۵ باس برتر سری متال گیر سالید که نمونهشان پیدا نمیشود
سری بازیهای متال گیر سالید، همیشه به خاطر نوآوریهایی که داشتند معروف بودند. طراحی مراحل هوشمندانه، موسیقیهای بینظیر، گرافیک خیرهکننده و داستانی گیرا، همگی از دلایلی بودند که این سری در تاریخ جاودانه شد و ...
سری بازیهای متال گیر سالید، همیشه به خاطر نوآوریهایی که داشتند معروف بودند. طراحی مراحل هوشمندانه، موسیقیهای بینظیر، گرافیک خیرهکننده و داستانی گیرا، همگی از دلایلی بودند که این سری در تاریخ جاودانه شد و هنوز هم که هنوز است میشود در موردش نوشت. اما این وسط نباید جذابیت باسفایتهایی متفاوت و خاصی هم که به دست کوجیما طراحی میشدند را نیز نادیده گرفت. طراحی باسهای سری متال گیر سالید، فوقالعاده خاص و منحصر به فرد بودند و امروز میخواهیم در این مقاله مروری روی ۵ مورد از آنها داشته باشیم. البته لیست باسهای خاص سری متال گیر سالید خیلی بلندتر از این حرفهاست و اگر دوست داشته باشید میتوانم در چند قسمت به مابقی آنها هم بپردازم. پس با ویجیاتو همراه باشید و در بخش کامنتها برایم بنویسید که این مقالات را ادامه بدهیم یا نه.
5) The End - Metal Gear Solid 3
The End یک پیرمرد ۱۰۰ ساله فرتوت بود که وقتی پشت سلاح دوربین دارش قرار میگرفت، تبدیل به موجود وحشتناکی میشد که هیچکس دوست نداشت با او رو به رو شود. حال حساب کنید که ما با این کاراکتر، در یک منطقه جنگلی تو در تو رو به رو شدیم که حتی دقیقترین آدمها هم به راحتی در آن گم میشدند. خود The End نیز در بین خزههای بلند این محیط طوری استتار میکرد که اصلا نمیشد او را دید. جالب اینکه اگر The End متوجه میشد که در نزدیکیاش هستید، سریعا جای خود را عوض میکرد و شما مجبور میشدید کل پروسه پیدا کردنش را از اول شروع کنید. حال حساب کنید که او میتوانست طی همین جا به جایی هم از طریق فوتوسنتز خودش را مداوا کند، هم از فاصله دور به شما شلیک کند و با چند گلوله کارتان را بسازد. با تمام اینها اما The End یک نقطه ضعف بزرگ داشت؛ سن بالا. این اسنایپر نابودگر، ۱۰۰ سال سن داشت و وقتی نیکد اسنیک در مقابلش قرار گرفت، دیگر چیزی به آخرین لحظات عمرش باقی نمانده بود. جالب اینکه شما میتوانستید از همین موضوع برای شکست دادن این باس قدرتمند استفاده کنید و در وسط مبارزه با The End از بازی خارج میشدید و تاریخ کنسولتان را به یک هفته جلوتر میبردید. با این کار، یک دفعه وسط آن جنگل سر سبز، جسد بیجان The End را پیدا میکردید که به خاطر کهولت سن، جان خود را از دست داده. البته جالب است بدانید که اصلا قبل از رسیدن به باسفایت The End نیز میتوانستید او را بکشید. بعد از کشتن باس The Pain، به یک اسکله میرسیدید که چند سرباز از آن محافظت میکردند. درست در همین لحظه، یک دفعه سر و کله The End نیز با ویلچر پیدا میشد. در این جا میتوانستید سلاح تک تیرانداز خود را بردارید و با شلیک به سر The End به زندگیاش خیلی سریعتر خاتمه دهید.
4) Liquid Ocelot - Metal Gear Solid 4
مبارزه با لیکوئید آسلات بیشتر از آنکه خوش ساخت و جذاب باشد، فوقالعاده حماسی و نوستالژیک بود. کوجیما عملا میخواست با باس فایت لیکوئید آسلات، یک جمعبندی کامل از هرآنچه در کل سری متال گیر سالید دیده بودیم انجام دهد و در این کار هم عملکرد خیره کنندهای داشت. او این کار را با ادغام دو آنتاگونیست بینظیر سری در قالب یک فرد انجام داد و پای سکانسها و مکانیکهای گیمپلیای را به وسط این مبارزه باز کرد که نمونهشان در قسمتهای قبلی بازیهای متال گیر سالید دیده بودیم. اینجا بود که شما به نبوغ کوجیما پی میبردید و میفهمیدید که او چه کارگردان فوقالعادهای است و قصد اثری که خلق کرده را میداند. فقط حیف که تجربه قسمت پنجم نتوانست به جمع خاطرات خوش این لیست اضافه شود و کل طرفداران مجموعه را به خاطر ناامید کننده بودنش، اذیت کرد.
3) The Boss - Metal Gear Solid 3
باس در اصل مربی نیکد اسنیک (همان بیگ باس خودمان) بود و به نوعی حق مادری به گردنش داشت. با این حال، در جریان وقایع متال گیر سالید ۳ میبینیم که باس به آمریکا خیانت کرده و قصد دارد به کمک شوروی، سرزمین مادری خود را ویران کند. اما در انتها میفهمید که باس در اصل جاسوس ایالات متحده در جنگ سرد میان آمریکا و روسیه بوده و به خاطر شدت نگرفتن درگیریها مجبور میشود به خاطر حفظ کشورش جان خود را فدا کند. جانی که در نهایت به دست نیکد اسنیک گرفته میشود و لحظات غمگینی را برای همیشه در قلب ما باقی میگذاشت. اما جدای از این قصه دردناک، مبارزه با The Boss یک تجربه فوقالعاده بود. شاهد یک باس فایت کلاسیک و چالشبرانگیز بودیم که در ستینگی فوقالعاده زیبا به وقوع میپیوست. شما در محیطی سرسبز که زمینش با شکوفه گلهایی سفید رنگ فرش شده بود به مصاف باس میرفتید و مبارزه جذابی را تجربه میکردید که نمونهاش در تاریخ ویدیو گیم خیلی کم پیدا میشود.
2) Psycho Mantis – Metal Gear Solid
سایکو منتیس برای من نه تنها یکی از بهترین و جذابترین باسهای قسمت اول متال گیر سالید بود، بلکه عملا یکی از نوآورانهترین طراحیهای باسی است که تا حالا به عمرم دیدهام. سایکومنتیس در اصل قدرت کنترل و خواندن ذهن دیگران را داشت و بازی برای اینکه به شما ثابت کند که او چنین قدرتی دارد، مموری کارت پلی استیشن شما را بررسی میکرد. آن وقت بود که یک دفعه با شنیدن دیالوگ «تو اخیرا خیلی کسلوانیا بازی کردی» از زبان سایکومنتیس شوکه میشدید و از حیرت دهانتان برای چند ثانیهای باز میماند. تازه اگر هم روی مموری کارت پلی استیشنتان اثری از بازیهای کونامی نبود، سایکومنتیس با کنار هم گذاشتن اطلاعاتی که به دست آورده بود، به شما میگفت که چه سبک ویدیو گیمی را بیشتر از مابقی تجربه کردهاید. از طرف دیگر مبارزه با خود سایکومنتیس هم جالب بود. اولا اینکه عملا نمیشد او را بدون داشتن دوربین حرارتی شکست داد. چون این باس مدام غیب میشد و اگر میخواستید با او بدون گجتهای اسنیک مبارزه کنید، قطعا بارها و بارها شکست میخوردید. علاوه بر این، سایکومنتیس حین مبارزه مدام وسائل مختلفی را به سمتتان پرت میکرد که اگر به موقع جاخالی نمیدادید، قطعا با چند ضربه جانتان را از دست میدادید و کل پروسه را باید از اول شروع میکردید.
1) The Sorrow – Metal Gear Solid 3
سارو از آن باسهایی بود که شاید ماهها طول میکشید تا متوجه شوید چطور باید آن را کشت. مرحلهای که برای مبارزه با سارو طراحی شده بود در عین جذابیت، یکی از سختترین و عذابآورترین مراحلی است که تاریخ ویدیو گیم به خود دیده. در این مرحله شما باید در یک رودخانه قدم میزدید و با روح تکتک افرادی که حین پیشروی در مراحل کشته بودید، رو به رو میشدید. این یعنی، اگر مراحل را به صورت مخفیانه پیش میبردید و کسی را نمیکشتید، به مشکل خاصی در این مرحله بر نمیخوردید. اما خب شما که نمیدانستید کوجیما برایتان چه مرحله عجیبی تدارک دیده. پس طبیعتا در مسیر خود حداقل دو جین از دشمنان را با سلاحهای کشندهتان به قتل میرساندید. آن وقت همین افراد در مرحله سارو دوباره به سراغتان میآمدند و سعی میکردند انتقام خون خودشان را از شما بگیرند. جالب اینکه، اگر میتوانستید دوباره به آنها غلبه کنید، در نهایت خود سارو به سراغتان میآمد و با یک ضربه جانتان را میگرفت. مگر اینکه به موقع از داروی به خصوصی که در دندان اسنیک جاسازی شده بود استفاده میکردید و خودتان را به مردن میزدید. البته باید خیلی نابغه بودید تا این موضوع را همان اول میفهمیدید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
سَهَلَنتراپِس و شَگوهاد چی؟سخت ترین باس های دنیا بودن اینا
حیف که فقط سری پنجمش رو بازی کردم ولی یه باس هست تو همون سری پنجم آخراشه در حال حاضر درش گیر کردم
عالی?
تو حسرت یه ریمیک موندیم?
در باس فایت سایکو منتیس اگر دسته کنسول رو به اسلات ۲ میزدی دیگه نمیتونست ذهن سالید اسنیک رو بخونه :)))
کوجیما واقعا خیلی وقت ها سر بازیا ادم رو اذیت میکرد?
سر همون سایکو مانتیس بدجور وحشت کرده بودم??خب عجیب بود و تا حالا اینجوری نشده بود?
سری متال گیر واقعا اوج هنر یه ژاپنی رو نشون میده واقعا
فقط اون سوندترکش قسمت اول وقتی میمردی (:
طراحی یه همچین باسایی واقعا خلاقیت میخوادا .
دمشون گرم .
این باس های عجیب و غریبو فقط یه ژاپنی مخصوصا کوجیما می تونه بسازه. تجربه ای شاهکار و بی بدیل
هیچ متال گیری بازی نکردم متاسفانه.
تو این لیستی که تو سرم دارم جاش میدم