ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

اخبار و مقالات

تحلیل شخصیت دیوید میسون از بازی کال آو دیوتی بلک آپس

احساس فقدان و تعارض‌های درونی!

ایمان اکرمی
نوشته شده توسط ایمان اکرمی تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۴۰۴ | ۱۴:۰۰

زمان کوتاهی تا انتشار بازی مورد انتظار Call of Duty Black ops 7 مانده و قرار است ما در نقش بازیکن، دنباله داستان دیوید میسون را پس از اتفاقات بازی Call of Duty: Black Ops 2 دنبال کنیم. حال به بهانه انتشار بازی و درگیری دوباره با داستان میسون‌ها، تصمیم گرفتیم تا در این مقاله به بررسی و تحلیل شخصیت دیوید میسون بپردازیم. در این مقاله، ضمن مرور زندگی‌نامه دیوید از کودکی تا بزرگسالی، به بررسی ویژگی‌های شخصیتی او و نکات عمیق روانشناسی این شخصیت می‌پردازیم. با ویجیاتو همراه بمانید.

پیش از ادامه مقاله، پیشنهاد می‌کنم نگاهی به مقاله تحلیل شخصیت الکس میسون داشته باشید.

خلاصه زندگی‌نامه

دیوید میسون، پسر شخصیت محبوب بازی Call of Duty Black Ops یعنی الکس میسون است که در طول بازی با لقب سکشن (Section) شناخته می‌شود. این شخصیت در دوره کودکی مخالف شدید ماموریت‌های پدرش بوده و بر سر این موضوع با‌ پدرش در کشمکش بود.

در مقطعی از زندگی، الکس میسون به پسرش قول می‌دهد که دیگر سراغ ماموریت‌های پر خطر نرود و کنار او بماند. اما طولی نمی‌کشد که الکس، توسط همکار و دوست صمیمی‌اش وودز به یک ماموریت فراخوانده می‌شود؛ اما آن‌ها درگیر یک توطئه بزرگ توسط منندز قرار می‌گیرند. در نتیجه این توطئه، الکس به اشتباه توسط وودز کشته و وودز هم دچار جراحت می‌شود.

دیوید میسون، پسر الکس که در ماموریت آخر پدرش ربوده شده بود، تحت سرپرستی وودز قرار می‌گیرد و تحت نظارت او بزرگ می‌شود. بعد از اینکه وودز تحت مراقبت وولت قرار می‌گیرد، دیوید هم راه خود را به سمت ماموریت‌های ضد تروریستی پیدا می‌کند و طی یک مسیر پر فراز و نشیب، به فرمانده نیروی‌های ویژه نیرو دریایی منسوب می‌شود و یک گروه عملیاتی با مایک هارپر، خاویر سالازار، کرازبی و کینگ تشکیل می‌دهد.

بخوانید: همه چیز درباره بازی های کالاف دیوتی؛ از ابتدا تا کنون

سکشن، یا همان دیوید میسون، تصمیم می‌گیرد تا برای کشف حقیقت و اطلاعات در مورد گذشته به وولت برود و از دوست و همکار قدیمی پدرش، وودز، سوالاتی بپرسد. در طی این گفت‌و‌گو، دیوید میسون کشف کرد که مقصر مرگ پدرش، منندز است و در نتیجه سکشن ماموریت یافت تا منندز را پیدا کند؛ او برای انجام این ماموریت به پاکستان رفت.

در طی چند ماموریت، سکشن مامور شد تا کارما را پیدا کند. چیزی که به عنوان یک سلاح شناخته می‌شد. اما تیم سکشن دریافتند که کارما درواقع زنی به نام کلویی لینچ است. به مرور زمان، سکشن موفق شد بدون درگیری خاصی منندز را دستگیر کند. از این دستیگری زیاد نگذشته بود که منندز با گروگان‌گیری سالازار، دیوید میسون را از پا درآورد. سکشن متوجه خیانت همکار خود یعنی سالازار شد. 

دیوید میسون برای تحقیق بیشتر به وولت برگشت و درباره مرگ پدرش باز هم از وودز پرس‌وجو کرد. او متوجه شد که پدرش در اصل توسط خود وودز کشته شده بود؛ اما متوجه شد که در اصل این اتفاق، توسط منندز برنامه‌ریزی شده بود. دیوید به وودز قول داد تا منندز را از پا در آورد. پایان نهایی داستان به اقدامات نهایی سکشن و وودز بستگی دارد و چهار پایان اصلی و چند پایان‌ مخفی نتیجه تصمیمات بازیکنان است.

ویژگی‌های شخصیتی

در این بخش از مقاله به بررسی ویژگی‌های شخصیتی مهم دیوید میسون می‌پردازیم. این ویژگی‌ها به ما در تحلیل بهتر عمیق‌ترین ویژگی‌های روانی دیوید میسون کمک می‌کند.

کینه‌توزی و انتقام‌جویی

شخصیت دیوید میسون، در کودکی دچار تروماهای روانی شده و مجبور به تحمل ضربه‌های عمیق عاطفی می‌شود. او همچنین تحت تاثیر شکنجه‌های روانی منندز قرار گرفت و مرگ پدرش هم در دل او یک کینه ایجاد کرد.

بخوانید: راهنما بازی Call of Duty Black Ops 7؛ معرفی اوپراتورها و راهنمای دسترسی

در نتیجه تمام این ضربه‌های روانی و فقدان‌های روحی که توسط منندز ایجاد شده بود، نوعی نفرت عمیق در دل دیوید نسبت به این شخصیت شرور ایجاد شده بود. این نفرت برای دیوید مانند یک نیروی محرکه عمل می‌کند. نیرویی که او را به پیش می‌برد و همیشه در پس ذهن خود حس انتقام را زنده نگه می‌دارد تا روزی بتواند انتقام تمام ضربه‌های روانی‌ را از منندز بگیرد.

پایبند به میراث خانوادگی

دیوید در طول زندگی خود، نوعی حس مسئولیت‌پذیری نسبت به میراث خانوادگی خود در دلش ایجاد شد. میراث خانوادگی او، در گذشته پدرش ریشه دارد. او به عنوان پسر الکس میسون، مجبور به حمل بار سنگینی از انتظارات و اهداف پیچیده است که در نهایت او را به سمت تبدیل شدن به حافظ این میراث خانوادگی می‌کشاند.

این میراث بیشتر به دلیل قهرمانی پدرش است و دیوید به طور ناخودآگاه تلاش می‌کند تا مسیر این قهرمانی را پیش ببرد و رسالت ناتمام پدرش را به پایان برساند. در واقع تمام تلاش او در ماموریت‌های مختلف و انتقام از منندز، به این دلیل است که دیوید درگیر عنصر میراث خانوادگی شده و خودش را مسئول حفظ این میراث می‌داند.

در پایان اصلی بازی، او تصمیم می‌گیرد تا از ماموریت‌های خود بازنشسته شود تا در نهایت به آرامش و ثبات خانوادگی برسد. این تصمیم او نشان از ارزش قائل شدن او برای خانواده دارد و قصد دارد این چرخه رنج خانوادگی را قطع کند.

تعهد و وظیفه‌شناسی

شخصیت دیوید میسون، مسئولیت پذیر و وظیفه‌شناس است. انگیزه اصلی او در پیوستن به نیروی دریایی، حس وظیفه‌شناسی او نسبت به آدم‌ها، وطن و میراث خانوادگی‌اش بود. او در درون نوعی حس تعهد نسبت به ارزش‌های انسانی، فداکاری و رستگاری دارد که مدام او را به سمت انجام ماموریت‌های سخت و دشوار می‌کشاند.

این حس وظیفه‌شناسی را می‌توان در هدف استوار او برای گرفتن انتقام از منندز دید. با اینکه این موضوع به حس انتقام‌جویی او مربوط است، اما از نگاهی دیگر، می‌توان دید که دیوید، این انتقام را وظیفه خود می‌داند و نسبت به این هدف حسابی متعهد است.

مقاومت در برابر فشارهای روانی و فیزیکی

یکی دیگر از ویژگی‌های شخصیتی دیوید میسون، مقاومت او در برابر تمام فشار‌های روانی و فیزیکی است. او پدری سرسخت و قهرمان داشت و همین موضوع باعث شده بود تا نوعی حس مسئولیت‌پذیری در قبال این قهرمانی داشته باشد. در واقع بیشتر این مقاومت‌ها، به این دلیل بود که او پسر الکس میسون بود و به خاطر میراث‌های پدرش هم که شده نمی‌توانست یک فرد معمولی و با تحمل پایین باشد.

دیوید، با وجود تروما‌های شدید دوران کودکی از جمله مرگ مادر در دوره خردسالی و همچنین مرگ پدرش جلو چشمان او، حسابی ثابت قدم و استوار است. او توانست با وجود اسارت و شکنجه‌های روانی، خودش را سرپا نگه دارد و همه این‌ها را تبدیل به انگیزه‌ای برای انتقام کند. او پس از فرار از منندز، به جای فروپاشی روانی، مسیر پدرش را پیش گرفت و نشان داد که توانایی بالایی در حمل سختی‌ها دارد.

نکات عمیق درونی

در این بخش از مقاله، باتوجه به ویژگی‌های شخصیتی، عمیق‌ترین نکات درونی و روانشناسی دیوید میسون را بررسی و تحلیل می‌کنیم.

تعارض درونی در مورد پدر

پدر، عنصر عمیقی در زندگی است و سرچشمه شکل‌گیری بیشتر ویژگی‌های روانشناسی و شخصیتی انسان است. پدر برای دیوید میسون، نقش یک اسطوره را داشت. اما یک تعارض این وسط وجود داشت که باعث می‌شد تا دیوید در دوره کودکی نسبت به پدرش دچار تردید شود. او پدرش را مانند یک قهرمان می‌دید که نسبت به وطن و هم‌وطنانش مسئولیت پذیر بود و در این راه هرکاری می‌کرد.

از سوی دیگر، در زندگی خانوادگی، پدرش حضور جدی نداشت و اکثر اوقات به خاطر ماموریت‌های مختلف در غیبت‌های طولانی به سر می‌برد. این موضوع باعث شده بود تا دیوید از درون پدرش را سرزنش کند که چرا بیشتر از خانواده به ماموریت‌هایش بها می‌دهد. او حتی شاهد بدقولی پدرش نسبت به خودش بود و این اوضاع را بدتر می‌کرد.

در نتیجه این اتفاقات، دیوید در سنین جوانی دچار نوعی تعارض درونی نسبت به نقش پدرش شد. او ارزش‌های خانوادگی را مقابل ارزش‌های وظیفه‌شناسی نسبت به کشور و وطن قرار می‌داد و مدام بین این دو دیدگاه گیر می‌کرد. او هم پدرش را به عنوان یک قهرمان می‌پرستید و هم نیرویی در درونش باعث می‌شد تا او را سرزنش کند.

در نهایت این تعارضات درونی، تبدیل به یک تقلید از راه پدر می‌شود. او با دیدن مرگ پدرش و همچنین شکنجه‌های روانی منندز، راه پدرش را با ارزش می‌داند. او که فرزند یک قهرمان است، دچار این احساس می‌شود که باید راه پدر را ادامه دهد و تبدیل به یک قهرمان شود. با اینکار، او به این تعارضات پایان داد و دیدگاه قهرمانی پدرش را پیش‌گرفت. با این تفاوت که پس از تمام شدن ماموریت‌های مهمش، خود را بازنشسته کرد و به زندگی خانوادگی خود رسید.

سرکوب سوگ

سوگ، سلسله مراتب روانشناسی است که یک فرد غم‌دیده طی می‌کند. در واقع وقتی کسی، عزیزی را از دست می‌دهد، دچار سوگ می‌شود که شامل مراحل انکار، خشم، چانه‌زنی، افسردگی و پذیرش می‌شود. اما در مقابل، مسئله‌ای به نام سرکوب سوگ وجود دارد. این یعنی شخصیت غم‌دیده، به دلایلی درونی، نمی‌تواند به مرحله پذیرش برسد و مدام آن حس را سرکوب می‌کند.

دیوید میسون پس از مرگ پدرش، دچار سرکوب سوگ شد. او قادر به طی کردن مراحل طبیعی سوگ نبود؛ چراکه احساس فقدان او فراتر از یک غم عادی بود. او در کودکی شاهد جسد بی جان پدرش بود که برایش یک تراژدی ناگهانی بود. برای همین در وجود او یک حس فقدان شکل گرفت؛ او نتوانست به درستی از پدرش خداحافظی کند و از نظر روانی به او وابسته بود. بنابراین به طور ناخودآگاه سوگ را سرکوب کرد.

یکی دیگر از عوامل سرکوب سوگ توسط دیوید میسون، نفرت شدیدی بود که نسبت به قاتل پدرش رائول منندز داشت. این نفرت برای دیوید مانند یک مکانیسم دفاعی عمل می‌کرد تا دیوید به جای سوگواری برای پدرش، حس انتقام‌جویی را دنبال کند. در واقع تعارض درونی دیوید برای سرکوب سوگ این چنین است:

مرگ پدرش بی‌دلیل نبود و در راه یک ماموریت به قتل رسید. عامل مرگ پدرش منندز بود و دیوید تصمیم گرفت تا به جای طی کردن مراحل سوگ، آن را سرکوب کند تا ضعف ناشی از سوگواری بر او غلبه نکند و بتواند در راه پدرش قدم بگذارد و انتقام او را بگیرد. به طور کلی، دیوید میسون، خشم و انتقام‌جویی را جایگزین اندوه می‌کند.

یکی از نتایج سرکوب سوگ برای دیوید، تبدیل احساس به عمل بود. او به جای نشستن و غصه خوردن برای پدرش، تصمیم گرفت که تمام انرژی و تمرکز خود را صرف فعالیت‌های فیزیکی و نظامی کند تا به مرتبه بالایی در این زمینه برسد. این کار او از بیرون، شبیه به یک فعالیت قهرمانانه به نظر می‌رسد اما در درون در واقع نوعی فرار از واقعیت است. دیوید با سرگرم کردن خود به فعالیت‌های سخت نظامی، تلاش می‌کند تا از سوگ پدرش فرار کند.

به طور کلی، دیوید میسون، در طول زندگی خود به جای سوگواری برای پدرش، تلاش کرد تا میراث او را حفظ کند و انتقام مرگ او را بگیرد. این انباشت احساسات خشم و انتقام، برای او بهای سنگینی داشت، چرا که از نظر روانی به مرور دچار فشار‌های مختلف می‌شد. تا اینکه تصمیم نهایی او برای بازنشستگی، باعث شد تا اولین قدم برای طی کردن مراحل طبیعی سوگ آغاز شود.

دلبستگی امن و جایگزینی برای پناه عاطفی

در روانشناسی دلبستگی امن به وضعیتی اشاره دارد که در آن یک شخصیت به دلیل فقدان‌های عاطفی حل نشده، در دنیای بیرون به دنبال یک پناه عاطفی می‌گردد تا احساس فقدان خود را پر کند. 

قبل از ورود به بحث دیوید میسون، برای اینکه این موضوع را درک کنید، یک مثال مشخص وجود دارد؛ حتما پیش آمده که زمانی شما احساس کنید که تنها هستید و دچار فشار روانی شده‌اید. در این مواقع، نیروی ناخودآگاه شما، به دنبال یافتن یک پناه می‌گردد. شاید دستتان سمت گوشی برود و شروع کنید به زنگ زدن به دوستان، خانواده یا افراد صمیمی نزدیک خود. اینگونه، شما به صورت ناخودآگاه، یک پناه عاطفی طلب کرده‌اید.

دیوید میسون در کودکی پناه‌های عاطفی اصلی خود (پدر و مادر) را از دست داده، برای همین بیشتر اوقات مجبور به حمل نوعی حس فقدان است. احساسی که پر از خلا و ناامیدی است و انگار چیزی در وجود او کم است. این حس کاملا طبیعی است؛ چراکه یکی از اصلی‌ترین نیاز‌های انسان، حس تعلق داشتن به کسی است که او را با تمام ویژگی‌هایش دوست دارد و به او احترام می‌گذارد.

بر اساس نظریات روانشناسی، کودکان به یک مراقبت اولیه نیاز دارند که در موقع استرس و بحران، در دسترس باشند و به نیاز‌های او پاسخ دهند؛ اما دیوید میسون در دوره کودکی چنین موهبت طبیعی را نداشته و از آن محروم بوده است.

دیوید که بعد از مرگ پدرش یک کودک با فقدان‌های روحی عمیق بود، به طور ناخودآگاه دنبال پناه‌گاهی امن بود تا بتواند احساسات و عواطف سرکوب شده‌ خود را به نوعی فوران کند و بابتش احساس شرم نکند.

فرانک وودز به عنوان یک جایگزین امن برای والدین دیوید انتخاب شد. او فردی با ثبات و با دسترسی‌پذیری بالا بود و برای همین دیوید می‌توانست در مواقع ضروری چه در کودکی و چه در بزرگسالی از او کمک بگیرد. وودز که دوست صمیمی الکس میسون بود و عمیقا به خانواده او متعهد بود، نسبت به دیوید احساس مسئولیت کرد و توانست از او محافظت کند.

وودز علاوه بر اینکه برای دیوید یک پناهگاه امن بود، توانست به او جهت شکل‌گیری هویتش کمک کند و شخصیتش را بسازد. او که خود یک نظامی با تجربه بود، توانست به دیوید ساختار، نظم و ارزش‌های وفاداری را آموزش دهد. 

جایگزین عاطفی، اگر شخص لایقی باشد، می‌تواند برای امنیت روانی فرد قربانی، بسیار مفید باشد. وودز که مردی وفادار و با شرافت بود، شخصی لایق برای بودن در نقش جایگزین عاطفی بود. او به دیوید کمک کرد تا خشم خود را مدیریت کند و از آن در جهت مثبت استفاده کند. همچنین باعث شد تا او راه قهرمان شدن را پیش بگیرد و به جای احساس حقارت، خودش نقش خودش را انتخاب کند.

نقاط قوت و نقاط ضعف شخصیتی

در این بخش از مقاله به جهت پایان‌بندی و درک بیشتر تحلیل شخصیت دیوید میسون، به بررسی نقاط قوت و ضعف شخصیتی او می‌پردازیم.

نقاط قوت

استقامت و انعطاف‌پذیری بالا: دیوید به دلیل تمرینات نظامی پیشرفته و همچنین حس انگیزه برای انتقام‌جویی، استقامت زیادی در تحمل فشار دارد.

وفاداری مطلق: دیوید میسون، مانند پدرش یک شخصیت وفادار و با جهت است. او هدف مشخصی دارد و در این راه به اعضای تیم و همکار پدرش وودز وفادار است.

وظیفه‌شناسی و مسئولیت‌پذیری: دیوید میسون، شخصیتی وظیفه‌شناس و مسئولیت‌پذیر است. تعهدات او از درونش سرچشمه می‌گیرد و برای همین زیر حرف‌هایش نمی‌زند و بسیار عمل‌گرا است.

توانایی در رهبری: دیوید میسون مانند پدرش، مهارت بالایی در مدیریت افراد و رهبری تیم در راستای یک هدف مشخص دارد.

نقاط ضعف

فقدان‌های عاطفی: دیوید، به دلیل تروماهای دوران کودکی، احساس فقدان زیادی را تحمل می‌کند و این موضوع گاهی اوقات او را از مسیر اصلی دور می‌کند.

تمایل به انتقام: این شخصیت به دلیل کینه‌های ریشه‌داری که در دلش دارد، دنبال انتقام است. گاهی این خواسته کورکورانه، او را آسیب‌پذیر می‌کند.

قبول فشار میراث پدر: دیوید، برای جبران حس سوگ، میراث قهرمانه پدرش را قبول می‌کند و به خودش سخت می‌گیرد تا مثل پدرش شود. گاهی در این راه دچار فشار روانی می‌شود.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی