نقد فصل دوم سریال The Mandalorian – قسمت پنجم: جدای (The Jedi)
اپیزود "The Jedi" برای هدفش هیچ وقتی تلف نمیکند و این دقیقاً همان اتفاقی است که مندلورین از ابتدای این فصل به آن احتیاج داشته. نسبت به فرمول این سریال یک احساس خستگی ایجاد شده ...
اپیزود "The Jedi" برای هدفش هیچ وقتی تلف نمیکند و این دقیقاً همان اتفاقی است که مندلورین از ابتدای این فصل به آن احتیاج داشته. نسبت به فرمول این سریال یک احساس خستگی ایجاد شده و به طور کلی این فصل هنوز هم از آن پیروی میکند. اما حضور شخصیتی چون "آسوکا تانو" Ahsoka Tano دقیقاً همان نکته مورد نیاز سریال است.
قسمت جدای تعادل بین دو ژانر متمایز را به خوبی بهبود میبخشد، و فضای سامورایی الهام گرفته از کوروساوا را با قسمتهایی از وسترن هالیوودی تطبیق میدهد. این البته برای جنگ ستارگان چیز جدیدی نیست، اما The Jedi شاید بیشترین تلفیق را داشته است. این قسمت با کمک کیفیت ساخت و تولید تکان دهنده، فیلمبرداری بیروح و جلوههای بصری مبتنی بر آن، بسیار بیشتر از اپیزودهای قبلی احساس سینمایی را به بیننده القا میکند.
چشمانداز بایر و متروک سیاره جنگلی "کوروِس" به ایجاد لحنی دلهرهآور در این اپیزود کمک میکند. و از جانب دیگر قسمت جدای تعدادی از مجموعههای شیک اکشن را در بر میگیرد که همگی جذاب هستند. جناب دیو فیلونی به عنوان کارگردان با ایجاد سایه و مِه، شخصیتها و محیط اطراف آنها را پنهان میکند، و این عمل باعث شگلگیری تنش در کار میشود.
این قسمت دارای یک پیش فرض کلاسیک است (یک دهکده محلی تحت اشغال یک جنگسالار شیطانی است و دو قهرمان ما باید برای آزادسازی آن با هم متحد شوند)، همچنین این قسمت واقعا درخشان است و کاملاً نشان میدهد که چرا دیو فیلونی پرچمدار خوبی برای کهکشان دورِ دور است. در ادامه با بررسی نکات شاخص این اپیزود همراه ویجیاتو باشید.
حضور خیرهکننده آسوکا تانو
مانند بسیاری دیگر از شگفتیهای این فصل، ما کاملاً میدانستیم که این اتفاق در راه است، اما درست مثل همان شگفتیها، دانستن درباره آنها تأثیر شگفت آورشان را کم نکرده است. خالق شخصیت آسوکا تانو دیو فیلونی بود که حالا خودش نیز از نسخه لایو اکشن این شخصیت رونمایی کرده است.
رُزاریو داوسون کسی است که به آسوکا زندگی بخشیده و نقش او را به بهترین وجه ممکن ایفا کرده است. او تمام رفتارهای آشنا آسوکا را دارد و نسخهای آرام اما متفکر از شخصیتی است که از Star Wars Rebels به بعد دیده میشود. مانند کیتی سکهاف و لیدی بو-کاتان، مثل اینکه شخصیت تانو نیز دقیقاً از سریال انیمیشنی خارج شده و وارد دنیای زنده شده است.
در سکانس ابتدایی که شخصیت تانو معرفی میشود، دیو فیلونی او را چیزی بین شخصی روحانی مانند یا یک شبح به نمایش میگذارد، در حالی که به طور استراتژیک او شمشیرهای لیزری خود را فعال و غیرفعال میکند تا مخفی شود و حضور خود را پنهان کند. به واقع انگار این شخصیت در مِه و خارج از آن پرواز می کند. البته مندلورین این فصل در معرفی شخصیتهایی که قبلاً در کانون وسیع تری تثبیت شدهاند چنین کارهای بی نقصی انجام داده است و آسوکا نیز از این قاعده مستثنی نیست.
زیبایی ساخت سیاره کوروِس باورنکردنی است
سریال مندلورین زمان زیادی را صرف مرتب کردن سرزمینهای آشنا در مورد سیارات کرده است، اما کوروِس چیزی کاملا متفاوت از آنچه انتظار داشتیم بود. دنیای جنگلی ویران شدهای که به نظر میرسد با یک بُمب اتمی نابود شده و سپس به محیط تاریک پُر از رمز و رازی بدل شده است. در واقع کوروِس همان چیزی است که ما از یک مکان جنگ ستارگانی میخواهیم.
از نظر جو و اتمسفر این سیاره شبیه به داگوبا (سیارهای در سیستم داگوبا و یکی از خالصترین مکانهای کهکشان در داخل نیرو) است. اما در زیر جنگلهای متروک و هوای مِه آلود آن آرامش خاصی نهفته است. معلوم است این مکان قبل از نابودی یک فضای جنگلی بسیار زیبا بوده که به واسطه جنگسالاران به ورطه نابودی کشیده شده است. همچنین، آن قاب از آسوکا با کودک در دلِ مهتاب، به سادگی هرچه تمام یک نکته شگفتانگیز از این سیاره است.
شروری دیگر…
جدا از شخصیت مشتری بیبی یودا با بازی ورنر هرزوگ و ماف گیدیون با اجرای جیانکارلو اسپوزیتو، بعضی اوقات دیده میشود که مندلورین خواهان شرور با کیفیت یا حداقل کسانی است که به سطح مشابهی با این دو برسند. خوشبختانه اپیزود جدید تا حدودی برای ایجاد تعادل در مقیاس شرورها پیش میرود و ما را با دو شرور نسبتاً جالب روبرو میکند. این دو شامل رهبر شبه نظامیان مایکل بین (نابودگر1) و دادستان دیانا لی میشوند.
شاید این دو در نگاهی بزرگتر خیلی به چشم نیایند، اما دیدن یک چنین آیکونهای علمی تخیلی در جنگ ستارگان بسیار جالب است. خصوصاً وقتی که وحشیانه و مرموز به نظر میرسند. یکی از جالبترین ویژگیهای این شرور جدید این است که او نیزهای ساخته شده از بسکار خالص دارد. این یک سلاح قابل توجه است، اسلحهای که دادستان در آن دوئل اوج اپیزود برای مقابله با آسوکا از آن استفاده میکند، اما دیدن این نیزه در دست ماندو در ادامه سریال خود یک نکته هیجانی است.
بیبی یودا گروگو میشود
در یکی از قوسهای داستانی اپیزود جدای، ما متوجه شدیم بیبی یودای دوست داشتنی نیز یک اسم رسمی دارد. در واقع او گروگو است. هنگامی که ماندو کودک را به آسوکا تحویل میدهد، او فاش میکند که نام کودک در واقع "گروگو" است، و او در معبد جدای در کروسانت آموزش دیده است تا اینکه کسی او را در طول جنگهای کلون با خود برده. او مدتها مفقود بوده تا اینکه در جریان اتفاقات فصل گذشته توسط ماندو پیدا شده است.
بنابراین، در حال حاضر ما دو رمز و راز بزرگ پیرامون بیبی یودا داریم که اکنون پاسخ داده شده است. یکی نام او و دیگری محیط پرورش این کودک در نزد جدایها. البته ما هنوز نمیدانیم که او چگونه گم شده است، اما آینده سریال گویای پاسخهایی بسیار شگفتآور است. به طور کلی داستان پیرامون بیبی یودا در این اپیزود به واسطه حضور آسوکا تانو پیشرفت چشمگیری کرد و این نشانه مثبتی برای آینده این سریال است.
هدایت خیرهکننده دیو فیلونی
کمک های دیو فیلونی در فصل گذشته مندلورین قابل ستایش بود، اما او این بار درک حرفهای خود را از کهکشان بسیار دور، به یک سطح کاملاً دیگر رسانده است. فیلونی که برای این قسمت هم به اتاق نویسنده و هم به صندلی کارگردان برگشته است، قویترین اپیزود The Mandalorian تا به امروز را خلق کرده است.
فضاسازی، اکشن و خود داستان همه به طرز چشمگیری توسط فیلونی اداره شدهاند، اما روشی که با آن فیلونی به ریشه فیلمهای جنگ ستارگان میپردازد این قسمت را کاملاً در سطح دیگری قرار میدهد. اولین نفری نیستم که به شما میگویم اپرای فضایی جورج لوکاس مدیون بسیاری از آثار سینمای سامورایی و ژانر وسترن است.
جنگ ستارگان 1977 عمدتاً از "دژ پنهان" ساخته آکیرا کوروساوا الهام گرفته شده بود، در حالی که "جویندگان" جان فورد نیز تأثیر قابل توجهی در آثار لوکاس داشت. البته هر دو ژانر از یکدیگر الگو گرفته و بر دیگری تأثیر مساوی دارند، اما این ترکیب جنگ ستارگان با این دو است که افسانههای آن را تا حد زیادی جذاب کرده است.
اکنون The Mandalorian، در بیشتر موارد، از ریشههای سامورایی جنگ ستارگان شانه خالی کرده و در عوض بیشتر به قلمرو وسترن قرض داده شده و این منطقی است. چرا که دین جارین یا ماندو یک مرد هفتیرکش بدون نام است که در این کهکشان یک شکارچی جایزه بگیر است. گرچه این سریال ممکن است از کارهای سامورایی مانند گرگ تنها و توله "Lone Wolf and Cub" یا (حداقل برای یک قسمت) هفت سامورایی "Seven Samurai" الهام گرفته باشد، اما هنوز هم در کهن الگوهای ژانر وسترن ریشه بیشتری دارد.
با این حال، اپیزود جدای بازگشت به ترکیبی یکپارچه است که جنگ ستارگان را در صفحه بزرگ سینما تعریف کرده است. محیط سیاره کوروِس خود طنین انداز اواخر قرن 18 ژاپن است و دوئل بین آسوکا و دادستان عمداً تنظیم شده تا دوباره به دوئلهای سامورایی برگردد مانند آنچه در فیلم های ذکر شده بارها دیدهایم. ورود تانو و در واقع اتحاد او با ماندو، فرنچایز را به ریشههای خود باز میگرداند. بدون شک بهترین لحظه اپیزود این است که تانو با دادستان دوئل میکند، در حالی که دین با شخصیت بین در خارج از منازعه قرار میگیرند.
حرف آخر:
چه اپیزودی بهتر از این! این مهمترین قسمت The Mandalorian تاکنون بوده است. ما نه تنها اولین جدای را در صفحه نمایش کوچک دیدیم بلکه دیو فیلونی و جان فاورو توانستند آن را به همان اندازه حماسی بسازند که در فیلمهای سینمایی دیدهایم. مبارزات لیزری در اینجا درجه یک بودند و رُزاریو داوسون کاملاً انتخاب درستی برای آسوکا تانو بود.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
اسپویل در حد مرگ:
تو قسمت آخر فصل دو،ماندو ماف گیدیون رو شکست میده و دارک سیبر رو میگیره.
بهترین قسمت این سریال تا اینجا قطعا همین اپیزود بوده.
بالاخره ماجرا یه پیشروی خوبی داشت و اطلاعات خوبی رو به ما داد. اطلاعاتی که قطعا میتونه به ما در ادامه سریال کمک کنه. نه مثل اپیزود های قبلی که به زوریه خورده اطلاعات بهمون میداد ( البته اطلاعات که چه عرض کنم. مثل این بود که بگن بیا کشف کن ? مثل قسمت 4 که فقط یه جورایی متوجه شدیم یه چیزی در حال ساخته و ممکنه نیاز به ژن بدن میزبانی مثل گوگورو داشته باشه )
با این قسمت ، خیلی بیشتر به آینده سریال امیدوار شدم ( البته امیدوار بودم ? )
از اینجا به بعد ماجرا جذاب تر میشه.(◕‿◕)
نقد بسیار کامل و مفیدی بود
تشکر
ممنون بابت نقد
مندو درحال اوج گیریه!