ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فیلم و سریال

تحلیل شخصیت مرد آهنی – قدرت در پس یک نقاب فلزی!

شخصیت‌های کمیک مارول، همگی به خودی خود یک اثر هنری هستند که در عین تخیلی بودن، مخاطب آن‌ها را ملموس و واضح حس می‌کند. دنیای سینمایی مارول، در به تصویر کشیدن این شخصیت‌ها و دادن ...

ایمان اکرمی
نوشته شده توسط ایمان اکرمی | ۳ تیر ۱۳۹۹ | ۲۰:۳۱

شخصیت‌های کمیک مارول، همگی به خودی خود یک اثر هنری هستند که در عین تخیلی بودن، مخاطب آن‌ها را ملموس و واضح حس می‌کند. دنیای سینمایی مارول، در به تصویر کشیدن این شخصیت‌ها و دادن رنگ و لعاب محسوس‌تر به آن‌ها، به مقدار زیادی موفق بوده و توانسته با پیروی نسبی از الگوی کمیک‌ها، شخصیت‌هایی چند بعدی و شاهکار به تصویر بکشد. شخصیت آیرون من یا همان مرد آهنی، یکی از محبوب‌ترین و جذاب‌ترین شخصیت‌های دنیای سینمایی مارول است که با بازی بی‌نظیر رابرت جونیور، تبدیل به یک شاهکار همه جانبه شد و به عنوان یک شخصیت‌ دوست داشتنی، در دل مخاطبان نشست. با تحلیل شخصیت مرد آهنی همراه ویجیاتو باشید.

خلاصه زندگی نامه

آنتونی ادوارد استارک، پسر میلیاردر بزرگ، هاوارد استارک است. او در لانگ آیلند به دنیا آمد. نبوغ او در زمینه ساخت و ساز با ابزار‌های آهنی و برقی در دوره کودکی به قدری زیاد بود که در شیش سالگی، برای خود یک موتور ساخت. همچین در سن پانزده سالگی، وارد دانشگاه ام آی تی شد و در رشته‌های مهندسی برق و علوم کامپیوتر تحصیل کرد و سرانجام در هفده سالگی فارغ التحصیل شد.

از شرایط بد روزگار، تونی استارک در سن ۲۱ سالگی پدر و مادرش را در یک حادثه( که مشخص شد توسط سرباز زمستان رخ داد) از دست داد و البته صاحب تمامی ثروت پدرش شد. او از سرمایه‌ای که در اختیار داشت، با هوش و ذکاوت استفاده کرد و به خاطر همین تدبیر، توانست ثروتش را چند برابر کند. او که صاحب شرکت استارک است، شروع به ادامه فعالیت پدرش، یعنی ساخت اسلحه و مهمات برای دولت آمریکا می‌کند و در این راه به یک شخصیت مهم و البته جنجالی در دنیا تبدیل می‌شود.

او در حین عملیات آزمایش یک سلاح ترانزیستوری ساخته خودش، توسط گروهی تروریستی با لقب حلقه مجروح و اسیر می‌شود. پروفسور هو یینسن، که یکی دیگر از اسیران این گروه تروریستی است، طی یک عمل جراحی، ترکش‌های ناشی از حمله این گروه به تونی استارک را از بدن او در می‌آورد، اما مقداری از این ترکش‌ها، در رگ‌های او مانده‌اند و به سمت قلب او حرکت می‌کنند. پروفسور با ساخت یک دستگاه مغناطیسی، برای مدت محدودی از هدایت ترکش‌ها به سمت قلب استارک جلوگیری می‌کند که البته در آینده، تونی با ساخت دستگاهی قوی‌تر توانست این مدت محدود را ابدی کند. رهبر گروه حلقه، وونگ چو ، از تونی در ازای آزادی، ساخت نوعی موشک را می‌خواهد. تونی به ظاهر پیشنهاد وونگ چو را قبول می‌کند اما در حقیقت او برای خود وقت خرید تا بتواند با تجهیزات موجود، سلاحی برای فرار کردن از اسارت بسازد. او سرانجام با کمک پروفسور یینسن توانست نوعی زره برای فرار و مبارزه با این گروه تروریستی بسازد. تونی موفق به فرار می‌شود اما یینسن با فداکاری، جانش را از دست می‌دهد.

تونی استارک بعد از بازگشت از اسارت، شروع به پرورش ایده‌ای می‌کند که در دوران اسارت به سرش زده بود. او یک زرهی با قابلیت‌های پیشرفته و قدرتمند می‌سازد تا بتواند دشمنان بشریت را نابود کند و مانع کشت و کشتار‌های فراوان شود. او همچنین فعالیت شرکت استارک را به عنوان ساخت اسلحه متوقف کرد. زیرا دیده بود که با اسلحه‌های خودش، سربازان آمریکایی کشته شدند و خودش تا آخر عمر به یک دستگاه فلزی وصل شد.

ویژگی‌های شخصیتی

غرور، از برجسته‌ترین ویژگی‌های شخصیت تونی استارک است. او در هر کاری غرور را دخالت می‌دهد و اکثرا به خاطر همین غرور از هر کاری سر بلند بیرون می‌آید. تقویت کننده‌ی غرور او، اعتماد به نفس بسیار بالای اوست. در این حد که در یک مصاحبه عمومی آدرس خانه‌اش را می‌گوید و یک تروریست وحشی را تهدید می‌کند. اعتماد به نفس او به قدری بالا است که او را به سمت خودخواهی هدایت می‌کند.

ریسک‌پذیر بودن تونی استارک، از مواردی است که در شخصیت او بولد شده و همین ریسک‌پذیر بودن از او یک قهرمان ساخته. به احتمال زیاد، ریسک کردن را از پدرش آموخته؛ او قبل از مرد آهنی شدن، از ریسک کردن به عنوان پولدار شدن و مشهور شدن استفاده کرد و از این قدرتش، به نوعی برای خودخواهی‌اش بها می‌خرید. اما بعد از اتفاقات دوران اسارت و ساختن مرد آهنی، او از خطر کردن برای نجات جان مردم استفاده کرد. به گونه‌ای که اگر این ویژگی در درون او نبود، خیلی از افرادی که نجات داده به علاوه خودش، می‌مردند.

تونی استارک، مثل یک دستگاه جذب الهام می‌ماند که از هر چیزی ایده می‌گیرد و آن ایده را تا مرز واقعیت پیش می‌برد. حتی یکی از دلایل موفقیت و ثروت‌مندی او، ایده پرداز بودنش است. البته برای موفقیت، ایده پرداز بودن کافی نیست؛ بلکه باید به آن ایده‌ها رنگ حقیقت داد و برای این کار باید تا آخرین لحظه تلاش کرد و هیچ وقت نا امید نشد. درست مثل تونی استارک. او در سخت‌ترین شرایط که دیگر هیچ امیدی نیست، ایده‌هایی در ذهنش پدید می‌آید، و در همان شرایط سخت، برای حقیقی شدن آن ایده‌ها تلاش می‌کند.

شخصیت استارک، توجه دقیقی به جزئیات دارد. شاید یکی از دلایل اعتماد به نفس بالایش، همین ویژگی فطری اوست. او از ریزترین جزئیات باخبر می‌شود و می‌تواند از این ویژگی‌اش برای برنامه ریزی در شرایط سخت آنی کمک بگیرد. اما از اصلی‌ترین کاربرد توجه عمیق او به جزئیات، مکانیک شدنش است. او می‌تواند با استفاده از این ویژگی، قطعات ریز و درشت را بشناسد و در ساخت ماشین‌ها، اسلحه‌ها و ابزار، از آن‌ها کمک بگیرد.

شوخ‌طبعی از دیگر ویژگی‌های ملموس شخصیت تونی استارک است. خود عنصر شوخی، صرفا برای خنده و سرگرمی نیست، بلکه پشت آن موضوعات مهمی است که به خود شخصیت بر می‌گردد.تونی از شوخی کردن در موقعیت‌های مختلف، هدف‌های مختلفی دارد که اکثرا ناخودآگاه است. گاهی از شوخی برای برقراری ارتباط استفاده می‌کند؛ او که در صحبت کردن و ارتباط برقرار کردن استاد است، از معجزه شوخ‌طبعی برای جذب مخاطب با خبر است و به نوعی از این ویژگی‌اش، برای بها دادن به خود‌خواهی‌اش استفاده می‌کند تا کمی جلب توجه کند. اما گاهی وقت‌ها شوخی‌های او، صرفا برای واکنش به یک موقعیت پر تنش است. او با شوخی کردن، هم از اضطراب خودش کم می‌کند و هم از ترس اطرافیانش. گاهی وقت‌ها هم می‌خواهد اعتماد به نفس‌اش را به رخ دشمنش بکشد تا او را ناامید کند.

قبلا از مغرور بودن تونی گفتیم؛ داشتن تیپ دستوری، از نتایج غرور بیش از اندازه او است. به طور کلی، اگر بخواهیم بد بینانه به موضوع نگاه کنیم، تونی از اینکه کسی بخواهد به او دستور بدهد و درست و غلط را نشانش بدهد متنفر است. او خودش دستور می‌دهد و بدی ماجرا هم اینجاست که فکر می‌کند تنها تصمیم‌های او درست است و فقط و فقط او درست و غلط را می‌داند. او به بقیه این فرصت را نمی‌دهد تا تصمیم گیری کنند و اگر تجربه دارند، او را هدایت کنند. جلوتر بیشتر این موضوع را باز خواهم کرد.

نکات عمیق درونی

اضطراب پس از اتفاقات نیویورک: در فیلم انتقام جویان، ما شاهد رد شدن تونی استارک از دروازه آسمان بودیم، همچنین شاهد دشمنان بیگانه و قدرتمند که اگر هرکدام از اعضای تیم انتقام‌جویان نبودند، بیگانه‌ها زمین را تصرف می‌کردند. به عبارتی دیگر، مرد آهنی نمی‌توانست تنهایی از پس آن‌ها بر بیاید. همچنین ما در فیلم مرد آهنی ۳، شاهد اضطراب و آسیب روحی تونی پس از حوادث فیلم انتقام‌جویان بودیم. اما اگر به موضوع عمیق‌تر نگاه کنیم، دلایلی نسبتا فلسفی پیدا می‌کنیم که اضطراب و ترس تونی استارکی که هیچ وقت تسلیم آسیب روحی نمی‌شد را توجیه می‌کند. تونی استارک، احساس شدید قدرت می‌کرد. او بعد از ساخت مرد آهنی، خود را قوی‌ترین موجود روی زمین می‌دانست و به همین دلیل به خود افتخار می‌کرد. او فکر می‌کرد که از پس هر دشمنی بر می‌آید، زیرا این تفکر را داشت که از او قوی‌تر وجود ندارد. اما وقتی اتفاقات نیویورک افتاد، تونی با دشمن‌های جدیدی روبه رو شد. ناگهان متوجه این شد که از او قوی‌تر هم وجود دارد که جان مردم را تهدید می‌کند. او وقتی که به فضا رفت، زمین را از منظری دیگر نگاه کرد و او را با این حقیقت روبه رو کرد که او قوی‌ترین موجود نیست. اضطرابِ پس از آن ماجرا هم به همین دلیل است که تونی می‌ترسید روزی برسد که نتواند از عزیزانش محافظت کند. او از این می‌ترسید که مردم برایش ارزش قائل نشوند و او را از قهرمانان جدا کنند.

اتفاقاتی برات می‌افتن، اما نمی‌تونی اونا رو توصیف کنی. خدایان، بیگانگان، اون وقت من ... من فقط یه آدم توی یه قوطی حلبیم

 

جبران افراطی نقص و شرم؟: احتمالا می‌دانید که تونی عاشق جلب شدن توجه‌ها به سمتش است و از اینکه همیشه در وسط صحنه و در دید همگان قرار داشته باشد لذت می‌برد. از نظر روانشناسی علاقه نشان دادن به جلب توجه دیگران و محبوب بودن در جمع، آن هم به شکل بیش از حد، و افراطی، به نقص و شرمی در گذشته فرد برمی‌گردد که جبران افراطی شده. به عبارتی ساده تر، فرد در گذشته نوعی نقص در درون خود داشته. در چه زمینه‌ای مهم نیست، چه نقص در برقراری ارتباط، چه نقص در رفتار و چه در ظاهر. این نقص باعث شرمگین شدن فرد می‌شده و در روابط اجتماعی به خاطر همین ضعف، همیشه در رده پایین قرار داشته و به او توجه نمیشده. در درون آن شخص به خاطر ارضا نشدن نیازش به جلب توجه، عقده‌ای ایجاد می‌شود که بسته به خود شخصیت، به رفتار او در بزرگسالی جهت می‌دهد. گاهی این عقده جبران افراطی می‌شود؛ یعنی شخص برای ارضا نیازی که در گذشته‌اش به آن توجه نشده، دست به کار‌هایی می‌زند که گاها نامتعارف و گستاخانه است. با توجه به اینکه شخصیت تونی استارک به شکل افراطی علاقه به جلب توجه دارد، این امکان وجود دارد که در دوره‌ی نوجوانی اش نقصی داشته که آن را جبران افراطی کرده. این نقص هر چیزی می‌تواند باشد، اما محتمل‌ترین آن‌ها، ضعف تونی در برقراری ارتباط است. با استناد به نابغه بودن و درون‌گرا بودن تونی، او بیشترین زمان را در نوجوانی صرف درس خواندن و ساختن وسایل گوناگون می‌کرده و وقتی برای برقراری روابط اجتماعی نمی‌گذاشته. پس احتمال این وجود دارد که تونی به خاطر همین ضعف ارتباطی، یا نتوانسته احساساتش را به عشق دبیرستانی‌اش بیان کند و یا اگر هم بیان کرده، توسط او به خاطر ضعف در شیوه بیان احساساتش طرد و مسخره شده. لذت طلب بودن تونی استارک در بزرگسالی هم می‌تواند نتیجه حقارت او در دوره نوجوانی باشد.

نقاط ضعف و نقاط قوت درونی

هر شخصیتی در درون خود، گرایش‌ها، احساسات و عقده‌‌هایی دارد که بعضا تبدیل به نقاط ضعف و یا نقاط قوت شخصیت می‌شوند.

نقاط قوت

  • فکر کردن به عزیزان: منظور از عزیزان تونی، اول از همه دستیار و نامزدش پپیر است. تونی با فکر کردن به او می‌تواند به خودش امید ببخشد و دلیلی برای پیروز شدن بر سختی‌ها پیدا کند. او می‌داند هر چقدر هم که احساس بدبختی کند، بازهم کسی هست که به خاطر او سختی‌های زندگی را تحمل کند.
  • ریسک‌پذیر و شجاع: ریسک کردن، از نقاط قوت تونی است. او با ریسک کردن می‌تواند در دقیقه نود پایان بازی را تغییر دهد. اگر خیلی از ریسک کردن‌های تونی نبود و قرار بود از هر تصمیمی بترسد، نه مرد آهنی‌ای وجود داشت، نه قهرمانی و نه انتقام جویانی!
  • امیدواری در سخت‌ترین لحظات: بهترین نقطه قوت برای هر انسانی، امید است. تونی استارک قرار بود خیلی زود‌تر از این حرف‌ها قربانی شود، اما نیروی امید، او را زنده نگه داشت و در نهایت با استفاده از این امید بشریت را نجات داد و هنگامی که در این حس غرق بود مرگ را به آغوش کشید.
  • توجه دقیق به جزئیات: در روانشناسی به این تیپ شخصیت‌ها حسی می‌گویند. تونی استارک یک شخصیت حسی است که توانایی زیادی در درک ریز‌ترین جزئیات دارد. او از این توانایی‌اش هم برای ساخت ابزار پیچیده و هم برای شناخت دقیق افراد استفاده می‌کند. به طور کلی، او با این ویژگی می‌تواند نقاط ضعف دشمنانش را بشناسد.
  • اعتماد به نفس: اعتماد به نفس، یکی دیگر از ویژگی‌های کارآمد تونی است که می‌توان آن را نوعی نقطه قوت در نظر گرفت. شخصیتی که به خودش اعتماد دارد، می‌تواند در مدت زمان کوتاهی اعتماد اطرافیانش را جلب کند و به علاوه کسی که به خودش اطمینان دارد، بی شک در هر کاری بهترین خواهد بود. البته در تونی، گاهی این اعتماد به نفس به قدری بالا می‌رود که تبدیل به خودخواهی می‌شود.

نقاط ضعف

  • حق به جانب بودن: مهم‌ترین ضعف استارک، این تفکر است که همیشه او درست را می‌داند و هیچ کس حق ندارد به او راه و روش زندگی را نشان دهد. او احساس می‌کند کسی که راه درست را می‌داند، تنها خود اوست و هیج عهدی جز او حق تصمیم‌گیری‌های مهم را ندارد. این تفکر باعث می‌شود که اطرافیان تونی، او را طرد کنند و از او فاصله بگیرند که در این صورت، تونی در مقابل دشمنانش شکننده‌تر می‌شود. او باید این را قبول کند که همیشه نمی‌تواند تنهایی از پس مشکلات بر بیاید. البته بعد از یکسری اتفاقات در سری فیلم‌های انتقام جویان، تونی بر این ضعف خود تا حدودی غلبه کرد.
  • احساس قدرت: بعد از ساخت مرد آهنی توسط استارک، احساس شدید قدرت در او پدیدار شد. احساس قدرت در حد تلقین، می‌تواند کارآمد باشد؛ اما زمانی که این احساس قدرت در وجود شخصیت ریشه کند، ناگهان در یک مکان و زمان مشخص، ناامیدی و افسردگی به بار می‌آورد. استارک تا قبل از روبه رو شدن با بیگانگان احساس قدرت می‌کرد، اما وقتی متوجه وجود موجوداتی قدرتمند‌تر از خودش شد، برای مدتی دچار افسردگی و اضطراب شد.
  • جز نگری مفرط: توجه به جزئیات، همانطور که در حد معقول یک نقطه قوت است، جز بینی بیش از حد، می‌تواند نقطه ضعفی بزرگ باشد. تونی در دیدن تصویر عمومی و درک کلیت ماجرا یا حادثه ضعف دارد. به این معنا که نمی‌تواند رویداد‌ها را بی‌طرفانه ارزیابی کند و در رابطه با تاثیر تصمیماتش در آینده قضاوت کند. در نتیجه نمی‌تواند آینده را پیش بینی و برایش برنامه ریزی کند. مثل زمانی که تصمیم به امضای قرار داد نظارت بر فعالیت‌های انتقام جویان گرفت.

علایق وسرگرمی‌ها

این که یک فرد در اوقات فراغت چه تفریحاتی انجام می‌دهد، می‌تواند شخصیت او را مشخص کند. برعکس این حالت هم صادق است. شناخت ویژگی‌های یک شخصیت، می‌تواند در حدس علایق و سرگرمی‌های او کمک کند.

تونی استارک یک شخصیت حسی است. به این معنا که با امور واقع سر و کار دارد و جزئیات برایش اهمیت ویژه‌ای دارد. پس در اوقات فراغت سراغ فعالیت‌هایی می‌رود که جسم و ذهن‌اش را همزمان به چالش بکشند. مثل نجاری یا ساخت ماشین‌آلات و ابزار‌های پیشرفته.

به طور کلی، استارک از یک‌جا نشستن و فکر کردن و استراحت متنفر است. استراحت برای او کار کردن با ابزار‌ها و سر و کله زدن با دستیار کامپیوتری اش جارویس است.

او به نوعی دوست دارد که هنگام استراحت، بدنش در فعالیت باشد؛ حالا یا صحبت کردن یا نوشیدن قهوه یا ورزش و کلا هر فعالیتی که به نوعی در آن یکی از اعضای بدن در فعالیت باشد.

روابط اجتماعی

قبل از تحلیل روابط اجتماعی، مهم‌ترین چیز جایگاهی است که شخصیت در جامعه‌ها و گروه‌های مختلف اجتماعی اتخاذ می‌کند. استارک، تحمل ماندن در یک اجتماع را ندارد مگر اینکه در آن اجتماع فردی مهم و کاریزماتیک باشد. هرگاه حس کند که فرد دیگری در آن اجتماع قصد مخالفت با او و یا رهبری گروه را داشته باشد، یا از آن اجتماع خارج می‌شود و یا وارد یک جنگ نرم با آن طرف می‌شود.

روابط اجتماعی مرد آهنی با دیگر اعضای انتقام جویان، رابطه رهبر و پیرو است. تمامی اعضای انتقام جویان به غیر از کاپیتان آمریکا از تصمیمات مرد آهنی پیروی می‌کنند. کاپیتان آمریکا که خود از مهارت رهبری برخورد است، توانست در فیلم جنگ داخلی، عده‌ای را با خود همراه کند. با اینکه حق با کاپیتان آمریکا بود، اما آن عده‌ای که طرفدار مرد آهنی بودند، صرفا به خاطر قدرت مرد آهنی در کاریزماتیک بودن، کنارش بر علیه کاپیتان می‌جنگیدند. این امکان وجود داشت که خود تونی استارک هم می‌دانست حق با کاپیتان است، اما فقط برای اینکه به کاپیتان ثابت کند خودش تصمیم نهایی را می‌گیرد، با او به مخالف پرداخت.

به طور کلی، استارک با هر کسی که با او موافق باشد، رفتار و رابطه خوبی دارد، اما اگر کسی همچون کاپیتان آمریکا قصد مخالفت با او را داشته باشد و تونی را به عنوان رهبر قبول نکند، با او وارد یک نبرد نرم می‌شود. ما در طول سری فیلم‌های مشترک دو شخصیت مرد آهنی و کاپیتان آمریکا، شاهد بحث‌ها و مخالفت‌های این دو بر سر موضوعات مختلف بودیم.

شخصیت مرد آهنی، تمام تلاشش را کرد تا در بین مردم یک شخصیت عزیز و محبوب باشد. او در ابتدا راه درست محبوب بودن را نمی‌دانست، اما در نهایت با تجربه‌هایی که بدست آورد، توانست تا ابد در دل مردم جا باز کند و همیشه در یاد‌ها بماند.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (8 مورد)
  • Ghaem
    Ghaem | ۱۴ تیر ۱۳۹۹

    واقعا این مقاله جالب بود خیلی عالیی

  • Reza_Dark
    Reza_Dark | ۷ تیر ۱۳۹۹

    عالی بود واقعا معرفی این شخصیت جذاب و دوس داشتنی دمتون گرم

  • mani
    mani | ۵ تیر ۱۳۹۹

    من ابرقهرمانا دیسی رو به شخصه بیشتر ترجیح میدم
    ولی همه فیلما مارول هم دیدم و اعتراف میکنم که مرحوم تونی رو خیلی قشنگ به تصویر کشید بودن و بازیگرش فوق العاده بود??

  • علی
    علی | ۴ تیر ۱۳۹۹

    روحش شاد دلمون براش تنگ میشه

  • division13
    division13 | ۴ تیر ۱۳۹۹

    جبران افراطی تونی از اساسی ترین مشکل یعنی ارتباط با پدرش سرچشمه می گرفت که بعد از کشف عنصر جدیدی که پدرش براش راه ساخت شو به ارث گذاشته بود تا حد زیادی این حفره درونی رفع شد و در نهایت با سفر در زمان و صحبت کوتاهی که با پدرش قبل از تولد خودش داشت مانلا این حفره درونی پر شد و شاید انرژی لازم برای فداکاری در بازی نهایی رو همین دیدار با پدر و در آغوش گرفتنش بهش داد.

  • Morteza0935
    Morteza0935 | ۴ تیر ۱۳۹۹

    فقط ثور و کاپیتان آمریکا?

  • amir
    amir | ۴ تیر ۱۳۹۹

    عالی و کامل ????

  • علی
    علی | ۴ تیر ۱۳۹۹

    البته فارغ التحصیل درست است نه فارق التحصیل

مطالب پیشنهادی