ناشر بازی: Kwalee |
سازنده بازی: Fallen Tree Games |
در دنیای بازیهای ویدیویی، کمتر عنوانی به سراغ بازنمایی واقعگرایانه از حرفه پلیسی میرود. اغلب آنچه میبینیم، یا اکشنی اغراق شده است، یا داستانی که بیشتر از آنکه دغدغه عدالت داشته باشد، به دنبال هیجان و درگیری است. اما The Precinct، ساخته استودیوی بریتانیایی Fallen Tree Games، سعی دارد مسیر متفاوتی را طی کند؛ مسیری که در آن، پلیس نه یک قهرمان همه فن حریف، بلکه انسانی است با زخمها، تردیدها و انگیزههایی شخصی. با بررسی ویجیاتو همراه باشید.
بازیکن در نقش «نیک کردل» قرار میگیرد؛ افسری جوان که با گذشتهای تلخ قدم به دل دنیای جرم و جنایت گذاشته است. مرگ پدرش - که خود از نیروهای سابق پلیس بوده - او را وادار کرده تا راهی را دنبال کند که پر از خطر است. البته در این مسیر، او تنها نیست و افسر کهنه کاری به نام «کلی»، که تنها چند هفته تا پایان دوران خدمتش باقی مانده، همراه و راهنمای نیک است. رابطه این دو نه تنها بُعد انسانی داستان را تقویت میکند، بلکه تضادی نسلی و تجربه محور به روایت میافزاید.
The Precinct وعده میدهد که فراتر از یک بازی صرفا اکشن باشد. عناصر شبیهساز پلیسی در کنار فضایی نوآر و طراحی شهری زنده، این فرصت را فراهم میکند تا بازیکن با تصمیمات اخلاقی، لحظات درونی شخصیتها و وضعیت پیچیده جامعهای را که با فساد دست و پنجه نرم میکند، درگیر شود. این بازی به نوعی بازگشت به قصهگویی کلاسیکی است که در آن، شهر به خودی خود یک شخصیت است؛ خیابانها سخن میگویند، جنایتها ردپای گذشته دارند و عدالت، مفهومی است که باید برایش جنگید – نه فقط با اسلحه، بلکه با وجدان.
The Precinct از همان ابتدا با نشانههایی وارد میشود که نوید یک داستان جنایی پرپیچ و خم را میدهند. مرگ پدر، شهری گرفتار در فساد، همکاری با یک افسر قدیمی و رازهایی که زیر پوست ادارهی پلیس پنهان شدهاند؛ همه اینها مواد اولیهای قوی برای خلق یک روایت پرکششاند، اما متاسفانه چیزی که روی کاغذ پتانسیل بالایی دارد، در اجرا به تجربهای قابلپیشبینی تبدیل میشود.
نویسندگان بازی تلاش کردهاند تا لایههایی از رمز و راز به داستان اضافه کنند، اما در عمل، بسیاری از این معماها خیلی زود برای بازیکن آشکار میشوند. روند پیشروی داستان به گونهای است که اگر کمی با ساختار روایی ژانر نوآر یا داستانهای پلیسی آشنا باشید، میتوانید قبل از نیک کردل، به پاسخ معماها برسید. این موضوع باعث میشود که حس تعلیق و غافلگیری که باید موتور محرک داستان باشد، به مرور از بین برود.
دیالوگها و نحوهی پردازش شخصیتها نیز گاهی بیش از حد کلیشهای میشوند. شخصیتهایی که در ابتدا مرموز به نظر میرسند، خیلی زود به تیپهایی آشنا تبدیل میشوند که انگار پیشتر در فیلمها و بازیهای مشابه بارها با آنها مواجه شدهایم. در نتیجه، تجربهی روایی بازی کمتر از آنچه انتظار میرود، تأثیرگذار است.
داستان The Precinct بیش از آنکه یک سفر اکتشافی در دل تاریکیهای شهری پر از جرم باشد، به تکرار الگوهایی ختم میشود که بازیکن پیشاپیش آنها را میشناسد. همین موضوع باعث میشود روایت بازی نه تنها بازیکن را سورپرایز نکند، بلکه در بسیاری از لحظات، بیش از حد قابل پیش بینی جلوه کند - فرصتی از دست رفته برای خلق یک تجربه داستانمحور ماندگار.
یکی از نقاط قوت The Precinct، گرافیک و طراحی بصری آن است. تیم توسعه دهنده بازی با تکیه بر موتور Unity، موفق شده نمایی خیرهکننده از شهر «آورنو سیتی» خلق کند؛ شهری که در آن نور، رنگ و جزئیات معماری، دست به دست هم میدهند تا فضای نوآر و جنایی بازی را به بهترین شکل ممکن به تصویر بکشند. قدم زدن در خیابانهای باران خورده، نگاه کردن به تابلوهای نئونی، یا عبور از کنار مغازههای محلی، تجربهای است که بارها بازیکن را وادار به توقف و تماشای محیط میکند.
آنچه بیشتر از همه غافلگیرکننده به نظر میرسد، این است که بازی با موتور Unity خلق شده است؛ موتوری که معمولا برای بازیهای ایندی یا به عبارتی مستقل به کار میرود، اما در اینجا سازندگان با تسلط فنی و توجه به جزئیات، سطح کیفی فوقالعادهای ارائه دادهاند. از نظر تخریب پذیری نیز بازی چیزی کم نگذاشته. تقریبا هر چیزی به جز ساختمانها در محیط قابل تخریب است و فیزیک واکنش اجسام، واقعگرایانه و چشمنواز طراحی شده است. پرتاب شدن اشیا و تخریب موانع شهری از جمله ویژگیهایی هستند که باعث میشوند هر درگیری در خیابان، حس زنده و پویا داشته باشد.
با این حال، همه چیز هم بیعیب و نقص نیست. باگهایی که گهگاه در واکنش فیزیکی اشیا یا بارگذاری بافتها دیده میشود، از آن دسته مشکلاتیاند که تجربهی بصری را کمی خدشهدار میکنند. از سویی ماشینها به درستی آسیب میبینند اما گاهی اوقات این اتفاق برای ماشین مجرمها نمیافتد و باید تا ابد یک ماشین را که قصد آسیب دیدن ندارد، دنبال کرد. گاهی اوقات برخی بافتها دیر لود میشوند، یا انیمیشنهای خاصی به درستی اجرا نمیشوند که این مسائل گاهی اوقات اعصاب بازیکن را به هم میریزد.
در مجموع، گرافیک The Precinct نه تنها چشمنواز است، بلکه به یکی از دلایل اصلی کشش بازیکن برای گشت و گذار در شهر تبدیل میشود. دنیایی که نفس میکشد، زنده است و میتواند استاندارد تازهای برای پروژههای ساختهشده با Unity تعیین کند؛ البته اگر باگها اجازه بدهند.
در حالی که گرافیک و طراحی بصری The Precinct توانستهاند فضایی باورپذیر و چشمنواز خلق کنند، موسیقی بازی در ارائه یک تجربه صوتی ماندگار، عملکردی ضعیف از خود به جا میگذارد. قطعات موسیقی در ساعات ابتدایی بازی تا حدی موفق عمل میکنند و با فضای نوآر و جنایی اثر همخوانی دارند، اما به مرور تکراری میشوند و از تنوع لازم برخوردار نیستند. در نتیجه، بازیکن در جریان تجربهای طولانیتر، با ساندترکهایی مواجه میشود که نه تنها تازگی خود را از دست میدهند، بلکه در برخی مواقع به عاملی آزاردهنده بدل میگردند. موسیقیای که قرار بود لایهای احساسی و اتمسفریک به گیمپلی اضافه کند، خود تبدیل به نقطه ضعفی در پیکره کلی بازی شده است.
در مقابل، صداپیشگی شخصیتها از کیفیت قابل قبولی برخوردار است. صداپیشهها در انتقال حس و لحن دیالوگها موفق عمل میکنند و به شخصیتهایی چون نیک کردل و افسر کلی جان میبخشند. با این حال، محدودیتهای فنی و ساختاری بازی مانع از آن میشود که این صداپیشگی بتواند بهطور کامل اثرگذار باشد. نبود کاتسینهای سینمایی و اتکا به پرترههای ایستای نقاشیگونه برای نمایش مکالمات، موجب میشود که بازیکن ارتباط عمیقتری با شخصیتها برقرار نکند.
عدم وجود حالات چهره، زبان بدن و انیمیشنها، از تأثیرگذاری احساسی صحنهها میکاهد و موجب میشود لحظاتی که میتوانستند داستان را بهتر روایت کنند، فاقد عمق لازم باشند. به همین دلیل، علیرغم تلاش صداپیشهها برای القای احساسات، اجرای فنی این بخش مانع از شکلگیری تجربهای کامل میشود.
در مجموع، آنچه در زمینهی صوتی پیش روی ما قرار دارد، نتوانسته همپای جنبههای بصری بازی حرکت کند و بخشی از پتانسیل روایی و احساسی The Precinct را بلااستفاده باقی گذاشته است.
در نگاه نخست، The Precinct موفق میشود با گیمپلی متنوع و ماموریتهای جذاب ابتدایی، بازیکن را به دنیای پرتنش و خیابانی خود جذب کند. فعالیتهایی نظیر جریمه خودروهای پارک شده در محل ممنوعه، دستگیری فروشندگان مواد مخدر، انجام تست الکل از رانندگان مشکوک، استعلام گرفتن از مرکز پلیس و حتی تعقیب و گریزهای سینمایی و درگیریهای خیابانی، همگی در ساعات ابتدایی بازی حس تازگی دارند و تجربهای هیجانانگیز ارائه میدهند.
با این حال، این جذابیت تنها به یک یا دو ساعت ابتدایی محدود میشود. پس از گذشت مدت کوتاهی، بازی عملا هیچ مکانیزم جدیدی برای ارائه ندارد و تمام ماموریتها و فعالیتها به شکلی آشکار وارد چرخه تکرار میشوند. نبود تنوع در ساختار مأموریتها، سبب میشود بازیکن به مرور دچار یکنواختی شده و انگیزه خود را برای ادامه بازی از دست بدهد.
سازندگان تلاش کردهاند برای تنوع، فعالیتهایی نظیر مسابقات رالی را به گیمپلی اضافه کنند، اما این بخش نه تنها کمکی به بهبود تجربه بازی نمیکند، بلکه خود به یکی از آزاردهندهترین بخشها تبدیل میشود. طراحی ضعیف هوش مصنوعی باعث شده تا خودروهای رقیب صرفا هدفشان ضربه زدن به بازیکن باشد، نه رقابت واقعی. در مواردی حتی خودروهایی که در انتهای جدول قرار دارند، به صورت غیرمنطقی به بازیکن ضربه میزنند تا مسیر مسابقه را مختل کنند؛ تصمیماتی که نه تنها غیرواقعیاند، بلکه از کنترل بازیکن نیز خارجاند و تجربهای ناعادلانه رقم میزنند.
مشکلات هوش مصنوعی به بخش مأموریتهای داستانی نیز سرایت کردهاند. برای مثال، در صحنهای که تعقیب دو مظنون در دستور کار است، همراه بازیکن - که باید مسئولیت تعقیب مظنون دوم را بر عهده بگیرد - صرفا بازیکن را دنبال میکند و هیچگونه دخالتی در عملیات انجام نمیدهد. چنین ناهماهنگیهایی در عملکرد همراهان، حس غوطهور شدن در عملیات پلیسی را به شدت تضعیف میکند.
همچنین، سیستم ثبت جرم مظنونین نیز با کاستیهایی همراه است. در موارد متعددی حتی زمانی که بازیکن به چشم خود شاهد ارتکاب جرم است، اگر مظنون را به همان جرم متهم کند، سیستم بازی این اقدام را اشتباه تلقی کرده و بازیکن را جریمه میکند. این مسئله آنقدر تکرار میشود که در نهایت بازیکن ترجیح میدهد فرآیند ثبت جرم را به همراه خود واگذار کند تا خود درگیر آن نشود؛ انتخابی که بیشتر ناشی از ضعف طراحی است تا تصمیم تاکتیکی بازیکن.
در مجموع، گیمپلی The Precinct در آغاز نوید بخش یک تجربه تازه و واقعگرایانه از شبیه سازی زندگی پلیسی است، اما به دلیل تکرار، طراحی ضعیف مأموریتها و هوش مصنوعی ناپایدار، نمیتواند این تجربه را تا پایان حفظ کند و در نهایت به اثری تبدیل میشود که زیر بار پتانسیلهای از دست رفتهاش خم میشود.
The Precinct عنوانی است که پیش از عرضه، با نمایشهایی چشمگیر و وعده تجربهای متفاوت در ژانر شبیهساز پلیسی، توانست توجه بسیاری را به خود جلب کند، اما متاسفانه آنچه در نسخهی نهایی ارائه شده، فاصله قابل توجهی با انتظارات ایجاد شده دارد. داستانی که پتانسیل ایجاد گرهافکنی و تعلیق را داشت، به دلیل روایت سادهانگارانه و قابل پیشبینی، نمیتواند مخاطب را درگیر خود کند. گیمپلی در ابتدا جذاب است اما به سرعت به تکرار میافتد و هوش مصنوعی ضعیف، تجربه بازیکن را در بسیاری از لحظات با اختلال مواجه میسازد.
از سوی دیگر، نبود کاتسینهای سینمایی، ضعف در تنوع موسیقی و ایرادات فنی مختلف باعث میشوند The Precinct نتواند حس غوطهوری و یکپارچگی لازم را در مخاطب خود ایجاد کند. اگرچه برخی عناصر فنی مانند گرافیک چشمنواز و طراحی شهری زیبا قابل ستایشاند، اما این موارد نیز در نهایت نمیتوانند کاستیهای بنیادین بازی را جبران کنند.
بررسی بازی The Precinct براساس کد ارسالی ناشر (Kwalee) برای ویجیاتو روی پیسی انجام شده است.
میخرمش...
اگر به دنبال تجربه یک شبیهساز پلیسی هستید و میخواهید به دنبال مجرمها بروید، میتواند تا حدودی نظرتان را جلب کند. بازی The Precinct دستتان را باز میگذارد تا چه با هلیکوپتر و چه با ماشین و حتی پای پیاده، شهر را از جرم و حنایت پاک کنید.
نمیخرمش...
بازی متاسفانه فقط روی کاغذ حرفهایی برای گفتن دارد و در عمل نمیتواند آنچنان سرگرم کننده ظاهر شود. گیمپلی بازی پس از گذشت یکی دو ساعت تکراری خواهد شد و داستان هم حرف زیادی برای گفتن ندارد. در این سال پر از بازیهای متفاوت، انتخابهای به مراتب بهتری هم وجود دارد.
The Precinct بازیای است که میتوانست تجربهای متفاوت و ماندگار از زندگی یک افسر پلیس ارائه دهد، اما به جای تحقق این هدف، زیر سایه انتخابهای اشتباه طراحی فنی، به تجربهای ناقص و از یاد رفتنی بدل میشود.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.