خانواده برگسن که گویا قدمتی به درازای مورتا دارد، متشکل از اعضایی گوناگون است. مادربزرگ مارگارت را داریم که بزرگ خانواده است و پیشگو، دو پسرش، بن آهنگر و جان جنگجو، همسر جان و فرزندانش مارک، لیندا، کوین، مارک و لوسی. تمام اعضای خانواده، خط داستانی و اهداف خاص خود را دارند و به این ترتیب از یکدیگر متمایز ظاهر میشوند.
در حالی که در مرحله ابتدایی، روندی خطی داریم که از نگاه جان تهمتن، فونداسیون داستان را بنا کرده و نشان میدهد باید منتظر مواجهه با چه باشیم، بازی خیلی زود از این مسیر فاصله گرفته و به سمت سبک و سیاق روگلایک (یا به صورت دقیقتر روگلایت) متمایل میشود. اما همانطور که در نگاه نخست بازی هم گفتم، چیلدرن آو مورتا لزومی بر پایبندی مطلق به ژانر مد نظر خود نمیبیند و علاوه بر روگلایک، تنهای به اکشن-نقشآفرینی و ادونچر میزند. با این پیشزمینه است که وارد سرزمین به غایت زیبای مورتا میشویم.
خانه آبا و اجدادی برگسنها در نقش هاب بازی ظاهر میشود. در این خانه شما قادر به آپگرید تواناییهای کلی شخصیتهای مختلف خانواده (مانند میزان زره، میزان دمیج ضربات و شانس کریتیکال هیتها) هستید و از طرف دیگر، قابلیتهای جادویی (مانند میزان شانس خانواده در دریافت آیتمهای بهتر) هم قابل ارتقا هستند و همه این کارها، با پول رایج داخل بازی که از طریق گرایند در مراحل به دست میآید انجام میشود.
زیرزمین خانه، شامل پورتالهایی به سه سرزمین مختلف است و برگسنها برای پی بردن به حقایقی درباره ایزدان و همینطور شکست نیروی اهرمینی، نیازمند آزادسازی یک نیروی روحانی از هر جهان هستند. کار با دخمههایی سهگانه آغاز میشود که نقش دیباچه را برای گیمپلی بازی ایفا میکنند. در این دخمههاست که پی به دو حقیقت اساسی درباره چیلدرن آو مورتا میبرید. نخست اینکه بازی برخلاف آنچه در ابتدا به نظر میرسد حقیقتاً دشوار است و از طرف دیگر، سازندگان این دشواری را دستمایه روایت داستانی غنی میان هر شکست قرار دادهاند.
طی سالهای اخیر، بازیهای روگلایک با تعدد فراوانی از راه رسیدهاند و نمونههای موفق هم به هیچوجه کم نیستند. در چنین بازاری آکنده از عناوین روگلایک، تفاوتی که چیلدرن آو مورتا به وجود آورده خارج شدن از فضای بیمغز و شدیداً نزدیک به شوتمآپ است و حفرهها با میانپردههای کوتاه اما به جد تاثیرگذار پر شدهاند. هر بار که بازی را اجرا میکنید و هر بار که از یک ماموریت به هاب بازمیگردید (چه شکست خورده باشید و چه پیروز باشید)، چیلدرن آو مورتا با میانپردهای کوتاه به استقبالتان میآید. موضوع یکبار حالات درونی مارگارت است، یکبار روند تمرینی که لوسی پشت سر میگذارد و یکبار هر موضوع مشابه دیگری.
این میانپردهها ما را میرسانند به یکی از مسائل بنیادین بازی. گفتم بازی ذاتاً سخت است و این یعنی با شمایلی شبیه به سری دارک سولز، باید منتظر شکستهای پیاپی باشید و این خود به نظر شبیه تدبیری برای محدود نگه داشتن تعداد جهانها و مراحل بازی بوده. اگر کمیت را ملاک قرار دهیم، بازی مراحل چندانی ندارد و اینطور به چشم میآید که چالشها قرار بوده تکرارپذیری را بالا ببرند و در کنار آن، داستانی که دائماً پیچش و عناصری جدید برای ارائه دارد، باز هم این حس را به وجود خواهد آورد که تمام تلاشهای شما بیهوده نبوده است.
و تمام اینها با ذات گرایندی بازی هم سازگاری دارند؛ یعنی شما باید دائماً در پی کشتن خیل عظیم دشمنان، جمعآوری پول و پشت سر گذاشتن مراحل فرعی که هر از چندگاهی ظاهر میشوند باشید و سپس با منابع تازهای که در اختیار آوردهاید، کاراکترها را ارتقا داده و مجدد به نبرد بروید.
به این ترتیب، لحظاتی رقم میخورد که بازی شما را تحت فشار قرار میدهد. از یک سو باید سخت مشغول گرایند باشید، از سوی دیگر باید با دشمنانی که هجومیتر از قبل ظاهر شدهاند مقابله کنید. از یک سو باید نزدیک به ۴۰ دقیقه صرف پشت سر گذاشتن تمام طبقههای یک دانجن کنید و از طرف دیگر سیستمی برای چکپوینت وجود ندارد که حداقل مجال تنفسی کوتاه به هنگام بازی داشته باشید. منظور از چکپوینت البته بعد از هر مرگ نیست، بلکه امکان توقف و بستن بازی و سپس ادامه کار از همان طبقهای که رها شده بود.
اگر بخواهم منظورم را واضحتر بیان کنم، بازی در ساعات میانی سطحی بالا از تعهد و صبوری را طلب میکند و البته که با آزادسازی چند شخصیت قابل بازی و پیش بردن داستان پاداشتان را میدهد، اما باز هم نتوانسته آن احساس رخوتی که با دیدن محیطهایی با ساختار تکراری و دشمنان انگشتشماری که دائماً و دائماً پیش چشمتان ظاهر میشوند را از بین ببرد. در بازیهایی مانند The Binding of Isaac این مشکل عمدتاً با تنوع بیشتر دشمنان و البته آیتمهای قابل استفاده حل شده و متاسفانه مورتا از نظر تنوع آیتم هم اندکی ضعیفتر از آن چیزی که انتظارش را داشتم ظاهر میشود.
بله، میتوانید به آیتمهای مختلفی برای باف کردن شخصیت اصلی (چه در قالب آیتمهای یکبار مصرف، چه محدود از نظر زمانی و چه دائمی) دسترسی داشته باشید، اما به عنوان یک روگلایک، تنوع آیتمها خیلی زود به پایان میرسد و از نقطهای به بعد دیگر نمیتوانید منتظر آیتم جدیدی باشید که شمایل یک چالش را برایتان دگرگون کند. البته که به جای آیتمهای ثابت و متنوع، عمده آیتمها بسته به مهارتهای شخصیتی که انتخاب کردهاید تغییر میکنند اما در ذات تفاوتی اساسی با یکدیگر ندارند.
از این که بگذریم میرسیم به درخت مهارتهای هوشمندانه بازی. چیلدرن آو مورتا مجموعا شش شخصیت قابل بازی دارد که هرکدام استایل مبارزه کاملا متفاوتی به نمایش میگذارند و به تبع آن، مهارتهای مختلفی هم دارند. جدا از ارتقاهای رایج، یک اتفاق هیجانانگیز در گیمپلی چیلدرن آو مورتا آن است که با رسیدن به سطح مشخصی از مهارت با هر کاراکتر، به یکی از مهارتها او توسط شخصیتهای دیگر دسترسی خواهید داشت. این دست از المانها در چیلدرن آو مورتا کم نیستند و گرچه آنقدرها در پیشبرد گیمپلی انقلاب نمیکنند، اما نوعی ارزشافزوده فانتزی و جذاب هستند که شما را به تحسین سطح دقت به جزییات وا خواهند داشت.
در نزدیک به ۱۸ ساعتی که مشغول تجربه چیلدرن آو مورتا بودم، از میان شش شخصیت اصلی، صرفا لیندا و لوسی را سازگار با استایل بازی خودم یافتم. لیندا کمانداری ماهر است که از فواصل زیاد دشمنان را به هلاکت میرساند و لوسی هم مینیگان کوچولوی دوستداشتنی و آتشپارهای است که اگر استایل بازیتان دوربُرد باشد، از جایی به بعد هیچ گزینه بهتری نسبت به او پیدا نخواهید کرد.
لوسی که کوچکترین عضو خانواده برگسنهاست اما صرفاً به خاطر استایل بازیاش به شخصیت مورد علاقهام تبدیل نشد. این کاراکتر مثالی بارز از تواناییهای سازندگان در داستانسرایی است و با پشت سر گذاشتن یک کمان شخصیتی مختصر اما واقعاً تاثیرگذار، به آسانی راهش را به دلتان باز میکند.
کمان شخصیتی دیگر کاراکترها به اندازه لوسی قدرتمند نیست، اما تمرکز بینظیری که چیلدرن آو مورتا بر کانسپت خانواده و وحدت میان کاراکترها دارد، خیلی زودتر از آنچه فکرش را میکنید به برقراری ارتباط با آنها منجر میشود و طولی نمیکشد که واقعاً به سرنوشت برگسنها علاقهمند خواهید شد. بازی هم با افزودن چند پلات توییست، چند کاراکتر و حتی یک توله سگ دوستداشتنی، بار احساسی را بیش از پیش افزایش داده.
این را هم باید اضافه کرد که بازی راهکاری هوشمندانه برای تنوع بخشیدن به کاراکترهایی که انتخاب میکنید در پیش گرفته. برای من که دائماً پس از آزمون و خطا با کاراکترهای دیگر مجدداً به سراغ لوسی و لیندا میرفتم، اتفاقی غیرقابل پیشبینی باعث شد که بازی با مارک یا جوئی را هم امتحان کنم.
داستان اصلی: ۱۲ ساعت
داستان و ماموریت فرعی: ۱۸ ساعت
صد در صد کردن بازی: ۱۸ ساعت
ماجرا از این قرار است که با شکست خوردن در دانجنها، کاراکتری که استفاده کردهاید دچار آلودگی میشود و برای دست بعدی، مثلاً ۲۰ درصد از نوار سلامتی خود را از دست میدهد. در این شرایط لازم است برای مدتی به او استراحت دهید و به استفاده از کاراکتری دیگر روی بیاورید. بسته به نگاهتان، این قابلیتی جالب یا آزاردهنده خواهد بود. اگر معمولا انعطافپذیری زیادی در انتخاب هیروهای یک بازی دارید، احتمالاً از این اتفاق استقبال هم کنید. اما کافیست عادت به انتخاب یک کاراکتر و چسبیدن به آن داشته باشید تا پروسه نسبتاً طولانی احیای جان کامل کاراکترها زجرآور شود.
علیرغم تمام اینها، وقتی مکانیزمهای گیمپلی کاملاً دستتان میآید و کاملاً با قوانین سرزمین مورتا آشنا میشوید، گیمپلی بازی تجربهای دلچسب و سرگرمکننده خواهد بود. میتوانید با ترکیب مکانیزم دش، قابلیتهای پیشفرض شخصیتها و ابیلیتیهایی که شانسی به دست میآیند، کمبوهایی ترکیبی بزنید و خیل دشمنان را قلع و قمع کنید. وقتی هم که نوبت به باسفایتهای پایانی هر دانجن میرسد، آن موقع است که تواناییهایتان واقعاً به بوته آزمایش گذاشته میشود.
چیلدرن آو مورتا خیلی ساده استانداردترین بازی ایرانی با معیارهای جهانی است. تناسب خارقالعادهای که میان المانهای ایرانی و غربیپسند برقرار شده، در کنار نوآوریهای خرق عادت استودیوی Dead Mage در ژانر روگلایک باعث میشود در این بازار شلوغ، به تجربهای حقیقتاً منحصر به فرد دست یابید. بازی ایرادات کوچک و بزرگی در روند گیمپلی هم به نمایش میگذارد؛ اما نه آنقدر فاحش و نه آنقدر تاثیرگذار که از سرگرمکنندگی گیمپلی بکاهد.
اگر The Binding of Isaac یا Moonlighter یا حتی Enter the Gungeon جزو بهترین تجربیات سالهای اخیرتان از بازیهای ایندی بوده، چیلدرن آو مورتا دقیقاً شما را هدف قرار داده. این بازی با پایبندی نسبی بر ژانر روگلایت، اکشنی پر زد و خورد ارائه میکند و در عین حال آنقدر المان متمایزکننده دارد که مثل تنفس یک هوای تازه در این بازار رو به اشباع باشد. اگر روگلایک جزو ژانرهای محبوبتان نیست، چیلدرن آو مورتا میتواند شروعی خوب باشد، اما شروعی سخت نیز خواهد بود.
چیلدرن آو مورتا سطح بالایی از تعهد به گیمپلی و صبوری را طلب میکند؛ خصوصاً در مراحل میانی و در دانجنهای طولانیاش. بازی همینطور تمرکزی نسبی بر داستانسرایی دارد و بین فازهای اکشن خالص، باید دائماً منتظر سکانسهایی با محوریت پیشبرد داستان باشید. اگر در یک بازی صرفاً به دنبال اکشن محض، قلع و قمع بیمغز دشمنان و دریافت سریع پاداش هستید، چیلدرن آو مورتا برای شما ساخته نشده.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
بازی جذابی هست
اینکه از زبان و دوبله فارسی پشتیبانی میکنه خیلی جذاب ترش میکنه
فک کنم توی کنسول نسل هشت یا نه بشینی بازی دوبله فارسی کنی ! ( این بازی تا چند روز آینده روی گیم پس میمونه و در پی اس نَو هم موجوده )
من خودم مشغول انجامش هستم و بشدت زبان فارسیش جذابه
"اگر در یک بازی صرفاً به دنبال اکشن محض، قلع و قمع بیمغز دشمنان و دریافت سریع پاداش هستید، چیلدرن آو مورتا برای شما ساخته نشده."
بجای استفاده از این جمله توهین آمیز میتونستید بنویسید اگر به سبک بازی های شوتر و اکشن علاقه مند هستید و و خیلی به سبک RPG علاقه ای ندارید این عنوان برای شما جذابیت چندانی نخواهد داشت
بنظرم بازی که از اسم ساخت ایران بهره ببره،ولی حتی داخلش از زبان فارسی پشتیبانی نکنه،یه پارادوکسی بیش نیست، و اینکه،قیمت سی هزار تومن برای یک بازی به قول خودشان ایرانی و ایندی،خیلی مبلغ زیادی هستش،با این مبلغ میشه فرانچایزهای معروف و ایده آل غربی رو تهیه کرد،(البته برای کامپیوتر)،،،
به عنوان کسی که حامی بازی ایرانی هستم،وقتی دیدم که مهمترین المانهای این بازی،روند غرب زدگی و غرب گرایی داره، واقعان برای تیم سازنده افسوس خوردم که در این حد در دنیای غرب و کاپیتالیسم غرق شدن،در حدی که کارکترهای اصلی بازی از اسم ایرانی و پارسی،به بهره هستن!!! اگر این بازی به عنوان یک بازی غربی و خارجی عرضه میشد،خیلی بهتر بودش،،، من که به دوستان پیشنهاد میکنم تا این بازی رو تحریم کنند، نه بخاطر مخالفت با غرب یا غرب زدگی،یا حتی استفاده از زبان و اسامی غربی در یک بازی بومی و ساخت ایرانی!!! بلکه بخاطر پارادوکس سرتاسر زیادی که از این بازی دیده و تجربه کردم،
با تشکر فروان از تیم زحمت کش ویجیاتو
گوش کن بازی ساز گفته قرار زبان فارسی را برای بازی ارائه بدهند
اولا که با ۳۰ تومن چجوری بازی های خارجی میخری؟ چرت ترین بازیها هم الان ۱۰ دلار قیمت دارن، بعدشم خودت قبول نداری اگه بازی تو ایران عرضه میشد و نام ایران رو یدک میکشید هرگز به موفقیت نمیرسید؟ یا شایدم بهتره بگم به موفیقت کمتری میرسید، در ضمن همینجوری که این بازی اسامی خارجی و غربی داره و اصلا با ایران اشاره نداره و فرهنگ ایران رو مورد بحث قرار نداده از بازی شکایت کردن، بازی تو ایران عرضه نشد و ازش شکایت شد، یه شکایت بی مورد و مسخره، مسلما با عرضه در ایران مشکلات زیادی برای بازی به وجود میومد
یکم از این بخور ???
الان توی دبل یو سیه خونمون اندازه ی یک ماه غذای خانوادت ریختم که بخورید عزیزم،،،نوش جونت خودت و خانواده ی بافرهنگی که داری
این بازی رو اگه تبلیغش رو توی سایتای ایرانی نمیدیدم و کسی بهم نشون میداد هیچ وقت نمیتونستم بفهمم سازنده اش ایرانیه
هیچ داستان یا اسمی که بشه بازی رو به ایران نسبت داد نیستش به جز همون المان های ایرانیش
به هر حال شاید شاخصه های استاندارد جهانی یک سری محدودیتهایی رو برای این استودیو داشته
و اینکه دمشون گرم خیلی بازی قشنگی به نظر میرسه
دقیقا
من برای بازی های ایرانی ارزش زیادی قائل هستم اما بازی ایرانی که قراره به صورت دلاری برای ما باشه و خرید ریالی نداره همون بهتر که از این عنوان حمایت نکنیم و صفر تا صدشم همه خارجکی هست ایشالا همون ور موفق باشن ظاهرا برای هموطن حرامه این بازی ها
سلام دوست عزیز، سازندههای بازی رسما اعلام کردن که بازی با قیمت ریالی روی پلتفرم هیولا هم عرضه میشه.
ویجیاتو عزیز بی صبرانه منتظر نقد بازی astral chain کمپانی پلاتینوم هستم. چون سویچ ندارم تمام امیدم به شماست که این بازی رو خوب نقد کنین تا بخونم و لذت ببرم.
شایان عزیز خسته نباشی. بسی لذت بردم متنتو خوندم. اتفاقا بعد از دیدن یه سریال دنبال بازی RPG فانتزی بودم که المان های گرایند و لوت داشته باشه. مرسی که یه نمونه ایرانیش رو بهم معرفی کردی. کارت درسته. بیشتر بنویس برامون.
بهتون سری بازیهای ویتچر و الدر اسکورل،(اسکای ریم) یا کینگ آف آمولار و یا مورد سخت تره دارک سولز رو پیشنهاد میکنم،به عنوان اولین تجربه در سبک نقش آفرینی، موفق باشین
سلام... ممنون از نقد قشنگتون واقعا کارهای این استودیو رو دوست دارم.
فقط نمیدونم این توله سگ چیه تو بازی دیگه... انگار برای ایرانی ها نیست.
چند درصد ایرانی ها سگ و گربه نگه میدارن مگه
از موقعی هم که سگ و گربه اومده تو خونه ها شپش تو مدارس و سالن های ورزشی پر شده.. پدر همه رو در آورده
بیماری های دیگه اش بماند
شما احتمالا منظورت مسلمان ایرانی هست ، چون ایرانیان از قدیم الایام سگ داشتن یکم مطالعه کنید متوجه میشین اصلاا چرا سگ رو نجس دونستن /
تو خونه سگ داشتن؟
کدوم منبع؟
حتما تخت جمشید هم نگاره های هستش
این همه داستان و تاریخ و تمدن با اسامی فک برانداز بعد استدیو بازی یادش میره کجای دنیا نشسته و داره بازیشو میسازه من که حال نکردم و بازیش هم نمیکنم
از پیشرفت سازندگان بازی وتیم های بازی ساز خیلی خوشحالم، بی صبرانه منتظر و امیدوارم یه بازی ایرانی برای pc و ps4 در سبک و حد call of duty, need for speed, fifa و... هستم هم قیمت کمتری برای ما و خارجی ها خواهد داشت و هم ارز اوری خوبی داره درضمن منظورم از ساخت این بازی ساخت انواع لگن خودرو نیست و یه بازی مستحق و به درد بخور در حد ایران و جهانه
از ویجیاتو ممنونم که بازی های دیگه ای که استودیوهای ایرانی توسعه دادن رو معرفی کنه
با تشکر.
ممنون از نقد
دمت گرم که ۱۸ ساعت بازی کردی خدا قوت
بازیش کنیم ببینیم چه آشی پختن برامون
متاسفانه به این مورد اشاره نکردین که شباهت این بازی به سری دیابلو (که خیلی از جاهای بازی میشه مشاهده کرد) که خب این لزوما به معنی کلون بودن نیست و به نظر من یک برداشت و الهام خوب از این سری بوده
و اینکه خواهشا کلمات انگلیسی رو یا با الفبای انگلیسی بنویسید یا درست ترجمه کنید