مصاحبه با کارگردانان فیلم Pet Sematary؛ قصه خانواده نفرین شده
استیون کینگ یکی از موفق ترین نویسندههای آمریکایی در زمینه خلق داستانهای وحشت و تخیلی است که تاکنون تعداد قابل توجهی از آثارش به فیلم سینمایی تبدیل شدهاند. شاید ندانید اما بسیاری از آثار موفق ...
استیون کینگ یکی از موفق ترین نویسندههای آمریکایی در زمینه خلق داستانهای وحشت و تخیلی است که تاکنون تعداد قابل توجهی از آثارش به فیلم سینمایی تبدیل شدهاند. شاید ندانید اما بسیاری از آثار موفق سینما از جمله درخشش (The Shining)، رستگاری در شاوشنگ (The Shawshank Redemption) و مسیر سبز (The Green Mile) از آثار او اقتباس شدهاند. فیلم Pet Sematary نیز که اخیراً روی پرده نقرهای سینما رفته، بر پایه رمان غبرستان حیوانات خانگی ساخته است.
کوین کولش و دنیس ویدمایر که برای ساخت چشمهای درخشان (Starry Eyes) و اکران آن در سال 2014 مورد توجه قرار گرفته بودند، به عنوان کارگردانان فیلم Pet Sematary انتخاب شدند. نکته جالب توجه اینجاست که اکران رسمی چشمهای درخشان از South by Southwest آغاز شد و پس از 5 سال کولش و ویدمایر بار دیگر در این رویداد حاضر شدهاند تا اکران رسمی جدیدترین ساخته مشترکشان را شروع کنند.
همچنین شبِ آغاز اکران فیلم Pet Sematary با تولد کولش همزمان بوده و حاضران آهنگ «تولدت مبارک!» را برای او خواندند.
قبل از هر چیز، کوین تولدت مبارک! رویداد South by Southwest مهمانی بزرگ برای تو برگزار کرده.
کوین: بله، بله، واقعاً همینطور است.
دنیس: نمیدانست که میخواهیم چنین کاری انجام دهیم.
کوین: پس این مهمانی را فقط بخاطر تولد من برگزار کردید.
دقیقاً! کلِ این رویداد 9 روزه به خاطر تو برگزار شده است. شگفت انگیز است، مگر نه؟
دنیس: ایده اینکار بعداً به ذهن ما خطور کرد.
راستی، برای طراحی صدا که حدوداً دو روز پیش تمام شد، تبریک میگویم.
دنیس: وقتی با فیلم سازها صحبت میکنی، متوجه میشوی که اتفاق رایجی است. اکثر اوقات دقیقه نود کار به پایان میرسد. فیلم قبلی ما، یعنی Starry Eyes [شرایط مشابهی داشت]، نیمه شبِ قبل پایان مهلت با عجله به دفتر فدکس رفتیم تا بستههای مربوط به صحنه را دریافت کنیم و همه اینها در عرض چند دقیقه اتفاق افتاد. فیلم ساختن همینطوری است. آنقدر پیش میروی تا بالاخره خسته شوی.
به هر حال طراحی صدا عالی بود. قطعاً بیشتر از یکبار زهره ترک شدم!
دنیس: به نظرت ارزش این همه وقت گذاشتن را داشت؟
به طور حتم ارزشش را داشت. خب، بیاید درباره فیلم صحبت کنیم. Pet Sematary یکی از آثار استیون کینگ است که ظاهراً قبلاً یک فیلم از روی آن ساخته شده است. حس شما نسبت به رویکردتان برای ساخت اقتباس سینمایی چه بود که باعث شد در این زمینه به خودتان اطمینان داشته باشید؟
دنیس: طرفدارهای پروپاقرص این کتاب هستیم. میدانی، با خواندن این کتاب بزرگ شدیم و واقعاً برایمان ترسناک بود. این جنبه ترسناک حتی استیون کینگ را هم تحت تاثیر قرار داده بود. اما در نهایت یک کتاب درباره غم بود. کتابی درباره پذیرش مرگ و اینکه بتوانی درباره آن صحبت کنی. هر فردی در زندگیاش یک تجربه از مرگ را داشته است اما کسی درباره آن صحبت نمیکند. رویکردمان نیز همین بود. میخواستیم آن را یک اثر درام بسازیم. درباره مردمی که با مرگ سر و کار دارند و در عین حال میخواستیم این موضوع را از لنز ژانر ترس روایت کنیم.
بنابراین، باید مواردی را که به ژانر مربوط میشوند در نظر بگیری و همچنین حواست باشد که هسته اصلی داستان چه چیزی است. این موضوع یک چالش و در عین حال یکی از محرکهایی بود که باعث شد تا این فیلم روانشناسانه، عمیق، احساسی و ترسناک را بسازیم. از آن دسته آثاری که تنها انگیزه ما برای ادامه زندگی هستند.
دارم درباره دلایل تغییر سرنوشت یکی از شخصیتها میخوانم. کنجکاو هستم که بدانم آیا نسخهای از فیلمنامه وجود دارد که به منبع اصلی پایبنده بوده و در آن گیج است که میمیرد، نه الی؟
کوین: از زمانی که ما کار روی پروژه را آغاز کردیم، الی بوده که میمیرد. شرکت پارامونت حق ساخت این فیلم را از مدتها پیش در اختیار داشته است. بنابراین اگر هم نسخههای دیگری وجود داشته، من از آن خبری ندارم.
دنیس: فکر میکنم مدت زیادی از تغییر این بخش از فیلمنامه گذشته باشد و ما هم از آن حمایت میکنیم. به نظرم کار بسیار درستی بود. گیج در فیلم اول (که سال 1989 اکران شد) فرد بسیار ترسویی بود. اگر رمانها را بخوانید، میبینید الی است که درباره مرگ سوال میپرسد، برای همین چنین تغییری از دید ما منطقی به نظر میرسید. به خودمان گفتیم اگر قرار است کار متفاوتی انجام دهیم، بیا این موضوع را بیشتر مورد بررسی قرار داده و سپس در نیمه دوم فیلم به آن بازگشته و کار را تکمیل کنیم. در نتیجه، الی نخست سوالها را میپرسد و سپس آن اتفاق رخ میدهد تا چرخه کامل شود.
و یکی از نکاتی که پیرامون فیلم دوست داشتم، رویکردتان نسبت به مرگ و چگونه اتفاق افتادن آن بود. وقتی سکانسی که گیج نزدیک بزرگراه ایستاده بود آغاز شد، به خودم گفتم میدانم که شما دو تا قرار است چه کار کنید. چون اگر طرفدار کتابها یا نسخه 1989 باشید، متوجه میشوید این دقیقاً همان لحظهایست که مرگ باید اتفاق بیفتند اما ناگهان میبینید فیلم جور دیگری پیش میرود.
دنیس: متوجه هستم که سعی داری چه چیزی بگویی.
آیا این کار را عمداً انجام دادید؟
کوین: بله، این کار را عمداً انجام دادیم. میدانم که تمامی پوسترها و هر چیزی که آن بیرون است الی را نشان میدهد اما نکات دیگری هم هست؛ حتی در سکانسی که با الی درباره سرنوشت ما و حیوانات خانگی پس از مرگ صحبت میکنند [نکاتی وجود دارد]. آنها به الی میگویند: «نگران نباش، برای مدت طولانی کنار هم میمانیم. من، تو و مادرت» و سپس الی میگوید: «و گیج؟!» این قرار است یک نوع ... .
دنیس: راهنمایی ... .
کوین: ... برای مخاطب باشد. پس از این گفتگو گیج را در حال دویدن میبینید و به خودتان میگویید این اتفاق قرار است رخ دهد. شرایط برای این اتفاق مهیاست و لحظه اصلی نیز فرا رسیده است. همه این لحظه را میشناسیم.
دنیس: فکر میکنم مردمی که دیشب در حال تماشای فیلم بودند، حتی با وجود دیدن تریلرها و پوسترهای فیلم، از خودشان میپرسیدند: «یک لحظه صبر کن، من اشتباه متوجه شدم؟! قرار است گیج را به کشتن بدهند؟ اصلا چه اتفاقی قرار است بیفتد؟» این حُقه تا آخرین لحظه مورد استفاده قرار گرفت و در لحظه پایانی کارت اصلی مان را رو کردیم. همچنین فکر میکنم مردم با دیدن آن شوکه شدند. و عقیده دارم تعداد زیادی از مخاطبان فیلم که قرار است در آینده بدون دیدن تریلرها و پوسترها به تماشا بشینند، به بررسی فیلم از جنبههای دیگری خواهند پرداخت [و نکات جدیدتری کشف خواهند کرد]. فکر میکنم قدرت بسیار بالایی در آن سکانس وجود دارد.
در پایان، توصیه میکنیم برای مطالعه نقد فیلم به این لینک مراجعه کنید.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.