تعاریف بسیاری برای کلمه «فاجعه» وجود دارد که میتوان با مراجعه به لغتنامههای مختلف آنها را پیدا کرد. ما گیمرها هم معمولا یک معیار برای فاجعه بودن یک بازی در نظر میگیریم و باقی بازیها را با آن مقایسه میکنیم.
خبر خوب آن است که امروز قرار است تا یک معیار جدید برای عبارت فاجعه در دنیای ویدیوگیم داشته باشیم تا این بار بازیها را با دقت بیشتری مقایسه کنیم! این شما و این بررسی فاجعهای به نام Stray Souls.
استری سولز از همان دقیقه ابتدایی با آن کاتسین پنچرش به شما نشان میدهد که قرار است با چه گیمی سر و کار داشته باشید، اما خلاصهاش را بخواهید بدانید:
ماجرا اینطور است که در یک شب سیاه و احتمالا بارانی، مردی که در خانهای اسیر شده که از قضا خانواده آدمخواری در آن زندگی میکنند، به شکلی جدی جدی خودم هم دلیلش را نمیدانم از خواب به هوش میآید و خلاصه یک شاتگان مسلح و پر را کنار پایش پیدا میکند.
شما جای او بودید چه کار میکردید؟ آفرین، با شاتگان به جان خانواده تقریبا بدبخت میافتادید و کودک و بزرگ و همه را به گلوله میبستید.
خلاصه زمان میگذرد و یک پسر نوجوان نامهای دریافت میکند که طی آن نامه گفتهشده که یک خانه بسیار بزرگ (احتمالا حدس میزنید کدام خانه) از طرف مادربزرگی که نمیداند داشته به او به ارث رسیده و به این مکان اسباب کشی میکند.
بقیهاش هم که احتمالا میدانید، این خانه جنزده است و روح مادربزرگ میآید و حسابی آزارش میدهد و کم کم اتفاقاتی پشت هم رخ میدهد که منجر میشود شما به یک جنگل مثلا ترسناک بروید و آن جا به دنبال پاسخ سوالهای خود بگردید.
داستان بازی دست کمی از فاجعه ندارد و جایی بدتر میشود که متوجه میشوید که قصد دارد داستان آثاری چون سایلنت هیل را با گیمپلی بازیهایی چون رزیدنت اویل و اوت لست و در کل هر تجربه ترسناکی که گیرشان آمده ترکیب کنند.
گیمپلی بازی از داستانش هم بدتر است. بخشهای شوتینگ که کلونی از رزیدنت اویل ۴ به شمار میروند و آنقدر انیمیشنها و اکشنش خشک و آزاردهنده است که ثانیهای قابل تحمل نیست و شما را از خود میراند.
در رابطه با بخش پازل بازی شاهد اندک خلاقیتی هستیم که مانع از دادن نمره 0 به بازی میشود، اما باز هم شاهد چیز عجیب و غریب و خارقالعادهای نیستیم که شما را جذب خود کند.
اگر بازی را صرفا برای ترسیدن میخواهید تجربه کنید، مطمئن باشید که باگهایی که گیرتان میآید به مراتب ترسناکتر از لحظاتی است که خود بازی برایتان تدارک دیده.
فرضا در قسمتی از بازی پیرزن سعی میکند تا شما را بترساند، اما جالب است بدانید که دستهایش به دیوار گیر میکند و مدلش آنقدر کش میآید که شبیه احمقها به نظر میرسد و در لحظات خندهداری را خلق میکند.
داستان اصلی: ۴ ساعت
۱۰۰ درصد: ۴ ساعت
بازی از نظر بصری اما تا حدودی قابل قبول به شمار میرود و این را مدیون استفاده از موتور آنریل انجین ۵ است. استری سولز اثبات میکند که همان مقدار که دسترسی ساده و امکان استفاده از موتور آنریل به راحتی صورت میگیرد و میتواند به بازیسازان خلاق و مستقل کمک شایانی کند، از آن طرف باعث میشود که فجایعی مثل Stray Souls بدون آن که ذرهای دقت، خلاقیت و حتی عشق در آنها به کار رود، منتشر شوند و بازیکنان را حسابی ناراحت و ناامید کنند.
بازی از نظر فنی نیز فاجعه بوده و تجربه آن بسیار سخت است چرا که دوربین ابدا کنترل راحتی ندارد و در دیوار گیر میکند یا حتی ساخت آبجکت ساختمانها آنقدر بد صورت گرفته که گاهی فواصل میان آنها قابل مشاهده میشود.
صداگذاری کاراکترها قابل تحمل است، اما دیالوگهای در نظر گرفته شده برای هر یک لوس، بیمزه و واقعا غیرقابل تحمل است و گویا سازندگان سعی داشتهاند که با الهام از آثار ترسناک محبوب و استفاده از دیالوگهای کلیشهای این ژانر، داستان بازی را مهم جلوه دهند که نتیجه نهایی چیزی جز شکستی آبرو بر نبوده است.
در سالی که آثاری چون الن ویک ۲ و رزیدنت اویل ۴ ریمیک پیشتاز آثار ترسناک هستند، حرف در رابطه با Stray Souls که حتی نمیتوان آن را قابل تجربه نامید چیزی جز اتلاف وقت نخواهد بود.
خلاصه بگم که ...
تا دیروز فکر میکردم که گالم بدترین اثریست که امسال بازی کردم، اما حال بین گالم و Stray Souls رقابت عجیبی در دلم برگذار شده که به نظر میرسد این بازی کمی به خط پایان نزدیکتر است.
میخرمش...
شوخی میکنید؟
نمیخرمش...
اگر تمام بازیهای ترسناک عالم را تجربه کردهاید و بازم دلتان یک تجربه جدید میخواهد و البته حسابتان پر از پول است، پیشنهاد میکنم به جای این بازی سری به تپههای خاموش گوت سیمولیتور ۳ و خانه P.T. معروفش بزنید!
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.