اما مایکروسافت بعد از تغییرات مدیریتی در سال ۲۰۱۴ تصمیم گرفت به این سادگیها دست از انحصاری محبوبش نکشد و در نتیجه امتیاز فرنچایز را از اپیک گیمز خریداری کرد.
توسعه نسخههای جدید گیرز آو وار به دست استودیو تازه نفس کوالیشن سپرده شد، اما حاصل کار آنها در قسمت چهارم، اگرچه مزایای خاص خودش را داشت، نتوانست به هیچ عنوان موفقیت سهگانه اولیه را تکرار کند. این مسئله در مورد قسمت پنجم نیز تکرار شده، اما با این حال با المانهای جدیدی روبرو هستیم که میتواند مخاطبان تازهای برای فرنچایز همراه داشته باشد.
داستان Gears 5 درست از همانجایی آغاز میشود که در نسخه چهارم رها شده بود؛ کیت دیاز بعد از رویارویی با مادرش، سعی دارد اطلاعاتی بیشتر در رابطه خانوادهاش و ریشههای لوکاستها کسب کند و در این مسیر جیمز دامینیک فینکس (ملقب به جیدی)، فرزند مارکوس فینکس همراهیاش میکند.
در مرحله نخست بازی کنترل جیدی را برعهده میگیرید و روند پیشروی داستان کاملا خطی است؛ یعنی تا اینجای کار همه چیز تکراری به نظر رسیده و هیچ فاکتور تازهای در آن یافت نمیشود. در این مرحله، اگر ظاهر گرافیکی ارتقا یافته Gears 5 را نسبت به نسخه چهارم فاکتور بگیریم، تمییز این دو قسمت از یکدیگر دشوار خواهد بود.
بزرگترین مراحل تاریخ فرنچایز گیرز که به ادعای سازندگان ۵۰ برابر بزرگتر از بزرگترین مرحله نسخه چهارم است، تنها شامل محدودههای وسیع برفی یا صحرایی است که پوشیده از هیچ بوده و صرفاً میتوانید با وسیله نقلیه عجیب و جدیدی به نام Skiff (یک جورهایی همان اسکی است که در سیاره سرا شخصیسازی شده) در سرتاسر آن با سرعت بالا سواری کنید.
مسیر اصلی داستان در این کوهستانهای پوشیده از برف یا صحرای بیآب و علف مشخص است؛ اما بازیکن به دلخواه میتواند چند کیلومتری به این طرف و آن طرف سفر کرده و ماموریتهای جانبی را هم انجام دهد. جایزه این ماموریتهای جانبی هم صرفاً چند کامپوننت جدید برای جک است و عملاً هیچ تاثیری روی داستان نگذاشته و هیچ دستاوردی هم برای تجهیزات و نحوه مبارزات خود کاراکترهای اصلی ندارد.
در جنبه دیگری از ماجرا، Gears 5 دقیقا همان گیرزی است که تاکنون میشناختیم؛ با ورود به هر منطقه همه چیز درهم ریخته و از در و دیوار انواعی از سوارمها (که سابقاً لوکاست بودند) به سمتتان حملهور میشوند. هر مسیر مستقیمی با حادثهای مخرب همراه شده و در و دیوار سد راهتان میشوند تا مجبور باشید از مسیری جایگزین و خطرناکتر از دیگر گزینهها استفاده کنید. هر موقع هم با در بستهای روبرو میشوید، باز کردنش به قدری طول میکشد که موج جدیدی از سوارمها به استقبالتان بیایند و تا وقتی هم تمام آنها را نکشید، در باز نخواهد شد.
سیستم کنترل کاراکتر اصلی هم تقریبا بدون تغییر مانده؛ دویدن در بازی هنوز به همان سبکی است که در نسخه اول تجربه کردیم، و دیگر هنوز نتوانستم با آن ارتباط برقرار کنم. قبول که این سیستم دویدن به نوبه خودش نوآورانه و باحال است، اما لزوما فاکتوری که در سال ۲۰۰۶ جذاب بود، در سال ۲۰۱۹ هم دوستداشتنی نیست. نه بعد از این همه بازی سومشخص ساختارشکن.
سیستم کاورگیری هم بیعیب و نقص نیست؛ کافی است کمی اطرافتان شلوغ شود تا کمی دستپاچه شده و روند صحیح قرار گرفتن پشت کاورها را از دست داده و عیان مقابل تیراندازی بیامان سوارمها بمانید. چرا که بازی دقیقا متوجه نمیشود شما قصد پنهان شدن پشت کدام شی را دارید و کمی اختلاف میان دید و زاویه آنالوگ کنترلرتان باعث میشود فوراً در اوضاع بدی قرار بگیرید.
در همین حین میرسیم به مسئله مهمی به نام باسفایت. طبق اصول روتین اینعناوین، حین هر مرحله شاهد ظهور چند اسپشیال سوارم هستیم که هر کدام ترفندهای خاصی برای کشتن دارند، اما در مجموع سرگرمکننده و چالشبرانگیز هستند. اما باسفایتهای اصلی که اغلب غولآسا هستند، کمی تعادل درجه سختی بازی را به هم ریختهاند.
رفتار آنها به شکل هوشمندانه اما آزاردهندهای غیرقابل پیشبینی است. چرا که به عنوان مثال بازی برای کشتن یکی از آنها روشی را به شما آموزش میدهد، اما همان روش ناگاه در لحظاتی جوابگو نیست و غافلگیر میشوید. همراهی این موضوع با گیم پلی همچنان خشک و سفت بازی باعث میشود حتی در درجههای سختی نرمال هم پیش از اتمام مرحله حداقل چند باری جانتان را از دست بدهید.
داستان با همراهی دو کاراکتر اصلی شامل کیت و دل و همینطور حضور جک پیش میرود، اما این همراهی خیلی مفید نیست. دو کاراکتر دیگر که با هوش مصنوعی کنترل میشوند تقریباً در هیچ مقطعی یاریرسان نیستند و رسماً همهچیز بر عهده خودتان است. مگر مواقعی که زخمی شده و آنها برای نجات جانتان از راه میرسند. این مسئله در حالت Co-Op شکل دیگری پیدا میکند. وقتی با همراهی یکی از دوستانتان (حال به صورت اسپلیت-اسکرین یا آنلاین) وارد بازی میشوید، درجه سختی به شکل عجیبی بالا میرود تا در واقع بیمصرف بودن کاراکتر هوش مصنوعی سابق جبران شود. این یعنی دوبرابر شانس کشته شدن و از دست رفتن مرحله، به خصوص در مواجهه با باسفایتها.
تمام این سختگیریها مواردی هستند که به خاطر تبلیغات فراوان ردموندیها پیش از انتشار بازی مورد توجه قرار گرفتهاند. کوالیشن و ایکس باکس گیم استودیوز به شدت این بازی را هایپ کردند و سطح توقعاتمان را بالا بردند؛ اما آنچه در نهایت تحویلمان داده شد آن چیزی نبود که انتظارش را داشتیم و باز هم گیرزی همیشگی و آشنا نصیبمان شد. تمام ماجرا مشابه آن چیزی است که در مورد فصل آخر سریال گیم آو ترونز رخ داد.
از این موضوع که بگذریم و بخواهیم کمی هم به نیمه پر لیوان نگاه کنیم، باید ابتدا به ربات دوستداشتنی و بامزه داستان، یعنی جک بپردازیم. همانطور که وعده داده شده بود، نقش جک در Gears 5 حسابی پررنگتر از گذشته شده و دیگر به باز کردن درهای قفل شده و هک کردن گاو صندوقها محدود نمیشود.
نسخه جدید جک میتواند در مبارزات نیز به کمک شما بپردازد و حتی در حالت Co-Op یکی از کاراکترهای قابل بازی است. فعالیتهای این ربات پرنده به سه دسته هجومی، پشتیبانی و شخصی تقسیمبندی میشوند که از طریق سیستم درختی قابل ارتقا هستند. جک میتواند هنگام مبارزه با سوارمها آنها را مورد اصابت شوکهای الکتریکی قرار داده، تله برقی کار گذاشته یا آنها را به جان یکدیگر بیاندازد.
علاوه بر این ضمن امکان ایجاد محافظ دور بدن کاراکترهای اصلی، در مواردی میتواند آنها را برای چند لحظه نامرئی کرده یا سلاح و تجهیزات مورد نیاز را از فواصل دور به دست بازیکنان برساند. تواناییهای بهبود بخشیدن به زخمهای خود و دیگران نیز یکی از مفیدترین فعالیتهای جک است؛ رباتی که واقعا بیشتر از دل در همراهی با کیت مفید است.
تجربه Co-Op بخش داستانی بازی Gears 5 هم چندان برایم دلپذیر نبود. طبیعی است که در این شرایط میدان دید هر بازیکن به شدت کاسته میشود، اما الگوریتم کنترلی گیرز هیچ بهبودی نسبت به نسخههای قبلی پیدا نکرده و هنگام دویدن یا تغییر مسیرهای ناگهانی رسماً دید به محیط پیرامون را از دست میدهید؛ طوری که ممکن است در یک نبرد رویتان را برگردانده و ناگهان با یک Warden بزرگ مواجه شده و از وسط به دو نصف تقسیم شوید.
بیشتر بخوانید:
اگر از بخش داستانی خارج شویم، در منوی اصلی شاهد سه سبک بازی دیگر با نامهای Versus ،Escape و در آخر Horde هستیم. بخش Versus که همان سیستم بازی آشنا و محبوب Deathmatch در تمام شوترهای صنعت گیم است و میتواند برای علاقهمندان بستری جذاب باشد. تجربه شخصی من برای ساعاتی سرگرمی و هیجان بود، اما متاسفانه پینگ ضعیف اغلب اوقات عدالت در پیروزی در این نبردها را از بین میبرد، به خصوص هنگام استفاده از اره برقی لنسر. این قسمت تنها جایی است که بازیکنان را در مقابل دیگر بازیکنان قرار میدهد و خبری از هوش مصنوعی نیست و به شدت نیازمند اینترنت باکیفیت خواهد بود.
دیگر حالت بازی که در منوی اصلی به چشم میخورد، Escape است که برای اولین بار در Gears 5 معرفی شده؛ در این مد بازیکنان با همراهی دو نفر دیگر (به صورت آفلاین یا آنلاین) درون مناطقی که اصطلاحا کندو (Hive) نامیده میشوند قرار گرفته و میبایست ضمن مبارزه و کشتن سوارمهای بیشمار، راهی برای فرار از آن منطقه پیدا کنند. در همین حین گاز سمی خاصی نیز پشت سرتان حرکت میکند تا مجبور باشید با سرعت بیشتری به سمت راه فرار حرکت کنید.
برخی از المانهای Escape از سبک بتل رویال الهام گرفته شده، ولی در مجموع میتوان آن را یکی از بخشهای جذاب Gears 5 دانست. همزمانی درگیری با سیلی بیشمار از سوارمها، دور شدن از گاز سمی در حال پخش و پیدا کردن مسیر صحیح در قالب اتاق فرار، لحظات هیجانانگیزی را برای مخاطب به ارمغان میآورد. هرچند خیلی سخت است که نخواهم در این بخش هم به تکراری شدن تجربه بازی بعد از چند ساعت اشاره کنم.
اما میرسیم به یکی از اصلیترین بخشهای بازی که کوالیشن روی آن مانور تبلیغاتی زیادی داده و در سالهای قبل نیز حسابی موفق و محبوب ظاهر شده. Horde همان مدی است که در آن بازیکن با همراهی ۴ نفر دیگر باید در مقابل ۵۰ موج از حملات دشمنان تاب بیاورد.
داستان اصلی: ۱۲ ساعت
داستان و ماموریت فرعی: ۱۴.۵ ساعت
صد در صد کردن بازی: ۱۸ ساعت
مثل گذشته گروه میبایست فابریکیتور را در محلی ایمن از نقشه جایگذاری کرده تا همه بتوانند در مواقع لازم از آن برای پر کردن مهمات و ساخت استحکامات تدافعی استفاده کنند. البته لازم به ذکر است که برای بهرهوری از این دستگاه، بازیکنان باید نیرو (Power) که با پشت سر گذاشتن امواج و کشتن دشمنان کسب میشوند را خرج کنند.
هر شخصیت در این مد توانایی منحصر به فرد خودش را دارد که در بازههای زمانی خاصی و با پر شدن نوار آن، به اختیار کاربر فعال شده و قابلیتی خاص را ارائه میکند. به عنوان مثال کیت میتواند برای چند لحظه نامرئی شود، مارکوس بدون هدفگیری دشمنان را هدشات کند، دل دیبیهایی را برای کمک فرا میخواند، جیدی موشکهایی از آسمان به فرق سر دشمنان میریزد و جک نیز برای مقطعی کنترل دشمنان را به دست میگیرد.
تجربه Horde در Gears 5 در ابتدا با کمی رخوت و کسلکنندگی همراه بود، اما بعد از گذشت چند موج و سختتر شدن مرحله، به مرور به جذابیت این مد افزوده شد تا جایی که کشتن دشمنان و از بین نرفتن تجهیزات به چالشی سخت و بس هیجانانگیز تبدیل میشود.
بهترین شرایط برای Horde همراهی با دوستان است؛ به لطف سیستم کراس-پلی مایکروسافت، کاربران پلتفرمهای ایکس باکس وان و ویندوز میتوانند به صورت یکپارچه با یکدیگر بازی کنند، در نتیجه پیشنهاد میکنیم دسته جمعی وارد Horde شده و برای ساعات زیادی سرگرم باشید. به جرئت میتوانم بگویم تنها بخشی که تقریبا در این بازی خستهکننده نخواهد بود، همین Horde است.
در بررسی Gears 5 از جنبههایی که این روزها کمتر در تصمیم مخاطب برای تهیه یک بازی تاثیر میگذارد، میتوان به گرافیک بسیار خوب و چشمنواز اما همراه با ایراد و باگ بازی اشاره کرد. علاوه بر این موسیقی این بازی را هم مثل نسخه قبلی رامین جوادی ساخته و در بین آنها میتوان آثاری شنیدنی و به یادماندنی یافت.
در مجموع نمیتوان گفت گیرز 5 بازی بدی است؛ اما برخی از فاکتورهای آن به نوعی تکراری به نظر میرسند و بخشهایی از مکانیزم کنترلی آن نیز تاریخ مصرف گذشته. از نظر داستانی هم غنای خاصی ندارد و بخشهایی از آن کاملا قابل پیشبینیاند، اما در هر صورت لحظات دوستداشتنی و دلنشنینی دارند که در خاطر علاقهمندان به فرنچایز میماند و قطعههای تازه از پازل داستانی کل مجموعه را کنار یکدیگر قرار میدهد.
Gears 5 بازی خیلی خوبی است که قربانی اعتماد به نفس بالای توسعهدهندگان شده است. برخلاف وعدهها این بازی تفاوت قابل توجهی با نسخههای قبلی نداشته و نمیتواند این فرنچایز را دوباره در رده «بازیهایی که حتما باید تجربه کرد» قرار دهد. هرچند قسمتهای جذابی در آن نهفته است که صرفاً ارزش تجربه کردن از طریق سرویس Game Pass را داشته و به اندازه ۶۰ دلار که این روزها ۶۰۰ تا ۷۰۰ هزار تومان آب میخورد نمیارزد.
اگر Game Pass دارید باید Gears 5 را بازی کنید؛ خط داستانی ارزش یک بار تجربه کردن را داشته و المانهایی به آن افزوده شده که میتواند برای ساعاتی اضافی سرگرمکننده باشد. از طرفی بخش Horde را در اختیار داریم که با همراهی دوستان حسابی خوش میگذرد و در مقاطعی چالشبرانگیز و پرهیجان ظاهر میشود.
Gears 5 آنطور که انتظارش را داشتیم حرف تازهای برای گفتن ندارد. درگیریهای مداوم بعد از مدتی تکراری و خستهکننده میشوند و سبک گیم پلی آن به یک دهه قبل بر میگردد. تنوع مبارزات بسیار کم است و تلفیق آن با برخی از المانهای مخفیکاری خوب از کار در نیامده. از طرفی برچسبی با نام نیمهجهانباز به این بازی خورده که میتوان آن را فریبی نسبی تلقی کرد. صرف هزینه زیاد برای خرید این بازی به هیچ عنوان توصیه نمیشود، صرفا اگر بیتاب تجربه قسمت جدید گیرز هستید، کافی است یک ماه Game Pass خریده و از بخشهای مختلف آن لذت ببرید. همین قدر کافی است.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
خداوکیلی ای چه نقدی بود یجا میگی المان هایی از نواوری توش دیده میشه که جذابه یجا نیگی اصلا بر خلاف توضیح سازندگان هیچ نو اوری خاصی نداره بعد یجا میگی خط داستانی بازی تونسته به اندازه کافی جذاب باشه و ارتباطش رو با نسخه های قبلی حفظ کنه جای دیگه خط داستانی باری غنی نیست.بعد دوباره میگی باس فایت ها بسیار هوشمندانه هستند. دو کلمه بعد نوشتی به طرز عجیبی عذاب اور و غیر منطقی اند. حالا من خودم بازی رو انجام ندادم خواستم اول نقدو بخونم بعد یه تصمیمی بگیرم ولی انقد بد توضیح دادی که خودمم بدتر گیج شدم
اگه این بازی برای PS4 بود نمرش و میدادن ۱۰۰
چی زدی برا خودت عمو بازیش کن بعد بیا نقد کن. قسمت نمیخرمش????????? حیف این ده دیقه گذاشتم این نقد تو خوندم. خیلی افتضاح بود
مزخرف ترین نقدی که تاحالا دیده بودم اصلا هم اینطوری نیست... واقعا یک طرافنه نقد کردی... بدترین نقد بازی مطمعنم یه سونی باز نقد کرده که واقعا جای تاسفه
باهات کاملا موافقم بد ترین نقد دنیا بود امتیاز های در یافت شده in هم نقد شما رو تکذیب میکنم واقعا بازی فوق العاده با مراحل متنوع و گان پلی عال استوری فوق العاده
داستانش رو بزارید ببینیم قضیه چیه؟؟؟کیت کیه؟؟چرا پس ملکه لوکاستها انسانه؟؟؟میرا چجوری ملکه لوکاستها شده
من نسخه 1 این بازی کرده خیلی عالی بود و همین طور در تریلر نسخه 5 شو دیدم باز عالی بود ولی سیستم جواب نمیده نصب
بعضی از نویسنده هم هر چی دم دستشون میاد می نویسنده باز به عالی بسیار خوب شما فقط نویسندگی می کنی بهتر یک بار بازی کنی تا بفهمی بازی چی با تشکر
در همه صنوف یه نفر تابلو اشتباه کرده باشه یکی هست ترمزش رو بکشه هیچکی نیست ترمز منتقدین تخریبکار رو بکشه ?!
انگار بجای قلم یه دریل تخریب ۲۰ کیلیویی دستشه ! فکر کنم به جای گیرز ۵ بازی گرز۵ رو بازی کرده منتقد محترم.اون رو نقد کرده.
یبار دیگه بازی کن ببین کدوم بوده گیرز یا گرز
آقا این نقد بود یا حمله موشکی به دشمن ? من الان تمام کردم بازی رو مطمئنی گیرز ۵ رو بازی کردی ?
من مایکرو فن نیستم و اکس باکس هم ندارم ولی واقعا در حقش بی انصافی کردید
بنظر میرسه اصلا بازی رو حتی انجام ندادین، خنده دار ترین و بی معنی ترین نقد کل اینترنت بشدت ضعیف نقد کردین.
خوشحالم زمینه خندهات رو فراهم کردم حسین جان :)
ممنون از جناب آدینه برای نقدی که زحمت کشیدید نوشتید، بنده شخصا از خواندن نقد لذت بردم.
دوستان توجه داشته باشید منتقد های مختلف می تونند نظرات متفاوتی داشته باشند و اینکه نظرشون هم راستای نظر ما نباشه الزاما به معنی بد بودن نقد یا نویسنده نیست. هر کسی از زاویه شخصی بازی را می بیند و اگر قرار بود همه مثل هم نقد کنند و یک نمره بدن که دیگه بررسی ارزشی نداشت. شخصا از جسارت نویسنده خوشم اومد.
ما گیمر ها هم نقد های مختلفی را میخوانیم و سپس تصمیم می گیریم.
ممنون از لطفت احسان جان. خوشحالم که از نقد راضی بودی و دیدگاه من رو درک کردی. :)
نقد به شدت چیپی بود همین منتقدین هستن که تیشه به ریشه گیم میزنن همینا هستن که باعث میشن که یه بازی که ارزش بازی کردن رو داشته حتی اگر شاهکار نباشه دیگه ساخته نشه.
قبل از اینکه یه بازی رو بکوبی به این فکر کن ارزش این بازی در این دنیای گیم چقدره به این فکر کن سازنده نهایت تلاشش رو کرده یا نه ? بازی که ساخته چقدر ارزش بازی کردن داره بعد بکوبش ! مگه قراره همه بازیا شاهکار قرن باشن یجوری نقد میکنن انگار همه بازیا باید مثل نسخه اول گیرز انقلابی باشن
کاملا باهات موافقم که همه بازیا قرار نیست شاهکار باشن. ولی فقط بازیهای شاهکار شایسته تحسینِ شاهکارانه هستن.
والا این دوستمون هم یکم خشن به نقد شما گفته چیپ اما درست میگید بازی های شاهکار شایسته تحسین شاهکارانه هستن و اما..... بازی های خوب هم شایسته تاکید روی نکات مثبت و سپس نقد نکات منفی با دلیل نه با کنایه و ... ! نه اینکه اول تا آخر نقد بشه بمب گذاری ! به نظرم رویه نقدتون رو عوض کنید جاهای دیگه بریم نقد منصفانه بخونیم بهتره دیجیاتو انگار زیاد حرفه ای نیست !
نقد زیبا و کامل بود.
اما واقعا اگه این بازیو تجربه نکرد یه اشتباه بزرگه...
اونجا که نوشتی از در و دیوار سوارم میریزه که سابقا لوکاست بودن متوجه شدم صلاحیت نوشتن نقد رو نداشته نویسنده محترم ! طبق داستان که اتفاقا خیلی هم خوب پرداخت شده الان با سوارم ها طرفیم نه لوکاست ها ! مشکلش چیه?
جهان نیمه باز آنچارتد لاست لگسی چقدر تعاملی و پر و پیمون بود شبیه بازیهای جهان باز بزرگ ?
یا دنیای نیمه جهان باز گاد اف وار ? کاملا تعاملی بود ? یا دنبای نیمه جهان باز کنترل ? من ps4 دارم ۳۶۰ داشتم به لطف مایکروسافت این نسل گیرز و فورزا و کوانتوم و ... هم از دست ندادم یکم منسفانه نقد کنید ! همه بازیهای عالی هستن
سلام. دوست من نقد نظر شخصی نویسندهاس.
در مورد سابقا لوکاست منظور اینه که دشمنان در نسخههای اول لوکاست بودن و حالا سوارم هستن و من اشکالی درش نمیبینم.
ضمنا من نظری در مورد سایر دنیاهای نیمه جهان باز و غیرتعاملی ندادم. پس لزوما نمیشه گفت بیانصافی شده. :)
منتقد حرفه ای یک بازی رو بر اساس اون چیزی که قراره باشه نقد میکنه نه اون چیزی که دوست داره باشه
نقد باید برآمده از تخصص نویسنده باشه نه نظر شخصی !
همه در مورد همه چیز نظر شخصی دارن خوبه منم برم منتقد گیم و سینما و موسیقی و ورزش و ... بشم اتفاقا در مورد همشون نظر شخصی دارم .
و اینکه به تک تک جملاتی که مینویسه باید دقت کنه داره خریدن یا نخریدن حاصل دسترنج یک عده ای رو به خواننده هاش توصیه میکنه ! سوارم همون لوکاست !
در مورد بخش نیمه اوپن ورد میتونم بپذیرم نقد رو اگر در مورد همه بازیها اینقدر خشن نمره کم بشه بخاطرش !
داستان ؟
سبک گیم پلی آن به یک دهه قبل بر میگردد. ؟؟؟؟ دقیقا منظور از این جمله چیه یه بازی شوتر سوم شخص کاورگیریه این بازی چکار کنن که مدرن بشه ! میشه بگید !
صرف هزینه زیاد برای خرید این بازی به هیچ عنوان توصیه نمیشود، واقعا اینقدر اذیت شدید موقع بازی کردن ؟ الان بازی هایی 60 دلار میگیرن و ان دلار هم درون برنامه ای که نصف گیرز وقت و هزینه صرف ساختشون نشده ! و تازه کیفیت گیرز رو هم ندارن !
خیلی یه طرفه و جانبدارانه بود
معلوم بود یه فن سونی نوشته نقدو
بازی در بسیاری از زمینه ها عالیه و جدید
این نکته رو همه منتقدا گفتن
من ۱۱ ساله ایکس باکس دارم :)
فکر نمیکنی خشن نمره دادی داداچ
بازی خیلی خشن بود به اسلحه کشتار جمعی دسترسی نداشتم، در نتیجه نمره خشن دادم :D