در دنیای ویدیو گیم، دو دسته بازی داریم: آنهایی که به صورت کامل مورد تنفر و نقد گرفتهاند و آنهایی که به شکلی وصف ناپذیر در قلب گیمرها جا دارند. اما یک سری بازی هم برخی اوقات عرضه میشوند که در مرز میان این دو دسته قرار میگیرند؛ بازیهایی که به شکل عجیبی نسبت به آنها حس عشق و نفرت را به صورت همزمان تجربه میکنیم و بعد از ساعتها تجربهشان هنوز تکلیفمان با خودمان مشخص نیست. این مقاله در مورد همین بازیهاست و در ادامه از ۵ مورد از آنها برایتان گفتم. با ویجیاتو همراه باشید.
5) Souls Series
با عرضه دیمنز سولز، ژانر اکشن نقشآفرینی وارد یک فاز جدید و اما بیرحم شد. دیمنز سولز زیر ژانر تازه را خلق کرد که نسخههای بهبود یافتهای از آن را در بازیهایی مثل سه گانه دارک سولز و بلادبورن دیدیم. بازیهایی که به خاطر محیط تو در تو، روایت قصهای به نسبت نامفهوم، باسهای سخت و درجه سختی بسیار بالا همیشه مورد نقد گیمرهای زیادی قرار گرفته. با این حال، سری سولز مثل یک الماس نفرین شده درخشان است که در اعماق دریایی آرام از بازیهایی که هیچ ناخدایی را قرار نیست به چالش بکشند پنهان شده. الماسی که برای برداشتن نفرین و دریافت بهرهاش، باید تلاش کرد، سختی کشید و چالشهای بسیاری را پشت سر گذاشت. به همین خاطر، در لحظه میتوانید هم از سری سولزبورن متنفر بود و هم از تجربه چالشهای پاداشدهندهشان نهایت لذت را برد.
4) Gone Home
Gone Home یکی از بازیهایی بود که ژانر واکینگ سیمولیتور امروزی بخشی زیادی از شهرتش را به آن مدیون است. در این بازی شما پا به یک خانه قدیمی میگذارید و با گشت و گذار در آن باید بفهمید که چه بلایی سر خواهر کاراکتر اصلی آمده. نکته جذاب ماجرا این است که روی پیش زمینههای داستانی و جزئیات اتفاقات به شکل خیلی خوبی کار شده و شما به محض شروع بازی ۲ ساعت محتوای تصویری ناب برای تجربه کردن دارید. اما مسئله اینجاست که قصه Gone Home، تمرکز بسیاری روی دوره خاصی از تاریخ آمریکا دارد و همین باعث میشود که غیرآمریکاییها نتوانند آنطور که باید و شاید جذابیت المانهای نوستالژیک قصه آن را درک کنند و بازی برایشان اثری خسته کننده باشد.
3) Death Stranding
حتی خود کوجیما هم قبل از عرضه Death Stranding اعلام کرده بود که یا عاشق این بازی میشوید و یا به شکلی جدی از آن بدتان میآید. حتی او به این هم اشاره کرده بود که برای رسیدن به بخشهای جذاب بازی باید حداقل یک سوم از کل مراحل آن را جلو بروید. پس طبیعتا دیگر جای تعجب ندارد که چرا Death Stranding در این لیست قرار گرفته. جدیدترین ساخته کوجیما به شکل اعجاب آوری زیبا، آرامش بخش و روحنواز است و میتواند به راحتی هر مخاطبی را با قصه پیچیدهاش درگیر کند. اما گیمپلی بازی که بیشتر به یک شبیهساز کولبری شباهت دارد، برای برخی قابل لمس نیست و ممکن است باعث خسته شدنشان شود. این قضیه در مورد بخشهای ابتدایی بازی هم بیشتر صادق است و احتمال اینکه به خاطر مراحل تکراری و خسته کننده اولیه بازی، بیخیال تجربهاش شوید اصلا کم نیست.
2) Zelda: Skyward Sword
در کل میشود گفت که سری افسانه زلدا، هیچ بازی بدی وجود ندارد. به این موضوع در مقالهای که درباره فرانچایزهای بینقص نوشتم هم اشاره کردم. اما راستش را بخواهید برخی از نسخههای این سری هستند که به اندازه مابقی مورد عشق بیحد و حصر طرفداران قرار نگرفتند. برای مثال، میشود از Skyward Sword صحبت کرد. Skyward Sword از نظر گیمپلی یک بازی کامل و فوقالعاده جذاب است. بازی حتی از نظر بصری نیز هنوز جذابیتش را حفظ کرده و اگر آن را همین الان هم روی Wii تجربه کنید، محال است از تماشای دنیای رنگارنگش لذت نبرید. با این حال، یکی از دلایلی که خیلیها به خاطرش Skyward Sword را کمتر از نسخههای دیگر دوست دارند هم به همین عرضه بازی روی کنسول Wii و کنترلرهای حرکتیاش برمیگردد. چراکه در اصل کل مکانیکهای اکشن بازی روی ویموتهای Wii سوار بود و شما برای از پا در آوردن دشمنان واقعا باید مثل یک شمشیر زن حرفهای کنترلرهای کنسول را در هوا میچرخاندید. خب این قضیه برای چند ساعت ابتدایی بسیار جذاب بود اما از یک جایی به بعد کمی تکراری میشد و نمیگذاشت که از مراحل بازی نهایت لذت را ببرید.
1) The Last of Us 2
The Last of Us 2 یکی از کاملترین و پختهترین بازیهایی است که برخلاف انتظارها حتی خیلی از طرفداران دو آتشه نسخه اول هم دوستش ندارد. بازی از لحاظ تکنیکی واقعا بینقص است، گرافیک خیرهکنندهای دارد و آنقدر روی جزئیات ریز و درشتش کار شده که آدم برخی اوقات میماند که آن را یک بازی نسل هشتمی خطاب کند یا اثری نسل نهمی که زودتر از موعد مقرر متولد شده. با این حال، قصه بازی و اتفاقات به خصوصی که در جریان روایت آن رخ میدهد، باعث ناراحتی و حتی خشمگین شدن بسیاری از طرفداران مجموعه شد. طوری که هنوز هم بسیاری از افراد دارند در مورد این مسائل بحث میکنند و هنوز نمیتوان با قطعیت گفت که آیا The Last of Us 2 یک شاهکار بیبدیل است یا یک بازی پرجزئیات که در امر قصهگویی ضعیف عمل کرده.
یادش بخیر چقد زیر این مقاله اسپم میکردیم
مقاله زیبایی بود و کامنت هایی زیبا تر
مثل همیشه عالی
قسمت دوم هیچوقت به پای قسمت اول نمیرسه،لست آف آس رو نمیگم،این مقاله رو میگم?
یه سوال دارم انصافا یکی جواب بده چرا من هیچوقت از لست اف اس خوشم نیومد؟??
لست اف اس ۲ نقصی در زمینه های ارائه ی یک تجربه تعاملی مثل گرافیک، گیم پلی و فنی نداشت و کم نقص بود اما در ارائه یک دیدگاه و تعریف یک داستان عمدی یا سهوی مسیری رو نمایش داد که قابل پذیرش برای ذهنیت حداقل ۵۰ درصد مخاطبین و طرفدارانش نبود .
مسئله این نیست که اتفاقی که خیلی ها دوست نداشتند توش افتاد مسئله اینکه یه طوری داستان و کاراکتر ها تعریف و بیان شدن که نمیتونن باهاش کنار بیان و درکش کنن. اینطور نیست که بگیم از هنر سر درنمیارن …
http://casinooo.blogfa.com/post/61
.metal gear solid v phantom pain و مکس پین ۳ هم میتونستن باشن
The last of us2فوق العاده است از نظر من بهترین بازی انحصاری پلی استیشنه (البته God of War هم خوبه )
سری بازی های NieR هم میشد توی لیست باشن
برای دیدن پایان نهایی داستان باید هر کدوم رو ۴-۵ باری تموم کنی
عذاب آوره ولی واقعا به دیدن پایان نهایی داستان می ارزه
بنظرم بازی های بتسدا هم میتونست توی لیست باشه مثل اسکایریم یا فالوت ۴
یه تجربه عالی رو بهت میده و کلی توش غرق میشی اما بخاطر باگ ها و سیاست های بتسدا و کپی پیست بودن دنباله ها و پر بودن بازی از کوئست های بیخود و تکراری و خشک بودن انیمیشن ها مکانیک بازی و…. هم ازش متنفر و هم عاشقش میشی
واقعا هیچ گیمی دث استرن ینگ د لست آف آس ۱ نمی شه???
لیاقت لست اف اس تو لیست اوله?❤️
تیتر رو خوندم دث استرندینگ مثل برق اومد جلوی چشمم
جالب بود ممنون
به نظر من اگه کسی غیر از کوجیما اون بازی رو میساخت عمرا طرفدار پیدا میکرد
من عاشق لست یک بودم ولی لست دو….
همونجور که تو مقاله گفته شد از همه لحاظ لست دو شاهکاره ولی داستانش یه چیز خیلی نو بود که خیلی ها هم خوششون نیومد
.
.
.
اسپویل
.
.
.
اونجا که با ابی رفتیم داخل سینما و با الی یه حالت باس فایل طوری مبارزه داشتیم از بس اعصابم خورد شد زدم پلی استیشنو از برق کندم :”)
سری ori هم میتونست باشه…
خیلی سری خوبی بود
داستان لست او اس به نظرم روایت ضعیفی داشت ولی گیم پلیش به قدری خوبه که پای کنسول نگهت میداره. (البته با این حال بازم داستان ضعیفی نداشت)
گیم پلی و گرافیک لست هیچ ایرادی نداره.
ولی داستانش اصلا برام قابل درک نبود.
اسپویل
چیزی که بیشتر از همه اذیتم کرد این بود که چرا باید در نقش کسی بازی کنم که زده یکی از شخصیت های محبوبم رو کشته؟ بازی سعی داشت نشون بده انتقام چیزه بدیه ولی همین باعث مسخره بودن بازی میشد.
الی کلی آدم کشت تا برسه به ابی تا انتقام بگیره. ولی به شکل عجیبی تصویر جول در ذهن الی نمایان میشه ولی الی دست از انتقام برمیداره. ??
به نظرم بخاطر نوع روایت داستان یه جاهایی واقعا مسخره بود.
مخالفم
به شخصه با داستان دث استرندینگ آن چنان حال نکردم ولی گیم پلیش واسم جذاب بود
دارک سولز کلا حس و حال عجیبی داره. هم عاشقشی هم به سازنده های بازی کلی فحش میدی
اگه من داستان لیت او اس رو مینوشتم گل و بلبلش میکردم?
یه زندگی شاد و رویایی
ابی و الی رو دوست میکردم
شبیه ساز کولبری?
سلام.
لست ۲ که به خاطر گرایش شخصیت اصلی و اون کار غم انگیز با یکی از شخصیت های مورد علاقه فن های لست حسابی منتقدا راجعبش نقد های منفی دادند ….
جالبه کامنت هارا میخوانم همه راجع به لست نظر داده اند?
لست او آس ۲ اوایل که اومده بود خیلی کوبیده بودنش (حتی بعضی سونی فن ها) اونم فقط بخاطر داستانش
بنظرم داستانش بد نبود
تو سبک خودش داستانش به خودش مناسبه (بنظرم)
دلیل اینکه خیلی ها به لست ۲ ایراد گرفتن از لحاظ داستان این بود که روایت داستان یک چیز کاملا جدید بود جوری که حتی تو اثار فیلم ها هم کمتر چنین چیزی رو میبینیم
بنظر خودم داستان بازی شاهکار بود
اسپویل داستان بازی
.
.
.
.
.
بنظرم اینکه تو بازی نشون داد اگه یک نفر رو کاملا بشناسیم و دلیلش رو برای کاری کرده متوجه میشیم و حتی بهش حق میدیم
پ.ن:انصافا تو لست ۱ جوئل خیلی برای خودش دشمن پیدا کرد با انتخاب هایی که میکرد
منم خیلی جاها دیدم میگن لست آو آس گرافیک و گیم پلی عالی داره ولی داستان مزخرف (من نمیگم اونا میگن)
لست ۲ قطعا از لحاظ گیمپلی و گرافیک خیلی خوب بوده،ولی مشکل اصلیش داستانش بود
لست اف اس خیلی از اونایی که بدشون میاد بخاطر قضیه ه.م.ج.ن.س.گ.ر.ا.ی
هستش
بهترینشون last of us , death stranding