در دنیای بازیهای ویدیویی ما میتوانیم نقش هر کس یا هر موجود و حتی هر چیزی را ایفا کنیم ؛ این ویژگی بارز این دنیای خیالی است تا ما را از زندگی واقعیمان بردارد و صاف بیندازد وسط یک زندگی جدید که شاید در جهانی دیگر و با موجوداتی بگذرد که اصلا تا به حال در عمرمان آنها را ندیدیم. قرار گرفتن در کالبد موجودات حیات وحش، آن هم به طور واقعی و نه فانتزی (مثلا نه یک خارپشت آبی رنگ که سریع میدود!) از آن خصلتهایی است که تنها و تنها در همین جهان فانتزی بازیهای ویدیویی یافت میشود. بازی Maneater با داشتن همین ویژگی بارز و هیجان انگیز گیمر را در کالبد یک کوسه قرار میدهد تا با آروارههایش دمار از روزگار انسانها و دیگر آبزیان در بیاورد. با نقد بازی Maneater همراه ویجیاتو باشید.
بازی کردن در نقش موجودات دریایی و به طور کلی آبزیان پیشینه دراز و پر فراز و نشیبی در دنیای بازیهای ویدیویی دارد. موفقترین نمونه ساخته شده در این زمره بازیها تا امروز متعلق به عنوان Ecco است که در سالهای دور توسط سگا و برای کنسول خانگیاش منتشر شد. این بازی تا به امروز برای پلتفرمهای مختلف دوباره و دوباره با کمترین تغییرات عرضه شده و یک عنوان پلتفرمر به شمار میرود که گیمر در آن در نقش دلفینی فرو رفته و به ماجراجویی میپردازد.
اما کوسهها نیز در تاریخ بازیهای ویدیویی نقش پررنگی داشتند و شاید مهمترین آن به بازی Jaws Unleashed برمیگردد که در سال ۲۰۰۶ برای کنسولهای پلی استیشن ۲ و ایکس باکس و البته سیستم عامل ویندوز عرضه شد. بازی که علی رغم تمام تلاشهایی که کرد و برند بزرگی که در پشت اسمش قرار داشت (بازی مربوط به فرنچایز فیلمهای آروارهها میشد که در سینما با درخشانی ظاهر شده بود) نتوانست آنچنان موفق آمیز ظاهر شود. بازی از دیدگاه برخی منتقدین حتی تبدیل به بدترین بازی آن سال هم شد و همین شد که پرونده این بازیها تا مدتها بسته شد.
در سالهای اخیر عنوان Hungry Shark در دنیای بازیهای موبایلی توانسته گل کند و شاید به خاطر فروش هنگفت و استقبال از این بازی و البته دوباره ترند شدن کوسهها در دنیای سینما با ساخت برخی آثار مانند Great White و 47 متر زیر آب و... استودیو Tripwire Interactive تصمیم به ساخت بازی گرفته که در آن یک کوسه آدمخوار بار دیگر نقش اصلی باشد. این بار با یک بازی رئالتر از همیشه در سبک بازیهای کوسهای! روبرو هستیم و مستندتر از همیشه به نقش آفرینی در قالب یک کوسه آدمخوار ظاهر میشویم که قصدش انتقام گرفتن است.
بازی Maneater از جایی آغاز میشود که شما در قالب یک کوسه ماده به گشت و گذار میپردازید و پس از شکار شدن توسط یک شکارچی، بچه شما به آب انداخته میشود و سپس شما کنترل این بچه کوسه ماده را برعهده خواهید گرفت. هدف شما اینست که بزرگ و بزرگتر شوید تا بتوانید انتقام مادر خود را از آن شکارچی بگیرید. باید برای این راه تمرین و تلاش کنید و در جهان باز بازی، دست به انجام ماموریتهای مختلف بزنید و به قدرتهای جدیدی دست پیدا کنید.
بازی Maneater را میتوان یک عنوان جهان باز تعریف کرد و آن را همانطور که زیرتیتر این مطلب گفته به یک GTA در اعماق آبها تعمیم داد، اما باید خاطرنشان کرد که هر دوی این بازیها جهان باز هستند اما این کجا و آن کجا! در واقع Maneater پر از ایدههای ناب و پتانسیلهای نابتری است که به خاطر کوچک بودن استودیوی سازنده و احتمالا کمبود بودجه، همگی در سطح ایده خام باقی ماندهاند و نتوانستهاند تبدیل به یک ایده باشکوه بشوند. اساسا بازی هم به عنوان یک بازی مستقل با قیمتی کمتر از سایر بازیها عرضه شده و از همین رو میتوان وجود این نقصها را درک کرد اما خب بیشتر از حس «درک» برای من حس «ناراحتی» به وجود آمد که چرا این عناصر جذاب اینچنین مغفول باقی ماندهاند.
همانطور که پیشتر ذکر شد، بازی Maneater تقریبا یک بازی رئال است و سبکی مستندگونه را پیش میبرد. در واقع میتوان گفت بازی به نوعی یک Mockumentary است (سبکی در فیلمسازی که به آن میتوان عبارت شبه مستند را اطلاق کرد) با این ویژگی که عنصر طنز در آن به کرات نهفته است. بازی سعی میکنید که جهان خودش را دست بیندازد و از آنجایی که قهرمان بازی یک کوسه است و توان تکلم ندارد و محیط بازی نیز اکثرا در زیر آبها و سکوت کامل میگذرد؛ وظیفه این طنازی به عهده راوی بازی گذاشته شده است.
کریس پرل به عنوان راوی بازی نقش مهمی را در حوصله سربر نشدن بازی ایفا میکند. او که با صداپیشگی در بازیهای ویدیویی هم غریبه نیست و کارش را نیز در آثاری چون ریک و مورتی به خوبی اثبات کرده است (کریس ایفاگر صدای جری، پدر خانواده است) در Maneater نقش «تریپ وستهاون» را دارد. مردی که مثلا در حال روایت یک ریالیتی شو به اسم Maneaters vs. Sharkhunters است و سعی میکند صدای افرادی که معمولا روی مستندها صحبت میکنند را تقلید کند و آنها را دست بیندازد. او اطلاعات مسخره و مضحکی به گیمر ارائه میدهد و توانسته به خوبی اتمسفر طنز بازی را حفظ کند.
کاراکتر اصلی در Maneater یک کوسه است و کوسهها هم چیزی جز آروارههایشان برای حمله ندارند، از همین رو عمده حرکات بازی پیرامون گاز گرفتن میگذرد و گاهی بالهها و دم کوسه نیز به کار میآید. شما در طول مراحل بازی میتوانید آبزیان کوچک را بخورید تا نوار سلامتیتان پر شود. اکثر ماموریتهای بازی رفتن از نقطه A به نقطه B و شکار یک سری آبزی و یا شکارچیان انسان است؛ گاهی مواقع نیز باید گنجهایی را در زیر آب پیدا کنید که در این حالت بازی خلق و خوی پلتفرمری به خود میگیرد.
شما در حملاتی که به دیگران دارید میتوانید خودتان را از آب به بیرون هم پرتاب کنید؛ در واقع تنها راه حل برای منهدم کردن قایق شکارچیهای انسان همین مساله است. برای موجودات زیر آب اما ماجرا فرق میکند و شاخ به شاخ شدن با آنها استراتژی خاص دیگری میطلبد. به جز مواردی که در ماموریتهای اصلی بازی با آنها طرف هستید، گاهی موجودات دیگری نیز سر و کلهشان پیدا میشود که با شکست دادن آنها میتوانید امتیازهای خاصی بگیرید و تواناییهای خود را بیشتر کنید. تمساحهای غول پیکر، کوسه سفید، نهنگها، نیزه ماهیها و... تنها چند جمله از این موارد هستند که شکست دادن برخی از آنها چالشهای بسیار زیادی به همراه دارد.
متاسفانه تواناییهای که در طول بازی به دست میآورید آنچنان به کارتان نمیآیند و در نهایت شما باز هم در حال گاز گرفتن و تنه زدن به دیگران هستید. اساسا یک کوسه کار خاص دیگری نمیتواند بکند و بازی هم قرار نیست که یک اثر تماما فانتزی بشود. همینکه شما در بازی میتوانید به خشکی هم بپرید و چند ثانیهای روی ماسههای ساحل برای خودتان بپلکید و آدمها را هم قلع و قمع کنید، خودش ته فانتزی در این بازی است. بازی تا جایی که یک کوسه جا داشته! از آن کار کشیده و سعی خودش را کرده تا در گیم پلی متنوع ظاهر شود ولی در نهایت به خاطر ماهیت کاراکتر اصلی و محدودیتهای آن، بازهم به بنبست خورده است.
عنوان Maneater خیلی زود خسته کننده و تکراری میشود. ابتدای بازی بسیار کسل شروع شده و پس از آنکه بازی کمی تا قسمتی روی ریتم میافتد بازهم به سرعت افت پیدا میکند. سازندگان تمام ورقهای خود را در همان میانه بازی رو میکنند و هرچه بازی به سمت انتهای خود پیش میرود، لوستر و بیمزهتر میشود. کشتن ده شکارچی بزرگ و انتقام نهایی که قهرمان داستان در نظر دارد هدف خوبی برای بازی است اما برای یک گیم پلی ده الی دوازده ساعته کافی نیست و در آن خلاقیت چندانی دیده نمیشود.
بیشتر بخوانید:
ناگفته نماند گرافیک بازی نیز ناامیدکننده است و از آنجایی که بازی میتوانست بسیار چشمنواز باشد (محیط زیر آبها و ساحل و...) این مساله بسیار ناراحت کننده است. گرافیک بازی حتی به دو نسل قبل بیشتر شباهت دارد تا یک بازی امروزی و واقعا چنگی به دل نمیزند. کافی است به انسانها و سایه پردازیها و نورپردازیها و حتی حرکات خود کاراکتر اصلی دقت کنید تا نهایت بیدقتی و ناظرافتی! را در آن حس کنید.
خلاصه بگم که...
بازی یک سرگرمی چند ساعته است و بیشتر از آن نمیتواند برای یک گیمر نقشآفرینی کند. اینجا نه خبری از داستان خوب است و نه گیمپلی درگیرکنندهای وجود دارد که این نقص را برطرف کند و از همه بدتر گرافیک بازی بدجوری نیز توی ذوق میزند. Maneater نهایتا یک تجربه جالب است که احتمالا خیلی زودتر از آنچه فکرش را بکنید، آن را رها کردید.
میخرمش
اگر به سینمای وحشت از نوع کوسهای علاقه خاصی دارید و یا به دنیای موجودات آبزی و کوسهها توجه دارید، Maneater برای شما ساخته شده است.
نمیخرمش
دلایل زیادی برای نخریدن بازی وجود دارد اما عمدهترین و مهمترین آن به تکراری شدن بیش از حد بازی پس از پنج شش ساعت برمیگردد، این باتلاق پر از تکراری که کوسه قصه ما در آن گیر میکند بدجوری نقش بازدارندگی را در خرید بازی ایفا میکند!
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
همون بخش نمیخرمش حجتو تموم کرد بازی بعد از چند ساعت تکراری میشه