نمیدانم متوجه شدید یا نه، اما پازل حل کردن در بازیهای امروزی چند سالی هست که خیلی کمرنگ شده. بازیسازان بیشتر ترجیح میدهند تجربههای خطیتر و سادهتری پیش روی مخاطبانشان بگذارند و آثارشان را طوری طراحی میکنند که هر گیمری بتواند آنها را به پایان برساند. با این حال، خود من به عنوان یک گیمر قدیمی، هنوز دوست دارم در بازیها پازلهای دشوار ببینم. برای همین در لیست امروز به سراغ هفت بازی مدرنی رفتم که هنوز به شکلهای مختلف پازل پیش روی مخاطبشان میگذارند و سعی میکنند ذهن آنها را به چالش بکشند. با ویجیاتو همراه باشید.
7) Hitman

سری بازیهای Hitman همیشه به خاطر آن آزادی عملی که برای کشتن هدفها در اختیار گیمر میگذاشتند معروف بوده و هستند. موقعی که کنترل مامور ۴۷ را به دست میگرفتیم، میدانستیم که در جهان بزرگ هر مرحله، دهها راه برای کشتن افراد مورد نظر وجود دارد اما عملا باید این راهها را خودمان کشف میکردیم. جالب اینکه این بازیها (البته به جز Hitman: Absolution) علاقهای هم به راهنمایی ما در طول جریان مراحل نداشتند. فقط میگفتند این جهان برای تو طراحی شده و برو هر کاری که به نظرت درست است انجام بده. خیلی از ما هم حوصله نداشتیم و طبیعتا با بیرون آوردن یک مسلسل از کیف مامور ۴۷، هر کسی را که میدیدیم به رگبار میبستیم. اما واقعا سری بازیهای Hitman را نباید اینطوری بازی کرد. نه، باید برای هر مرحله ساعتها وقت میگذاشتید و با حوصله بسیار، راههای مختلف برای به قتل رساندن هدفها را بررسی میکردید. کشتن هر هدف بازی مثل یک معمای جذاب بود که چندین و چند پاسخ خلاقانه داشت. البته به شرطی که میتوانستید این پاسخها را در دل معمای هر مرحله پیدا کنید.
6) Resident Evil Remake

برعکس الان که در بازسازی نسخه دوم و سوم مجموعه رزیدنت ایول، همه چیز را از پشت شانه لئون، کلیر و حتی جیل میبینید و بازیها هم تا حد امکان شما را در پیشبرد مراحل یاری میکنند، زمانی بود که باید تنها روی یک پازل نسخههای کلاسیک این مجموعه ساعتها فکر میکردید و باز هم به در بسته میخوردید. رزیدنت ایول اصلا به خاطر همین پازلهای سخت و پیچیدهاش معروف بود، نه کشتن یک مشت زامبی بیجانِ به درد نخور. در کنار این، خود محیطی هم که بازی پیش رویمان میگذاشت عین یک هزارتوی بیسر و ته بود که تا رازهایش را کشف نمیکردید، اجازه جم خوردن نداشتید. اکثر درهای شهر یا عمارتها قفل بودند و برای باز کردنشان کلید مخصوصی را باید پیدا میکردید که بازی به صورت متنی سعی میکرد ظاهر آن را برایتان توصیف کند. نه، خبری از عکس کلید روی در بود و نه میشد با خواندن متنها فهمید که مثلا کلید الماس واقعا چه شکلی است. اینجا بود که تازه کارتان شروع میشد. باید کل محیط را برای برای پیدا کردن مثلا همین کلید الماس زیر و رو میکردید، از پس کلی پازل پیچیده برمیآمدید، به دنبال کلی آیتم مختلف میگشتید تا بازی در نهایت چیزی که دنبالش بودید را در اختیارتان قرار میداد. اما الان چنین تجربهای را از کدام رزیدنت ایول حال حاضر میشود توقع داشت؟ تقریبا هیچکدام. نسخه هفتم و بازسازی رزیدنت ایول ۲ سعی داشتند به چنین چیزی برسند اما واقعا فرسنگها با اصل خود فاصله داشتند. برای همین هم هست که به نظرم بازسازی نسخه اول این مجموعه هنوز هم ارزش تکرار بیشتری نسبت به ریمیک نسخه دوم و سوم و حتی رزیدنت ایول ۷ دارد. چراکه عملا همان تجربه منحصر به فردی را ارائه میدهد که بیست سال پیش ما این مجموعه را به خاطرش دوست داشتیم.
5) The Witness

The Witness بازی عجیبی است. هم میتواند جذاب باشد، هم میتواند کاری کند که از آن بدتان بیاید. The Witness معما محورترین بازی این لیست. بازی شما را به جزیره خوش آب و رنگی میبرد که تقریبا هیچ کاری در آن به جز حل کردن پازلهای مختلف ندارید. پازلهای بازی در ابتدا نسبتا قابل و فهم و سادهاند. اما هر چه در The Witness پیشروی میکنید، بازی بیشتر به شما سخت میگیرد و کاری میکند که به هوش و ذکاوت خود شک کنید. البته لازم نیست واقعا خودتان را اذیت کنید؛ خیلیها هستند که نمیتوانند بازی را تمام کنند.
4) Sekiro: Shadows Die Twice

قطعا در این لیست هر بازی سولز لایک دیگری نیز میتوانست قرار بگیرد. اول خودم میخواستم در مورد سری سولز برایتان بنویسم اما بعدش پشیمان شدم. چون Sekiro: Shadows Die Twice واقعا ذهن آدم را موقع مبارزه با باسهایش به چالش میکشید. هر باسی که در این بازی با آن رو به رو میشوید، عملا یک پازل پیچیده است که تا رازش را کشف نکنید، اجازه پیشروی در بازی را ندارید. هیچ یک از باسهای بازی قرار نیست که از بازوی مکانیکی و مهارت شمشیرزنی ولف بترسند. نه، آنها وقتی از دیدن شما وحشت میکنند که بفهمند در مورد نقاط ضعفشان با خبرید و میدانید چطور از کاتانای برنده ولف استفاده کنید. برای مثال بگذارید از اولین مینی باس بازی یعنی Chained Ogre برایتان بگویم. Chained Ogre در اصل یک غول غل و زنجیر شده است که اگر بخواهید زیادی به پر و پایش بپیچید، از مردن و زنده شدنهای پشت سر همتان، تمام NPCهای بازی به دراگونرات مبتلا میشوند و میمیرند. اما کافیست کمی برای این باس وحشی وقت بگذارید و با مطالعه وارد نبرد با او شوید. اینجاست که میفهمید Chained Ogre نسبت به آتش حساس است و میتوانید با استفاده از ابزارهای مختلف، شرایط مبارزه را برای او سختتر کنید. جالب اینکه تکتک باسهای بازی از این قاعده پیروی میکنند و هر چه شما در حل معمای آنها ماهرتر باشید، مبارزه برایتان به امری سادهتر تبدیل میشود. در کنار این، دهها توانایی، آیتم و همچنین ابزار مختلف در بازی وجود دارند که یادگیری نحوه کارکرد آنها به تنهایی میتواند کلید حل معمای بسیاری از باسها باشد.
3) Braid

Braid را شاید اکثرا به خاطر داستان غیر قابل پیشبینی، موسیقیهای بینظیر و گرافیک هنری فوقالعادهاش بشناسید. اما Braid واقعا از آن دست بازیهایی بود که باید میلیونهای فسفر خاکستری مغزتان را برای تمام کردنش میسوزاندید. Braid با ترکیت المان کنترل زمان با مکانیکهای گیمپلی یک بازی پلتفرمر دو بعدی، پیچیدهترین معماهای ممکن را در جریان هر مرحله پیش رویتان میگذاشت. باید یاد میگرفتید که از فاکتور زمان در جریان مراحل چطور استفاده کنید. در غیر این صورت عملا نمیتوانستید در بازی پیشروی کنید و پایان جذاب آن را ببینید.
2) The Legend of Zelda: Breath of the Wild

اگر از من بپرسید که بهترین تجربه نسل هشتمت چیست، قطع به یقین میگویم The Legend of Zelda: Breath of the Wild. تجربهای که این بازی پیش رویتان میگذارد، متفاوتترین، منحصر به فردترین و عجیبترین چیزی است که اصلا میتوانید در موردش فکر کنید. Breath of the Wild دنیای غنی و پرجزئیاتی پیش رویتان میگذارد که در هر جایش چیزی برای کشف کردن وجود دارد. اما رسیدن به هر منطقه بازی ممکن نیست، مگر اینکه حسابی به مغز خود فشار بیاورید و راههایی خلاقانه برای عبور از موانع پیدا کنید. هر کسی هم ممکن است به روش خاص خودش از موانع عبور کند. مثلا بیایید تصور کنید که یک رود خروشان جلوی رویتان قرار گرفته و هیچ راهی به جز عبور از آن ندارید. من اگر جای شما باشم، میروم چمنها اطراف را آتش میزنم و با استفاده از جریان هوای ایجاد شده به آن سمت رودخانه گلاید میکنم. اما شما میتوانید بروید کمی آن طرفتر، یک درخت پیدا کنید و با قطع کردنش، پلی برای عبور خود درست کنید. جالبتر اینکه این قضیه فقط به همین دو مسیر ختم نمیشود. چندین و چند راه دیگر هم وجود دارد که خودتان میتوانید کشفشان کنید. همین موضوع در مورد مبارزه با دشمنان نیز صادق است و شما میتوانید با هزار و یک روش مختلف از پس موجودات عجیب و غریب بازی برآیید. از طرفی خود بازی نیز پازل چالش برانگیز کم ندارد. سرتاسر محیط پر است از مقبرههای مختلف که با ورود به اکثر آنها یک پازل جذاب پیش رویتان قرار میگیرد. برخی از این پازل نسبتا سادهاند و برخی دیگر خیلی پیچیده. اما در هر صورت بازی بعد از پشت سر گذاشتن این چالشها با پاداشی مناسب خستگی را از تنتان در میآورد و کاری میکند که بیشتر برای حل پازلهای متفاوتتر ترغیب شوید.
1) Portal

در نگاه اول شاید Portal یک بازی ساده به نظر میرسید که خیلی حرفی برای گفتن نداشت. اما همین که کمی جلو میرفتید، تازه میفهمیدید با چه بازی عجیب و غریبی رو به رو هستید که نمونه تجربهاش در هیچ بازی دیگری پیدا نمیشود. هر مرحله بازی، یک معمای خیلی جذاب است که باید آنها را فقط و فقط با سلاح پورتالساز کاراکترتان حل کنید. سلاح پورتالساز به صورت پیشفرض قادر به ایجاد دو پورتال به صورت همزمان است که هر دوی آنها به هم متصلند. یعنی وقتی از یک پورتال رد میشدید، از دروازه پورتال دیگر سر در میآوردید و برعکس. حال تصور کنید که ولو در هر دو بازی این مجموعه، چندین معمای مختلف طراحی کرده بود که فقط با استفاده از همین دو پورتال حل میشدند. جالبتر اینکه هر چه جلوتر میرفتید، بازی چالش برانگیزتر هم میشد. ولو آرام آرام مقدار کمی پلتفرمینگ هم به جریان مراحل تزریق میکرد و با این کار از شما میخواست که مهارت زمانبندی خود را هم تقویت کنید. چون از یک جایی به بعد، باید همزمان هم فکر میکردید و هم از سکویی به سکویی میپریدید و بین آسمان و زمین روی سطوح مختلف پورتال میساختید. در غیر این صورت، پیشروی در مراحل بازی ممکن نبود و احتمالا همان جایی که گیر کرده بودید تا ابد باقی میماندید.
خب این هم از لیست ما. نظر شما در مورشان چیست؟ موقع تجربه کدام بازی ذهنتان واقعا به چالش کشیده شد؟ حتما نظراتتان را با ما هم در میان بگذارید.
Inside و limbo هم میتونستن توی این لیست باشن البته اگه بازی های مستقل هم بخوایم حساب کنیم
این دو بازی هم هم به شدت خلاقانه ست ، کل کارهایی که توی بازی میتونی انجام بدی کلا چپ و راست رفتن ، پریدن ، گرفتن بعد با این المان های ساده تیم play dead دو بازی شاهکار ساختن
تو بازی دیسهانرد اگه می خواتی پایان مخفی بازی رو ببینی باید بدون کشتن کسی بازی رو تموم می کردی اونم تو دیسهانرد. به نظر من اونم واقها فسفر می خواست
سلام آقا پورتال بازیش شخصیتاش نماد تک چشم دارن که نشان شیطان پرستیه و با نام بردنش باعث محبوبیتش نشو .مثل این میمونه که بگی طرفدار مسی ولی رو لباست عکس اسپایدرمن باشه .نرد عنکبوتی هم همینطور
سلام نیما جان ،جالب بدونی من نسخه ژاپنی بایوهازارد رو بازی میکردم و چون مجبور بودم کنسول رو اجاره کنم یکسال درگیر این بازی بودم .
اما خوب میتونستی از سایلنت هیل هم یادکنی واقعا و مخصوصا تو نسخه یک بسیار پازل های سختی داشت .
…از اینجا به بعد یک ریزه اسپویل سایلنت یک رو داریم کمربندهاتون رو ببندید …
story about silent keys خیلی جالب بود . تو این قسمت از سایلنت باید نت های موسیقی پیانو رو از داخل شعری که روی تخت سیاه نوشته شده بود پیدا میکردی ،یا جایی که تابلوی روی دیوار که عکس یک در بود و بعدش در یک زمان دیگه تبدیل میشد به درب واقعی و وقتی ازش عبور میکردی اتفاق گیج کننده ای میافتاد… و البته پازل هایی که به علت ناقص بودن نسخه یک هرگز حل نشدند. و همانطور که دوستمون گفتند گل سر سبد بازی های پازل NEVERHOOD رو هم نگفتی… ببخشید که یک ریزه سایلنت یک رو اسپویل کردم
Portal کجاش سخته؟ بازی خیلی خوبیه ولی اینکه بگی خیلی چالش برانگیزه درست نیست.
واسه شخص خودم جالب بود که لجند اف زلدا رو بهترین تجربه نسل هشتمی خودتون معرفی کردین بازی فوق العاده و تاثیر گذاریه
بین همه ی اینا جای The Neverhood خالی بود. یادش بخیر با PS1 بازی میکردم حداقل ۶۰ تا معمای چالشی داشت و البته یه فضای فانتزی طنز گونه
عشقی به خدا
چاکر اقا نیما با اون مطالب خوندنیش
چاکر اقا نیما
خسته نباشی نیما❤❤ سری سولز میتونست تو لیست باشه
Evil 1 هم معما های خوبی داشت
از بین این ها فقط Portal رو بازی کردم هر دو نسخش عالی و بی نهایت جذابِ؛ مخصوصا اون حس حل کردن معماهای هر مرحله رو خیلی دوست دارم
یه مقاله خفن دیگه از آقا نیما .
یکی از حسرت هام همین زلدا هست .
چرا همه کامنتا میره تایید ؟؟؟
شمار۱ رو بازی کنی مغزت خشک می شه شماره ۴ سر هر باس ۷و۸ بار مردم به قول اقای متین ایزدی = سایه دو بار می میرد یعنی چی یه پنج شیش هزار باری می میرد.
نسخه دمو سایلنت هیلز(p.t) هیچ وقت ساخته نشده هیدئو کوجیما هم معما های خوبی داشت
فک کنم کنترا بازی نکردید
نسخه دمو سایلنت هیل(p.t) هیچ وقت ساخته نشده هیدئو کوجیما هم معما های خوبی داشت
Portal زیاد برام سخت نبود ولی sekiro و از اونم بدتر هیتمن روزگارمون رو سیاه کرده بود
شماره ۱ واقعا بعد از اون مغز برام نمونده بود خیلی سخت بود اقا نیما
شماره ۱ واقعا پدرمو در اورد خیلی سخت بود اقا نیما
شماره ۱ واقعا پدرمو در اورد
یکی از آرزوهام اینه که زلدا بازی کنم
کاش دلار ارزون بود همین الان میرفتم یه نینتندو میخریدم
پورتال واقعا فسفر ذوب می کنه. طراحای بازی واقعا نابغه بودن
چرا کامنتهام همش میره برا تایید؟
ممنون بابت این مقاله عالی آقا نیما.ببخشید ی سوال من داخل هر بازی رو xbox one s کیفیت تصویر پایین و لرزش و نویز دارم.تا حالا روی چندین تلویزیون امتحان کردم فایده ای نداشته.تنظیماتش هم با توجه به ویدیو و مقاله های مختلف تنظیم کردم فایده ای نداشته.لطفا راهنمایی کنید 🙏
من شنیدم بازی های شوشتر باعث تقویت حافظه کوتاه مدت و بازی های پازلی هم باعث تقویت حافظه بلند مدت میشوند. پس برای سلامتی خودتون هم کمی بازی پازلی هم بازی کنید.
سلام، نظرتون راجع به Battlefield v چیه؟ سرور ها و پینگش چطور بودن؟ firestorm رو دوست داشتید؟ origins چطور بود؟ میشه روی یک نرم افزار origins چند تا اکانت داشت یا نه؟
لطفا پاسخ بدهید.
من عاشق بازی هیتمنم
سلام،
نظرتون راجع به Battlefield v چیه؟
سرور ها و پینگش چطور بودن؟
firestorm رو دوست داشتید؟
origins چطور بود؟
میشه روی یک نرم افزار origins چند تا اکانت داشت یا نه؟
لطفا پاسخ بدید
و باز هم سکیرو همه جا هست این شاهکار البته من دوست داشتم بهترین بازی سال رزیدنت۲ ریمیکس بشه
استاروارز جدیده هم میتونست قرار بگیره مخصوصا اونجاش که بعد کلی سختی که پازل رو حل میکردی بعدا هم نیاز بود که همون پازل هارو حل کنی.
مقاله خوبی بود ممنون از شما
رزیدنت اویل hd remastered را دارم بازی می کنم . با اینکه تقریبا به آخر بازی رسیدم ولی به معنای واقعی پیچیده هست
سکیرو رو بشدت موافقم.
تشکر بابت مقاله.