ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فیلم و سریال

نقد سریال Emily in Paris – شیرجه جانانه در استخر کم عمق

سریال امیلی در پاریس ساخته شخصِ دارن استار است، همان نویسنده / تهیه کننده‌ای که سریال محبوب آمریکایی‌ها یعنی"جنسیت و شهر" را تولید کرده بود، حالا امیلی در پاریس حکم ادامه معنوی همان اثر را ...

امیر پریمی
نوشته شده توسط امیر پریمی | ۲۶ آبان ۱۳۹۹ | ۱۳:۰۰

سریال امیلی در پاریس ساخته شخصِ دارن استار است، همان نویسنده / تهیه کننده‌ای که سریال محبوب آمریکایی‌ها یعنی"جنسیت و شهر" را تولید کرده بود، حالا امیلی در پاریس حکم ادامه معنوی همان اثر را دارد - اما در شهری متفاوت. "امیلی در پاریس" مملو از مثلث‌های عاشقانه، ماجراهای بد، دوستان دیوانه و کمد لباس‌های برجسته و شیک در شهر چراغ‌ها است، در واقع این سریال نگاهی عجیب به ماجراها و سو استفاده‌ از مهاجران جوان در پاریس است.

داستان سریال اینگونه است که: یک زن امریکایی به نام امیلی (لیلی کالینز) اهل شیکاگو توسط یک شرکت بازاریابی در پاریس استخدام می‌شود تا آن‌ها را از دورنمای آمریکایی خود بهره‌مند کند. در واقع امیلی کوپر استراتژیست شبکه‌های اجتماعی است که از شیکاگو به پاریس نقل مکان می‌کند تا در Savoir، یک شرکت خیالی بازاریابی لوکس فرانسوی کار کند.

فقط یک مشکل وجود دارد: کوپر فرانسوی صحبت نمی‌کند و همچنین چیزی در مورد فرهنگ فرانسه نمی‌داند. در نتیجه، رئیس او، سیلوی گراتو، بلافاصله از کوپر بدش می‌آید و او را یک آمریکایی معمولی می‌داند که به فرهنگ‌های دیگر احترام نمی‌گذارد. و این قوس کُلی سریال را شکل می‌دهد.

اما در "امیلی در پاریس" قبل از یک داستان مرکزی درست، این انگیزه جنسی سیری ناپذیر فرانسوی‌ها، فرهنگ سیگار کشیدن دمِ ناهار و نگرش سرخوشانه اهالی پاریس است که خودنمایی می‌کند. در واقعیت این سریال پُر از چنین کلیشه‌های پاریسی است. از منظر سرگرمی، شاید این اثر برای برخی از جوانان "شیرینی" محض باشد. از طرف دیگر این کار تماشاگران را به گردبادی از امور عاشقانه و درامِ محیط کاری می‌کشاند.

این سریال، در ده قسمت خود، یک مسیر کاملاً آشنا را دنبال می‌کند، آن‌هم با یک طرح کاملاً ساده: دختری پر از رویا که علی رغم مشکلات پیش رو، موفق می‌شود از آن دور شود و برای خود نامی بسازد، در واقع این طرحی است که قبلا بارها و بارها مورد امتحان قرار گرفته است.

هرچند شخصیت پردازی در این سریال آنچنان دارای ویژگی شایسته‌ای نیست. و حتی شخصیت اصلی امیلی نیز چیز کامل و درخشانی نیست، اما بزرگترین مشکل من با "امیلی در پاریس" خود امیلی نیست. در حقیقت، همانطور که گفتم، من حتی از امیلی خیلی متنفر نیستم. لیلی کالینز نقش او را جذاب اجرا کرده و لباس‌های او در حین انجام این کار کاملاً عالی هستند. مشکل من این است که "امیلی در پاریس" چیزی کاملاً مهم برای سریال‌های تلویزیونی را از دست داده - که آن یک داستان جالب و دنبال کردنی است.

مطمئناً طرح اصلی اینگونه است که امیلی در تلاش است تا زندگی جدید خود را در پاریس سَر و سامان دهد. اما علاوه بر آن - مشکلات امیلی در سریال را به سختی می‌توان مشکل خطاب کرد. چرا که این شخص چپ و راست به دلایل مسخره‌ای ناراحت می‌شود. و این به خودی خود نه داستان است و نه جذابیتی دارد. در واقع، بعد از ساعت‌ها تماشای سریال، از خود خواهید پرسید: "ما چند قسمت را تماشا کرده‌ایم و یک اتفاق مهم و قابل رُخ نداده است."

اما نگران نباشید، شخص امیلی از کسب عنوان کسل کننده‌ترین شخصیت سریال فاصله دارد. چرا که این عنوان برای دوست صمیمی وی یعنی میندی است، زنی که امیلی در حالی که مشغول خوردن باگت بود در پارک ملاقات کرد، و شد دوستش. در واقع این شخصیت فقط آنجاست تا امیلی حداقل یک دوست واقعی داشته باشد. امیلی از نظر فنی دوست دیگری به نام کامیل نیز دارد، اما آنچه در مورد او می‌دانیم این است که او زیبا، فرانسوی و دوست داشتنی است. همینُ بَس!

به طور کلی شخصیت پردازی در این سریال وابسطه به کلیشه‌های رایج تیپ‌های شخصیتی خوب و بد است. از طرفی روابط جنسی روی اعصاب و پرداختن به انسان‌های همجنس‌گرا نیز در آثار نتفلیکس کماکان به بدترین شکل ممکن خودنمایی می‌کند.

اگرچه "امیلی در پاریس" با پاریسی‌ها و به طور کلی فرانسه بی‌ادبانه برخورد می‌کند، اما نمی‌توانیم این دیدگاه را به عنوان یک ابزار در سریال قبول کنیم. هرچند دیدن خیابانهای زیبا و عاشقانه پاریس که مملو از مردم فرانسوی خشمگین و معتاد به نیکوتین است - چیزی دست‌ِکم از یک دیدگاه نژادپرستانه ندارد.

در این شرایط دیدگاه هالیوودی یک قهرمان آمریکایی نیز روی اعصاب است. در واقع "امیلی در پاریس" کلیشه قهرمان آمریکایی را دوباره زنده می‌کند، آن‌هم جایی که یک آمریکایی به خارج از کشورش می‌رود و زندگی دیگران را به سمت بهتر شدن تغییر می‌دهد. اما "خود راضی" عبارتی است که امیلی را کاملاً توصیف می‌کند. او یک کهن الگوی مسخره از آنچه مردم فکر می‌کنند زنان جوان پول‌دار هستند است - و در نتیجه، او احتمالاً بدترین قهرمان یک داستانِ تلویزیونی در حافظه اخیر من است.

به طور کلی، من می‌دانم که نسبت به "امیلی در پاریس" نسبتاً سخت گیر بوده‌ام. اما انصافاً تماشای آن وحشتناک و آزار دهنده هم نیست. حتی ممکن است یکی دو بار در طول سریال لبخند بزنید. لوکیشن‌ها و ابزار آن زیبا هستند، اما شاید فقط به این دلیل که در پاریس قرار دارند. از طرفی امیلی شخصیت جالبی است که در مورد منفی یا مثبت بودن آن می‌شود بحث دوستانه کرد.

مسئله اصلی من با "امیلی در پاریس" این است که نمی‌تواند کاملاً بفهمد که می‌خواهد چه بگوید. اگر کمی راحت‌تر بود یا اگر کمی کم‌تر خودش را تحویل می‌گرفت خیلی جالب‌تر به نظر می‌رسید. اما متأسفانه، این سریال هم تلاش می‌کند سرگرم‌کننده نباشد و هم خودش را دست بالا گرفته و نتیجه نیز اثری مضحک است. تضاد چیزی است که باعث می‌شود داستان‌ها ارزش گفتن داشته باشند. و در بیشتر موارد، امیلی در پاریس یک داستان کاملاً فراموش شدنی دارد. چرا که هیچ بالا و پایینی ندارد.

ما سریال‌های ترکی و کره‌ای و گاهاً ایرانی را برای خلق مثلث‌های عشقی مسخره می‌کنیم. حالا فصل اول این سریال - امیلی را نه تنها در یک مثلث عاشقانه بلکه در یک پنج ضلعی عشقی یا شاید یک شش ضلعی قرار می‌دهد. اگر این‌ها را منوچهر هادی می‌ساخت نیز نتیجه سریال همین می‌شد. عنوان سریال نیز اگر مدیریت اینستاگرامِ امیلی بود هم نباید تعجب می‌کردیم. چرا که تماشای آن بسیار شبیه قدم گذاشتن در خوراک اینستاگرامی روز جوامع است.

کمدی‌های رمانتیک اغلب در پس زمینه اشخاص ثروتمند رشد می‌کنند. امیلی در پاریس نیز در همین گستره فعالیت می‌کند. اما همانطور که اخیراً از فیلم جدید سوفیا کاپولا نیز این ایراد را گرفته بودم - باید بگویم با این شرایط اقتصادی بر جوامع امروزی دیگر کسی مشتاق دیدن پول‌داران بی‌درد نیست. در اوایل قرن 21، ژانری برای پول‌داران شکل گرفت که به عنوان بستری مناسب برای روایت داستان زنان و مردان مدرن بود که همه چیز داشتند. رونق گرفتن این شکل آثار در آن دوره شاید پذیرفتنی و حتی جذاب به نظر می‌رسید. اما در زمان حال نه!

شاید دیگر رسیدن به یک اثر رومانتیکِ شیرین خیال پردازی به نظر برسد. اما نباید فراموش کرد که جذابیت آثار موفق این ژانر این بود که در مورد مردم و اشخاص قابل درک بودند. اما متأسفانه، امیلی در پاریس فقط در مورد مارک‌ها و برندها است. در نتیجه اگر تقریباً چیز دیگری برای تماشا ندارید، شاید بتوانید "امیلی در پاریس" را تماشا کنید، اما اگر نظر من را بخواهید، می‌توانید دوباره سریال بهتر نتفلیکس یعنی The Queen’s Gambit را تماشا کنید.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی