۱۰ دشمن مرگبار جان کنستانتاین که انسان هستند
جان کنستانتاین انسان چندان دوستداشتنیای نیست. او کلاهبردار، دروغگو و پوچگرا است که پشت سر هم سیگار میکشد و از یک توطئهی جادویی به دیگری میرود. در مسیرش نیز کارهای قهرمانانهای همانند دور کردن جنها ...
جان کنستانتاین انسان چندان دوستداشتنیای نیست. او کلاهبردار، دروغگو و پوچگرا است که پشت سر هم سیگار میکشد و از یک توطئهی جادویی به دیگری میرود. در مسیرش نیز کارهای قهرمانانهای همانند دور کردن جنها و گول زدن شیاطین جاودان انجام میدهد ولی بسیاری از همراهانش را در همین مسیر به کشتن میدهد؛ دیگر خودتان تصور کنید که چه بلایی سر دشمنانش میآید!
در حالی که کنستانتاین با بسیاری از تهدیدهای فراطبیعی رو به رو شده است اما بسیاری از بدترین دشمنان این جادوگر انگلیسی انسانها هستند. این انسانها شاید مجرمان خشن، سازمانهای نیرومند یا حتی دیگر جادوگران باشند. ولی این انسانها هر کسی که هستند، به همان میزان که موجودات فراطبیعی برای جان دردسر درست کردهاند، میتوانند خطرناک باشند.
پاپا میدنایت
پایاپ میدنایت (Papa Midnite) در نخستین سری کمیک جان کنستانتاین معرفی شد. او یک شخصیت نیرومند و یکی از مجرمان کلهگندهی شهر نیویورک است که از جادو برای پیش بردن خواستهاش استفاده میکند. او یک انسان جاودان است که در واقع در قرن هجدهم به دنیا آمد و دوران وحشتناک بردهداری را تجربه کرد. با این که پاپا میدنایت خیلی دست به کشتار نمیزند ولی نمیتوان او را آدمی بخشنده به شمار آوریم.
فمیلی من
یکی از خاطرهانگیزترین ویلنهایی که در رانِ جِیمی دیلانویِ کمیک Hellblazer حضور داشت، فمیلی من (Family Man) بود؛ یک آدمکش سریالی که شانسی و از طریق یکی از دوستان جان کنستانتاین با نام جری اوفلین (Jerry O’Flynn) در برابر او قرار گرفت. اوفلین به عنوان کسی که میتوانست خواستهی دیگران برآورده کند، از مواد مخدر تا اشیای کمیاب جادویی را در دسترس خودش داشت. او همچنین به یکی از هواداران قاتلان سریالی کمک کرد تا اشیایی را مستقیماً از کشتارهای تازهی فمیلی من به دست آورد، آن هم با کار کردن با خود این آدمکش سریالی.
پس از این که اوفلین غیبش زد، جان کنستانتاین در خانهی دوستش ساکن شد تا این که با فمیلی من رو به رو شد؛ یک پلیس پیرِ بازنشسته. این قاتل سریالی پدر جان را کشته و حالا به سراغ او آمده بود تا این که کنستانتاین به او شلیک کرد؛ نخستین انسانی که جان کشت.
خانوادهی پادشاهی بریتانیا
این که خانوادهی پادشاهی بریتانیا در دوران مدرن چه میزان مرگبار بودهاند جای بحث دارد و مردم میتوانند با تئوریهای توطئه و حقایق بحثهای خود را پیش ببرند. ولی در هر صورت سابقهای طولانی از افراد سلطنتی وجود دارد که به مردم ساده ستم کردهاند و آنها را تسلیم خود ساختند. هیچکس نمیتواند تأثیرگذاری حال حاضر آنها را رد کند.
زمانی که یکی از اعضای خانوادهی پادشاهی توسط یک شیطان تسخیر میشود و آغاز میکند به کشتن و خوردن انسانها، کنستانتاین برای دفع این شیطان احضار میشود. او این کار را انجام میدهد اما پیش از آن، این فرد سلطنتی را مجبور میکند تا خاکستر یکی از خویشاوندان مردهاش را استنشاق کند.
مستر استارک
مجتمع زندان ایالات متحده یکی از وحشتناکترین مکانهای دنیای راستین است و برای همین میتواند زمینهساز خوبی برای داستانهای ترسناک باشد. هنگامی که جان کنستانتاین در خط داستانی Hard Time به زندان فرستاده میشود، او با بدترین گونهی هیولاها ملاقات میکند که میتوان در پشت میلههای زندان سراغشان را گرفت.
هر کدام از گروههای زندان یک به یک به سراغ او میروند و جان کنستانتاین نیز از جادو برای شکست دادن هر کدامشان استفاده میکند. در پایان، کنستانتاین در برابر مستر استارک (Mr. Stark) قرار میگیرد؛ یک جنایتکار که حبس ابد خورده است و عملاً از درون، زندان را کنترل میکند. کسی که همه به او احترام میگذارند و در عین حال از او میترسند. مستر استارک یک نگهبان و زندانی دیگر را میکشد و مرگ آنها را به گردن کنستانتاین میاندازد.
چارلی پترسون
کم و بیش همهی مردم پذیرفتهاند که بیشتر نازیها موجوداتی نفرتانگیز بودند. تمام ایدئولوژی آنها بر اساس نسلکشی، شبهعلم، عدم درک درست تاریخ و افتخار به رنگ پوست و مویشان بنا شده است. چارلی پترسون (Charlie Patterson) کسی است که نازیهای لندن به او جواب میدهند. انسانی که از نظرش خودش شخصیت مهمی است، ذهن بسته و کوچکی دارد و بد اخلاق است. پترسون عضوی از بخش بالایی جامعه محسوب میشود.
زمانی که کنستانتاین حساسیتهای او را مورد توهین قرار میدهد، پترسون تلاش میکند تا جان کنستانتاین و معشوقهاش، کیت را بکشد و حتی موفق میشود یکی از دوستان این جادوگر را از بین ببرد. با داشتن ارتشی از کلهپوستیها به عنوان خدمتگزارانش، چارلی پترسون انسانی خطرناک به شمار میآید.
فیلیکس فاوست
از چه جایی به بعد یک شخص دیگر انسان نیست؟ این پرسشیست که سالها ذهن فلاسفه را به خود مشغول کرده است. فیلیکس فاوست (Felix Faust) به عنوان یکی از ویلنهای دنیای دیسی، عملاً یک انسان است یا دست کم به عنوان یک انسان به دنیا آمده بود. با تواناییهای جادوگریاش، او برای یک هزار سال است که توانسته زندگی کند. با همهی این اوصاف، فیلیکس هنوز هم یک جادوگر محسوب میشود.
به عنوان یکی از کاربران نیرومند جادو، فاوست کم و بیش دنیا را به پایان رسانده، با وحشتهای فراطبیعی قرار گذاشته یا آنها را احضار کرده است تا در زمین باعث مرگ شوند. کنستانتاین جزو افرادی بوده که در برابرش قرار گرفت و به هر طریقی که بوده، این انگلیسی توانسته است تا از این رویارویی جان سالم به در برد.
ریزارکشن کروسید
ریزارکشن کروسید (Resurrection Crusade) یا رستاخیز صلیبی یک کلیسا بود که توسط طرح هرمی و استفاده از آسیب پذیری اعضایش اداره میشد. آنها همچنین اقدام به آدمربایی و فرستادن اعضایشان برای انجام جرایم میکردند، هر چند این افراد به طور عادی نیز چنین کارهایی را انجام میدادند. چیزی که باعث خطرناک شدن ریزارکشن کروسید میشود این است که زمانی که همهی اعضای کلیسا برای یک چیز دعا میخواندند، پیامدش یک مراسم مذهبی میشد که در آن دعاها تجلی پیدا میکردند.
در یک مورد شایان ذکر، در یک محلهی کوچک در ایالتهای غرب میانهی آمریکا و خیلی سال پس از این که پسرانشان مفقود شدند، ساکنان دعا کردند تا پسرانشان از ویتنام بازگردند. پسرهای جوانی که در این جنگ خدمت کرده بودند به خانهشان منتقل شدند ولی متوجه نبودند جرایم جنگیای دوران ویتنام را قرار است روی عزیزان خود پیاده کنند. آنها با شکنجههای خود باعث مرگ خانوادههایشان شدند و در پایان این محله از روی نقشه محو شد.
تری گریوز
تری گریوز (Terry Greaves) رئیس مافیاییست که به خاطرت خشونتش زبانزد شده است. از طرف دیگر، به این مشهور است که از دخترش، اپیفانی (Epiphany)، به شدت محافظت میکند؛ زنی که توجه جان کنستانتاین را به خود جلب کرده است. در پایان، جان و اپیفانی با هم ازدواج میکنند که نتیجهی آن خشم فراوان گریوز میشود؛ هر چند همین ازدواج جلوی رها شدن خشم کامل او روی سر جادوگر انگلیسی را میگیرد. با این وجود، رازهای فراوانی در پس پردهی زندگی تری گریوز قرار دارد، شاید به همان تعداد جنازهای که دفن کرده است.
گلدن بوی
جان یک قل دیگر نیز داشت که در رحم مادرش از بین رفت. از او به عنوان گلدن بوی (The Golden Boy) یاد میشود. این قل نیز همچون جان یک جادوگر نیرومند بود که توانست در دنیایی دیگر تجلی پیدا کند. برادر دوقلوی جان هر کاری میکند تا او زجر بکشد و از جادوی خود استفاده میکند تا باعث آزارش شود. گلدن بوی باعث سرطان جان میشود که نشانگر آشکاری از نیروی ترسناک اوست.
فراماسونها
سازمانها و گروههای مرموز و نیرومند کمی وجود دارند که به اندازهی فراماسون به آوازه رسیده باشند. بیشتر اعضای آنها انسانهایی ساده هستند که از یک گردهمایی اجتماعی لذت میبرند. با در نظر گرفتن این موضوع ولی اعضای طبقه بالای آنها صاحب تأثیرگذارترین موقعیتها در تجارت و سیاست هستند.
در داستان The Fear Machine، یک گروه از فراماسونها تلاش می کنند تا دنیا را با استفاده از لی لاینهای انگلستان و انجام آیینهای آدمکشی خشن از بین ببرند. با در اختیار داشتن نیروی پلیس به عنوان ارتش خصوصی خود، فراماسونها به عنوان یکی از خطرناکترین دشمنان انسانیِ جان کنستانتاین شناخته میشوند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
خسته نباشید آقای صفری
دنیای کمیکبوکی Hellblazer خیلی جذابه و مشخصا یکی از دلایلش هم همین دشمنان هستند.
با دیدن تیتر یاد سکانس انتهایی فیلم «کنستانتین ۲۰۰۵» افتادم که خود لوسیفر (با هنرنمایی بینقص پیتر استورماره) شخصا برای بردن کنستانتین اومده بود! واقعا که چه ظرافت و هنرنمایی باشکوهی در اون سکانس بود!
خسته نباشین
جان کنستانتین شخصیت خیلی باحالی داره من که عاشقشم و دلم می خواد بیشتر تو انیمیشن های دیسی و حتی اگه بشه توی دنیای سینماییشون استفاده کنن, تا این جا که دنیای سینماییشون تعریفی نداشته اما خدا کنه از این جا ببعد خوب بشه
من نمیدونم چرا اینقدر از کنستانتین خوشم میاد شخصیت عجیب غریبی داره ولی در کل مقاله خوبی بود