| ناشر بازی: Blumhouse Games | مدت زمان بازی: 5 ساعت |
| سازنده بازی: EYES OUT | کامل کردن بازی: 6 ساعت |
دنیایی را تصور کنید که در آن خواب، تبدیل به رویایی دستنیافتنی میشد. دنیای ترسناکی به نظر میرسد نه؟ بازی Sleep Awake شما را در چنین فضایی قرار میدهد، دنیایی که خواب برای انسانها باعث ربوده شدنشان توسط موجودی پلید به نام The Hush میشود و اینگونه بیخوابی، به امری لازم برای بقا تبدیل شده است. چنین ایده جذابی قطعا میتواند توجه بسیاری از گیمرها را جلب کند، اما آیا داشتن یک پلات داستانی جذاب برای ارائه تجربهای خوب کافی است؟ در ادامه با ویجیاتو همراه باشید.
بیخوابی یا اینسومنیا (Insomnia) یکی از رایجترین مشکلات رایج جوامع است که میتواند اختلالات زیادی در زندگی روزمره افراد ایجاد کند. بیخوابی انواع مختلفی دارد که هرکدام از آنها میتواند به شکلی در زندگی انسانها تاثیر بگذارد. در دنیای سینما، آثاری مثل The Machinist و Insomnia از برجستهترین عناوینی هستند که به این موضوع پرداختند، اما در دنیای بازیهای ویدیویی کمتر بازیای را به یاد دارم که تماما به اینسومنیا پرداخته باشد. به همین خاطر است که پلات داستانی Sleep Awake از همان ابتدا برای من جذاب به نظر میرسید.

داستان بازی در منطقهای از زمین به نام The Crush روایت میشود؛ نقطهای از زمین که به نظر تنها مکان قابل سکونت بشریت است. همانطور که پیشتر اشاره کردم، جهان در حال مقابله با پدیدهای به نام The Hush است. هاش، انسانهایی که به خواب میروند را میرباید و هیچ اثری از آنها در واقعیت باقی نمیماند. اینگونه است که جهان در وضعیتی آخرالزمانی قرار گرفته و انسانها هر راهی برای بیدار ماندن را امتحان میکنند. عدهای با انواع مواد مخدر و شیمیایی بیدار میمانند و عدهای دیگر حاضر میشوند تیغههای تیزی را در بدن خود فرو کنند تا از شدت درد، بیدار بمانند.
بازیکن در نقش دختری به اسم کاتیا (Katja) قرار میگیرد. عضوی از خانواده پیرس (Pierse) که از قضا تنها فردی است که توانسته تعادل روانی خودش را در بیخوابی مطلق حفظ کند. برادر کودک او با نام بو (Bo) توسط The Hush ربوده شده و پدر خانواده که دانشمند بوده، خانه را ترک کرده تا سر از راز این پدیده فراطبیعی در بیاورد. پس از رفتن پدر و پسر، مادر خانواده هم تصمیم میگیرد تا خانه را به سمت هدفی نامعلوم ترک کند چرا که تحمل دوری عزیزانش را نداشته است. حال تنها کاتیا است که در خانه باقی مانده و سعی دارد تا خانواده خودش را دوباره کنار یکدیگر جمع کند. او با استفاده از داروهای منحصربهفرد پدرش، میتواند به بیخوابی غلبه کند و در داخل شهر به جستوجو بپردازد.
با این حال، کاتیا هم با خواب غریبه نیست و در این بین وارد فضایی به نام The Fathom میشود که بهنوعی وضعیت مابین خواب و بیداری است. جایی که واقعیت وارونه میشود و انواع تصویرهای سورئال در محیط مشاهده میشود.


بخش زیادی از بازی در مکانهای مختلف The Crush قرار دارد. یکی از مشکلاتی که با بازی دارم، انتخاب یک ستینگ دیستوپیایی برای توصیف این مکان است. مشکل من با این ایده، آن است که هیچ تصویری از یک آرمانشهر رو به زوال در طول داستان دیده نمیشود و متوجه نمیشوم که چه چیزی The Crush را پیش از فاجعه، از دیگر نقاط جهان متمایز کرده بود. راستش را هم بخواهید، زمانی که بازی از رویکرد سورئال برای توصیف داستان استفاده میکند، موفقتر است، چرا که احساس میکنم این رویکرد بیشتر به بیخوابی و فلسفه داستان نزدیکتر است. به همین علت حضور در خیابانهای شهر کراش برای مقابله با تهدیدها، پاشنه آشیل بازی میشود. یکی از مشکلات بزرگ داستان، نپرداختن درست به المانهای مهم داستانی از جمله The Hush است. سرچشمه هیچکدام از اتفاقاتی که در حال مشاهده آنها هستید، در خط روایی بازی مشخص نمیشود و نتیجه، هدر رفتن پتانسیل بالا برای عمق دادن به یک جهان جذاب است.
درست است که شما گروههای مختلف و نحوه مقابله آنها با بیخوابی را میبینید، اما پشت هیچکدام از آنها داستانی وجود ندارد و شما هر آنچه که در تصویر میبینید را برای توصیف گروهها دارید. در اینجا باید به داستانگویی محیطی خوب بازی اشاره کنم. در یکی از داکیومنتها، داستان پدری را خواندم که شبانهروز به دنبال فرزند گمشدهاش گشته بود. کمی جلوتر رفتم و روی یکی از دیوارها، پوستر گمشدگی آن فرزند را دیدم و جلوتر هم جسد پدر را دیدم که تسلیم The Hush شده بود. این قصهها در دنیای Sleep Awake کم نیستند و سازندگان به خوبی از محیط برای تعریف قصههای کوتاه استفاده میکنند. اما کاش این رویکرد برای تمام المانها شکل میگرفت و محدود به قصههای فرعی نمیشد.

با تمام این توصیفها، میتوانم نمره قابل قبولی به داستان بازی بدهم. خط روایی داستان از همان ابتدا میتواند توجه مخاطب را جلب کند و در طول داستان، ریتم روایی افت نمیکند، اگرچه که باید در نظر بگیرید که داستان در حد خوب باقی میماند. در توصیف کلی، Sleep Awake یک داستان ترسناک روانشناختی قابل قبول است که هسته اصلی آن یعنی بیخوابی، میتواند ذهن شما را درگیر کند. تعریف بیخوابی، دیدن هذیانهای مختلف و مالیخولیا (که کارگردان آن، کوری دیویس، اصلا با موضوع غریبه نیست) در گیمپلی یکی از آن کارهای جذابی است که بازی به خوبی آن را انجام میدهد.
صداپیشگی کاراکترهای اصلی هم به خوبی کار شده است. البته که صداپیشه کاتیا در ابتدا به مانند ساعات پایانی قوی نیست، اما حداقل در این مورد پیشرفت بازیگران و صداپیشگان محسوس است. موسیقی و طراحی صدا از آن بخشهایی است که کمترین نقص را دارد. موسیقی توسط رابین فینک (Robin Finck)، گیتاریست گروه راک Nine Inch Nails نواخته شده و ترانهها به خوبی میتوانند با فضای داستانی بازی هماهنگ شوند.
از لحاظ گیمپلی، Sleep Awake یک بازی واکینگ سیمولیتور است که از المانهای مخفیکاری هم بهره میبرد و روراست بگویم، کاش هیچ مرحله مخفیکاری در بازی وجود نداشت. طراحی مراحلی که باید از دید دشمنان پنهان بمانید و مسیر خودتان را پیدا کنید، خستهکننده و تکراری هستند. پنهان ماندن تنها به رفتن به زیر اجسام و تاریکی خلاصه میشود که هیچ چیز تازهای ندارد و ریتم روایی داستان را هم کند میکند. از طرفی هوش مصنوعی دشمنان هم تعریفی ندارد. در قسمتی از تجربهام، یکی از دشمنان من را دید و هنگامی که داشتم فرار میکردم، درست مقابل چشمان او به زیر یک میز رفتم و او پس از مدتی بیخیال من شد و الگوی حرکتی خودش را پیش گرفت و کاملا حضور یک مزاحم را در محیط به فراموشی بسپارد.

زمانی که در بازی به گشتوگذار میپردازید و المانهای داستانی را مشاهده میکنید، وضعیت خوب است اما وقتی پای دشمنان به وسط میآید، خسته میشوید. البته که باید اشاره کنم در طول بازی با هیولاهای ترسناک The Hush هم روبهرو خواهید شد و نحوه مقابله با آنها جالب درآمده است. از آنجا که بیخوابی هذیان میآورد، شما نباید به هیولاها نگاه کنید و با چرخاندن دوربین از روی آنها میتوانید زنده بمانید.
از طرفی در طول بازی باید پازلهایی را هم حل کنید، اما وقتی الان هنگام نگارش متن به آنها فکر میکنم، کمتر موردی را به یاد میآورم که بهیادماندنی یا چالشبرانگیز بوده باشند. حتی موردی دیگری که دیده میشود، آن است که حتی در طراحی پازلها هم تکرار دیده میشود. در نهایت کارگردانی گیمپلی باعث شده تا بازی به جز پلات داستانی، هیچ اتفاق بهیادماندنی دیگری برای مخاطب نداشته باشد و ارزش تکرارپذیری بسیار پایینی پیدا میکند.

یکی از عجیبترین اتفاقات Sleep Awake حجم بازی است. شما برای تجربه این بازی نیاز به 60 گیگ فضای خالی دارید و در بخش فنی بازی، موردی را نمیبینید که این حجم بالا را توجیه کند. البته که در بازی، ویدیوهای لایواکشن زیادی وجود دارد که احتمال میدهم حجم بالای بازی به همین ویدیوها مرتبط باشد. بازی از لحاظ گرافیکی در سطح قابل قبولی قرار دارد و نورپردازیها قابل توجه هستند اما خبر بدی که دارم، آن است که فریمریت بازی روی کنسولها روی عدد 30 قفل شده است. به همین خاطر نیاز به این حجم بالا و ضعف در بخش فنی، با یکدیگر تضاد دارند و آن را به عنوان یک نکته منفی در نظر خواهم گرفت.
در کل بازی Sleep Awake نشان میدهد که حتی یک پلات خوب و بهیادماندنی هم برای تجربهای قابل احترام کافی نیست. بازی زمانی که ساختارشکن رفتار میکند، بهتر از مواقع عادی و امن است و این مورد به خودی خود اتفاق جالبیست. در نهایت میتوانم بگویم که بازی Sleep Awake پتانسیل بالایی برای تبدیل شدن به اثری شایسته داشت، اما انواع و اقسام مشکلات در کارگردانی مراحل، طراحی روایی و بخش فنی، این پتانسیل را از بین برده و نتیجه اثری است که میتوان از آن چشمپوشی کرد.
بررسی بازی #SleepAwake بر اساس کد ارسالی ناشر (Blumhouse Games) برای ویجیاتو روی کنسول PS5 انجام شده است.
میخرمش...
اگر به قصههای ترسناک روانشناختی که سوالبرانگیز هستند و ذهن شما را درگیر میکنند علاقه دارید، Sleep Awake برای شماست. دنیایی را تصور کنید که در آن خواب، کشنده است و انسانها بیخوابی را برای بقا انتخاب کردند. اگر این ایده را دوست دارید، در تجربه بازی تردید نکنید.
نمیخرمش...
بازی هیچ کار تازهای در بخش گیمپلی خودش انجام نمیدهد و باز هم ضعف دارد. از تکرار در طراحی مراحل و پازلها بگیرید تا ضعف عیان در بخش مخفیکاری که بازی را تبدیل به تجربهای خستهکننده میکند.
بازی Sleep Awake با وجود ایده مرکزی جذاب، در اجرا عقب میماند. داستان هرچند شروع محکمی دارد، اما تحت تاثیر گیمپلی خستهکننده و مراحل مخفیکاری اضافی از ریتم میافتد. در نهایت این بازی نشان میدهد که یک ایده خوب به تنهایی نمیتواند ضعفهای بنیادی در کارگردانی و طراحی را جبران کند.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.