نقد فیلم لتیان – فرزندِ ناخلفِ دهه نودی
اخیرا مد شده که به جای گفتنِ خلاصه داستان، از جملاتِ قصار و یا کلمات قلمبه سلمبهای استفاده میکنند که بتوانند کممایهبودن قصه و کلیشهای بودنِ فیلم را مخفی کنند. در توضیح فیلم لتیان نیز ...
اخیرا مد شده که به جای گفتنِ خلاصه داستان، از جملاتِ قصار و یا کلمات قلمبه سلمبهای استفاده میکنند که بتوانند کممایهبودن قصه و کلیشهای بودنِ فیلم را مخفی کنند. در توضیح فیلم لتیان نیز آورده شده است که «لتیان یک سد است، سدی بر روابط انسانی...یک نفر میخواهد این سد را بشکند اما خوب میداند که شکستنِ سد به این سادگی نیست. شهر خراب خواهد شد». ویجیاتو را در نقد فیلم لتیان همراهی کنید تا ببینیم آیا این جملاتِ مهیب را میتوان در فیلم مشاهد کرد.
فرزندانِ ناخلفِ دهه نودی
زمانی ما میتوانیم یک فیلم را در ژانر خانوادگی جای دهیم که حداقل یک ارتباط خانوادگی در فیلم وجود داشته باشد. به طور مثال فیلمِ کلاسیکِ «دره من چه سرسبز بود»، علاوه بر اینکه یک فیلم در ژانر اجتماعی است و به سرگذشت معدنچیان و اعتصابات کارگری میپردازد، یک فیلم خانوادگی نیز هست.
یک خانواده پرجمعیت و روابط بین خواهران و برادران و مادر و پدر و تغییر و تحول در این روابط متناسب با شرایط اجتماعی. در فیلمهای مدرن نیز وقتی پای خانواده حتی از نوع فروپاشیده و کمجمعیت آن مطرح میشود، ما با یک یا چند خانواده طرف هستیم و علت فروپاشی روابط آنها و احیانا تلاش کاراکترها برای بازگشت را مشاهده میکنیم.
اما در دهههای اخیر در سینمای ایران، ژانر خانوادگی به راحتی به هر فیلمی که به روابط مثلثی یا مربعی بپردازد نسبت داده میشود حتی وقتی هنوز خانوادهای در فیلم شکل نگرفته باش. به راحتی نیز لفظ اجتماعی برای آن فیلم به کار برده میشود بدون آنکه جامعهای در فیلم دیده شود.
نمیدانم از چه زمانی سینمای ایران دچار این سادهانگاری شده است اما در دهههای قبل موضوع تا این حد سطحی نبوده است. بهتر است نمونههایی از فیلمهای ایرانی در ژانر خانوادگی و ژانر اجتماعی را ذکر کنیم تا مشخص شود که ااز چه زمانی این موضوع مد شده که کلاغ را جای طوطی میفروشند.
تاریخ سینمای ایران نشان میدهد که در اواسط دهه 50 و دهه 60، معنای ژانر خانوادگی به خوبی درک میشده و ادعای اجتماعی بودن نیز از سوی سازندگان این آثار وجود نداشته، با آنکه در اغلب موارد فیلمهای خانوادگی این دوره، بازتابهای اجتماعی و فرهنگی نیز داشتهاند.
نمونه بسیار خوب آن، فیلم سوتهدلان ساخته علی حاتمی، محصول اواسط دهه 50 است؛ یک فیلم خانوادگی که شرایط اجتماعی را نیز بازتاب میداد. نمونه دیگر، فیلم اجارهنشینها، ساخته داریوش مهرجویی، محصول اواسط دهه 60، فیلمی که هم خانوادگی و هم اجتماعی بود.
در دهه 70 نیز، نشان دادن ماجراها درباره یک خانواده به همان اندازه مورد توجه بود و حتی پررنگتر شد. فیلم از کرخه تا راین محصولِ اوایل دهه هفتاد، ساخته ابراهیم حاتمیکیا، ماجرایی خانوادگی را در ابعادی اجتماعی به تصویر کشید.
فیلم لیلا، ساخته داریوش مهرجویی، محصول اواسط دهه هفتاد، فیلمی خانوادگی بود که دیدگاههای فرهنگی و اجتماعی را نیز بازتاب میداد. فیلم زیر پوست شهر ساخته رخشان بنیاعتماد، محصولِ اواخر دهه هفتاد، بدون تردید نمونهای شاخص در ژانر خانوادگی و اجتماعی بود.
فیلم بچههای آسمان (1375) از مجید مجیدی نیز نمونه بسیار عالی از یک فیلم خانوادگی و اجتماعی در این دهه است. حتی در بین سریالهای دهه 70 نیز، ژانر خانوادگی و اجتماعی، دوشادوش یکدیگر به قوت خود باقی بود.
سریال پدرسالار (1372-1374) و سریال پس از باران (1379)، نمونههایی مثالزدنی از این ژانرها محسوب میشود. در دهه 80 اما ژانرهای خانوادگی و اجتماعی برعکس آنچه میپندارند، رو به افول رفت و راه برای فیلمهای به اصطلاح خانوادگی با دیدگاههای تقلیلیافته اجتماعی باز شد.
از نمونههای خوب و واقعا خانوادگی در این دهه، میتوان فیلم مهمان مامان ساخته داریوش مهرجویی را نام برد که در عین حال به طبقات فرودست و زندگی نیمه اشتراکی آنها میپرداخت.
بقیه فیلمهای دهه 80 که یک یا چند خانواده فروپاشیده و بحرانزده را تصویر میکردند، عموما درامهایی بودند که بیشتر مورد توجه قرار گرفتند اما کسی نمیدانست که این فیلمها قرار است باعث ایجاد جریانی آغشته به کلیشههای انگلی و مسموم در دهه 90 شود.
چهارشنبه سوری (1384)، درباره الی (1387) و جدایی نادر از سیمین (1389)، سه گانه اصغر فرهادی، به شیوهای ناخواسته بذری را در سینمای ایران کاشتند که نتیجه آن به صورت یک درختِ ناقصالخلقه در دهه 90 بروز و ظهور یافت.
عمومیت یافتن اینگونه فیلمها در دهه 90 نشان داد که تا چه حد کپیکردن این سهگانهها کار سهل و آسانی است اما قاعده این است که یک کپی دسته دوم، نمیتواند لزوما موفقیت نسخه اول را داشته باشد. چراکه همان نسخه اول نیز خود برگرفته از نسخه دیگری بوده است.
به طور مثال فیلم درباره الی آشکارا برگرفته از خط داستانی فیلم ماجرا (1960) ساخته میکلآنجلو آنتونیونی است و حالا فیلم لتیان، محصول 1397، قصد دارد باز هم در یک سفر به اصطلاح خانوادگی، روابط بین آدمها را بررسی و رازهایشان را آشکار کند و سپس با اتفاقی به اصطلاح هولناک، به یک تراژدی بینجامد.
سدی در کار نیست
فیلم لتیان (نام یک سد)، شروع خوبی دارد. اتفاق اولیه هم مهیج به نظر میرسد. مهمانهایی ناخوانده به یک سفر تفریحی دعوت شدهاند، حال آنکه نباید آنجا باشند، در نتیجه قرار است دردسرهایی ایجاد شود.
در واقع لتیان تا زمانی که مساله فیلم را بیان نکرده خوب پیش میرود. اما به محض اینکه میفهمیم یک موضوع پیش پا افتاده و قابل هضم تبدیل به مهم ترین مساله فیلم شده و کل فیلم بر روی آن استوار است، متوجه میشویم که با یک فیلم سطحی طرفیم.
طه (امیر جدیدی) و سلما (پریناز ایزدیار) قرار است با یکدیگر ازدواج کنند اما در یک سفر دوستانه، یاسی (سارا بهرامی)، پای مانی شوهر سابقِ سلما را به این سفر باز میکند تا مانی فرصتی برای بازگرداندنِ سلما پیدا کند.
مشکل اصلی فیلم هم دقیقا سلما و طه و مانی هستند؛ منطقی برای کارهایشان ندارند و معلوم نیست چه میخواهند. سلما زنی است که توسط مانیِ، مورد بیمهری و ظلم قرار گرفته و ناچار شده نوزادش را به بدترین شکل ممکن سقط کند اما بعد از بازگشت ناگهانیِ مانی، طوری رفتار میکند که انگار هنوز عاشق است و دیدن مانی قلبش را به شوق و در عین حال به درد میآورد. انگار نه انگار فرزندش را در آن زندگی از دست داده است.
حال آنکه چنان اتفاقاتی یک زن را سختدل و نسبت به آن مرد بیحس میکند؛ چیزی که عملا در سلما وجود ندارد. از سوی دیگر سلما به طه نیز علاقه عمیقی ندارد و با آنکه نمیخواهد به مانی برگردد اما تکلیف خودش و طه را هم مشخص نمیکند؛ نه طه را رها میکند و نه به او عشق میورزند. سلما نه انتخاب میکند و نه انتخاب نمیکند؛ همین قدر بیمعنا.
این بلاتکلیفی نامعقول سلما، نیمی از فیلم را در حالتی خنثی، خستهکننده و منفعل نگه میدارد و از زن اصلیِ فیلم، یک کاراکتر غیردوستداشتنی میسازد که حتی ترحمبرانگیز هم نیست.
طه نیز که از قرار معلوم از یک خانواده سنتیست و پسرِ یک پدرِ حاجیبازاری و پولدار محسوب میشود، به شیوهای اغراقشده متعصب است و در انتها به ناگهان از یک عاشق به یک هیولای نچسب تبدیل میشود که حتی به معشوقه خودش رحم نمیکند.
اصولا در فیلمهای ایرانی قشر سنتی یا بسیار مثبت تصویر میشوند و یا بسیار منفی و کاریکاتوری و اسم این نوع از فیلمسازی هم گذاشته میشود ژانر اجتماعی.
مانی نیز به شیوهای اغراقشده مثبت و روشنفکر نشان داده میشود که علاقه زیادی به فیلمهای اروپایی دارد، کاراکتری که به زور هم نمیتواند برای مخاطب دوستداشتنی جلوه کند.
در این میان یاسی و رضا (حسن معجونی) به اصطلاح زن و شوهر هستند اما هیچ شباهتی به یک زوج ندارند. تا پایان فیلم نیز تحولی در ارتباط آنها ایجاد نمیشود. نکته بدتر غافلگیری مربوط به یاسی است که نمیتواند ما را قانع کند.
(آغاز خطر اسپویل) کاراکتری مثل مانی که تا آن حد غیردوست داشتنی است یا لااقل تا آن حد سنگ زنی دیگر را به سینه میکوبد، به چه دلیل مورد علاقه یاسی است. (پایان خطر اسپویل). مهمترین ضعف فیلم لتیان هم در همین است که نمیتواند غافلگیریهای باورپذیر به مخاطب تحویل دهد.
در کل، کاراکترها سیر منطقی و درستی ندارند و حتی عشقشان نیز تصنعیست. خلاصه کلام این است که سینمای ایران به خصوص در دو دهه اخیر، با حجم زیادی از فیلمهای غیراجتماعی و غیرخانوادگی پُر شده که تواناییِ قصهگوییِ خود را از دست دادهاند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
کلا تو فیلم ها و سریال های ما دیگه خانواده ای وجود نداره همشونو یتیم میکنن صداوسیما هم خانواده ی غیرواقعی از ایران نشون میده
سینمای ایران خیلی فیلمهای خوبی هم داره سینمای اروپا هم ممکنه فیلم های بد داشته باشه البته خیلی کمتر نباید همه چیز رو تعمیم داد . شما واقعا تو درباره ی الی ، خانواده ندیدید ؟ انقدر جذاب بود که من هر دفعه می بینم انگار خودمم رفتم شمال . اقتباس فیلمنامه هم کاملا تو دنیا جا افتاده است ...
من یه ببیننده فیلم بسیار سخت گیر هستم .فیلم بد بود میفهمیدم بد هست.فیلم ارزش این نقد سنگین را داره .فیلم واقعا ارزش دیدن را داره ،.اینا که طوطی وار همشون گفتن بد بود قطعا دنبال هزارپا یا نهنگ عنبر و اخراجیها هستن چون ما این تعداد زیاد اهل فیلم و سینما آدم با سواد نداریم که فیلمی مثل لتیان را مردود کنن پس همشون سطحی بین هستن.این فیلم را بیننده های حرفه ای و نکته سنج و سختگیر ببینن راضیشون میکنه قول میدم.با عرض پوزش
از نظر من سینمای ایران دیگه دیدن نداره
نه فیلمای مثلا طنزش که کلمه ی مبتذلم براشون کمه
نه فیلمای مثلا اجتماعی و خانوادگیش که شما به خوبی بیان کردید کلمه ی اجتماعی و خانوادگی خیلی خیلی ازشون دوره
سینمای ایران ( البته منظورم جدیدنه ) توو سه کلمه
ابتذال ، پوچ ، بی هویت و بی داستان
بعضی از فیلما ولی واقعا جذابن، ولی کلا سینما ایران .......