نگاهی به قسمت سوم همرفیق شهاب حسینی – این بار هم نشد!
برنامه همرفیق شهاب حسینی حالا بعد از گذشت سه قسمت بیشتر تکلیف خودش را مشخص کرده و میتوان گفت که قرار است شاهد چه برنامهای تا قسمت آخر آن باشیم. برنامهای که با یک شروع ...
برنامه همرفیق شهاب حسینی حالا بعد از گذشت سه قسمت بیشتر تکلیف خودش را مشخص کرده و میتوان گفت که قرار است شاهد چه برنامهای تا قسمت آخر آن باشیم. برنامهای که با یک شروع بد به عنوان مقدمه آغاز میشود و سپس مهمان برنامه روی صحنه میآید، گفتگوی دو نفره ملال انگیز پیش میرود تا زمانی که مهمان دوم برنامه پایش را روی صحنه بگذارد و مصاحبه کمی جذابتر میشود. این روندی است که احتمالا تا مدتها در همرفیق شاهدش خواهیم بود.
اینکه فکر کنیم همرفیق قرار است در آینده بهتر بشود جزو مواردی بود که شخصا نیز به آن امید داشتم اما به نظر میرسد ضبط تمامی قسمتهای برنامه تمام شده و متاسفانه تیم سازنده اصلا تصمیم نگرفتند تا زمان پخش سریال منتظر بازخوردها و بازتابها باشند تا دستی به سر و روی کارشان بکشند. آنها با اطمینان از برندی که پشت برنامه است، تمامی قسمتها را ضبط و آماده پخش دارند.
همرفیق با یک سوژه ناب وارد بازار تاکشوها شده، سوژهای که در یادداشتهای پیشین نیز تاکید کردم در کمتر تاکشو و یا برنامه گفتگو محوری در دنیا شاهد آن بودیم. اینکه مهمان برنامه خودش یک مهمان ثانویه را دعوت کند و از قضا آن مهمان دوست صمیمیاش باشد، موضوعی است که تنها جذابیت همرفیق را با خود به همراه دارد. تماشای بازیگران و یا تمامی دستاندرکاران سینمایی، اینبار به مثابه دو رفیق جون جونی و نه دو بازیگر یا دو نقش در کنار هم، موضوع جالب توجهی است که همرفیق در قسمتهای اخیر خود به آن دست یافته است.
حضور پژمان جمشیدی به عنوان مهمان قسمت سوم اولین حضور یک بازیگر طنز (جمشیدی بیشتر با این فیلمها شناخته میشود، هرچند نقشهای جدی هم بازی کرده است) در این برنامه بود. این موضوع برای عدهای نویدبخش تماشای یک قسمت جذابتر نسبت به قسمتهای پیشین را به همراه داشت ولیکن همانطور که در خود مصاحبههای این برنامه بارها و بارها تاکید شده، در یک اجرا (چه گفتگو باشد چه صحنه تئاتر) نقش روبرویی نیز بسیار مهم است. در اینجا نقش روبرو شهاب حسینی است که متاسفانه شوخیهایش نخنما و کهنه هستند و بدون برنامه و هدف به مصاف سوالها میرود.
در واقع مهمان برنامه هرچهقدر هم مسلط باشد و حرفی برای گفتن داشته باشد، با جلوگیری در برابر نقش روبروی خود یعنی مجری این برنامه، از این موضوع فاصله میگیرد. شهاب حسینی به جز مشکلاتی که در نحوه بیان و زبان بدن دارد، نگاهش نیز برای یک گفتگو تعجب برانگیز است و گاهی جایی را نگاه میکند که نه مهمان آنجاست، نه مدعوین، نه گروه موسیقی بمرانی، نه دوربین و به زمین خشک و خالی زل میزند و حرف میزند. این عدم ارتباط چشمی با کسی که در حال دیالوگ با او هستید، هرکسی را دلسرد میکند.
جدا از این مورد، موضوع صحبتها هم چیزی نیست که یک دیالوگ را با جذابیت پیش ببرد. صحبتهای دو نفره برنامه همرفیق از آن دسته صحبتهایی است که هر کس در یک بحث کوچک در تاکسیهای زرد درون شهری هم میشنود. صحبتهایی است که الزاما از جنس دغدغه مردم نیست و برای قشر خاصی طراحی شده است. صحبتهایی است که عملا برای کسی مهم نیست و یک توپ کاموایی است که روی زمین افتاده و توسط دو نفر دائما قل داده میشود و همه جا را به هم میریزد بدون آنکه کسی مایل باشد این کلاف را جمع کند.
بخش اعطای جایزه اما هربار بهتر از آب در میآید و جسارت شهاب حسینی و مهمانانش در برابر اسپانسر برنامه کار را جالب میکند. او بدون هیچ رو در بایستی اقدامات اسپانسر را زیر سوال میبرد و با او شوخیهایی میکند. هرچند هنوز هم هدایای مهمانان هیچ منطقی ندارد و یک کادوی لاکچری بدون هیچ هدفی در پشت آن است و شخصا درک نمیکنم چرا یک بازیگر سینمایی باید از گرفتن یک هدفون در برابر دوربین سینمایی، آنهم بدون هیچ مناسبتی، خوشحال شود.
اساسا ایتمهای برنامه در کلیشهای ترین حالت ممکن طراحی شده و خط سیری که برای این گفتگوی یک ساعت و خردهای در نظر گرفته شده تا به اینجا بسی تکراری است. آیتمهایی مانند پخش موسیقی زنده که هدفی پشت آن نیست و یا پخش موسیقی خاطره انگیز برای مهمانان و... از جمله این موارد هستند که سرسری وارد کار شدند تا وقت برنامه پر شود.
موخرههای همرفیق بدترین بخش آن است و بعید است که تمام بینندگان برنامه را تا انتها ببینند، انتهایی که با نهایت بدسلیقگی و عجله بودن طراحی شده و مجری برنامه انگار قصد دارد زودتر مغازه را ببندد و برود به کار و زندگیاش برسد.
همرفیق با برند شهاب حسینی وارد کارزار شد و مهمانان برنامه نیز به خاطر اسم این بازیگر محبوب (که بازیگر محبوب من هم است) پا به این برنامه میگذارند. مهمانان در همرفیق جزو شهیرهای سینمایی خواهند بود و افرادی خواهند بود که احتمالا کمتر در چنین محافلی قدم گذاشتهاند. همرفیق از این جهت نیز برگ برندهای داشته و مهمانان به اصلاح «آس» دارد ولی محتوا و اجرای برنامه همپای ارزش این مهمانان نیست. این حالت درست مانند آن است که یک گوهر درخشان و ناب به جای آنکه در ویترینی شکیل باشد در یک سبد کهنه و قدیمی در معرض انظار تماشاگران قرار بگیرد.
هرچند تا امروز و با پخش هر قسمت، به نظر میرسد که هم تسلط مجری نسبت به قبل بهتر میشود و هم اینکه فضای گفتگوها میلی متر به میلی متر بهتر میشوند. شاید بتوان امید داشت تا قسمتهای آتی برنامه با همین پیشرفت خودجوش به برنامه بهتری تبدیل شود و خا و غبار از این گوهر درخشان زداییده شود.
پینوشت: حالا که به نظر میرسد برنامه ضبط شده و توصیهها به جایی از برنامه نمیرسد، نکتهای برای گروه مارکتینگ همرفیق در ذهن دارم که شاید به گوششان برسد. تمام لذت این برنامهها در اینست که تماشاگر نداند مهمان برنامه کیست و لحظه آخر متوجه این موضوع شود. با توجه به مهمانان ویژه و خوبی که همرفیق دارد، بهتر است از چند روز قبل در بوق و کرنا نشود که مهمان برنامه کیست، این مجهول بودن و مرموز بودن خودش میتوانند باعث کشش بیشتر مخاطب بشود تا ببیند مهمان، این بار کیست.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
سلام وقتبخیر،
سریال ملکه گدایان و قسمتهای جدید همرفیق را نقد میکنید؟