پسر جهنمی یک نفرین با خودش بههمراه دارد که او را در دنیای سینما و گیم دنبال میکند. هلبوی تقریبا در هیچ بازی ویدیویی نتوانسته آنطور که در دنیای کمیکبوکها میدرخشد، خودنمایی کند و بهترین حضورش به عنوان یک شخصیت مبارز DLC در بازی اینجاستیس ۲ برمیگردد. هلبوی و دنیای جادوییاش که با اساطیر و افسانهها و قصههای ادیان و... گره خورده از آن دسته دنیاهایی است که پر از پتانسیل است اما عدم تخصیص بودجه کافی برای ساخت بازیها ودیگر آثار اقتباسی از روی این شخصیت، باعث شده که هلبوی کمتر بتواند در جایی به جز صفحات کاغذی داستانهای مصور درخشان ظاهر شود. بازی Hellboy Web of Wyrd هم یک اثر مستقل با بودجه اندک است که در پی موفقیت بازیهایی چون Hades ساخته شده اما آیا میتواند همانند Hades فوقالعاده ظاهر شود؟
هلبوی یکی از شخصیتهای کمیک بوکی مستقل از مارول و دی سی و متعلق به کمپانی دیگری موسوم به دارک هورس کامیکز است؛ ناشری که در بین وانفسای رقابت شدید دی سی و مارول ساز خودش را میزند و طرفداران بیشماری هم در سراسر جهان دارد. بیراه نیست که بگوییم هلبوی معروفترین شخصیت کمیک بوکی این ناشر به حساب میآید (شاید دو شخصیت مشهور دیگر این ناشر یعنی ماسک و کونان بربر را نیز کم و بیش بشناسید). این شخصیت در یک ارگان دولتی مخفی به نام B.P.R.D کار میکند. او در کنار سایر همکارانش که برخی مثل خودش قدرتهای ماوراالطبیعه دارند و برخی خیر، به ماموریتهایی سری میرود که دشمنانش متعلق به این دنیا نیستند. او مسئول امن نگه داشتن زمین از سوی نیروهای شر است و این کار را با دستان پرتوان و تفنگ جادویی که دارد انجام میدهد؛ هرچه نباشد او پسری از جهنم است. او فرزند یک جادوگر و یک شیطان بزرگ است و دستی سنگی دارد که میراث پدر شیطانش است.
پسر جهنمی بهترین مامور مارواالطبیعه دنیاست و بهنوعی نواده شاه آرتور هم به حساب میآید و از همین رو میتواند اکسکالیبور (شمشیر معروف شاهآرتور) را نیز حمل کند. هلبوی همچنین بخاطر ذات جهنمی خود در برابر آتش مقاوم است و دو شاخ بزرگ نیز در سر دارد که موقع ادا کردن نام واقعیاش، ظاهر میشوند و او را از یک نیمه انسان-شیطان به یک شیطان کامل تبدیل میکنند. دست راست او متعلق به یکی از مدافعین زمین در دوران باستانی است که دست برقضا به دوزخ افتاده و پدرش در دوران کودکی، این دست را با دست واقعی هلبوی جایگزین کرد. این دست در بازی هلبوی جدید بیشترین کاربرد را در مبارزات دارد؛ البته اگر بتوان نام «مبارزه» را بر زدن یک دکمه گذاشت.
بازی جدید هلبوی یک چیزی کم دارد و آن هم گیمپلی درگیرکننده است. بازی حال و هوای خاصی دارد که با کمیکبوکها و فضای منحصر به فرد کمیکبوکهای مایک میگنولا (مغز متفکر پشت هلبوی و خالق این شخصیت) همخوانی دارد. داستان بازی نیز داستان غنی است که ذره ذره بسط پیدا میکند و شخصیتهای جدیدی را در دل خود جای داده و یک داستان کاملا اصیل در دنیای هلبوی است. گرافیک بازی نیز با اینکه گرافیک چندان خوبی نیست اما سبک طراحی جذابی دارد که مثل آن کمتر دیده شده است. بازی از تکنیک Cel-shading استفاده نمیکند اما حالوهوای گرافیک صفحات کمیکبوک را تداعی میکند. اگرچه نبود برخی انیمیشنها مانند لب نزدن شخصیتها هنگام حرف زدن کمی تا قسمتی آزاردهنده است اما در نهایت میشد با یک گیمپلی جذاب، این نقص گرافیکی را نادیده گرفت. اما مشکل همانطور که در اول این پارگراف گفتم، اینست که بازی یک گیمپلی بهشدت تکراری دارد که برخلاف داستان و گرافیک و... آن، هیچ چیز جدیدی برای عرضه ندارد.
بازی در سبک بیتمآپ و روگلایک عرضه شده؛ در واقع با یک بازی اکشن سوم شخص روبرو هستیم که المانهای بازیهای روگلایک را با خود به همراه دارد. شما در نقش هلبوی باید به دنیایی با نام Wyrd بروید و راز و رمز این جهان را پیدا کنید. در این جهان دشمنان زیادی از اساطیر و قصههای باستانی حضور دارند که یک به یک سد راهتان میشوند و باید آنها را از بین ببرید. اینکه چرا این جهان به وجود آمده و چه خطری برای کره زمین دارد، شاکله اصلی داستان کوتاه ولی جذاب بازی است. هر بار حضور هلبوی در این دنیا، او را تا یک مسیر مشخص پیش میبرد و بازگشتش به مقر فرماندهی که با نام خانه پروانهای شناخته میشود، برای اینست که بتواند خودش را بازیابی کند، کمی با دوستانش دیالوگ برقرار کند تا زیر و بم داسان آشکارتر شود و دوباره به دنیای عجیب Wyrd برود. دنیایی که معماری و حال و هوای آن هر بار تغییر میکند و دشمنان نیز کاملا متفاوت ظاهر میشوند.
در این دنیا دختری به نام «شهرزاد» وجود دارد (بله درست خواندید. همان شهرزاد قصهگوی خودمان) که هلبوی را قهرمان آنها میداند. شهرزاد قصههای زیادی از این دنیا را بلد است که با بازگو کردنش برای هلبوی، میتواند کمککننده او در این مسیر باشد. به گفته شهرزاد هلبوی باید در این سفر شرکت کند تا بتواند خدایانی را که توسط یک شیطان بزرگ در این دنیا به اسارت کشیده شدند نجات دهد.
سبک مبارزات شما در بازی به چهار بخش تقسیم میشود: یکی همان دست سنگی (دست نابودی) هلبوی که اصل کاری است و میتوانید با آن ضربات سنگین و آرام را به دشمن وارد کنید. یکی دیگر تفنگ دولول بزرگ هلبوی است که از جنس ناقوس کلیسا است و گلولههایش از جنس نقره و با هر بار شلیک میتواند تا مغز استخوان هر شیطانی نفوذ کند. یک ضربه ویژه که با کمک دستان سنگی صورت میگیرد و در نهایت یک Amulet که میتواند در نبردها به کمک شما بیاید. در این میان امکان جاخالی دادن و یا سپر ایجاد کردن با دست سنگی هم دارید و این تمام راه مبارزه شما از اول تا آخر بازی با تک تک دشمنان کوچک و بزرگ و حتی Boss Fightها است. این را هم باید اضافه کنم که هلبوی میتواند اشیا سنگین و فوق سنگینی را نیز با یک دست از روی زمین بردارد و به سمت دشمنان پرتاب کند.
بهطور کلی چهار جهان Wyrd وجود دارد که در سرتاسر آن باسهایی قرار دارد که باید بتوانید به آنها برسید و آنها را شکست دهید. بازی در وهله اول بسیار ساده جلوه میکند و شما حس روگلایک را از آن نمیگیرید اما به تدریج با پیشروی در بازی، بازی سختتر میشود و کاری میکند که به دنبال آپگرید حملات و دست سنگی خود باشید تا بتوانید در نبردها بهتر ظاهر شوید. هرچند هوش مصنوعی دشمنان در نهایت آنقدر که باید قوی نیست اما بخاطر کنترل سخت و خشک کاراکتر اصلی بازی، نبردهای بازی با وجو خنگ بودن دشمنان کار راحتی نیست.
سیستم نوار سلامتی هلبوی یکی از مواردی است که بازی را به شدت راحت کرده و بازی خیلی سخاوتمندانه با ان رفتار میکند. شما یک نوار سلامتی مجزا دارید و یک نوار جدید با نام Toughness که در واقع سپر اصلی شما در برابر ضربات دشمنان است و تا این نوار درهم نشکند، خط سلامتیتان آسیبی نمیبیند. باز هم باید تأکید کنم اگر میخواهید بازی به بخش جذاب خود برسد؛ یعنی اینکه کمی سختتر و چالشیتر شود و هماینکه یک سری قابلیت جدید به دست بیاورید که سیستم مبارزات را بهتر کند، باید حداقل دو سه ساعتی صبر کنید. بازی در اعطای آیتمها خیلی سخاوتمندانه رفتار میکند و آپگرید کردن کار راحتی در بازی است. این موضوع در یک عنوان روگلایک نقطهضعفی اساسی به شمار میرود چرا که شخصا تا آخر بازی هم یک بار نباختم و نتوانستم این حس را بگیرم که باید تمرین کنم و قدرتمندتر وارد میدان نبرد شوم.
صداگذاری بازی هم از مواردی است که ضربه بزرگی به آن زده و یکی از نقاط ضعف بازی به شمار میرود. بازی در این بخش کمترین زحمت را کشیده و از صداپیشگانی استفاده کرده که اگر غاز جای برخی از آنها صحبت میکرد، مهارت و توانایی بهتری داشت. صداپیشگان بهبدترین شکل ممکن صحبت میکنند؛ البته این آخرین کار هنری لنس ردیک (بازیگر جان ویک که چند ماه پیش درگذشت) به حساب میآید ولی متاسفانه آخرین اثر هنری بدی از این بازیگر برجای مانده است. او صداپیشگی خود هلبوی را در این بازی برعهده دارد که تقریبا بدترین صداپیشگی بین همه شخصیتهای بازی است. و موسیقی بازی نیز با اینکه در وهله اول جذاب است اما در طول مدت زمان کوتاه بازی آنقدر تکراری میشود که کم کم ترجیح میدهید صدای بازی را قطع کنید و برای خودتان آهنگ دیگری پخش کنید.
داستان اصلی: ۶ ساعت
داستان + ماموریتهای فرعی: ۱۰ ساعت
بازی Hellboy Web of Wyrd سیستم مبارزه تکراری دارد ولی اگر بتوانید خودتان را با آن وفق دهید، سبک شورشی سوم شخصی را تداعی میکند که از دیرباز وجود داشته و حالا آپدیت شده است. شخصا مبارزات بازی مرا به یاد بازی جذاب God Hand در کنسول پلی استیشن ۲ انداخت، البته با سرعتی کمتر. بازی داستان جذابی دارد و هیولاها و دشمنان خاصی را در خود جای داده که در کمتر بازی به چشم خورده است. با این حال بازی نتوانسته آن چیزی که باید باشد از آب در بیاید و نقاط ضعف فراوانی روی ویژگیهای مثبت آن سایه انداخته است. بازی عملا از کمبود بودجه رنج میبرد وگرنه ذهنهای خلاق و نابی پشت آن قرار داشتهاند. با این حال با توجه به قیمت اندک بازی، میتوان تجربه آن را حداقل به دوستداران هلبوی و همچنین بازیهای Beat'em Up توصیه کرد.
خلاصه بگم که...
بازی Hellboy Web of Wyrd یک اثر مستقل به حساب میآید و یک بازی AAA نیست. گیمپلی بازی ساده و تکراری است و بازی با وجود روگ لایک بودن یک عنوان بهشدت آسان است. صداپیشگان کار خود را به بدترین شکل ممکن انجام دادند و موسیقی بازی بعد از مدتی خستهکننده میشود. داستان بازی اما غنی است و اتمسفر بازی حال و هوای عجیب و منحصر به فرد جهان کمیکبوکهای هلبوی را دارد. این موضوع در گرافیک خاص بازی نیز به چشم میخورد.
میخرمش...
دوستداران هلبوی و همچنین بازیهای Beat'em Up میتوانند از بازی لذت ببرند. بازی یک اثر کوتاه است و قیمت مناسبی هم دارد که میتواند تا حد زیادی نواقص آن را از ذهن دور کند.
نمیخرمش...
بازی بیایراد نیست، از باگهای فنی گرفته تا صداپیشگی و موسیقی افتضاح و گیمپلی تکراری و خستهکننده. همه چیز بازی عادی است و عناصر خلاقیت و جذابی که در آن به کار رفته، هیچکدام به دیواره تنور نخوردند تا پخته شوند و همگی به ته تنور رفته و سوختهاند، مثل پسر جهنمی که از اعماق سوخته جهنم آمده است!
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
خسته نباشید آقای پارساپور
ولی سبک بصری جالب و چشمنوازی داره، انگار که صفحات کمیک زنده و متحرک شدن.
بله نوشتم که از نظر گرافیکی جالبه بازی.
بیچاره هلبوی که هیچوقت بازی خوبی ازش نساختن (البته به جز اینجاستیس ۲ که تو اونم شخصیت اصلی نبود و با دی ال سی اضافه شد )
البته من به شخصه از Science of evil خوشم اومد و ازش لذت بردم.