این سری بازیها در بازار غرب به سختی به عنوان یک فرنچایز دنبالهدار شناخته میشوند چرا که اولا از بین چهار نسخه ساخته شده از آنها، سه مورد در بازار جهانی عرضه شده (قسمت سوم که برای کنسول PSP منتشر شد هیچگاه رنگ بازار جهانی را به چشم ندید) و در ثانی نسخههای قبلی با اسامی مختلفی منتشر شدند. قسمت اول نام SOS: The Final Escape را یدک میکشید و قسمت دوم نیز با نام Raw Danger! وارد بازار جهانی شد. ماجرای هر دو بازی در یکی از شهرهای آمریکا میگذشت و گیمر باید با هدایت یک بازمانده از زلزلهای مهیب، او را به همراه دیگرانی که نجات میدهد صحیح و سلامت به منطقه امن خارج از شهر میرساند. این سری بازیها داستان جالبی در خودشان داشتند و اصلا شبیه به بازیهای دیگر نبودند، همین مساله هم بود که باعث شد نسبتا در بازار جهانی با اقبال خوبی مواجه شوند.
قسمت سوم اما فقط در ژاپن عرضه شد و فضای بازی نیز کاملا آسیایی شد. بازی در یک شهر ژاپنی جریان داشت و گیمر این بار هدایت دو نفر را بر عهده داشت که این موضوع بار درام داستان بازی را دوچندان کرده بود. بعد از عرضه قسمت سوم، ناشر این بازی یعنی استودیو imer اعلام کرد که قصد عرضه نسخه چهارم را روی پلیاستیشن ۳ دارد و خبر از توسعه بازی داد ولی زلزله و سونامی سال ۲۰۱۱ هوتوکو، باعث شد که توسعه بازی متوقف شود چرا که هیچکس دوست نداشت این خاطرات تلخ و کشته شدن هزاران شهروندان ژاپنی را دوباره در یک بازی ویدیویی به یاد بیاورد.
فروش ناموفق بازی City Shrouded in Shadow با وجود ایده جذاب و جاهطلبانهاش باعث شد تا کمپانی Granzella باز دست تنها بشود اما از هدف خود دور نشد و در نهایت قسمت چهارم سری Disaster Report را در سال ۲۰۱۸ در بازار ژاپن عرضه کرد و حالا پس از دو سال نسخه جهانی آن را در استیم و پلیاستیشن ۴ و نینتندو سوییچ منتشر ساخته است؛ عنوانی که بازهم گیمر را در جریان زلزله مهیب در منطقهای از ژاپن قرار میدهد.
در ابتدای بازی شما میتوانید جنسیت و ظاهر شخصیت خودتان را تعیین کنید و باید بدانید که موارد موجود در گزینه دوم بسیار محدود است. در نهایت چند سوال نسبتا عجیب و غریب از شما پرسیده میشود که به نظر میرسد قرار است در خلق رفتار شخصیت شما تاثیر داشته باشند. مثلا از شما سوال پرسیده میشود که حین یک زلزله چه کاری انجام میدهید و به چه چیزی فکر میکنید؟ جالب اینکه گزینههای «مطمئن نیستم و نمیدانم» هم در این جا یافت میشود. سوالات دیگری نظیر اینکه «کمک به دیگران مهمتر است یا خودتان و...» نیز از شما پرسیده میشود و در نهایت وارد فضای بازی میشوید؛ یک اتوبوس شهری که کاراکتر بازی با آن در حال سفر است. این کاراکتر مسافری است تازهوارد که قرار نیست سرنوشت جالبی داشته باشد!
پسلرزهها ممکن است باعث فرو ریختن یک ساختمان و یا یک پل هوایی بشوند و در بیشتر مواقع راهی هستند برای ادامه بازی. شما به هر نقطهای که میرسید، باید کارهایی انجام دهید تا بتوانید به نقطه بعدی بروید و در واقع گاهی تا ماموریتها را تمام نکنید خبری از پس لرزه نیست تا یک راه برایتان باز شود! مشکل (یا شاید هم حالت طبیعی!) اینجاست که بازی هیچ سرنخی به شما نمیدهد که باید چکار کنید و این خودتان هستید که باید با گشت و گذار در هر منطقه و صحبت با مردم زلزلهزده بفهمید که باید چهکار کنید. برخی از این کارها به غایت مسخره هستند و برخی از آنها نیز بسیار جالب از آب در آمدهاند.
ناگفته نماند در کنار این خرده ماجراها بازی دارای یک داستان کلی است که انصافا خوب از آب در آمده ولی روند آن به شدت کند است و گاهی در بین ماموریتهای جانبی مسخره و زمانبر گم میشود. این داستان حول محور آشنایی شما با مردی میچرخد که از دست یک گروه تبهکار در حال فرار است و شما باید به او کمک کنید... . در واقع شما در طول بازی بیشتر از آنکه با خود بلایای طبیعی نظیر زلزله و سیل درگیر باشید، با مشکلات انسانی و جامعه آشوب زده آن روبرو هستید و باید با آن سر و کله بزنید.
یکی از نکات بارزی که در Disaster Report 4 دیده میشود اینست که شما را درگیر هر اتفاقی که ممکن است پس از یک زمین لرزه بزرگ در یک کلانشهر رخ بدهد آشنا میکند و شما را در آن موقعیتها گیر میاندازد. بازی از این حیث هیچ شوخی با کسی ندارد و از تلخترین اتفاقات تا مسخرهترین اتفاقات را وارد جریان خود کرده و شما نیز بالاجبار با آنها روبرو میشوید (در اینجا ماموریت جانبی معنی ندارد چرا که تمامی ماموریتهای جانبی باید انجام شوند تا بازی پیش برود). برخی از این وقایع نیز خیلی تخصصی هستند و اصلا شاید برای کسی مهم نباشد اما بازی از آنها هم غافل نمیشود؛ در ادامه برای درک بیشتر عرایضم! توجهتان را به چند مثال کوتاه جلب میکنم تا بفهمیم با چه چیزی سر و کار داریم:
هتلی که آتش گرفته و در حال فرو ریختن است، رستورانی که به خاطر زلزله تعطیل شده و کسبه آن بیکار شدهاند، شرکت بزرگ فناورانهای که با وقوع زلزله کارش اختلال پیدا کرده و ارزش آن در بازار سقوط کرده، یک گالری طلا و جواهر که صاحب آن توسط زنی کشته شده تا صندوقش را به سرقت ببرد، افرادی که زیر آوار گیر کردهاند، بازماندگانی که عزیزان خود را از دست دادهاند و افسرده شدهاند، سالخوردگانی که نمیتوانند حرکت کنند، غارت فروشگاهها و یا فروشندگانی که قیمت اجناس خود را بالا میبرند و حتی اوباشی که قصد تجاوز به زنان زلزلهزده را دارند و صدها مورد دیگر از جمله مواردی است که شما مستقیم و غیر مستقیم با آنها برخورد خواهید کرد.
در تمامی این برخوردها شما با حق انتخابهایی که پیش رویتان گذاشته خواهد شد میتوانید عکسالعمل نشان دهید و تعداد این گزینهها معمولا ۴ یا بیشتر است. این گزینهها هم مانند سوالات اول بازی به نظر میرسد که قرار است روی روند بازی تاثیر بگذارند اما بزرگترین مشکل بازی دقیقا در همینجا شکل میگیرد که میفهمیم انتخاب گزینهها از ابتدای بازی تا آخر بازی هیچ تاثیری در روند بازی نخواهد داشت! اگر زنی از شما کمک بخواهد و شما به او بگویید «برو بمیر.» (چنین گزینهای در بازی وجود دارد) بازهم در نهایت باید به او کمک کنید.
از این دست مسائلی که انگار برای تزیین در بازی گنجانده شدهاند در بازی کم نیست، مثلا کاراکتر شما قابلیتی به عنوان داد زدن (فریاد کمک) در اختیار دارد که تا آخر بازی به کارتان نمیآید به جز اینکه گاهی با آن داد و بیداد کنید. در کاراکترهای NPC (که تعدادشان بسیار زیاد است و دائم در حال حرف زدن) به داد و فریاد شما در هیچ شرایطی محل سگ نمیدهند و حتی در برخی موارد که باید بازی را در حالت مخفیکاری پیش ببرید، داد زدن شما باعث لو رفتنتان نخواهد شد!
گرافیک بازی نیز اصلا به حد و اندازه یک بازی نسل هشتمی نیست و فریم ریت در آن به خصوص در صحنههایی که قرار است زلزله رخ دهد به شدت پایین میآید. از آنسو افکتهایی مانند نور و یا آب و هوا خوب کار شدهاند و کاملا حال و هوای بازیهای امروزی را دارند اما طراحی کاراکترها و انیمیشنها نیز به شدت قدیمی است و حضور تکراری بدنهای یک شکل در NPCها و اجساد مردم زیر آوار اصلا جالب نیست. محیط بازی محیط بزرگی است اما هیچگاه به طور کامل و همزمان در دسترس نیست و با پیشروی پلهای در مناطق مختلف، امکان بازگشت به مناطق قبلی وجود ندارد.
تمامی NPCها در بازی صداگذاری شدند و تقریبا بیش از ۶۰ شخصیت مهم در طول داستان نسبتا طولانی بازی وجود دارد که تمامی دیالوگهای آنها نیز صداگذاری (ژاپنی) شدند. بازی از این حیث سنگ تمام گذاشته هرچند صداگذاریها اصلا در حد و اندازه عنوانی چون یاکوزا نیست ولی بازهم وجود آن خالی از لطف نیست.
باید اعتراف کرد که سوژه بازیهای Disaster Report سوژه جاهطلبانهای است و انجام شدن بینقص آن توسط یک کمپانی کوچک و با بودجه محدود شدنی نیست. مقابله با بلایای طبیعی نظیر زلزله و سونامی و حوادث اجتماعی ناشی از آن، سوژه بسیار ناب و بزرگی است که میتواند با داشتن تیمی قدر تبدیل به یک بازی جذاب بشود. سازندگان تیم کوچک پشت قسمت چهارم Disaster Report دلشان میخواسته که بازیشان خیلی بزرگ و باشکوه باشد ولی در این راه دستشان بسته بوده و توانستند یک داستان خوب در بازیشان تزریق کنند اما با یک گیمپلی پر از فریب! و مشکل و گرافیکی قدیمی و کنترلی بد؛ در نتیجه زحمات کار آنها در خیلی از موارد به فنا رفته است.
داستان اصلی: ۱۵ ساعت
داستان و ماموریت فرعی: ۱۵ ساعت
صد در صد کردن بازی: ۲۰ ساعت
بازی Disaster Report 4 یک عنوان جاهطلبانه از استودیویی تازهتاسیس و کوچک است که به دلایل متعددی از جمله کمبود منابع انسانی و بودجه و... آن چیزی که باید از آب در میآمده نشده و در بهترین حالت یک بازی معمولی است که سوژه جذابی همچون زنده ماندن و کمک کردن به دیگران در حین وقوع یک زلزله دارد.
بازی روایت جذابی دارد و قصه خوبی را در دل گیمپلی پر مشکل و فریبندهاش پنهان کرده؛ همچنین سبک و سیاق جدیدی دارد که لااقل برای چند ساعت اولیه میتواند به شدت جذاب و نوآورانه باشد. مواجه شدن با یک جامعه زلزله زده چیزی نیست تجربه آن همیشه در یک بازی ویدیویی پیش بیاید.
بازی بعد از چند ساعت تکراری میشود و ماموریتهای مسخرهای را پیش رویتان میگذارد که شما را از هدف اصلی بسیار دور میکند. همچنین گرافیک بد و کنترل به شدت سخت و زمخت آن روی اعصاب است.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.