ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

خلاصه فصل دوم سریال Dark ذره خدا
فیلم و سریال

خلاصه فصل دوم سریال Dark – کلاف پیچیده زمان

زمان زیادی تا وقوع آخرالزمان باقی نمانده، البته در سریال دارک. فصل سوم این سریالِ تولید نتفلیکس بیست و هفتم ماه جون (هفتم تیر) منتشر می‌شود و لازم است که خلاصه فصل دوم سریال Dark ...

پرنیان عنبری
نوشته شده توسط پرنیان عنبری | ۳۱ خرداد ۱۳۹۹ | ۲۰:۳۰

زمان زیادی تا وقوع آخرالزمان باقی نمانده، البته در سریال دارک. فصل سوم این سریالِ تولید نتفلیکس بیست و هفتم ماه جون (هفتم تیر) منتشر می‌شود و لازم است که خلاصه فصل دوم سریال Dark را مرور کنیم تا بهتر بتوانیم آن را تماشا کنیم. همین وهله اول باید بگویم بیست هفتم ماه جون همان تاریخی که فاجعه در آن اتفاق می‌افتد. دارک در اولین فصل ما را با شهر ویندن و رازهای بسیاری که در هر گوشه شهر، خاطرات هر یک از ساکنان و تاریخ شوم آن پنهان شده، آشنا کرد. به علاوه متوجه می‌شویم که در این شهر وقایعی مرموز و ماورا طبیعی در حال رخ دادن است.

دارک چون آریادنه سرنخی به ما می‌دهد تا آن را در طول داستان دنبال کنیم و بتوانیم گره این معما را بگشاییم، اما هر چه پیش‌تر برویم می‌فهمیم وقایع فصل اول فقط بخش کوچکی از یک گره خیلی بزرگ‌تر و پیچیده‌تر است که راه زیادی تا باز کردن و فهم معمایش مانده. راستی اگر از داستان فصل اول هم چیزی به خاطر نمی‌آورید مطلب زیر به خوبی همه‌چیز را دوباره برایتان یادآوری می‌کند.

بیشتر بخوانید:

ما می‌دانیم که در دنیای سریال دارک، سفر در زمان امکان پذیر است اما در فصل دوم متوجه می‌شویم این امکان فراتر از یک جابجایی زمانی ساده همچون فیلم Back To The Future و سایر فیلم‌های سفر در زمان است. همه چیز بخشی از یک طرح بزرگ‌تر است و هر کس باید نقش خود را در آن ایفا کند. در فصل دوم سریال، زمان به عنوان خدای جهان معرفی می‌شود چرا که همه ما گرفتار این کلاف در هم پیچیده و تابع آن هستیم و از آن فراری نیست. آدام تصمیم دارد به جنگ خدا یعنی زمان برود و گره این کلاف را بگشاید.

خلاصه فصل دوم سریال Dark درخت خانوادگی
خانواده‌های سریال دارک

شخصیت‌های داستان تصمیم می‌گیرند در گذشته و آینده تغییراتی ایجاد کنند تا فجایع تکرار نشود اما بعد متوجه می‌شوند همان اعمالی که برای جلوگیری از این اتفاقات انجام دادند از ابتدا باعث وقوعشان شده و ما مرتب با این سوال درگیریم که آیا می‌شود چیزی را تغییر داد؟

آدام و دستیارانش یا همان گروه زیک موندوس (sic Mundus) یاران تاریکی بودند و کلودیا و همراهانش که با آن‌ها مقابله می‌کردند یاران روشنایی. هر یک از این دو گروه ادعا دارند که سمت حق هستند و دیگری در اشتباه است. ما به عنوان بیننده چاره‌ای نداریم جز این که با یوناس نوجوان همراه شویم و هر گاه او باور داشت آدام صحیح می‌گوید ما هم باور داشته باشیم و هر گاه قانع شد در واقع حق با کلودیاست ما هم قانع شویم. اما به نظر می‌رسد برای فهمیدن حقیقت و نقش یوناس و سایر اشخاص در تمام این اتفاقات باید تا فصل بعد منتظر بمانیم.

دارک یکی از گیج‌کننده‌ترین سریال‌های نتفلیکس است و بهتر است پیش از این که به سراغ فصل سوم برویم مروری بر اتفاقات فصل دوم داشته باشیم، همان کاری که برای فصل اول هم انجام دادیم. در ادامه سعی کردم مهم‌ترین اتفاقات و روابط این فصل را توضیح بدهم. برای فهم بهتر قضایا خلاصه فصل اول را بر اساس خانواده‌ها نوشتم و برای فصل دوم هم همین روش را پیش گرفتم.

در انتهای فصل اول میکل در سال ۱۹۸۶ می‌ماند، اولریک در سال ۱۹۵۳ به زندان می‌افتد و یوناس نوجوان نیز به آینده، یعنی سال ۲۰۵۳ فرستاده می‌شود.

پیش از خواندن مطلب طبیعتا باید بدانید برای بازگو کردن وقایع فصل دوم، رویدادهای داخل این فصل در ادامه کاملا اسپویل خواهند شد.

۱. خانواده کانوالد

یوناس کانوالد (Jonas Kahnwald)

خلاصه فصل دوم dark یوناس

در این فصل داستان هر شخصیت در سنین متفاوت (نوجوانی، بزرگسالی و پیری) به طور موازی پیش می‌رود و حتی یک فرد در دو سن مختلف خودش را ملاقات می‌کند و ما جمله «من تو هستم» را زیاد می‌شنویم و این قضیه برای هیچ کس به اندازه یوناس کانوالد یعنی شخصیت اصلی داستانمان شدت ندارد.
از یوناس نوجوان شروع می‌کنیم، او در ابتدای فصل در جهان پسا آخرالزمانی سال ۲۰۵۳ زندگی می‌کند. در این زمان همه چیز نابود شده و تقریبا تمام کسانی که یوناس آن‌ها را می‌شناخت مرده‌اند. گروهی که به پیشگویی زیک موندوس اعتقاد دارند بقیه را کنترل می‌کنند تا به محدوده ممنوعه در نیروگاه هسته‌ای نروند و هر کس به آنجا پا می‌گذارد را اعدام می‌کنند. این گروه معتقدند راه باز خواهد شد و آن‌ها را به بهشت راهنمایی خواهد کرد.

یوناس به شکلی پنهانی و به کمک یکی از اعضای گروه موفق می‌شود به داخل نیروگاه هسته‌ای برود. او در آنجا ماده‌ای که از ذرات هگز یا ذره خدا تشکیل شده را به حالت با ثبات می‌رساند و بدین وسیله دوباره در زمان جابجا می‌شود و ناخواسته از سال ۱۹۲۱ سر در می‌آورد. به او در مهمان‌خانه‌ای پناه می‌دهند که نوآ نوجوان و اگنس کودک (جلوتر به آن‌ها خواهیم پرداخت) نیز در آنجا اقامت دارند.

خلاصه فصل دوم سریال Dark ذره خدا

نوآ یوناس را به ملاقات آدام می‌برد و در کمال تعجب آدام به او می‌گوید «من تو هستم». او یوناس را به روز قبل از خودکشی پدرش در سال ۲۰۱۹ می‌فرستد تا با جلوگیری از خودکشی به تمام این فجایع پایان دهد.

اما وقتی یوناس به ملاقات پدرش می‌رود تا او را از خودکشی منصرف کند می‌فهمد در واقع همان ملاقات و توضیحات او باعث می‌شود پدرش خودکشی کند. در همان لحظه کلودیای مسن به دیدار میکائل (پدر یوناس) و یوناس می‌آید تا برایشان توضیح دهد هر کدام چه وظایفی دارند و چه باید بکنند.

یوناس در راستای انجام وظایفش کلودیای بزرگسال را به سال ۲۰۲۰ می‌برد و وقتی برای یافتن مادرش به خانه بر می‌گردد با مارتا (دوست دختر یوناس) ملاقات می‌کند. آدام مارتا را می‌کشد تا به گفته او این درد حاصل از این مرگ باعث شود یوناس تبدیل به کسی شود که آدام الان هست. لحظاتی پیش از وقوع آخرالزمان، یوناس در حال اشک ریختن بالای جسد مارتا است که ناگهان مارتایی دیگر با ظاهری متفاوت سر می‌رسد تا یوناس را نجات دهد. مارتای جدید به یوناس می‌گوید که نه از زمانی دیگر بلکه از جهانی دیگر آمده و می‌خواهد او را به آنجا ببرد.

هانا کانوالد (Hannah Kahnwald)

خلاصه فصل دوم سریال dark هانا کانوالد

در ابتدای فصل هانا را در حالی می‌بنیم که پسرش یوناس و معشوقه‌اش اولریک ناپدید شده‌اند و او تنها و بی‌کس، در آستانه خودکشی است که ناگهان یوناس بزرگسال که مدام در زمان سفر می‌کند سر می‌رسد و اندکی از غصه‌های او می‌کاهد. یوناس بزرگسال همه چیز درباره سفر در زمان و پدرش را برای هانا توضیح می‌دهد. هانا در اواخر فصل بدون اجازه پسرش وسیله سفر در زمان را برمی‌دارد و به سال ۱۹۵۳ سفر می‌کند. او به دیدار اولریک در زندان می‌رود اما نهایتا او را ترک می‌کند و به نظر می‌رسد تصمیم دارد با ایگون تیدمن جوان طرح دوستی بریزد.

۲. خانواده نیسلن

اولریک نیلسن (Ulrich Nielsen)

خلاصه فصل دوم سریال Dark اولریک نیلسن

شاید بین تمام افراد این سریال شوکه کننده‌ترین سرنوشت متعلق به اولریک باشد. یادمان می‌آید او برای پیدا کردن پسرش از سال ۱۹۵۳ سر درآورد و آنجا به جرم کشتن دو کودک به زندان افتاد. در فصل دوم متوجه می‌شویم او هرگز موفق نشد به زمان خودش یا هر زمان دیگری سفر کند و او را در سنین پیری در حالی ملاقات می‌کنیم در آسایشگاه روانی بستری است. اولریک از طریق ایگون تیدمن متوجه می‌شود که میکل، پسرش، در واقع در سال ۱۹۸۶ است و سعی می‌کند با او فرار کند اما بار دیگر دستگیر می‌شود و هر دوی آن‌ها در همان زمان می‌مانند.

میکل نیلسن (Mikkel Nielsen)

خلاصه فصل دوم سریال Dark میکل مایکل

میکل به سال ۱۹۸۶ رفته بود و پس از تلاش نافرجامش برای فرار با اولریک پیر در همان زمان می‌ماند، اسم میکائل را برای خودش بر می‌گزیند، با هانا ازدواج می‌کند و صاحب فرزندی به اسم یوناس می‌شود. روز پیش از خودکشی‌اش برای یوناس تعریف می‌کند در واقع کسی که باعث گم شدن او در کودکی شده بود خود یوناس است. این یوناس بوده که او را به غار راهنمایی کرده و کاری کرده تا از سال ۱۹۸۶ سر در بیاورد. در ادامه می‌فهمیم کلودیا به یوناس گفته بوده این کار را انجام دهد. همچنین میکائل به توصیه کلودیا خودکشی می‌کند.

کاترینا نیلسن (Katharina Nielsen)

خلاصه فصل دوم سریال Dark کاترینا نیلسن

کاترینا از گم شدن کوچک‌ترین فرزندش میکل و شوهرش اولریک آشفته است و هر روز برای پیدا کردن آن‌ها به غار می‌رود. هانا، شارلوت و یوناس بزرگسال به او درباره سفر در زمان و کجایی همسر و فرزندش می‌گویند. کاترینا در ابتدا حرفشان را نمی‌پذیرد اما بعد با چک کردن پرونده‌های قدیمی مدرسه و دیدن عکس میکل در آن‌ها امکان سفر در زمان را باور می‌کند. کاترینا پس از آن به دنبال این است هر طور شده فرزند و همسرش را بازگرداند. به این منظور او به درون غار می‌رود و همزمان که در حال عبور از تونل زمان است، آخرالزمان رخ می‌دهد.

مارتا نیلسن (Martha Nielsen)

خلاصه فصل دوم سریال Dark مارتا

مارتا، خواهر میکل و مگنوس، در خواب‌های آشفته شبانه‌اش مدام یوناس را می‌بیند و اعتقاد دارد یوناس نمرده. مارتا وقتی به خانه هانا می‌رود با یوناس بزرگسال برخورد می‌کند و همه چیز را می‌فهمد. یوناس بزرگ‌سال مدام درباره این که باید او را نجات دهد چیزهایی می‌گوید و تلاش می‌کند. اما در نهایت مارتا بار دیگر به خانه هانا می‌رود و در آنجا یوناس نوجوان را می‌بیند و دقایقی بعد به دست آدام کشته می‌شود.

مگنوس نیلسن (به همراه فرانچسکا داپلر و بارتوش تیدمن)

خلاصه فصل دوم سریال Dark مگنوس

در بیشتر طول فصل دوم مارتا، مگنوس، بارتوش، فرانچسکا و خواهر کوچکش الیزابت همراه هم بودند. نوآ در پایان فصل اول بارتوش را دست نشانده خود کرد و دستگاه سفر در زمان را در اختیارش گذاشت.

مگنوس و دوستانش که متوجه شده‌اند بارتوش چیزی را پنهان می‌کند، اسرار او را با تهدید از زیر زبانش بیرون می‌کشند.

در آخر فصل و لحظاتی پیش از وقوع آخرالزمان، یوناس بزرگ‌سال سراغ مگنوس، فرانچسکا و بارتوش در خانه نیلسن می‌آید تا با دستگاه سفر در زمانش آن‌ها را از فاجعه نجات دهد.

علاوه بر این در طول سریال می‌بینیم که فرانچسکا و بارتوش میانسال نیز برای آدام کار می‌کنند. برای فهمیدن چگونگی ارتباط آن‌ها با آدام باید منتظر فصل سوم باشیم.

۳. خانواده تیدمن

کلودیا تیدمن (Claudia Tiedemann)

خلاصه فصل دوم سریال dark کلودیا تیدمن7

سرنوشت کلودیا یکی از پیچیده‌ترین و مرموزترین سرنوشت‌های سریال است که هنوز قسمت زیادی از آن را نمیدانیم. سریال دارک از طریق کلودیا تعدادی از کلیدی‌ترین و پیچیده‌ترین مفاهیمش را توضیح می‌دهد. و او همان کسی است که در برابر اعمال آدام می‌ایستد. در طول فصل دوم کلودیا را در کودکی، بزرگسالی و پیری می‎بینیم.

کلودیای مسن: او در سال ۱۹۵۳ پدرش، ایگون تیدمن جوان را ملاقات و از او طلب بخشش می‌کند  (بعدا متوجه می‌شویم این معذرت خواهی به خاطر قتل پدرش بوده). او سپس به دیدار اگنس نیلسن (مادربزرگ اولریک نیلسن) می‌رود و روزنامه‌ای که خبر قتلش را در آن نوشته بودند به او می‌دهد تا به نوآ تحویل یدهد. همچنین پیش از مردن، اچ.جی.تانهاوس رو می‌بیند و طریقه کارکرد ماشین زمان را برایش توضیح می‌دهد.

نوآ در جنگل به سراغ کلودیا می‌رود، کلودیا به او می‌گوید هنوز قوانین بازی را نمی‌داند و اگر واقعا آزاد بود حق انتخاب داشت. بعد از گفتن این جملات به دست نوآ کشته می‌شود. البته این مرگ به این معنی نیست که دیگر او را نمی‌بینیم چرا که در دنیای این سریال سفر در زمان ممکن است پس تا زمانی که زنده بوده می‌توانسته به آینده یا گذشته سفر کند. برای مثال در قسمت‌های بعد او به سراغ یوناس نوجوان می‎رود و برای او همه چیز را توضیح می‌دهد.

کلودیای بزرگسال: مدت زیادی از زمانی که او تبدیل به اولین رئیس زن یک نیروگاه هسته‌ای شده نمی‌گذرد، اما متوجه می‌شود اتفاقات مشکوکی در جریان است. کلودیا به این نتیجه می‌رسد ماده‌ای در آن نیروگاه کشف شده که زندگی انسان را برای همیشه تغییر خواهد داد و آن «ذره خدا» یا بوزون هیگز است. ذره هگز بنیادی‌ترین ذره‌ای است که هر ماده‌ای از آن ساخته شده (برای مثال پروتون و نوترون هم از این ماده تشکیل شده) و شروع به انجام آزمایشاتی سری بر روی این ماده تازه کشف شده می‌کند. حباب مشکی بزرگی که آدام و یوناس از طریق آن سفر می‌کنند نیز از همین ماده تشکیل شده.

کلودیای مسن به سراغ نسخه جوان‌تر خودش یعنی کلودیای بزرگسال می‌رود و به او می‌گوید دستگاه سفر در زمان را پیدا کند. کلودیای بزرگسال به سراغ اچ.جی تانهاوس می‌رود تا طریقه کار با دستگاه را از او بیاموزد. تانهاوس علاوه بر چگونگی کار با دستگاه از چیزی به اسم پارادوکس بوتس‌ترپ می‌گوید. اما این پارادوکس چیست؟ کتابی که در مورد سفر در زمان نوشته شده را ابتدا کلودیای پیر به تانهاوس می‌دهد. تانهاوس بعدها آن را با نام خودش منتشر می‌کند و در ۱۹۸۶ هلگه این کتاب را به کلودیای بزرگسال هدیه می‌دهد. آن کتاب دست کلودیا می‌ماند تا زمانی که در سنین پیری آن را به اچ.جی. تانهاوس دهد. در این جا می‌بینیم که این کتاب مبدا واقعی و مشخصی ندارد، نمی‌دانیم در درجه اول چه کسی آن را نوشته. اطلاعات و اشیا به شکلی دایره‌وار در زمان حرکت کرده و سرآغازش گم‌شده. به چنین چیزی پارادوکس بوتس‌ترپ می‌گویند، به زبان ساده نمی‌دانیم اول مرغ بوده یا تخم‌مرغ.

خلاصه فصل دوم سریال دارک کلودیا و یوناس

کلودیای بزرگسال با دستگاهی که به دستش رسیده به سال ۲۰۱۹ سفر می‌کند و آنجا از تاریخ مرگ پدرش آگاه می‌شود. او سعی می‌کند جلوی مرگ پدرش، ایگون تیدمن، را بگیرد. به این منظور از ایگون می‌خواهد تا با او و رجینا زندگی کند. ایگون که به فعالیت‌های نیروگاه هسته‌ای، غار پشت آن و سفر در زمان مشکوک شده تصمیم می‌گیرد پلیس را در جریان بگذارد اما کلودیا تلاش می‌کند جلوی او را بگیرد و با هم درگیر می‌شوند، سر ایگون ضربه می‌خورد و می‌میرد. در لحظات آخر پیش از مرگ، کلودیا با گریه از او معذرت خواهی می‌کند و ایگون متوجه می‌شود او همان زن پیری است که در جوانی ملاقات کرده بوده، زنی که با نام شیطان سفید می‌شناخته.

کلودیا به خانه‌اش باز می‌گردد و در آنجا یوناس نوجوان به سراغش می‌آید تا همه چیزهایی که می‌داند را برایش توضیح دهد و با هم به سال ۲۰۲۰ بروند. کلودیای بزرگسال و دخترش رجینا که اکنون سرطان دارد (و البته در سال ۲۰۲۰ تقریبا همسن خود کلودیای بزرگسال است!) به زیرزمین خانه هلگه می‌روند تا از انفجار جان سالم به در ببرند.

الکساندر تیدمنکلازن)

خلاصه فصل دوم سریال دارک الکساندر تیدمن و کلازن

در فصل اول می‌بینیم که بوریسن نیوالد در سال ۱۹۸۶ با هویتی جعلیِ الکساندر تیدمن به ویندن می‌آید و سعی دارد رازی را مخفی کند. او بعدها با رجینا تیدمن ازدواج می‌کند و رئیس نیروگاه هسته‌ای می‌شود.
در سال ۲۰۱۹ شش نفر از ساکنین شهر مفقود شده و تا تابستان ۲۰۲۰ هم پیدا نشده‌اند. پلیسی به  اسم کلازن به این شهر فرستاده می‌شود تا در پرونده مفقودین کمک کند. اما بعدتر مشخص می‌شود قصد او از آمدن به ویندن چیز دیگری بوده. شخصی نامشخص به او نامه نوشته که می‌تواند قاتل برادرش را که سال‌ها پیش کشته شده در ویندن بیابد و این قاتل کسی نیست جز الکساندر تیدمن. کلازن الکساندر را دستگیر می‌کند اما چون مدرکی علیهش ندارد تلاش می‌کند تا به جرم دیگری متهمش کند. برای همین منظور به نیروگاه هسته‌ای می‌رود تا بلکه در آنجا چیزی درخور بیابد.

بارتوش تیدمن (Bartosz Tiedermann)

خلاصه فصل دوم سریال dark بارتوش تیدمن

فصل دوم سریال با صحنه‌ای از سال ۱۹۲۱ شروع می‌شود. در آنجا نوآ نوجوان همراه با مردی بزرگ‌سال در حال کندن تونلی در غار هستند که بعدها تبدیل به تونل زمان می‌شود. مرد به نوآ می‌گوید امیدوارم روزی برسد که هر چیزی که آدام می‌گوید را باور نکنی و نوآ او را می‌کشد. سریال به ما هیچ اطلاعاتی درباره این که این مرد چه کسی است نمی‌دهد اما خیلی‌ها اعتقاد دارند او همان بارتوش در بزرگسالی است.
بارتوش در آخر فصل دوم به همراه فرانچسکا و مگنوس و یوناس بزرگسال به زمانی دیگر سفر می‌کند.

۴. خانواده داپلر

عجیب‌ترین اسرار ویندن مربوط به این خانواده است.

هلگه داپلر

خلاصه فصل دوم سریال Dark هلگه داپلرهلگه پیر در فصل اول به دست خود جوان‌ترش در تصادف کشته شد و در این فصل چیز زیادی از او نمی‌بینیم. نوآ در ابتدای فصل هلگه کودک را به ۱۹۵۴ باز می‌گرداند و ما می‌فهمیم که چگونه او را شست و شوی مغزی داده تا دنباله‌رویش شود. همچنین هلگه بزرگسال در ۱۹۸۷ و روند روی برگرداندن او از نوآ را نیز می‌بینیم.

شارلوت داپلر (Charlotte Doppler)

خلاصه فصل دوم سریال Dark شارلوت داپلر

قبلا گفتیم که امکان سفر در زمان باعث شده تا وقایع توالی و حتی علت و معلول نامشخصی داشته باشند. آدام مدام تکرار می‌کند که پایان و آغاز یکی است و سریال این ایده کلی را به عجیب‌ترین شکل در خانواده داپلر اعمال کرده.

شارلوت نیز به کمک پیتر کم‌کم از وقایع سفر در زمان آگاه می‌شود. او با پدربزرگش اچ.جی. تانهاوس بزرگ شده و هرگز پدر و مادرش را نشناخته و ندیده است.نوآ به دیدار شارلوت می‌آید و به او می‌گوید که پدرش است اما نمی‌تواند هویت مادرش را فاش کند چرا که مادر شارلوت، همان دخترش الیزابت است (!).

شارلوت متوجه می‌شود که کلازن قصد بررسی نیروگاه را دارد و همین بررسی باعث وقوع انفجار می‌شود. او به نیروگاه می‌رود تا جلوی کلازن را بگیرد اما کلازن به هر روی پس ماند‌های هسته‌ای را که دفن شده (همان ذره خدا) بیرون می‌‌آورد و پرتالی بین سال ۲۰۲۰ و ۲۰۵۳ به وجود می‌آید. شارلوت و دختر/مادرش الیزابت یکدیگر را از طریق آن پرتال می‌بینند.

الیزابت داپلر (Elizabeth Doppler)

خلاصه فصل دوم سریال Dark الیزابت داپلر

الیزابت، فرزند کر و لال شارلوت و پیتر،  در سال ۲۰۵۳ سرکردگی گروهی را برعهده دارد که به زیک موندوس (همان گروه از مسافران زمانی که آدام رهبری‌اش می‌کند) اعتقاد دارند.

الیزابت کودک در سال ۲۰۲۰ به همراه پدرش و نوآ نوجوان در زیر زمین پناه می‌گیرد تا از فاجعه نجات یابند. ما می‌فهمیم که او بعدها با نوآ ازدواج می‌کند و صاحب فرزند (همان شارلوت!) می‌شود. اما چیزهای زیادی هست که هنوز درباره الیزابت نمی‌دانیم. از جمله این که فرزندش شارلوت چگونه و چرا در زمان جابجا شده، رابطه‌اش با نوآ به چه شکل پیش رفته و این که چرا می‌گوید آنچه در نیروگاه هسته‌ای پنهان شده، ذره شیطان است نه خدا.

خلاصه فصل دوم سریال Dark الیزابت و شارلوت

الیزابت در انتهای فصل دوم به نیروگاه هسته‌ای می‌رود و از طریق پرتال به وجود آمده در آنجا مادرش را می‌بیند.

پیتر داپلر(Peter Doppler)

خلاصه فصل دوم سریال Dark پیتر

پیتر از آن شخصیت‌های مرموزی است که چیز زیادی درباره‌اش نمی‌دانیم. می‌دانیم فرزند هلگه داپلر است اما هویت مادرش مشخص نیست و شواهدی مبنی بر این وجود دارد که همانند میکل در زمان جابجا شده. البته این صرفا یک حدس است.

5. خانواده تابر

ما دو نفر از اعضای این خانواده را ملاقات کرده‌ایم اما احتمال زیاد این اسم برای شما غربیه باشد چرا که این خواهر و بردار را به نام‌های دیگری می‎شناسیم. اگنس نیلسن و نوآ.

نوآ

خلاصه فصل دوم سریال Dark نوآ

نوآ در جوانی شروع به خدمت کردن به آدام می‌کند او یوناس نوجوان را در سال ۱۹۲۱ می‌بیند و او را نزد آدام می‌برد. نوآ نوجوان در اواخر فصل به سال ۲۰۲۰ می‌رود و به یوناس بزرگ‌سال می‌گوید باید بارتوش، مگنوس و فرانچسکا را نجات دهد. او همچنین به یوناس می‌گوید آن‌ها با هم دوست خواهند شد و سپس یوناس به او خیانت خواهد کرد. نوآ در سال ۲۰۲۰ به زیرزمین پناه می‌برد تا از انفجار نجات یابد.

اما نوآ بزرگسال به دستور آدام به دنبال صحفات گم‌شده دفتری است که مدتی دست آدام و مدتی دست کلودیا بوده. او وقتی کلودیا را می‌کشد آن صحفات را پیدا می‌کند و بدین ترتیب متوجه می‌شود که کجا می‌تواند دخترش شارلوت را پیدا کند.

نوآ می‌فهمد که آدام با او صادق نبوده و نمی‌خواهد به جنگ خدا (زمان) برود، بلکه می‌خواهد به جنگ انسان برود. او سعی می‌کند آدام را بکشد اما خودش به دست خواهرش اگنس کشته می‌شود.

اگنس نیلسن

خلاصه فصل دوم سریال Dark اگنس نیلسن

اگنس، در واقع مادربزرگ اولریک است. او همچنین با همسر ایگون تیدمن (مادر کلودیا) رابطه‌ای پنهانی دارد. اگنس با یاران نور یعنی کلودیا همکاری دارد. او به عنوان نفوذی به زیک موندوس می‌پیوندد و به خواسته آدام، برادرش نوآ را می‌کشد.

6. دیگران

آدام

خلاصه فصل دوم سریال Dark آدام

آدام رهبر زیک موندوس، مسافران زمان است. او به گفته خودش همان یوناس است اما بدون ساده‌لوحی و معصومیت خود جوان‌ترش. سفر در زمان و مدام در معرض مواد رادیواکتیو قرار گرفتن باعث شده پوستش از فرم بیفتد. او قصد دارد به جنگ خدا (زمان) برود و بزرگ‌ترین دشمنش در این راستا کلودیا است. به گفته او زمان وقوع آخرالزمان، شروع چرخه سوم و آخر است.

جمع‌بندی

در آخر فصل دوم انفجار رخ می‌دهد و چرخه آخر شروع می‌شود. تعداد کمی از شخصیت‌ها در زمان خودشان باقی می‌مانند، البته به جز یوناس که نه به زمانی دیگر، بلکه به جهانی دیگر می‌رود. شخصیت‌های متعددی از جمله کلودیا سعی کردند وقایع گذشته و آینده را تغییر دهند اما هنوز نمی‌دانیم که آیا موفق خواهند شد یا خیر. برای گرفتن تمامی این سوالات باید تا ۲۷ ماه جون (هفتم تیر) که همان تاریخ وقوع فاجعه در ویندن است منتظر بمانیم.

خلاصه فصل دوم سریال Dark زیک موندوس
عکسی از گروه اعضای زیک موندوس. بسیاری از بینندگان سریال دارک اعتقاد ما تعداد زیادی از افراد حاضر در این تصویر را می‌شناسیم.
دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (22 مورد)
  • بهنام
    بهنام | ۴ آبان ۱۳۹۹

    من فقط تو مخ این نویسنده موندم. چه مخی بوده

  • بهنام
    بهنام | ۴ آبان ۱۳۹۹

    من که دیوونه شدم

  • Ali
    Ali | ۲۶ مهر ۱۳۹۹

    نوآه الان دقیقا فداکاری کرد؟؟

  • SHAYAN
    SHAYAN | ۷ مهر ۱۳۹۹

    ولی من هنوز دلیل کشتن مارتا توسط آدام رو نفهمیدم..
    و بنظرم هرکی جای جوناس بود در اون لحظه که مارتا مرد/مادرش هم ک دیگه خودتون میدونید جاش نیست اینجا باز کنم.../پدرش هم ک اونجوری مرد واقعا حق داشت جوناسم در اون لحظه خودکشی کنه:/

  • SHAYAN
    SHAYAN | ۷ مهر ۱۳۹۹

    ولی بنظرم اونجا ک آدام مارتا رو کشت خیلی صحنه مسخره ای بود از این جهت که جوناس میتونست ی حرکتی کنه بالاخره جلوگیری کنه خودشو میزاشت جلوی تفنگ لااقل چون آدام ک خودشو نمیکشت ولی خیلی راحت و مسخره به صحنه تیر خوردن مارتا زل زد :/ حالم بهم میخوره از این صحنه ها ک کارگردان میخواد ی چیزی رو ب مخاطب بتحمیله

    • Fatemeh84
      Fatemeh84 | ۲۲ دی ۱۳۹۹

      تا آخرین لحظه یوناس جوان فکر میکرد که آدام قراره به اون شلیک کنه تا از کار هایی که جوناس داره میکنه تا جلوی کارهاش رو بگیره جلو گیری کنه ، ولی لحظه آخر آدام به جای شلیک به یوناس جوان ، به مارتا شلیک میکنه پس نه نمیتونست جلوی مارتا وایسه چون اصلا خبر نداشت که قراره به اون شلیک بشه و فکر میکرد مرگ مارتا در اثر آخرالزمان بوده نه شلیک آدام ، آدام از اینکار دو منظور داشت اول اینکه خودش رو از بین نمیبرد ، دوم اینکه باعث میشد یوناس تا مدتی به خاطر ضربه ای که خورده دست از کارهاش بکشه و تا اون موقع آدام بتونه چرخه جدید رو به وجود بیاره

  • parzival
    parzival | ۱۱ شهریور ۱۳۹۹

    من اکثر سریال رو فهمیدم اما به نظرم این سریال اینش خوبه ک توش گیج بشی و بعضی چیز هاشو نفهمی اما نه داستانای اصلیش رو

  • Arvin
    Arvin | ۲۹ مرداد ۱۳۹۹

    ریده شد به مغزم من برم کارتون نگاه کنم بهتره :/ فعلا

    • ehsan
      ehsan | ۱۹ شهریور ۱۳۹۹

      خخخخخخ دهنت سربیی

    • بهنام
      بهنام | ۴ آبان ۱۳۹۹

      هه ههههه

    • ARVIN
      ARVIN | ۲۳ آبان ۱۳۹۹

      اروین منم اروینم??❤️
      الان چع سالیع

  • پیمان
    پیمان | ۲۸ تیر ۱۳۹۹

    خیلی کمک کرد. ممنون واقعا

  • Sajjad
    Sajjad | ۱۶ تیر ۱۳۹۹

    عالی بود ممنون

  • Gregar
    Gregar | ۱۶ تیر ۱۳۹۹

    خیلی دیگه خلاصه بود
    خیلی چیزا موند که از قلم افتاد
    باید برم دوباره ببینم تا یادم بیاد

  • Mahi
    Mahi | ۱۵ تیر ۱۳۹۹

    سلام من چند تا سوال دارم هنوز فصل سه رو ندیدم اگه مربوط به فصل سه هست فقط بگین مربوط به فصله سه اس و اسپویل نکنین??.
    ۱-میکل چرا باید حتما خودکشی میکرد؟ خودکشیش چه ربطی داشت به این ماجراها که اگر انجامش نمیداد به کل اینا اتفاق نمی افتاد؟
    ۲- اخر الزمان چرا اتفاق افتاد؟ اصن چی بود من به کل متوجه نشدم این قسمت رو.
    ۳- نوا که گفت یوناس با بستن کرم چاله درواقع اون رو به وجود اورده منظورش چی بود؟ اصلا یوناس چرا میخواست کرم چاله رو ببنده؟
    ۴- الان دقیقا سفر با زمان چجوری انجام میشه ، منظورم اینه هم با اون ماشین زمان میتونستن سفر کنن هم با غار و هم با اون پورتال ها. اگه بشه هر سه روشو توضیح بدین یه لطف گنده به من کردین.
    ۵- کلودیایه پیر مگه قبل از اینکه بره زمانی ک یوناس نوجوان پیش پدرش بود تا از خودکشی منصرفش کنه نمرد؟ چطوری دوباره به اون زمان سفر کردو بهشون گفت چیکار کنن؟
    ۶- ادام دقیقا چجوری میخواست به جنگ با زمان بره؟ که باز متوجه شدن داره به جنگ با بشریت میره؟

    • Asena
      Asena | ۲۳ تیر ۱۳۹۹

      سلام منم فصل 3 ندیدم، اینایی که میگم برداشتم از دو فصله
      1. اگه میکل بزرگسال زنده میموند شاید اجازه نمی‌داد میکل کودک داخل غار بره، و اصلا این اتفاقا نمی افتاد و جوناس از بین میرفت، بخاطر جوناس فداکاری کرد
      2. منظورش اینه شهر ویندن نابود میشه احتمالا همه بجز اونایی رفتن تو پناهگاه و یا یه زمان دگه میمیرن

      3.فک کنم میخاد کرم چاله را ببنده بخاطر اینکه کسی نتونه تو زمان سفر کنه و همه چی برگرده سر جای خودش، اما نواه میگه بخاطر عنصر سزیم که تو کیفشه باعث شده کرم چاله بوجود بیاد، یعنی کرم چاله وجود نداشته و عمل اشتباه یوناس بوجودش آورده

      4. هر سه روش، احتمالا کرم چاله غار ساده ترینش هست، و تونلا مختلفش به زمان‌ها مختلف میبره مثلا یوناس به 86 رفت اما اولریک به 53، ماشین زمانم 33 سال به عقب یا جلو میره، اما پورتال به هر تاریخی تو گذشته یا آینده بخاهی بری
      5. نه اگه دقت کنی خودکشی پدر یوناس تو تابستون 2019 هست، اما مرگ کلودیا قبل از آخرالزمان 2020
      6. فک کنم آدام میخاد با دستکاری زمان یه دنیا جدید بسازه که همه چیش درست باشه ولی به قیمت نابود کردن این دنیا

    • Dyavol
      Dyavol | ۲۴ تیر ۱۳۹۹

      چرا گیجم کردی??

  • masoud
    masoud | ۱۳ تیر ۱۳۹۹

    واقعا کاربردی و زیبا

  • حمید
    حمید | ۱۳ تیر ۱۳۹۹

    دمت گرم یادم رفته بود.. دقیقا دنبال همچین چیزی میگشتم جز اینجا هیچ جا نبود

  • پریا
    پریا | ۱۳ تیر ۱۳۹۹

    واااقعا عالییی بود خیلی خیلی ممنووون

  • سامان
    سامان | ۱۲ تیر ۱۳۹۹

    عالی بود ممنون

  • علی
    علی | ۸ تیر ۱۳۹۹

    ممنون بریم برا فصل سوم

مطالب پیشنهادی