ایگاراشی با ایجاد این کمپین اعلام کرد میخواهد یک بازی در حال و هوای کسلوانیا بسازد و ۵۰۰ هزار دلار پول از کاربران خواست که پس از چند ساعت، کل این مبلغ جمع آوری شد. پولی که ایگاراشی در این کمپین جمعآوری کرد ناگهان ۵.۵ میلیون دلار شد و این یعنی بیش از ده برابر رقم اولیه، همین موضوع کاری کرد که پروژه ایگاراشی به عنوان یکی از بهترین پروژههای کیکاستارتر شناخته شود و در نهایت بازی جدید او با نام Bloodstained: Ritual of the Night برای کنسولهای نسل جدید ارائه شد و توانست نظر منتقدین و کاربران را به خوبی جلب کند. پول هنگفتی که در این مسیر جمعآوری شد ایگاراشی و تیمش را بر این واداشت که اعلام کنند در کنار بازی اصلی، قصد ارائه یک عنوان Retro را هم به عنوان یک اسپین آف در نظر خواهند گرفت تا طرفداران را به شوق بیاورند. وعده ایگاراشی محقق شد و همزمان با عرضه بازی اصلی و پرهزینه Bloodstained: Ritual of the Night، عنوان جمع و جورتر و کلاسیک مانند Bloodstained: Curse of the Moon عرضه شد که یک داستان فرعی از قصه اصلی بازی را روایت میکرد.
داستان بازی روایتگر زانگتسو و ماجراجوییهای این شکارچی هیولاها است، زانگستو در قسمت اول بازی به عنوان یکی از شخصیتهای اصلی بازی حضور داشت و پایان اصلی بازی را اگر تجربه میکردید، میتوانستید پی به این نکته ببرید که زانگتسو توسط دوستانش نجات پیدا کرده و حالا در قسمت دوم بازی که مستقلا به داستان او میپردازد، دوباره شمشیر از نیام برکشیده و به کار همیشگی خود ادامه میدهد: شکارچی شیاطین. زانگتسو عهد کرده تا زمانی که خون در شریانهای بدنش میگردد و جان در بدن دارد، به شکار هیولاها بپردازد. در قسمت جدید او در کنار همراهان قدیمی که ما در عنوان Bloodstained: Ritual of the Night دیده بودیم نیست و سه دوست جدید همرکاب او شدهاند که البته به کلی هم غریبه نیستند.
Bloodstained: Curse of the Moon 2 دقیقا همان فرمول موفقیت قسمت قبلی را اجرا میکند، فرمولی که سالیان سال است توسط بازیهای کسلوانیا به اثبات رسیده و یک نوع مترویدوانیا به شمار میرود اما با حال و هوای خون آشامی. بازی با وجود اینکه در سال ۲۰۲۰ عرضه شده اما کاملا حس و حال یک بازی رترو قدیمی را حفظ کرده و در عین حال نیز ویژگیهای مدرنی را در خود به کار برده که بازی را تبدیل به یک اثر به روز و جذاب میکند. ویژگی اصلی بازی بر تعدد کاراکترها و ویژگیهای هر یک از آنهاست.
زانگتسو شخصیت اصلی بازی به شمار میرود و با شمشیر خود مبارزه میکند، او نوار سلامتی متوسطی دارد و حرکاتش نیز نه سریع است و نه کند. از آنسو دومینیک بسیار سریع است و پرشهای بسیار بلندی دارد و اسلحهاش نیز یک نیزه بلند است که میتواند آن را به خوبی به همه جهات بچرخاند. رابرت یک انسان است و نوار سلامتی بسیار کمی نسبت به بقیه دارد و امکان زود مردنش بسیار فراهم است! اما در عوض او یک تفنگ دارد و میتواند شلیکهای از راه دوری انجام دهد که بقیه کاراکترها از انجام آن عاجز هستند. در نهایت هاچی و ربات غول پیکرش را داریم که بسیار کند است اما از آنطرف بسیار پرزور است و میتواند برای لحظاتی ضدضربه هم بشود.
همه کاراکترها از ویژگیهای مبارزه منحصر به فردی برخوردار هستند و از آنسو بازی نیز یک سری المان در نظر گرفته است. جدا از ضربه اصلی هر یک از کاراکترها، یک حرکت دوم نیز برای آنها در نظر گرفته شده که در بازی متفاوت بوده و با گرفتن آیتمهای مختلف، این حرکت تغییر پیدا میکند. حرکات اما در نهایت تعداد کمی دارند و ویژگی آپگرید شدن نیز در بازی وجود ندارد و از این حیث بازی دچار ضعف است.
داستان اصلی: 6 ساعت
داستان و ماموریت فرعی: 8 ساعت
صد در صد کردن بازی: 8 ساعت
طراحی مراحل بازی بسیار جالب توجه بوده و میتوان با کاراکترهای جدید به مراحل قبلی بازگشت و یک دنیای جدید را کند و کاو کرد. با اینکه مسیرهای اصلی در بازی گنجانده شده اما چندین راه برای پیشروی در مراحل وجود دارد که الزاما از خروجیهای اصلی نیست و گیمر میتواند برای خودش مراحل را چندین بار بچرخد و هربار با یک سری چالش جدید آشنا شود.
صحبت از چالش شد و باید گفت که تیم سازنده این بار برخلاف بازی قبلی، هم هوای طرفداران بازیهای چالشی را داشتهاند و هم هوای گیمرهای نهچندان سختگیر. حالت آسان بازی میتواند گیمرهای غیرحرفهای را جذب کند و حالت چالشی بازی که در آن جان کاراکترها محدود است، به واقع بسیار چالش برانگیز است. شما در بازی ممکن است با یک دست از پا خطارکردن کوچک وارد یک دره شوید و بازی را ببازید و از همین رو باید هم در بخش پلتفرمر و هم در بخش مبارزات بسیار محتاطانه رفتار کنید.
دشمنان بازی از تنوع بسیار بالایی برخوردار هستند و کشتن هر یک از آنها نیز راه و روش خود را دارد. این موضوع در باس فایتهای بازی نیز به چشم میخورد اما در نهایت میتوان تمام دشمنان و باسها را با کمی تفکر و پیدا کردن فرمول چگونگی ضربه زدن به او از میان برد. با ورود شخصیت هاچی و ویژگیهای قدرتمندانهای که از خودش نشان میدهد نیز بازی حتی برای طرفداران عناوین چالشی نیز کمی راحت شده و به نظر میرسد بالانس خوبی بین این شخصیت و سایر کاراکترها تدوین نشده است.
بازی Bloodstained: Curse of the Moon 2 یک متروید وانیا بینظیر است که در فقدان بازیهایی چون کسلوانیا و بیکفایتی کمپانی صاحباثر این برند یعنی کونامی، میتواند طرفداران این فرنچایز را به خود جذب کند و یاد ان را به زیبایی زنده نگهدارد. داستان بازی در حد و اندازه خودش یک داستان قابل قبول است و با اینکه پیچیدگیهای زیادی ندارد ولی میتواند گلیم خودش را از آب بیرون بکشد و انگیزه کافی برای ادامه دادن را به گیمر اعطا کند. بازی Bloodstained: Curse of the Moon 2 با هشت مرحله خود و قابلیت تکرار پذیری بالا، یک اثر جذاب و جمع و جور است که طرفداران قدیم و جدید را میتواند راضی نگهداشته و دنیای شیاطین را برای آنها تبدیل به مراحلی زیبا و جذاب کند.
حالا که کسلوانیا را نداریم و کونامی هم قصد ندارد خوشحالمان کند، گروهی از سازندگان این سری یک بازی با همان حال و روحیه را عرضه کردهاند تا طرفداران این سری را خشنود نگهدارند. بازی آنها میتوانست بهتر باشد ولی نسخه کنونی هم جذابیتهای کافی برای رضایت طرفداران در خود دارد
طراحی مراحل بازی بینظیر است و گیم پلی بازی برخلاف اینکه در وهله اول ساده به نظر میرسد ولی به تدریج و با مرور جذابتر میشود.
بازی حال و هوای عناوین رترو را دارد و المانهای نقش آفرینی پیچیدهای ندارد. اینجا شما با یک اثر جمع و جور طرف هستید که صرفا علاقهمندان به بازیهای مستقل میتوانند از آن لذت ببرند و اگر جزو این دسته نیستید، باید قید بازی را بزنید.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
عالی