نقد قسمت هفتم و هشتم سریال ?…What If – دورهمی قهرمانان
قسمت هفتم سریال ?…What If به این سوال میپردازد که چه اتفاقی برای شخصیت «ثور» میافتاد اگر «لوکی» در کنار پدر و مادر واقعیاش بزرگ میشد؟ قسمت هفتم به شکلی خود را از قسمتهای قبلی ...
قسمت هفتم سریال ?…What If به این سوال میپردازد که چه اتفاقی برای شخصیت «ثور» میافتاد اگر «لوکی» در کنار پدر و مادر واقعیاش بزرگ میشد؟
قسمت هفتم به شکلی خود را از قسمتهای قبلی اثر متمایز ساخته و از فضای تاریک آنها خارج شده است. حال این مقاله در ادامه به میزان موفقیت این قسمت که دارای کمی چاشنی طنز بوده، میپردازد.
قسمت هفتم در واقع شخصیت ثور را به حضور لوکی وابسته کرده است. سوال اصلی که باعث شکلگیری تمام ماجراهای این قسمت شده؛ شخصیت خدای رعد را بسیار نابالغ و بیمسئولیت نشان میدهد. اینطور میتوان تفضیل کرد که دلیل تمام اقدامات شجاعانه ثور حضور لوکی در کنار اوست.
تک تک حرکات خدای رعد را مادرش «فریگا» زیرنظر دارد و دقیقاً زمانیکه او به سفری کوتاه میرود، ثور به زمین میآید و مهمانی بزرگی برگزار میکند. داخل مهمانی تقریباً میتوان تمام شخصیتهای دنیای سینمایی مارول را مشاهده کرد؛ از «نبیولا» گرفته تا لوکی. البته لوکی در این مراسم یه عنوان یک غول یخی ظاهر میشود که این نکته کمی برای مخاطبان سوال برانگیز است. زیرا تنها کسانی که خدای شرارت را پروراندهاند؛ متفاوت هستند و این دلیل خوبی برای تبدیل لوکی به یک غول یخی نیست. لوکی هنوز میتواند در هیبت یک آدمیزاد ظاهر شود اما نمایش ندادن این موضوع حفرههایی را در شخصیتپردازی او ایجاد میکند.
ثور مادامی که بر روی زمین حضور دارد با «جین فاستر» آشنا میشود و مانند سری فیلمهای ثور عاشقانهای میان این دو شخصیت شکل میگیرد. در همین حین زمینیان در حال محافظت از سیاره خود هستند و در تلاشند تا خدای رعد و دوستانش را از زمین بیرون کنند تا بیش از این به طبیعت آسیب نزده است.
ساکنان زمین که خود میدانند از پس ثور و آسگاردیان برنمیآیند؛ با «کاپیتان مارول» ارتباط برقرار میکنند و از او کمک میخواهند. کاپیتان مارول برای به کمک زمینیها میشتابد و برای بیرون کردن پسر اودین به نبرد با او میپردازد. مبارزات میان کاپیتان مارول و ثور بسیار اغراقآمیز است و اکشن خوبی ندارد اما از آنجایی که در حین جنگ از محلی به محل دیگر میروند اشاراتی به مکانهای مهم جهان میشود که بسیار جالب به نظر میرسد؛ به طور مثال در یکی از صحنهها طراحان «استون هنچ» را به تصویر میکشند که نشاندهنده محل وقوع رخداد است. این موضوع توجه بینندگانی را که در مکانهای مختلف جهان زندگی میکنند؛ به خود جلب میکند.
قسمت هفتم سریال ?…What If از طنز خوبی برخوردار است و به نظر میرسد پس از گذر از داستانهای زامبی و دکتر «استرنج» این روایت میتواند در عوض کردن حال و هوای تماشاگران به خوبی عمل کند اما موضوعی که در انتها مخاطبان را با شگفتی روبرو میکند حضور «ویژن» در قامت «اولتران» است.
پس از یک پایان خوب برای ثور و بازگشت او و دوستانش به آسگارد؛ طرفداران با صحنه عجیبی مواجه میشوند و آن تصویری از اولتران است که تمام سنگهای ابدیت را در دست دارد و به هیبت انسانی خود نیز دست یافته است. او در جثه ویژن ظاهر میشود و بینندگان را برای تماشای قسمت بعد مشتاقتر میسازد.
شخصیت ثور پارتیگیرنده و دیگر همراهانش نقشی جدی در پیشبرد روایتهای این انیمیشن سریالی نداشتند اما به عنوان یک چاشنی عملکرد قابل قبولی را ارائه میدهند. به جز معرفی شخصیتهای ثور و لوکی و نمایش اولتران در صحنه پایانی این قسمت اطلاعات خاصی برای مخاطب خود به ارمغان نمیآورد.
قسمت هشتم سریال ?…What If اما درست برعکس قسمت قبلی خود عمل میکند و بارانی از اطلاعات را به سمت تماشاگران سوق میدهد. همانطور که منتقدان و مخاطبان حدس میزدند؛ این قسمت به بررسی داستان اولترانی میپردازد که در یکی از جهانهای چندگانه به پیروزی در مقابل انتقامجویان رسیده است.
اولتران داخل این جهان توانسته به تمام انتقامجویان غلبه کند و تک تک آنها از جمله «تونی استارک» را بکشد. ذکر این نکته لازم است که در تاکنون در تمام قسمتهایی که تونی حضور داشته مرگ او به تصویر کشیده شده است. درواقع میتوان از مرگهای او در تمام این جهانهای چندگانه اینگونه نتیجه گرفت که این اتفاق مانند مرگ «کریستین پالمر» یک نقطه ثابت در تمام جهانهاست.
حوادث این اثر بیشتر از فیلم «انتقامجویان: عصر اولتران» به کمیکی که با همین نام منتشر شده؛ شباهت دارد البته با این تفاوت که داخل کمیک این «سوزان» و «ولورین» هستند که به دنبال راه حلی برای این مشکلات میگردند اما در این قسمت شخصیت «کلینت بارتون» و «ناتاشا رومانوف» جایگزین آن دو شدهاند.
شخصیتپردازی هردوی آنها نیز متفاوتتر از آثاریست که تاکنون به نمایش درآمده است. هاکای از تمام ابزارهای خود استفاده میکند و صحنههای اکشن بسیار خوبی را پدید میآورد. او با پرتاب تیرهایی با کارآییهای مختلف به سمت لشکر اولتران به شکلهای متفاوتی رباتها را منفجر میسازد و هیجان داستان را تا مقدار زیادی به تنهایی بالا میبرد.
موضوع دیگری که درباره کلینت جالب به نظر میآید، دست آهنی اوست. شاید این موضوع در نگاه اول مخاطبان سینمای مارول را به یاد «سرباز زمستان» بیندازد اما این مبحث اشارهای به کمیک «Time Runs Out» دارد و نگاه ریزبین سازندگان را به رخ هواداران کمیک میکشد و رضایت آنها را جلب میکند.
داخل این جهان اولتران پس از کشتن انتقامجویان و دست یافتن به بدن انسانی، «تانوس» را بسیار راحت از وسط نصف میکند و به سنگهای بینهایت میرسد. او با به دست آوردن سنگهای ابدیت تمام افراد سیارهاش و پس از آن آسگاردیان و افراد دیگر دنیاها را میکشد. او پس از آنکه ماموریت خودش را به پایان میرساند؛ از دریچهای به ناگه «واچر» را میبیند و متوجه وجود جهانهای چندگانه میشود که این علم ناگهانی اولتران برای مخاطبان سوالات زیادی را ایجاد میکند.
موضوعی که بدیهیست؛ کمبود زمان قسمتهای چه میشد اگر...؟ به قسمت هشتم ضربه سهمگینی وارد کرده است. زیرا جزئیاتی مانند چگونگی پی بردن اولتران به وجود جهانهای چندگانه حذف شده و بینندگان را گمراه میکند.
اولتران با دیدن واچر در پی یافتن راهیست که او را پیدا کند و به جنگ با واچر و نابودی جهانهای چندگانه بپردازد و در همین حین کلینت و ناتاشا در حال یافتن راه حلی هستند. یکی از زیباترین و جالبترین صحنههای این قسمت همان لحظاتیست که کلینت به پیدا کردن جواب بسیار نزدیک شده اما ناامیدیاش واچر را آشفته کرده است. واچر میان قسمی که خورده و دنیایی که رو به نابودی میرود؛ معلق مانده است.
پیدا شدن سپر «رد گاردین» توسط ناتاشا نیز یکی از ایستراگهای مهم این قسمت به شمار میآید. اشارهای ظریف به فیلم «بلک ویدو» باعث به هیجان آمدن هواداران این فیلم شده است.
کلینت و ناتاشا پس از پیدا کردن راه حل به سراغ دکتر «زولا» میروند. شخصی که در فیلم «کاپیتان آمریکا2: سرباز زمستان» بینندگان با او ملاقات داشتهاند. دکتر زولا دارای پتانسیلهای بسیاریست که استفاده مجدد از در سریال ?…What If نشاندهنده هوشیاری عوامل سازنده این اثر است. دکتر زولا به بارتون و رومانوف در از کار انداختن رباتهای اولتران کمک میکند اما به دلیل آنکه رهبر این لشکر رباتها در سیاره حضور ندارد، موفق نمیشود.
هاکای و بیوه سیاه پس از شکست دکتر زولا مجبور به مبارزه با سپاهیان اولتران میشوند که در این لحظه صحنهای شبیه به یکی از سکانسهای فیلم «انتقامجویان: پایان بازی» پدید میآید؛ با این تفاوت که این بار کلینت خود را فدا میکند. این لجظه با حجم احساساتی که به سمت مخاطب روانه کرده، قلب بیننده را به درد میآورد.
همانطور که گفته شد اولتران بر روی سیاره حضور ندارد و مشغول جنگ با واچر است. این نبرد از لحاظ بصری با شکستن جهانهای چندگانه صحنههای بسیار چشمنوازی را خلق میکند. حتی در یکی از دنیاها بیلبوردی در حال نشان دادن «استیو راجرز» است که سوگند ریاست جمهوری را به جا میآورد و تماشاگران را بر سر شوق میآورد.
یکی دیگر از لحظاتی که برای مخاطبان جالب به نظر میرسید؛ صحنهایست که اولتران یکی از کهکشانها را میخورد. این لحظه هواداران کمکی بوکها را به یاد «گالاکتوس» انداخت.
درگیری واچر و اولتران در حالی پایان مییابد که واچر شکست خورده و به تنها جای امن جهانهای چندگانه فرار کرده است و آن محل جایی نیست به جز همان جواهر کوچکی که دکتر استرنج در آن حضور دارد. او از استیون استرنج تقاضای کمک میکند و به نظر میرسد برای حفظ تمام جهانهای چندگانه در قسمت آینده از تمام قهرمانان این جهانها یاری بطلبد.
همانطور که ذکر شد این قسمت به دلیل کمبود زمان جزئیاتی را حفظ کرده است اما امید میرود که در قسمت آینده و پایانی توضیحات بیشتری درباره قدرت سنگهای ابدیت داده شود و سازندگان با پایانبندی زیبا و قابل قبول بتوانند رضایت مخاطبان را به دست آورند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
یکم پیچیده بود چون واچر و تی وی آی دقیقا قطب های مخالف همدیگن تیوی ای یه خط داستانی رو تا آخر ادامه میده و هر متغیری رو حذف میکنه ولی واچر به دنیا های مختلف نظارت میکنه و حق دخالت نداره
اسپویل:قدرت تی وی ای از واچر بیشتره؟چون واچر نتونست در مقابل سنگ ابدیت دووم بیاره و گروه تشکیل داد(عملا همه کارا رو استرنج شیطانی انجام داد دمشم گرم) ولی سنگ ابدیت مثل چی تو تی وی ای ریخته
فردا قسمت آخر
خطر اسپویل:
قسمت ۸خیلی خفن بود مثل این که واچر میخواد دخالت کنه!!!ممکنه رو فیلم اسپایدر من راهی به خانه نیست و دکتر استرنج ۲ تاثیر داشته باشه!!ولی واچر اصلا موجود ضعیفی نیست الترون با سنگهای ابدیت نتونست به آسونی واچرو شکست بده