سرگرمیهایی که داستانمحور هستند و در پی روایت قصهاند، معمولا از ۳ بخش آغاز، بدنه و پایانبندی تشکیل میشوند. یک اثر هر چقدر هم که شروع و ادامه خوبی داشته باشد اما در انتهای قصه بلنگد، خاطره بدی برای هوادارانش به جا خواهد گذاشت و کل محصول را به نوعی ضعیف جلوه خواهد داد (منظورمان اصلا Mass Effect 3 نیست!).
در طرف دیگر ولی آثاری هستند که منتظر میمانند تا ضربه نهایی را به قدرتمندترین شکل ممکن وارد کنند و بهترین کارت خود را برای آخر نگه میدارند. بازیهایی هم که از این ترفند استفاده کردند کم نیستند و احتمالا همین الان کلی بازی مختلف به ذهنتان رجوع کرده. در ادامه این مقاله قصد داریم ۱۰ عنوان که با پایانبندی خود شوک بزرگی به گیمر وارد کردند را از نگاه بگذرانیم.
* لازم به ذکر است که اسپویلهای شدیدی در انتظارتان است و اگر هر یک از عناوین را تجربه نکردهاید، از خواندن توضیحات و تصاویر جلوگیری کنید!
Dead Space
دد اسپیس بدون شک از بهترین تجربههای وحشت بقا است که میتوانید بین بازیهای ویدیویی پیدا کنید. پایانبندی این عنوان نیز مناسب با تمام روند بازی، فوق العاده بود و دقیقا قبل از مواجهه با باسفایت نهایی، Hive Mind، به بازیکن نشان میداد که نامزد آیزک یعنی نیکول، تمام مدت مرده بوده و تلاش کاراکتر اصلی برای پیدا کردن او عملا بیفایده بوده.
حتی پس از این دو واقعه مخوف، بازی دست از کار نمیکشد و ضربه آخر را هم به بازیکن وارد میکند.
آیزک بعد از خلاص شدن از دست Hive Mind، پیامی ویدیویی از نیکول پیدا میکند و در همان حالِ افسرده و وحشتزده که دارد به سخنان نامزدش گوش میدهد، با شبحی از نیکول مواجه میگردد که به شکل کاملا ناگهانی به سمت بازیکن حملهور میشود.
شاید جامپ اسکرها کمی کلیشهای و از دور افتاده باشند، اما زمانبندی دد اسپیس برای این آخرین جامپ اسکر بسیار ماهرانه طراحی شده، چون اغلب بازیکنان با خود گمان میکنند که دیگر اتفاقی نخواهد افتاد و فقط باید به پیام نیکول گوش بدهند، اما زهی خیال باطل…
Metal Gear Solid 4: Guns Of The Patriots
MGS4 شاید اوج مهارت کوجیما در بازیسازی باشد، اما پایانبندیای که در این عنوان شاهدش بودیم یکی از بینظیرترین پایانهایی بود که تا کنون در تاریخ گیم ساخته و پرداخته شده.
پایان بازی از جایی شروع میشود که سالید اسنیک در راهرویی پر از تشعشعات الکترومغناطیسی، با پایی لنگان و بدنی زخمی قرار دارد و میخواهد با عبور از آنجا، به اتاق سرورهای هوش مصنوعی GW برسد. اینجا موسیقی بازی نیز بازیکن را با درد و رنج اسنیک همراه میکند. پس از تمام شدن این بخش، اسنیک بر فراز Outer Heaven با Liquid Ocelot مبارزه میکند که در نهایت به مرگ آسلات ختم میشود.
همه اینها ولی صرفا مقدمهچینی هستند برای کاتسین آخر بازی که میخواهد شما را در احساسات غرق کند و به بهترین شکل ممکن بازی را تمام کند. آخرین کاتسین حدود یک ساعت طول میکشد و در تمام این مدت بازیکن در شک است که آیا اسنیک میخواهد واقعا خودکشی کند یا نه، که ناگهان بیگ باس وارد صحنه میشود و میبینیم که او زنده بوده!
پس از دیالوگهای محشری که بین این ۲ تن رد و بدل میشود، اسنیک نهایتا تصمیم میگیرد که به زندگی خود ادامه دهد و دست به خودکشی نزند. متال گیر سالید 4 ترکیبی فوقالعاده از اکشن و احساسات است که در پایان، این دو شاخصه خود را به اوج میرساند.
Inside
پلیدد با Limbo خودش را نشان داد و با Inside ثابت کرد که لایق توجه جامعه گیمینگ است. این بازی که معمایی و پلتفرمر بود، با پایانبندی شوکهکنندهاش بازیکن را خیره به صفحه نمایشگر رها میکرد و تا مدتها در ذهن کسی که توانسته تا انتهای اینساید برسد باقی میماند.
در طول بازی شما کنترل پسرکی را بر عهده داشتید که در دنیایی پادآرمانشهری در حال فرار از دست افرادی است که میخواهند او و باقی آدمها را اسیر کنند. شما با حل معماها و انجام مقداری پلتفرمینگ به مراحل پایانی بازی خواهید رسید. همه چیز طبق روال عادی در حال پیشروی است که به آخرین مرحله میرسید و بازی با غیرمنتظرهترین پایانبندی به استقبال شما میآید.
پسرک در طول فرار خود به آزمایشگاهی میرسد که میزبان موجودی شبیه یک توده بزرگ با نام Huddle است. این توده از اعضای بدن چندین انسان ساخته شده و انگار تشبیهی است از اَبَر انسان. پسرک در جریان اتفاقاتی وارد محفظه نگهداری Huddle میگردد و با آن موجود عجیب و غریب یکی میشود؛ حال شما کنترل Huddle را به دست میگیرید.
بازیکن اینجا باید از آزمایشگاه فرار کند و با استفاده از Huddle به بیرون از ساختمان فرار کند. پس از یک فرار موفق، موجود عظیم الجثه روی زمین غلت میخورد و به لبه ساحلی میرسد که شاهد طلوع خورشید است. پسرک داخل توده گیر کرده و نمیتواند خارج شود. خود Huddle نیز قادر به حرکت نیست و انگار همانجا گیر افتاده… تا ابد.
Halo: Reach
هیلو ریچ آخرین هیلویی بود که بانجی ساخت و شاید این عنوان را بتوان یک خداحافظی باشکوه با هیلو برای این استودیوی محبوب نیز حساب کرد. بازی به خودی خود عالی بود، اما صحنه پایانی بسیار غیرمنتظرهتر از چیزی بود که فکرش را میکردیم.
اگر تا انتهای تیتراژ پایانی هیلو ریچ منتظر بمانید، متوجه خواهید شد که بازی تمام نشده و عملا یک ماموریت کامل دیگر پس از این تیتراژ وجود داشته! این ماموریت که Noble Six را برای آخرین بار مقابل نیروهای Covenant قرار میدهد، شکستی اجتنابناپذیر است و بهگونهای طراحی شده که بازیکن هر کاری هم بکند، در انتها شکست خواهد خورد.
بازیکن میتواند ساعتها از خودش دفاع کند، اما نیروهای Covenant تمام نمیشوند و در انتها نیز به Noble Six رسیده و او را میکشند. آخرین سکانس بازی که کلاهخودِ بر زمین افتاده این سرباز را نشان میدهد، تبدیل به نمادی معروف در سری هیلو شده که البته لیاقتش را هم دارد.
Telltale’s The Walking Dead: Season 1
فصل اول بازی واکینگ دد استودیوی تلتیل که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد، توانست به موفقیتهای بسیاری برسد و در خیلی از محافل معتبر گیمینگ، جایزه بهترین بازی سال را هم برد. داستان جذاب و کاراکترهای به یاد ماندنی از نکات قابل اشاره این عنوان بودند، اما پایانبندی بازی کاری کرد که حتی اگر کل بازی را فراموش کنید، قادر به فراموش کردن مرحله آخر نباشید.
واکینگ دد رابطه پدر-دخترانه لی و کلمنتاین را نشان میداد و جوری این ۲ کاراکتر را نشان میداد که نمیشد دوستشان نداشت. در انتها با استفاده از همین رابطهای که بین لی، کلمنتاین و بازیکن وجود داشت، پایانبندی وحشتناکی رخ میداد که شاید خیلیها منتظرش بودند اما دوست نداشتند اتفاق بیفتد: لی در حال تبدیل شدن به زامبی است و کلمنتاین باید او را ترک کند.
شما در این موقعیت کنترل کلمنتاین را به دست میآوردید و ۲ انتخاب داشتید، یا لی را بکشید و او را از رنجی که عذابش میدهد خلاص کنید، یا ترکش بکنید و اجازه دهید که تبدیل به زامبی شود (و دستتان هم به خون وی آلوده نشود).
هر انتخابی که میکردید، بازی در احساساتیترین حالت ممکن تمام میشد و تا مدتها ذهن را به خودش مشغول میکرد. پس از تیتراژ نهایی هم کلمنتاین را میدیدیم که تنها در دشتی نشسته و در خودش فرو رفته، که ناگهان دو سایه میبیند که به او نزدیک میشوند. برخی معتقد بودند این دو سایه دوستان کلمنتاین هستند که آمدهاند او را با خود ببرند، اما برخی هم باور داشتند که سایهها توهمی از لی و کلمنتاین بودهاند…
L.A. Noire
L.A. Noire از بهترین تجربههای کارآگاهی است که میتوانید در بین بازیهای موجود در بازار پیدا کنید. این عنوان پر از پروندههای جنایی است و شما باید به عنوان یکی از همین کارآگاهها با نام کول فیلیپس به حل پروندهها مشغول شوید.
در طی یکی از مراحل بازی مشخص میشود که کول با زنی به اسم السا رابطه داشته و همین مورد باعث تنزل مقام کول میشود، و وی را به یکی از شعبههای درجه پایین نیروهای پلیس میفرستند.
پس از این واقعه، شما کنترل کاراگاه خصوصی جک کلسو را بر عهده میگیرید و همراه با کول فلپس، به دنبال مجرمی میروید و میخواهید او را بازداشت کنید. کار شما به فاضلابهای شهری میکشد و شاهد این هستید که کول جان خودش را فدا میکند تا السایی که دزدیده شده را نجات دهد و خودش در آخر غرق شده و از دنیا برود.
این همه ماجرا نیست و در آخرین کاتسین بازی میبینیم که همکار سابق کول یعنی روی ارلی که عمدا رابطه کول و السا را لو داده بود، بدون عذاب وجدان در مراسم دفن فلپس حاضر میشود و حتی سخنرانی هم میکند. چه بسا که اگر روی این کار را انجام نمیداد و باعث تنزل مقام کول نمیشد، او اصلا کارش به فاضلاب نمیکشید و زنده میماند.
Brothers: A Tale of Two Sons
این بازی که در سبک ماجراجویی، پلتفرمر و معمایی است، مثل چند عنوان دیگر که در این لیست حضور داشتند، از ارتباطات انسانی و احساساتی که بین کاراکترها و بازیکن بهوجود آمده استفاده میکند تا در مرحله پایانی ضربه نهایی را وارد کند.
نایی و نایا ۲ برادر هستند که میخواهند دارویی برای درمان مریضی پدرشان پیدا کنند. آنها دل به سفر میزنند و در این راه با خطرات و تهدیدهای زیادی روبهرو میشوند، در جریان یکی از همین تهدیدها، عنکبوتی بزرگ به نایا حمله میکند و او را شدیدا زخمی میکند. برادر بزرگتر از دنیا میرود و نایی را تک و تنها در دنیایی پر از تاریکی رها میکند.
بازی اینجا دست از جریحهدار کردن احساسات شما برنمیدارد و مجبورتان میکند که برادر خود را دفن کنید و او را به خاک بسپارید.
اگر میخواهید اوقات فراغت خود را با تجربهای جذاب که لبخند به لبتان بنشاند پر کنید، اصلا Brothers: A Tale of Two Sons را انتخاب نکنید!
Life is Strange
شاید بسیاری از هواداران Life is Strange از موثر نبودن انتخابهایشان در طول بازی بر پایانبندی آن گلایه داشتند، اما کسی نمیتواند انکار کند که مرحله نهایی لایف ایز استرینج خوب نبود و باعث شوکه شدنشان نشد.
شما در این مرحله ۲ انتخاب دارید: جانِ کلویی، نامزد مکس را نجات دهید و بگذارید شهر نابود شود، یا کلویی را فدا کنید و شهر را نجات دهید. هر یک از این گزینهها را که انتخاب کنید، بازی باشکوه تمام میشود و سیلی از احساسات را به طرف شما میفرستد.
اگر کلویی را نجات دهید، طوفان تمام شهر را نابود کرده و با خاک یکسان میکند، اما اگر این کار را نکنید و نجات شهر را در اولویت قرار دهید، شاهد مرگ کلویی عزیزتان خواهید بود و پس از آن هم در مراسم ختم زیبا ولی غمانگیز او شرکت خواهید کرد.
هر انتخابی که کرده باشید، Life is Strange استانداردی جدید در بازیهای اپیزودیک برای به نمایش درآوردن احساسات ایجاد کرد و خود
The Last of Us Part II
The Last of Us Part 2 حدود ۲۰ ساعت گیمپلی داشت و در جریان این مدت، یک بار هم از نفس نفتاد، ولی پایانبندی بازی بقدری هیجانانگیز بود که بازیکن را از نفس میانداخت و او را در یکی از تنشزاترین موقعیتهای ممکن قرار میداد.
الی پس از مرگ جول به دنبال ابی میرود و موفق میشود او را پیدا کند. ابی انقدر شکنجه شده که تمام قدرت بدنی خودش را از دست داده و حال رمقی برای مبارزه ندارد، اما الی به این چیزها توجهی نمیکند و به سمت او حمله میبرد. ابی با دندانهای خود ۲ انگشت الی را میکَند و در مقابل، الی هم او را تا سر حد غرق شدن در زیر آب خفه میکند.
میان این جنگ و مبارزه، الی یاد جول میافتد و متوجه میشود که اگر او زنده بود، چنین چیزی نمیخواست، پس تصمیم میگیرد ابی را ببخشد و چرخه انتقام را همانجا قطع کند. پس از این، هر ۲ به راه خود میروند و به صلحی توافقی دست پیدا میکنند، صلحی که روی خون افراد زیادی استوار شده و به آن آسانیها به دست نیامده.
چه از پایانبندی تلو 2 خوشتان آمده باشد یا نه، نمیتوان انکار کرد که ناتیداگ چه ماهرانه قصه تعریف میکند و چه ماهرانهتر آنها را جمعبندی میکند.
Red Dead Redemption
اما حتی لست آو آس 2 هم نمیتواند به کاری که راکستار با پایانبندی رد دد ردمپشن انجام داد برسد. جان مارستون دوستداشتنی ماموریتی که داشت را تمام کرده و کارهایی که دولت از او میخواست را انجام داده، و حالا همراه با خانوادهاش در آرامش زندگی میکند، اما حیف و صد حیف که بازی همینجا تمام نمیشود.
ادگار راس، مامور مخصوص دولت، همراه با چند مامور دیگر به مزرعه مارستونها میآیند و جان را محاصره میکنند. بازی به شما اجازه مقاومت میدهد اما نه تا حد کافی، و وقتی چند تن از ماموران ادگار راس را بکشید، نهایتا خودتان نیز تیر میخورید و شاهد تیرباران جان مارستون توسط راس و همراهانش میشوید.
تن بیجانِ جان روی زمین میافتد و همسرش ابیگیل با پسرش جک او را به خاک میسپارند و دقیقا زمانی که فکر میکنید بازی تمام شده، متوجه ادامهاش میشوید، ادامهای که به انتقام آغشته شده و جک را در ۳ سال آینده نشان میدهد که به دنبال قاتل پدر است.
او ادگار راس را پیدا کرده و میکشد، تا پایانبندی بازی باشکوهتر از چیزی باشد که انتظارش را داشتیم، و همین باعث میشود رد دد ردمپشن همیشه در ذهنها زنده بماند و پایانبندیاش هیچوقت از یاد فراموش نشود.
اینجا به پایان مقاله میرسیم، حال نوبت شماست تا شوکهکنندهترین پایانبندیهایی که در بازیهای ویدیویی تجربه کردید را با ما به اشتراک بگذارید.
بیشتر بخوانید:
- آیا مقصد بعدی Assassin’s Creed ژاپن خواهد بود؟
- نگاهی به بازی New World و تاریخچه شرکت آمازون در بازیسازی
- از یاد رفتگان؛ سایلنت هیل کجاست و آیا شهر به فراموشی سپرده شد؟
منبع: WhatCulture
کلا بازی های پلی دد داستان رو به صورت کامل در اختیار بازیکن قرار نمیده و همین باعث میشه کلی تئوری برای دو بازی لیمو و اینساید ساخته بشه ، که اتفاقا یکیش اینه که هر دوتاشون توی یه دنیا روایت میشن که اتفاقا درست هم هست و باید هر دو بازی رو کرده باشید که متوجه شید . ولی یه چیزی که نمیخوام کامل اسپویل کنم اینه که اگه لیمبو رو تموم کنید و به صفحه اصلی برگردید میبینید کلبه رو صفحه منو خراب شده ولی همه و همه ی حرف هایی که در مورد داستان بازیا میشنوید فقط یه فرضیست و باید صبر کنیم که خود پلی دد جوابش رو بده ؛که بعید میدونم این اتفاق بیفته ….
?????
با سلام قلبم درد گرفت
من از وسط قصه life is strange بیشتر شوکه شدم تا پایانش
خدا وکیلی کلویی نامزد مکسه؟؟؟؟؟؟؟؟?
من فکر میکردم فقط دوست صمیمی ان
بابا آخه نامزد/=
???️?
خب پس اتفاقی افتاده که بگم شاید بن بشم?
کالاف دیوتی اینفیریتی وارفای هم جالب نبود پایانش.میشد تو مقاله باشه البته راحته و کم طرفدار.ولی شوکه کننده نبود??
من پایان بندی هیلو رو از بقیه بازی ها بیشتر دوست داشتم
قشنگ ۶ موردش رو مطمئن بودم
هستن
اگه من رتبه بندی میکردم ۳ تای اول رو میزاشتم
۱ردد
L.a.n2
۳واکینگ دد سیزن یک
لست دو رو قرار ندادم چون به نظرم شروع غم انگیز تری داشت تا پایان
کل مطلب و کامنتا اسپویل بود??
پایان شوکه کننده فقط ردد ۲و جی تی ای سان اندرس
برای اینا باید گریه کرد
(ردد ۲ برام اسپویل شده?)
ببخشید آقای مدرسی ، ولی واقعا بنظرتون حق a way out نبود که تو این لیست باشه؟
دوستان من یه سوال دارم از کسایی که the last 2 رو بازی کردن
تو بازی از اون چیزای بدا نداره؟ ??
میترسم جلوی یه نفر بازی کنم بد شه ???
نوشته بودن که همش اسپویله
شاید براتون جااب باشه ولی من اگر بازی خیلی خوب هم تموم بشه بازم ناراحت میشم
پ. ن: من یکی از پایان هایی که تجربه کردم و اصلا نمیدونستم خوشحال باشم که نقش منفی رو از بین بردم یا ناراحت باشم که دوستم کشته شده، سری cod modern warfare بود
من واقعا سر رد دد بخصوص دو اشکم در اومد. آرتور کجایی؟ دقیقا کجایی؟ ?
اسپویل
برای من واقعا تیکه ی آخر پارت ۲ بسته الحاقی doom eternal که slayer کلاهشو در میاره و با نابود کردن دارک لرد میمیره خیلی شوکه کننده بود
سر brothers گریم گرفت?
پایان مافیا هم باید توی این لیست بود
هشدار اسپویل
مرگ تامی آنجلو اون هم بعد مرگ (یا ابد خوردن) سالیری شکه کننده تر از مرگ جان مارستون نباشه کمتر نیست
RDR و Walking dead tell tale واقعا خیلی تاثیر گذار بودن برای من
ردد حتی اسم بازیش هم اسپویلش میکنه?♂️
Red “dead” redemption
چه بازیایی
خسته نباشی
ولی یه پ.ن بزنیم تهش: حتی سر نوشتن داستان یه بازیم ازادی نداشته باشی چه جاییه اینجا اخه(نامزد مکس lmao)
رزیدنت اویل رولیشن دو هم یه پایان شوکه کننده داشت
اسپویل
.
اگه اون چپتر نمیدونم دو یا سه وقتی اون غوله افتاد روی کلر روی مویرا سوییچ میزدی و باهاش به یارو شلیک میکردی پایان خوب اتفاق میوفتاد ولی اگه با کلر بهش شلیک کنید پایان بد اتفاق میوفته
و مویرا برای نجات کلر میمیره
ناتالیا هم میمیره
هشدار اسپویل
مرگ بیگ باس خیلی ناراحت کننده بود
قبل مرگش میگه
this is good is’nt it
بعد میمیره و اون آهنگی پخش میشه توصیف ناپذیره
همشون همشون غمگین بودن?
بعد پایان های بعضیاشون واقعا آدم ناراحت میشه?
رددو دیدم موی تنم سیخ شد هییی جان آرتور…
اقای مدرسی تازگی ها ۵+۱ نمیزارین?
پایان اصلی Prince of persia warrior within هم تا حدودی شوکه کننده و دور از انتظار بود:دقیقا مثل پایان اول میری که ملکه ی زمان رو پیدا کنید اون بهت حمله میکنه،در حالی که منتظر شروع مبارزه هستید یکدفعه پرنس میگه من نمیخوام تو رو بکشم (در حالی که توی پایان اول اون رو میکشه)بعد وقتی دارن جر و بحث میکنن یکدفعه داهاکا میاد و ملکه رو میگیره و پرنس به داهاکا حمله میکنه و نبرد باهاش شروع میشه،بعد که داهاکا رو میکشید با ملکه ی زمان(که آنتاگونیست بازی هست) برمیگردید به بابل و وسط های راه میبینن که کل بابل آتش گرفته…
دوبار آدمو شوکه میکنه?
یعنی واگعا گلبم گرفت?
اسپویل رزیدنت ۸:
.
.
.
.
.
مرگ ایتن خیلی شوکه کننده و غم انگیز بود و بشخصه خودم گریه ام گرفت
جای رزیدنت ۸ خیلی خالی بود
وقتی اسم مقاله ده پایان شوکه کننده هست یعنی اسپویل داره بعد تو به عکس گیر میدی
وقتی اسم مقاله ده پایان شوکه کننده هست یعنی اسپویل داره بعد تو به عکس گیر میدی
دیگه داشتم تا امید میشدم که آقای مدرسی نمی خواد یه تاپی بزاره
دیگه داشتم تا امید میشدم که آقای مدرسی نمی خواد یه تاپی بزاره