نقد فیلم تاجمحل – روزی روزگاری در آبادان
فیلم تاجمحل به لحاظ خط داستانی و در برخی جزئیات، شباهت زیادی به فیلم برفهای کلیمانجارو ساخته روبرت گودیگیان دارد، فیلمی که به صورت دوبله فارسی نیز موجود است. البته این فیلم چندان شناختهشده و ...
فیلم تاجمحل به لحاظ خط داستانی و در برخی جزئیات، شباهت زیادی به فیلم برفهای کلیمانجارو ساخته روبرت گودیگیان دارد، فیلمی که به صورت دوبله فارسی نیز موجود است. البته این فیلم چندان شناختهشده و مشهور نیست و به دلیل سادگی و واقعگراییش ممکن است برای مخاطبان نام آشنایی نباشد (با فیلم برفهای کلیمانجارو محصولِ 1952 اشتباه نشود). سوالی که پیش میآید این است که این میزان از اقتباس تا چه حد میتواند قابل پذیرش باشد. در این نقد به این سوال پاسخ داده میشود و از سوی دیگر ویژگیهای منحصر به فرد نسخه ایرانی نیز مورد تحلیل قرار میگیرد. ویجیاتو را در نقد فیلم تاجمحل همراهی کنید.
یک بومیسازیِ موفق
از آنجایی که فیلمنامهنویس و کارگردانِ فیلم تاجمحل در صحبتهایشان به فیلم فرانسوی اشاره کردهاند، میتوان گفت که قصد پنهان کردنِ این موضوع یا طفره رفتن از آن را نداشتهاند.
از سوی دیگر نسخه فرانسوی نیز به اندازه کافی مهجور و غیرمشهور است که نیاوردنِ نامی از آن در تیتراژ منطقی جلوه میکند. در واقع آثاری از این دست که زندگی فقیرانه آدمهای حاشیه شهرها را به تصویر میکشد و مسائلی همچون دزدی، بیکاری و تبعیض اجتماعی را مطرح میکند، نه فقط متاثر از یک فیلم بلکه میتواند متاثر از چندین فیلم در تاریخ سینما باشد که قطعا فیلم دزد دوچرخه محصول سال 1948، ساخته ویتوریو دسیکا از مشهورترینِ آنهاست.
در این فیلم نیز شخصیت اصلی یک پدر است که به دنبال سارق دوچرخه خود میگردد و در قسمتی به صورت کاملا تصادفی سارق را پیدا میکند. فیلم برفهای کلیمانجارو و تاجمحل از این منظر به شیوهای مشترک متاثر از فضای نئورئالیستیِ فیلم دزد دوچرخه هستند.
یکی از پرسشهای اصلی این دو فیلم نیز این است که آیا در این شرایط نابرابرِ اقتصادی و ظلمی که به قشر کارگر میشود، سرقت و دزدی میتواند امری کاملا غیراخلاقی و فاجعهبار تلقی شود؟ اینکه جامعه باعث میشود این افرادِ ساده و بیآزار به دزد تبدیل شوند، دقیقا مساله اصلی فیلمِ دزد دوچرخه است و میتوان گفت هر فیلمی بعد از سال 1948 با این مضمون، بیشک متاثر از آن است.
حال چیزی که به آن بومیسازی یا ایرانیزهکردن میگویند، به صورت موفقیتآمیزش در فیلم تاجمحل رخ داده است. درست است که فیلم در برخی جزئیات نیز از نسخه فرانسوی کپیبرداری کرده اما به دلیل فضای خاص فیلمِ تاجمحل، این موضوع چندان مهم جلوه نمیکند.
تاجمحل درباره یک مرد مسنسالِ آبادانی است و همین تعلق داشتنِ به آبادان، کل فضای فیلم را تحت تاثیر قرار داده است. برای مخاطبان ایرانی که بسیار به ندرت شهرهای دیگر را در سینمای انحصارطلبانه ایران میبینند، دیدنِ بازیگرانِ آبادانی که حتی سابقه بازیگری حرفهای نیز نداشتهاند بسیار دلنشین و غریب است.
بازیگرانی که عموما خودشان متولد آبادان هستند و به لهجه این شهر تسلط کامل دارند و بدون حتی اندکی تصنع و اغراق نقش خود را ایفا کردهاند. تنها بازیگر معروف فیلم، پریوش نظریه است که نقشی فرعی دارد.
دانش اقباشاوی نیز، به عنوان کارگردانِ فیلم تاجمحل، توانسته فضاهای متضاد و گوناگونِ آبادان را در طول فیلم به تصویر بکشد؛ از فضاهای صنعتی و کشتیهای بزرگ و حاشیه مخروبه شهر گرفته تا مکانهایی سرسبز و خانههای طبقات متوسط.
اما نکته جالب توجه این است که چطور خانوادهای از یک طبقه متوسط که بعد از سالها کار توانستهاند به رفاهی نسبی برسند، مورد غبطه کارگرانی قرار میگیرند که از هر نوع رفاهی محروم شدهاند.
در واقع آنقدر این تبعیض به خصوص در شهرهای جنوبیِ ایران گسترده است که داشتن یک خانه و یک شغلِ کارگری در صنعت کشتیرانی، تصویری از یک زندگی خوب محسوب میشود و فیلم به درستی آن را مطرح میکند.
میتوان گفت که انتخاب فیلم مهجورِ برفهای کلیمانجارو برای اقتباس و حتی کپی، خود انتخاب درست و به جایی بوده است چراکه با شرایط امروزِ آبادان همخوانی زیادی دارد.
از سوی دیگر تمرکز فیلم تاجمحل بر فرهنگ جنوبی با آن خونگرمی خاص و مساله تفاوت نسل جدید با نسل قدیم در آبادان، به خوبی توانسته قصه فیلم فرانسوی را از آنِ خود کند.
کمبودها
نکته دیگر این است که نقطه ضعف اصلی فیلم تاجمحل ارتباطی چندانی با این موضوع که فیلم اقتباسی از یک نسخه فرانسوی است، ندارد. چراکه حتی کپیبرداری هم اگر به درستی و با موفقیت صورت بگیرد و با نیتی اخلاقی برای به تصویر کشیدن یک مساله جهانشمول (فقر و بیکاری و تبعیض) باشد، نمیتواند غیراخلاقی محسوب شود.
در واقع ضعف اصلی فیلم تاجمحل و حتی برفهای کلیمانجارو، به نداشتنِ جذابیتهای کافی برای تبدیل شدن به یک فیلم سینمایی برمیگردد و نه چیزِ دیگر. تاجمحل با همه خصوصیاتِ منحصر به فرد و باورپذیری بازیها و حتی کارگردانیِ روان و قابل توجهِ دانش اقباشاوی، نمیتواند برای مخاطبان عام کشش لازم را ایجاد کند، حال آنکه فیلم برای مخاطبان عام ساخته شده است.
البته نباید این موضوع را فراموش کرد که تاجمحل اولین فیلم بلند سینماییِ اقباشاوی است اما کارگردانانِ جوان هم باید این نکته را مدنظر قرار دهند که جذابیت لزوما با بازیگران مشهور به دست نمیآید چراکه در این فیلم شاهد هستیم که اتفاقا نقطه کششِ فیلم وجود بازیگران شناخته نشده است.
هرچند که بازیگر نامآشنای فیلم یعنی پریوش نظریه نیز توانسته به همان میزان صمیمی و باورپذیر ایفای نقش کند. اما موضوع مثل همیشه فیلمنامه است. تقریبا 23 دقیقه طول میکشد تا اتفاقی به عنوان نقطه عطف در فیلم تاجمحل رخ دهد.
شاید فیلمنامهنویسانی که علاقهمند به ساخت فیلم درباره روابط خانوادگی و روابط بین انسانها در زندگی عادی خودشان هستند، تصور میکنند فیلم باید بیش از هر چیزی دارای روزمرگی باشد و یا بیش از هرچیزی در قصهگویی کممایه باشد.
با نگاهی به همان دزد دوچرخه میتوانیم به اتفاقات مختلفی که در این فیلم نئورئالیستی میافتد اشاره کنیم؛ اتفاقاتی که عموما در ذهن مخاطبان باقی ماندهاند؛ از فروش روتختی برای خرید دوچرخه و سرزدن به تعمیرگاههای دوچرخه گرفته تا ورود به کلیسا و آن سکانس درخشانِ رستوران و مراجعه به فالگیر و از دست دادن سارق و گمشدن بچه و دوراهی اسفناکِ پدر برای سرقتِ یک دوچرخه.
برای ردیف کردن این کلمات دوباره به فیلم دسیکا مراجعه نکردم بلکه سعی کردم هرآنچه در ذهنم باقی مانده به زبان بیاورم حتی اگر به لحاظ ترتیبِ وقایع اشتباه از آب دربیاید. در واقع اگر قصه کممایه باشد حتی روابط انسانها نیز نمیتواند به صورت عمیق مورد واکاوی قرار گیرد و این به نوعی نقضِ غرض است چراکه عموم فیلمسازانی که این موضوعات را انتخاب میکنند در اصل قصد دارند زوایای پنهان نیتها و رفتارها را نشان دهند و روابط بین آدمها و جامعه را بازشناسی کنند.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.