نقد انیمیشن Justice Society: World War II – عقبگرد محرز DC در ساخت انیمیشن
انیمیشن انجمن عدالت: جنگ جهانی دوم (Justice Society: World War II) اثر جدید اقتباس از کامیک بوکهای DC به شمار میرود. اثری مستقل که پس از تمام شدن دنیای انیمیشنی دیسی به نمایش در آمده ...
انیمیشن انجمن عدالت: جنگ جهانی دوم (Justice Society: World War II) اثر جدید اقتباس از کامیک بوکهای DC به شمار میرود. اثری مستقل که پس از تمام شدن دنیای انیمیشنی دیسی به نمایش در آمده و یک داستان مجزا را روایت میکند: چهمیشد اگر ابرقهرمانان محبوب دیسی در جنگ جهانی دوم به سر میبردند؟ آنهم در جهان موازی دیگری که جنگ سر و شکل دیگری داشت؟
با وجود این سوژه جذاب به نظر میرسد که برخلاف آثار درخشان قبلی اقتباسی از دنیای DC در دنیای انیمیشن، این بار موفقیتی مثل قبل حاصل World War II نشده است؛ اما آیا میتوان مهر ناموفق بودن را به طور تمام و کمال روی این اثر زد؟ با ویجیاتو همراه باشید تا این موضوع را بررسی کنیم.
آغاز انجمن عدالت با معرفی به نسبت خوب «فلش» و «سوپرمن» صورت میگیرد اما این آغاز دیری نمیپاید که با هجوم سوالات به سمت بیننده اثر با شکست مواجه میشود. اولین مسئلهای که مخاطبین آثار انیمیشنی DC باید مدنظر داشته باشند آن است که درصد زیادی از این انیمیشنها برای هواداران دوآتشه DC ساخته میشود. درواقع به گذشته و اوریجین هیچکدام از شخصیتها پرداخته نمیشود و این مورد تماشای اثر را برای مخاطبینی که آشنایی اولیه با ابرقهرمانهای DC ندارند، سخت یا حتی غیرممکن میکند.
به طور مثال در همان ابتدا داستان سوپرمن اظهار میکند که یک شی که در حال پرواز به سمتش است، یک شیء کریپتونیست و تنها چیزی است که به واقع میتواند به او آسیب رساند و مخاطب اگر با داستان سوپرمن آشنایی نداشته باشد، اصلاً متوجه نخواهد شد که چرا این شیء تنها چیزیست که میتواند سوپرمن را از پا درآورد.
همچنین در صحنه دیگری شاهد این هستیم که شاه «آتلانتیس» به «واندروومن» تسلیت میگوید درحالیکه مخاطبین متوجه دلیل آن نمیشوند و این ناآشنایی بینندگان با ماجراهای مختلف، در فهم جریان اثر برای کسانی که کامیک بوکها را دنبال نکردند تاثیرگذار است.
شاید در ابتدا تماشاگران امیدوار باشند که با پیشروی داستان شاهد باز شدن گرههای مختلف انیمیشن باشند اما این موضوع نیز کمکی به حل سوالات متعدد پیش آمده برای بینندگان اثر نمیکند و حتی به تعداد آنها نیز تا پایان داستان افزوده میشود. سوالاتی از قبیل علت جنگ واندوومن برای آمریکاییها چیست؟ عدم پاسخ به اینگونه سوالات باعث شده که شخصیتپردازی کاراکترها نیز دچار مشکلات بزرگی شود.
درواقع این مسئله منجر به آن شده که کمتر دقایقی در انیمیشن وجود داشته باشد که بینندگان احساسات شخصیتها را به درستی درک کنند. شاید عدهای عقیده داشته باشند که انیمیشن به دلیل ماهیت دیجیتالی خود خارج از دسترس مخاطبین قرار دارد اما شاید کمی در خاطرات خود جستجو کنید انیمیشنهایی را به یاد خواهید آورد که با مرگ شخصیتهایشان ناراحت شده یا حتی گریه کرده باشید و این مهارت سازندگان انیمیشن را به تصویر میکشد که متاسفانه سازندگان جامعه عدالت با وجود صحنههایی با پتانسیلهای بالای احساسی از این مهارت محروم بودند و نتوانستند حسی را در مخاطب خود برانگیخته کنند.
البته همچنان قصور در شخصیتپردازی از عمده دلایلیست که احساسی در این اثر جریان ندارد؛ زیرا تمرکز بیش از اندازه انیمیشن روی پرداخت شخصیتهای واندوومن و فلش است و کاراکترهایی مانند « قناری سیاه»، «هاوکمن»، «هورمن» و حتی « جی گریک» به حاشیه برده شدهاند. به طوریکه قناری سیاه تا به انتهای داستان از قدرت خود بهرهای نمیجوید و تقریباً میتوان گفت بیاستفاده است.
هرچند تمرکز روی فلش هم به شکل صحیحی انجام نشده است و با آنکه تمام هواداران DC میدانند که «بری آلن» از هوش بالایی برخوردار است اما سوالات واضحی که او از اطرافیانش میپرسید، هواداران را متعجب میکرد؛ حتی اگر سازنده اثر در تلاش بوده تا با طرح این سوالات طنزی به روند داستان بیفزاید، نتوانسته موفقیتی در این عرصه بدست آورد.
صداگذاریهای انیمیشن نیز از نکاتیست که میتوانست به موفقیت اثر کمک شایانی کند اما در برخی موارد دیده میشود که بازیگران پس از گفتن دیالوگ چند لحظهای را مکث میکنند و این مورد نیز از چشمان تیزبین تماشاگران پنهان نمانده و از عوامل منفی این اثر به شمار میآید.
فضای کلی حاکم در انیمیشن را میتوانیم فضایی کلاسیک در نظر بگیریم که شباهت زیادی به جو دوران طلایی (Golden Age) کمیکها دارد و در طراحی آن تفاوتهایی عمدهای با دیگر انیمیشنها دیده میشود. این موضوع میتواند نشاندهنده آن باشد که دنیای این انیمیشن با آثار قبلی متفاوت است و شباهتهای اندک آن با انیمیشن در حال ساخت بتمن لانگ هالووین «Batman the long Halloween» ذهنها را به این سو میبرد که امکان دارد دنیای این دو اثر یکسان باشند.
ضعفهای بیشمار این انیمیشن غیرقابلانکار است اما طراحی محیط جنگ جهانی دوم را میتوانیم از نقاط قوت این اثر بدانیم. محیط درهم ریخته و ویرانشده شهرهای جنگزده را به راحتی میتوانیم داخل انیمیشن مشاهده کنیم و شاید این مورد را جدای از آنکه بسیاری از منتقدین معتقدند طراحی این نوع فضاها بیشتر جنبه پروپاگاندا دارد، بتوانیم از معدود نکاتی به شمار آوریم که در راستای ملموس کردن اثر گامهای درستی را برداشته است.
علاوه بر مبحثی که به آنها پرداختیم نبود یک شخصیت شرور یا به اصطلاح ویلن تثبیت شده نیز از مسائلیست که بیننده را گیج میکند. ابتدا در زمان حال سوپرمن را در جنگ با یک شرور میبینیم که فلش برای کمک به او میشتابد؛ سپس وارد زمان جنگ جهانی دوم میشویم و هیتلر را در مقابل قهرمانانی از قبیل واندروومن و جی گریک میبینیم و پس از آن طی یک چرخش ناگهانی پادشاه آتلانتیس تبدیل به شخصیت شرور اصلی داستان میشود. همین چرخشهای ناگهانی و عدم وجود انگیزه مناسب برای قهرمانان داستان در جنگ با شرورها باعث سردرگمی بیش از حد مخاطبین میشود و از جذابیت اثر میکاهد.
پایانبندی بسیار ضعیف انیمیشن همراه با شخصیتهایی کاملا رها شده مانند پادشاه آتلانتیس یا آکوامن که بدون سرنوشت مشخصی داستانشان به اتمام رسید؛ آغاز نسبتاً معقول اثر را که نشاندهنده پتانسیل بالای آن است، زیر سوال میبرد. احتمال آنکه عجله بیش از حد سازندگان در تولید انجمن عدالت باعث شکست خوردن این پروژه شده باشد نیز وجود دارد.
البته از آنجایی که پس از انیمیشن لیگ عدالت: اپوکالیپس وار (Justice League Dark: Apokolips war) ریبوتی شکل گرفت و قهرمانان با داستانهای جدیدی به عرصه بازگشتند میتوان انتظار داشت که داستان قهرمانانی که در انجمن عدالت تماشا کردیم ادامهدار باشد و در انیمیشنهای آینده نیز این کاراکترها را خواهیم دید و حتی امکان این وجود خواهد داشت که جواب تعدادی از سوالات بیپاسخ در این انیمیشن را در آثار بعدی دنیای جدید انیمیشنهای دیسی بیابیم.
عقبگرد کاملاً مشهودی را به طور کلی در انجمن عدالت برخلاف آثار انیمیشنی دنیای پیشین دیسی رویت میشود. دیسی نتوانسته آن مسیر موفقیت آمیزی که در دنیای انیمیشنی خود پیش برده بود را پس از پایان آن در آثار جدیدش به درستی تکرار کند؛ دنیای انیمیشنی که برخلاف عملکرد ضعیف در سینمای لایواکشن دیسی مورد توجه منتقدین و مخاطبین قرار گرفته بود و حالا اثر کمرنگی از آن باقی مانده است.
سوژه اصلی کار پتانسیل این را داشته که کاری جذاب ارائه شود و مثل انیمیشن سوپرمن Red Son شاهد یک اثر قابل قبول باشیم. سازندگان میتوانستند با عوض کردن تاریخ و گنجاندن ابرقهرمانها در بخشی از تاریخ گذشته بشریت، روایتی جذاب و جدید را از داستان تکراری جنگ جهانی بازگو کتند اما تمام این پتانسیل را بر باد دادند و اثری کاملا فنسرویس و فاقد عناصر دلچسب عرضه کردهاند.
همچنان با وجود تمام موارد ذکر شده باید منتظر آثار انیمیشنی بعدی DC بمانیم تا شاید پیشرفتی در ساخت آنها حاصل شود. بهخصوص انیمیشن بتمن: هالووین طولانی که پارت اول آن در تاریخ یک تیرماه پخش خواهد شد و بسیار خواستنی به نظر میرسد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
دیسی همیشه همینطوری برای منی که تازی آسناشدم واقعا درک بعضی کارکتر دیسی سخته مخصوصا اینکه کارکتر ها بیش از حد قدرتمند نظان داده میشوند و این قدرت داستان یک طرفه پیش میره
دیسی دنیا گسترده ای داره بهتر فکر مخاطبان تازه اش هم بکنه