نقد فیلم Train to Busan Presents: Peninsula – انتقادی محافظهکارانه به ساختار نظامیِ کره جنوبی
فیلم قطار بوسان 2: شبهجزیره (2020)، با وجود شباهتهایی در خط داستانی به قسمت اولِ این فیلم (قطار بوسان: 2016)، تفاوتهای چشمگیری نیز با آن دارد. در نقدِ پیشِ رو، هم زیرمتنهای سیاسی-اجتماعیِ فیلم شبهجزیره ...
فیلم قطار بوسان 2: شبهجزیره (2020)، با وجود شباهتهایی در خط داستانی به قسمت اولِ این فیلم (قطار بوسان: 2016)، تفاوتهای چشمگیری نیز با آن دارد. در نقدِ پیشِ رو، هم زیرمتنهای سیاسی-اجتماعیِ فیلم شبهجزیره مورد تحلیل قرار میگیرد و هم به تفاوتهای بین قسمت اول و دوم اشاره میشود. ویجیاتو را با نقد فیلم Train to Busan Presents: Peninsula همراهی کنید.
نیروهای نظامی، با مردم یا علیه مردم؟
فیلم شبهجزیره وقایعِ پس از بحران و فاجعه را روایت میکند که بیشتر حالتی پساآخرالزمانی دارد. ناگفته نماند که 99 درصد اینگونه آثار، فارغ از اینکه متعلق به کدام کشور هستند، آخرالزمان را به معنای نابودیِ بشریت روایت میکنند و از این منظر هیچگونه خلاقیت و جهانبینی جدیدی در آنها وجود ندارد.
در این میان شبهجزیره کره شرایط خاصی دارد چراکه از طرفی بودجه نظامی خوبی در این کشور صرف شده و از سوی دیگر، پایگاههای آمریکایی با تعداد زیادی پرسنل در کره جنوبی مستقر هستند.
اما آنچه بیش از پیش در قطار بوسان 2 به چشم میخورد، ناکارآمدی و حتی فقدانِ نظامیان، در کمک به مردمِ وحشتزده و در حالِ مرگ است.
در ابتدای فیلم به روشنی نشان داده میشود که نیروهای ارتشی به جای کمک به مردم، به صورتی خودخواهانه تنها در حالِ نجاتِ خانوادههای خود هستند و البته آنها نیز نمیتوانند از این شرایط قسر دربروند.
قهرمان فیلم نیز خود یک ارتشیِ سابق است که دیگر هیچ منزلتی ندارد و به حال و روزی شبیه به دیگر شهروندانِ کرهای گرفتار شده است.
گویا مخاطبان کرهای که تصور میکردند ستاد مشترک آمریکا و کرهجنوبی، در شرایط بحرانی همچون سوپرمنهایی نجاتبخش عمل میکنند، دچار اشتباه بودهاند.
در طول فیلم عموم کاراکترهای منفی، از میان شبهنظامیان انتخاب شدهاند که در واقع قرار بوده به مردم کمک کنند اما در عمل به موجوداتی افسارگسیخته تبدیل شدهاند.
از سوی دیگر، حتی همسایگانِ کره در شرقِ آسیا (ژاپن و هنگکنگ) نیز، حاضر به کمک به شبهجزیره نیستند. دولت نیز به شیوهای معنادار، کاملا در فیلم غایب است و کاری برای مردم انجام نمیدهد. میتوان گفت که این زیرمتنها، پیام مهمی به مخاطبان کره جنوبی دارد که از جمله مصارف داخلیِ فیلم محسوب میشود.
به طور کلی فیلم قطار بوسان 2: شبهجزیره، به شیوهای جالب موضوع پناهندگی به دیگر کشورها را راهحلی احمقانه معرفی میکند و تنها راه نجات را مبارزه و استقامتِ فردی و جمعی میداند که البته با یک پایانبندیِ بد همه اینها را به باد میدهد.
خطر اسپویل: در پایانِ فیلم، میبینیم که بعد از 4 سال و بعد از اتمامِ همه درگیریها، سرو کله نیروهای نظامی با هلیکوپتر پیدا میشود و به شکلی کاملا هالیوودی، نجات در آخرین لحظه رخ میدهد.
به نظر میرسد این پایانبندی به نحوی به فیلمساز اثر سفارش یا تحمیل شده باشد چون به هیچ عنوان برای مخاطب قابل باور جلوه نمیکند. پایان خطر اسپویل.
قطارهایی با ریلهای متفاوت
بین اکثر مخاطبان یک امرِ شایع و متداول وجود دارد و آن هم مقایسه بین قسمت اول و دوم یک فیلم است و این یک امر طبیعی است. در اغلب موارد نیز قسمتهای اول، موفقتر، یکپارچهتر و جذابتر از آب درآمدهاند و همین موفقیت بوده که باعثِ ساخته شدنِ قسمت دوم فیلمها شده است.
در فیلم قطار بوسان نیز همین اتفاق رخ داده که دلایل مختلفی برای آن وجود دارد. به صورت موردی به تعدادی از این تفاوتها اشاره میکنم:
اولین تفاوت به کاراکترهای مردگان متحرک یا افرادِ وحشیشده و آلودهشده برمیگردد. شخصیتهای اصلیِ فیلم، در قطار بوسان (2016)، به مرور متوجه ویژگیهایی در این افراد میشوند که از جمله میتوان به حساسیتهای آنها به صدا یا نابینا شدنِ آنها در تاریکی اشاره کرد.
این افراد بعد از گاز گرفته شدن، سرعت بالایی در دویدن پیدا میکنند که این موضوع نیز تا حد زیادی متفاوت از نسخههای هالیوودی تصویر میشود و تازگی خاصی در فیلم دارد.
از آنسو، در قطار بوسان 2: شبهجزیره، شاهد تکرارِ این قضیه هستیم بدون آنکه ویژگی جدیدتری بعد از 4 سال به آنها اضافه شده باشد. در واقع هیچ فکری روی این کاراکترها صورت نگرفته فقط به تعدادشان در فیلم اضافه شده است.
دومین تفاوت، مکان است. در قطار بوسان ما با حجم محدودی از فضا و مکان سر و کار داریم که در ابتدا به نظر میرسد تنها جای امن برای ماندن است اما کمی که میگذرد همین مکان محدود هم به جایی بسیار آلوده و ناامن تبدیل میشود تا حدی که شهروندان عادی برای بقای خود، به جانِ یکدیگر میافتند.
در قطار بوسان 2، مکان بسیار گسترده میشود و یک شهر را در برمیگیرد. زنده ماندن در شهری که انبوهی از مردگانِ متحرک در آن وجود دارد، نیازمند مهارت و شجاعت است و این خود میتواند شرایط تازهای برای قصهپردازی ایجاد کند.
از سویی این شجاعت و مهارت باید حد و اندازهای داشته باشد چراکه ما با افراد و شهروندان عادی طرف هستیم. به غیر از کاراکتر اصلی که سابقه ارتشی دارد و مهارتش قابل توجیه است، کاراکترهای اصلی دیگر از جمله مادر و دختر بزرگش، شهروندان عادی محسوب میشوند اما مهارتشان در تیراندازی، مبارزه مسلحانه با شبهنظامیان و رانندگی، در حدِ نیروهای کارکشته ارتش و پلیس است.
این موضوع میزان همذاتپنداری ما را کم میکند و باعث میشود چندان نگران جانشان نباشیم. از سوی دیگر در فیلم توضیح داده نمیشود که مادر و دخترهایش در 4 سال پیش چطور زنده ماندند آن هم وقتی که هیچکس به آنها کمک نکرده بود.
از سوی دیگر، زمانی که شهر به کلی مخروبه شده، آنها از کجا انرژی لازم برای سوخت ماشین پیدا میکنند؟ از کجا آب لازم برای شستوشو فراهم میکنند؟ فیلم به این سوالات پاسخ نمیدهد و هیچکدام از این روزمرگیهای اساسی را نشان نمیدهد.
در واقع میتوان گفت در قطار بوسان (قسمت اول) ما به معنای واقعی کلمه با مردمان عادی و بیپناه طرفیم که سعی میکنند استقامت کنند و زنده بمانند اما در قسمت دوم، قهرمانانی را میبینیم که هیچ چیز جلودارشان نیست و این موضوع به فیلم لطمهای جدی زده است.
تفاوت بعدی از همینجا آغاز میشود. لحن فیلم در قطار بوسان (2016)، تراژیک و در عین حال حماسی است. کاراکتر اصلی خودش را فدا میکند تا زن حامله و دخترش را نجات دهد. لحظه تبدیل شدنش به موجودات وحشی بسیار تکاندهنده است.
اما قطار بوسان 2: شبهجزیره، نمیتواند از عهده این موضوع بربیاید و در حدِ مجموعهای از صحنههای هیجانانگیزِ اکشن باقی میماند و در پایان نیز به یک ملودرام تبدیل میشود.
در آخر...
پیشنهاد میکنم اگر به دنبال یک فیلم مهیج و سرگرمکننده هستین حتما فیلم قطار بوسان 2: شبهجزیره را ببینید چراکه زیرمتنهای سیاسی-اجتماعی جالبی نیز در فیلم وجود دارد. اما اگر مایل به تماشای یک فیلم سرگرمکننده و در عین حال هنرمندانه، در حد و اندازه قطار بوسان (2016) هستید از دیدن شبهجزیره خودداری کنید چون به قسمتِ اول شباهت چندانی ندارد و شما را راضی نخواهد کرد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
واقعا فیلم ضعیفی بود چه تو روایت داستان چه تو شخصیت پردازی و حتی سکانس های اکشن. جلوه ها ویژه و طراحی صحنه و نورپردازی اینقدر بد بود که تا اخر فیلم نتونستم دنیای فیلم و اون اتمسفر آخر و زمانی فیلم رو باور کنم. چیزی که فیلم اول رو با بقیه فیلم های زامبی محور متفاوت میکرد اون تعلیق و تنشی بود که تا اخر فیلم وجود داشت چیزی که تو این فیلم جاشو با اکشن های آبکی هالیوودی پر کرده بودن.
واقعا حسابی خورد توی ذوقم لعنتی. در مقایسه با قسمت اول فاجعه بود
بتنهایی هم چنگ به دل نمیزد خصوصا بخش تعقیب و گریزش خیلی فجیع بود شبیه تریلر های بازی ریسینگ سطح ۲ بود
زامبیهاش هم مثل فصل های میانی واکینگ دد که زامبی ها بی مصرف بودن، شده بود
آخه چرا همیشه گند میزنید با این دنباله ها
قسمت اول که ی شاهکار بود من تهش اشکم در اومد ولی قسمت دوم ی فیلم متوسط بود ولی بازم تونست ادمو سرگرم کنه
خیلیییییییییییییی چرت بود شده بود مد مکس ولی یکش بی نظیر ب.د هنوز فراموشش نکردم :((
آره واقعا خیلی ضعیف بود نسبت به قسمت اول