لذت میبرید و یا اگر به دنبال بازیای میگردید که دائما نمیخواهد شما را راهنمایی کند، Hell is Us برای شماست.
نمیخرمش...
طراحی بازی باب میل هر گیمری نیست و در صورتی که نمیخواهید به تمام جزئیات بازی دقت کنید، Hell is Us برایتان کلافهکننده خواهد بود. ضمنا، این بازی یک سولزلایک نیست و به این دید به بازی نگاه نکنید.
بازی Hell is Us سفری تاریک در دنیایی تهی از امید است که تجربهای متفاوت نسبت به بسیاری از بازیها برایتان فراهم میکند. بازی کمبودهای انکارناپذیری دارد و قطعا هر مخاطبی نمیتواند با آن ارتباط بگیرد، اما آنهایی که بتوانند ارتباط بگیرند احتمالا یک تجربه بسیار بهیادماندنی و خاطرهانگیز با بازی خواهند داشت.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.