بررسی فیلم Aladdin؛ یک دنیای نه چندان تازه
علاءِدین افسانهای است از دل هزار و یکشب که اقتباسهای سینمایی متفاوتی در قالب انیمیشن، سریال، انیمه و فیلم سینمایی داشته است. مهمترین و مشهورترین اقتباس از این قصه کهن به سال ۱۹۹۲ برمیگردد و ...
علاءِدین افسانهای است از دل هزار و یکشب که اقتباسهای سینمایی متفاوتی در قالب انیمیشن، سریال، انیمه و فیلم سینمایی داشته است. مهمترین و مشهورترین اقتباس از این قصه کهن به سال ۱۹۹۲ برمیگردد و زمانی که والت دیزنی انیمیشن سینمایی جدید خود را حول محوریت کاراکتر علاءِدین قرار داد. اقتباسی که دیزنی از این قصه کهن انجام داد مانند اکثر آثار اقتباسی ادبی این کمپانی، تقریبا هیچ ربطی به قصه اصلی نداشت ولی توانست به محبوبیت بالایی دست پیدا کند و حالا این کمپانی بعد از گذشت حدود ۲۷ سال نسخه لایواکشن فیلم Aladdin را به امید موفقیت دوباره عرضه کرده است. در این مطلب به بررسی فیلم Aladdin میپردازیم؛ با ویجیاتو همراه باشید.
همانطور که پیشتر سیر تاریخی فیلمسازی والت دیزنی را بررسی کردیم، به این نتیجه رسیدیم که دیزنی در سالهای اخیر رو به ساخت لایواکشن (فیلمهای سینمایی) بر اساس انیمیشنهای کلاسیک خود آورده و تقریبا در ساخت اکثر این عناوین با موفقیت همراه بوده است. عمده این فیلمها تا به امروز توانستهاند به فروش بالایی دست پیدا کنند (البته چند عنوانی مثل دامبو و اژدهای پیت کار را خراب کردند!) و برخی از آنها نیز در برابر قلم تند منتقدین در امان ماندند و چراغ سبز از آنها دریافت کردند. ماراتن فیلمسازی دیزنی از انیمیشنهای کلاسیک خود حالا به ایستگاه علاءِدین رسیده و یکی از جنجالیترین این آثار رنگ اکران به خود دیده است.
نسخه سال ۱۹۹۲ یک جینی (غول چراغ جادو) آبی رنگ داشت که به تنهایی برگ برنده این انیمیشن حساب میشد. جینی با صداپیشگی رابین ویلیامز فقید توانسته بود تبدیل به یکی از بهترین و بامزهترین کاراکترهای والت دیزنی شود و طرفداران بیشماری در دنیا پیدا کند. رابین ویلیامز کمدین در صداپیشگی این شخصیت سنگ تمام گذاشت و به گفته انیماتورهای انیمیشن علاءِدین، کار کردن با او نیز بسی مشقت بار بود. رابین ویلیامز دیالوگهای فی البداهه زیادی از خود در میآورده و اصلا طبق متن جلو نمیرفته و همین موضوع باعث شده که بسیاری از صحنهها به خاطر مزهپرانیهای بامزه او که مورد تایید استودیو قرار گرفت، دوباره از نو خلق شوند.
رابین ویلیامز روحیه طنز پردازی بسیار قوی داشت و سالهای سال به عنوان استندآپ کمدین نیز فعالیت میکرد. او در قسمت دوم انیمیشن علاءِدین بار دیگر صدای خود را به جینی قرض داد و این بار هم توانست به قول عامیانه بترکاند! او به جز صداپیشگی در قالب یکی از شخصیتهای فرعی انیمیشن موفق اما کمتر دیده شده Robots دیگر در دنیای انیمیشن صداپیشگی نکرد و تقریبا با نام جینی در این صنعت جاودان مانده است. شاید اگر ویلیامز زنده بود، انتخاب اصلی والت دیزنی برای بازسازی غول چراغ جادو به صورت سینمایی بود (احتمالا به خاطر فشار طرفداران هم شده، دیزنی مجبور به همکاری با ویلیامز بود.) اما حال که رابین ویلیامز دیگر در این دنیا نبود، پیدا کردن جایگزینی برای او بزرگترین چالش دیزنی به حساب میآمد و قرعه به نام ویل اسمیت افتاد.
با انتخاب ویل اسمیت او تبدیل به گزینهای شد که مورد انتقاد بسیاری از هواداران قرار گرفت. عدهای نیز دیزنی را به نژاد پرستی متهم کردند که چرا یک سیاهپوست را در نقش یک غول چراغ جادوی برده انتخاب کرده (غولهای چراغ جادو در حقیقت برده اربابان خود که صاحبین چراغ باشند هستند.) که البته این اعتراضات در روزهای اخیر هالیوود تقریبا جزوی لاینفک شده و استودیوها هر خاکی به سرشان بریزند بازهم مورد انتقاد عدهای قرار میگیرند.
فیلمهای لایواکشن والت دیزنی به دو مسیر ختم میشوند، یا بازسازی مو به مو و واو به واو انیمیشن کلاسیکشان هستند و یا سنت شکنی میکنند و داستانی جدید را در دل داستان کلاسیک پدید میآورند. همانطور که پیشتر بررسی کردیم، متاسفانه خلاقیتهایی که در آثار جدید به کار گرفته میشود، عمدتا ضعیف از آب در آمده و در گیشه هم با شکست مواجه میشوند (دو فیلم دامبو و کریستوفر رابین که تفاوتهای زیادی با انیمیشن کلاسیک خود داشتند دقیقا به همین سرنوشت دچار شدند.) از همین رو به نظر میرسد دیزنی در راه و روشی بسیار سنتی، نظارت سرسختانهای روی ساخت این آثار دارد و دستورات اکیدی به تیم سازنده صادر میکند؛ دستوراتی که منجر شده فیلم Aladdin تبدیل به یک بازسازی مو به مو از روی انیمیشن کلاسیک خود شود.
فیلم Aladdin به جز پایان بندی نسبتا متفاوت و وجود یک آهنگ جدید به اسم Speechless (که مفصلتر درباره آن حرف میزنیم) تقریبا هیچ چیز جدیدی از نظر محتوایی ندارد. فیلم همان داستان انیمیشن را روایت میکند که تقریبا همه با آن آشنا هستید: در سرزمینی به نام آگرابا (که در ناکجاآباد قرار دارد اما به گفته برخی سازندگان فیلم این سرزمین در جایی میانه آفریقاست) دزدی به نام علاءِدین زندگی میکند که با میمون دست آموز خود و دله دزدیهای دو نفرهشان امورات زندگی خود را میچرخانند.
روزی از روزها پرنسس یاسمین خود را به شکل مردمی عامی در آورده و وارد شهر میشود و وقتی به دردسر میافتد، علاءِدین او را نجات میدهد. علاءِدین بعد از بازگشت پرنسس به کاخ، میفهمد دلش پیش این دختر گیر کرده (او هنوز نمیداند که یاسمین شاهدخت آگرابا است و صرفا تصور دارد که او خدمتکار مخصوص شاهدخت است) و با برگشتن به قصر سعی میکند او را ببیند. علاءِدین که در نهایت میفهمد یاسمین خودش پرنسس است، از اینکه به او برسد ناامید میشود اما وزیر دربار یعنی جعفر، به او پیشنهاد وسوسهکنندهای میدهد. جعفر که علاءِدین را هنگام دزدکی وارد شدن به قصر دستگیر کرده، به او دستور میدهد وارد یک غار اسرار آمیز شد و یک چراغ کهنه قدیمی را برای او بیاورد.
علاءِدین از جعفر وعده پول فراوان میگیرد و به امید اینکه بتواند با ثروت عظیم خود دل شاهدخت را به دست بیاورد وارد غار اسرار آمیز میشود، غافل از اینکه زندگی او قرار است به دو مرحله قبل و پس از ورود به این غار جادویی تقسیم شود...
علاءِدین یک فیلم موزیکال به شمار میرود و تقریبا همه آوازهای داخل انیمیشن کلاسیک را به علاوه یک آواز مجزا و جدید را در خود گنجانده است. داستان فیلم عینا داستان قدیمی است و گای ریچی کارگردان تمام فرامین استودیو والت دیزنی را اجرا کرده است! به این خاطر میگویم فرامین چرا که از شخص ریچی بعید است تصمیم بگیرد فیلمی بدون هیچ خلاقیتی بسازد، او شاید برای پدید آوردن تغییرات هم جنگیده باشد (طبق مصاحبههایی که کرده تلویحا به این موضوع اشاراتی داشته) ولی در نهایت حاصل کار چیزی شده که یک تفکر سنتی پشت آن است: «همان قصه و محتوا را با جلوههای ویژه خفن میسازیم و دل هواداران رو میبریم!» اما آیا Aladdin دلبری میکند؟
پاسخ به سوال بالا خیلی سخت است، هنگام دیدن فیلم آرزو داشتم شخص دیگری که نسخه انیمیشن کلاسیک را ندیده هم کنارم باشد تا بتوانم نظر او را هم جویا شوم. فیلم علاءِدین برای منی که عاشق انیمیشنهای آن بودم (و حتی سریال سه فصلی آن را نیز با ولع دنبال میکردم) یک اثر سوپر نوستالژیک به شمار میآید که خرابکاریهایی هم کرده است. به شخصه حس و حال کودکانه شدیدی هنگام دیدن بازسازی برخی صحنهها همچون آوازخوانی جینی در غار و یا پرواز یاسمین و علاءِدین با فرش پرنده در سطح شهر آگرابا به من دست میداد و از شدت هیجان موهای تنم سیخ میشد. از آنسو با دیدن برخی چیزها مانند نابود کردن شخصیت منفی داستان و طوطی دست آموزش (به نام یاگو که البته در فیلم حتی اسمش را هم از او گرفتند) دل آزرده میشدم.
اما فارغ از حسهای نوستالژیک و زیبایی که برای بیننده سن بالاتر و آشنا به نسخه انیمیشنی دست میدهد، باید اعتراف کرد که فیلم Aladdin نمیتواند فراتر از یک اثر متوسط پیش برود. جدا از اینکه باید به عدم ایجاد خلاقیت در پیرنگ داستانی فیلم خرده گرفت، باید اعتراف کرد که فیلمنامه فعلی برای یک اثر سینمایی کمی تا قسمتی ضعف دارد. فیلمنامه ریتم مناسبی دارد (و البته در میانه فیلم در حد ده دقیقه یک ربع این ریتم از نفس میافتد و کار را کمی خراب میکند) اما پرداخت شخصیتها در آن عملا فراموش شده است.
اگر فرض را بر این بگذاریم که با یک اثر کودکانه هم روبرو هستیم، بازهم شخصیت مهمی چون آنتاگونیست ماجرا (وزیر دربار، جعفر) تبدیل به یک کاراکتر مقوایی شده که با بازی بسیار بد هنرپیشه آن یعنی مروان کنزاری هم همراه است. کنزاری میخواهد مانند کاراکترهای منفی کارتونها رفتار کند و نگاههای احمقانه و میمیک صورت خنثی او باعث شده که اصلا نتوانیم آن را جدی بگیریم. متاسفانه این موارد از ابهت شخصیت منفی داستان به شدت کاسته (جعفر در انیمیشنها یکی از با ابهت ترین و دهشتناکترین شخصیتهای منفی به شمار میآمد) و کارگردان هم تصمیم گرفته که صحنه تبدیل جعفر به مار عظیم الجثه و نبردش با جینی را تقریبا با خاک یکسان کند و به این گند زدن به شخصیت منفی ماجرا پر و بال بیشتری بدهد.
در تیم بازیگری باید به نچسب بودن بازیگر شخص علاءِدین (بازیگر نسبتا گمنامی به نام مینا مسعود) نیز اشاره داشت که اصلا گزینه مناسبی برای ایفاگری این نقش نبوده است. نائومی اسکات در نقش پرنسس یاسمین اما جزو معدود انتخابهای درست فیلم بوده که توانسته با صدای توانای خود نیز به کاراکترش بها ببخشد. در بین تیم بازیگری دو مورد نوید نگهبان (در نقش سلطان) و نسیپ پدراد (در نقش خدمه پرنسس یاسمین) برای ما ایرانیها حائز اهمیت است چرا که هر دوی آنها بازیگرانی ایرانی تبار هستند. منصفانه به ماجرا نگاه کنیم باید گفت که نوید نگهبان بازیگری قوی از خود نشان نداده و در عوض نسیم با وجود نقش کوتاهش توانسته خودی نشان دهد.
در مبحث موسیقی فیلم Aladdin هیچ کم و کاستی نداشته و آوازهای قدیمی این عنوان که همچنان تر و تازه ماندهاند با یک بازسازی و بازخوانی بینظیر، همچنان دل بینندگان را از آن خود میکند. ویل اسمیت (که تجربه خوانندگی را پیشتر هم داشته) آواز ابتدایی فیلم را با قدرت شروع میکند و نوید یک فیلم موزیکال قوی را به تماشاگران میدهد؛ موضوعی که انصافا پس از دیدن فیلم هم درست از آب در میآید. البته باید به این نکته اشاره کرد که در آوازها هم تقریبا پیاده سازی واو به واو وجود دارد و تنها آهنگ جدید فیلم تحت نام Speechless نیز به شدت تداعی کننده آهنگ Let It Go انیمیشن فروزن است. توگویی سازندگان تصمیم گرفتند که آوازی با همان حال و هوا و ریتم بسازند تا تکرار موفقیت کنند، سکانس آوازخوانی آهنگ Speechless هم به طرز عجیب و غریبی بیشتر شبیه یک موزیک ویدئو مستقل از فیلم است و با کل حال و هوای فیلم تفاوت دارد، به همین دلیل علی رغم زیبایی آهنگ، میتوان برچسب نچسب بودن به آن زد.
جلوههای ویژه فیلم که قرار بوده برگ برنده آن باشند نیز مشکلات فراوانی دارد که با عقل جور در نمیآید. دیزنی بودجهای هنگفت (۱۸۳ میلیون دلاری) برای ساخت این اثر کنار گذاشته و با حضور نابازیگران در نقشهای فیلم (به جز ویل اسمیت که البته دستمزد بالایی دارد) احتمالا این بودجه صرف ساخت همین افکتهای سینمایی شده ولیکن سازندگان در این بخش کمکاری کردند. کافیست به جینی و حرکات صورت ویل اسمیت نگاهی کنید که بیشتر شبیه انیمیشنهای باگ دار میماند و در برخی جاها به شدت تصنعی میشود. تبدیل نهایی جعفر نیز بسیار ساده و پیش پا افتاده طراحی شده است. البته از حق نگذریم برخی صحنهها مانند پرواز با فرش پرنده (و اصولا طراحی خود همین فرش پرنده) بسیار خوب از آب در آمدهاند. این را هم بگویم که از شیرین کاری های فیزیکی جینی نسبت به انیمیشن کلاسیک نیز به شدت کاسته شده تا مبادا تیم جلوههای ویژه خدای ناکرده به زحمت بیفتند!
ناگفته نماند طراحی صحنه، گریم و طراحی لباس فیلم توانسته نقصهای جلوههای ویژه را تا حد زیادی جبران کند. رنگ بندی میزانسنهایی که کارگردان انتخاب کرده با حال و هوای شاد فیلم همخوانی بسیاری دارد و باید آنها را ستود.
فیلم Aladdin در ادامه سلسله ساخت لایواکشنهای دیزنی بر اساس انیمیشن های کلاسیک خود ساخته شده و به نظر میرسد که دست کارگردان و عوامل نیز تا حد زیادی بسته بوده است. خلاقیتی در فیلم دیده نمیشود اما میتواند بینندگان قدیمی را بسیار مشعوف سازد و بینندگان جدید را نیز از قصهای کلاسیک بهره مند کند که همراه با رنگ و لعاب قرن بیست و یکمی همراه است. راستش را بخواهید میتوان ادعا کرد که اصولا نیازی به وجود فیلم Aladdin نبود و بازسازی آن مورد ضروری به حساب نمیآمد ولی حالا که فیلم ساخته و اکران شده، دیدن آن میتواند حس و حال خوبی به بینندگانش عطا کند. شاید همین موضوع هدف و رسالت اصلی دیزنی و سازندگان فیلم باشد ولی میشد در کنار این حس و حال خوب، یک اثر به مراتب بهتر را دید. Aladdin مانند رستورانی است که عذای آن خوشمزه و سیرکننده است، اما هیچ وقت نمیخواهید دوباره به آن سر بزنید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
به نظر من شما برو همون ستایش رو نگاه و نقد کن این فیلم با این همه زیبایی و خلاقیت برای من 32 ساله که عاشق فیلم هستم خیلی جذاب و قوی بود و تا حالا بیشتر از 5 بار اون رو دوباره دیدم چون رویای کودکی ما رو به شکل امروزی ساخته
بدون هیچ خلاقیتی. با محاسبه دیدن ۵ باره فیلم، تقریبا ۱۰ ساعت از زندگی رو به دیدن بازآفرینی رویای کودکی بدون هیچ خلاقیتی صرف کردی نیما جان. من از بازآفرینی انتظارات بیشتری دارم نه یک کپی پیست با روکش جدید.