نقد فیلم Black Beauty – بازخوانی مُدرن یک داستان کلاسیک توسط دیزنی
دیزنی در اقتباسی جدید از داستان کلاسیک "زیبای سیاه" Black Beauty نوشته شده توسط آنا سیول، کیت وینسلت را به عنوان صدای اسب تبدیل به راوی یک ماجرای ملودرام امروزی کرده است. در واقع زیبای ...
دیزنی در اقتباسی جدید از داستان کلاسیک "زیبای سیاه" Black Beauty نوشته شده توسط آنا سیول، کیت وینسلت را به عنوان صدای اسب تبدیل به راوی یک ماجرای ملودرام امروزی کرده است. در واقع زیبای سیاه یک داستان کلاسیک در مورد پیوند ناگسستنی بین یک دختر و یک اسب وحشی است. این کتاب بیش از 100 سال قدمت دارد و فیلم جدید دیزنی به کارگردانی اشلی آویس، نهمین بار است که این داستان را مورد اقتباس سینمایی قرار میدهد.
اما سوال مهم این است که آیا با وجود چندین اقتباس سینمایی و گاهی تلویزیونی، نیازی به یک کار جدید بوده یا نه؟! از اساس آیا بیننده امروزی واقعاً به چنین داستانی نیاز داشته یا نه؟! شاید خیلی از افراد هم رمان "زیبای سیاه" را خوانده باشند و هم نسخه سینمایی کارولین تامپسون در سال 1994 را دیده باشند. (نسخهای که چندین بار از تلویزیون نیز پخش شده است) اما نکته مهم پیرامون این آثار استقبال معمولی از آنها بود. بنابراین، با چنین پیشینه عادی تولید یک اقتباس دیگر از این رمان منطقی به نظر نمیرسد.
بنا به همین دلیل شاید خیلی از افراد مشتاق تماشای دوباره چنین اثری نباشند. از جانب دیگر وقتی ایدهای برای کار دوباره وجود ندارد، تولید آن اثر نیز توجیهی ندارد. نسخه جدید دیزنی در واقع مصداق بارز یک کار تکراری بدون یک حرف گیرای جدید است. اما برای نسلی از کودکان خردسال که ممکن است با داستان کلاسیک آشنا نباشند یا هنوز هیچ یک از اقتباسهای دیگر را ندیده باشند، قطعاً نکتهای برای تمرکز و اهمیت وجود دارد.
یکی از نکات شاخص و محبوب خود رمان این است که زیبای سیاه که نام عنوان کتاب و اسب ماجراست، شخصیت اصلی داستان است. البته در کتاب برخلاف فیلم جدید دیزنی، جنسیت اسب نر است. در واقعیت این کتاب از دیدگاه اسب روایت میشود. اسبی که راوی ماجراهای مختلفی است که او از لحظه تولدش پشت سرگذاشته. فیلم جدید به شکل اساسی دست به ساختار قصه کتاب نزده، اما این اقتباس حاوی یک روایت بسیار مدرن است.
همانطور که گفته شد تغییر جنسیت اسب داستان باعث شده، زیبای سیاه زن باشد. و در اینجا کیت وینسلت به عنوان راوی به او جان میبخشد. لحن اثر نیز امروزی است. اقتباس آویس، زیبای سیاه را از انگلیس ویکتوریایی به ایالات متحده امروز میآورد. زیبای سیاه زندگی را به عنوان یک اسب وحشی آغاز میکند، اما سرانجام توسط جان (ایان گلن) که سعی در تربیت اسب وحشی دارد، گرفته و جذب میشود. اما جان جدا از رام کردن اسب وحشی وظیفه رام کردن خواهرزاده یتیمش جو را نیز دارد. دختری که به واسطه از دست دادن پدر و مادرش مجبور به زندگی با داییاش میشود.
اما آنچه که در فیلم زیبای سیاه دنبال میشود، در عوض این که یک داستان منسجم باشد، بیشتر مجموعهای از ماجراها است. این فیلم تقریباً به شیوهای اتفاق میافتد که مجموعهای از رویدادها برای زیبایی سیاه یا جو شکل میگیرد. اما مشکل مهم این است این رویدادها هم کسلکننده هستند و هم قابل پیشبینی. وقایع فیلم عمدتاً خارج از کنترل بسیاری از شخصیتها رخ میدهد، و همین فیلم را مجبور به تغییر وضعیت یا مکان میکند.
این روند به نوبه خود چیز بدی نیست، اما هم بیذوق اجرا شده و هم به شدت آشناست. اگر ارتباط و همدلی بین شخصیتها راحتتر بود، میتوانست به این ساختار داستان کمک کند. اما متأسفانه به نظر میرسد این فیلم هرگز مطمئن نیست که شخصیت اصلی کیست. برای مثال راوی و قلب قصه اسب است، اما بعضی اوقات احساس میشود که فیلم میخواهد بیننده با جو ارتباط برقرار کند، زیرا او شخصیت اصلی انسانی است.
اما وجود زیبای سیاه به عنوان یک شخصیت، اگرچه ممکن است به عنوان راوی یک رمان کارساز باشد، اما در مورد فیلم کارایی چندانی ندارد. گرچه صداپیشگی کیت وینسلت خوب است، اما تا حد زیادی غیرضروری به نظر میرسد. در بیشتر موارد، زیبای سیاه به سادگی وقایع فیلم را که قبلاً تماشا کردهایم برای ما توصیف میکند، بنابراین این وضع خیلی مهم نیست.
شخصیتها در زیبای سیاه چرخ دندههای ماشین فیلمنامه نویس هستند. اما همین شخصیتها هیچ علاقه و ویژگی خاصی ندارند که متناسب با نیازهای طرح فیلم باشد. بنابراین فیلم با وجود دلیل برای چالش، خود را از تعاملات پُر تنش دور میکند. در واقع فیلمساز سعی کرده با روایت یک درام آرام برای مخاطب هدفش دیزنی گونه به نظر برسد.
شاید این احساس وجود داشته باشد که مخاطبان کم سن و سالتری که این فیلم به وضوح برای آنها تولید شده است میتوانند از راهنماییهای اضافی استفاده کنند، اما بعید است این رویکرد برای آنها نیز جالب باشد. در کل زیبای سیاه یک فیلم اسبی برای تمام خانواده است. در حقیقت این اثر شامل تصاویر زیبا و مکانهای جالبی است. اما در پایان تمام فیلم در همین مناظر زیبا و بازیهای معمولی خلاصه میشود. اگر هدف اثر یک نگاه طلایی و ایده آل به یک گله اسب بوده که از میان مزارع و در سایه کوهها میپرند، قطعاً به هدفش رسیده.
برای همین است که در ابتدای متن نیز پرسیدم آیا زمانی که حرفی برای زدن نداریم، درست است به سراغ تولید یک کار سینمایی اقتباسی برویم. آیا دیدن چنین فیلمی برای خانوادهها الزامی است؟ پاسخ به شکل روشن یک نه واقعی است. این نسخه از Black Beauty خوب است. اما نه برای هر مخاطبی. این اثر برای مخاطب آشنا با رمان و اقتباسهای آن چیز دیدنی نیست، اما افتضاح هم نیست. در نتیجه میتوان این فیلم را یک ملودرام معمولی برای مخاطبان جوان و به خصوص بانوان جوان دانست.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
شت
این دختره همون دختر بچه تو اینتراستلاره که
چقدر بزرگ شده...