احتمالا بیشتر ما نینتندو را با عناوینی چون ماریو و پوکمون و نهایتا زلدا بشناسیم، غافل از اینکه نینتندو صاحب فرنچایزهای بسیار متنوع و بزرگی است که برخی از آنها مانند ماریو دهها سال عمر دارند. سری «متروید» که قرار است درباره آخرین بازی آن صحبت کنیم، تنها یک سال از ماریو کوچکتر است و پس از ۳۵ سال، قرار است داستانش در بازی Metroid Dread به اتمام برسد. با نقد این بازی که میتواند جزو بهترین بازیهای سال قرار بگیرد همراه ویجیاتو باشید.
اگر با خواندن مقدمه مطلب هنوز پی به اهمیت این سری بازی نبردید باید نکته دیگری را بدانید و آن اینکه ژانر بازی «مترویدوانیا» بر اساس اسم این سری بازی نامگذاری شده است. در واقع «مترویدوانیا» ترکیبی از دو اسم سری بازیهای متروید و کسلوانیا است که برای اولین بار در تاریخ ژانر جدیدی را در دنیای بازیهای ویدیویی تعریف کردند که تا امروز هواداران بیشماری در سرتاسر دنیا دارد و عناوینی چون Hades در این سبک و سیاق میتوانند به جوایز بیشماری هم دست پیدا کنند.
بازیهای مترویدوانیا دقیقا همان چیزی هستند که از یک بازی ویدیویی انتظار میرود؛ «چالش» و «تلاش» برای «شکست» این چالش. شما در این بازیها دائما باید در دنیای بازی بچرخید، گاه مراحل را از نو تکرار کنید (البته نه اینکه هر بار با دشمنان یکسان روبرو شوید) و با پیشرفت کردن خود و به اصطلاح Level Up شدن بتوانید ادامه راه را برای خودتان باز کنید. بازیهای مترویدوانیا رسما درس زندگی هستند و به گیمر یاد میدهند که باید برای رسیدن به هدف یک استراتژی بچیند، تلاش کند و از همه مهمتر اینکه قرار نیست حتی با تکرار یک مرحله، دقیقا با همان صحنه قبل مواجه شود و همه چیز در هر مرحله از حل مشکلات، میتواند جدید باشد.
بازی Metroid Dread پس از گذشت تقریبا ۲۰ سال عرضه شده و یکی از مورد انتظارترین بازیهای تاریخ ویدیوگیم به حساب میآید. البته نه اینکه در تمام این بیست سال بازی در حال ساخت و توسعه بوده باشد اما معرفی این اثر به اوایل سال ۲۰۰۰ برمیگردد. در ماههای آغازین شروع قرن بیست و یکم اعلام شد که بازی Metroid Dread برای کنسول دستی Nintendo DS عرضه خواهد شد و سپس این اتفاق هیچ گاه نیفتاد. پس از عرضه بازی بینظیر Samus Return برای کنسول Nintendo 3DS در سال ۲۰۱۷، نینتندو به استودیو سازنده این بازی چراغ سبز نشان داد تا آخرین بازی متروید را نیز توسعه بدهد و آن را برای کنسول موفق نینتندو سوییچ عرضه کند.
استودیو بازیسازی MercurySteam (که بازیهای اخیر کسلوانیا هم ساخته است) در خلق بازی Metroid Dread از همان عنوان پیشین خود یعنی Metroid: Samus Returns به شدت الهام گرفته هرچند در اینجا با یک بازی کاملا دو بعدی Side Scrolling روبرو هستیم و این اتفاق بعد از نزدیک ۱۸ سال، دوباره در این سری بازیها رخ داده است. این بازگشت به سبک بازیهای کلاسیک این سری بسیار باشکوه انجام شده و از همه چیز مهمتر اینکه به هیچ وجه بوی کهنگی نمیدهد.
همانطور که در ابتدای مطلب هم گفته شد، بازی Metroid Dread پایانی بر دنیای بازیهای متروید است و این موضوع میتواند باعث ایجاد این شک و شبهه در بین گیمرها بشود که آیا امکان انجام این بازی را دارند؟ در واقع آیا آنها میتوانند آخرین نسخه از سری متروید که ۳۵ سال عمر دارد را بازی کنند و از آن چیزی سر در بیاورند؟! پاسخ به این سوال تقریبا بله است، داستان سری متروید اساسا آنقدر عمیق نیست و این نسخه جدید هم سعی میکند در ابتدای امر کمی به مخاطبین خود از سابقه دنیای بازی بگوید.
Samus یک بانتی هانتر یا همان جایزه بگیر است و در این قسمت از بازی به یک سیاره به اسم ZDR فرستاده میشود تا بررسی کند آیا انگل ایکس در آنجا وجود دارد و رشد کرده است یا خیر. او در برابر این انگل مصونیت کامل دارد (چرا که DNA خاص مترویدها را دارد) و از همین رو تنها شانس فدراسیون کل کهکشانها برای انجام این ماموریت است. او در این ماموریت با رباتهای قدرتمندی به اسم EMMI آشنا میشود که متاسفانه به ویروس آلوده شدند و کشتن آنها هم به همین سادگی نیست! پشت تمام این ماجراها «ریون بایک» قرار دارد؛ دشمنی که در بازیهای قبلی در سایه پنهان مانده بود و حالا خودش برای اولین بار در نقش آنتاگونیست اصلی بازی درآمده است. هویت پشت چهره ریون و چرایی اینکه او میخواهد از مترویدها به عنوان اسلحه بیولوژیکی استفاده کند و چرا ویروس ایکس را در این سیاره روانه کرده از مواردی است که قرار است در فصل پایانی بازی متروید به ان دست پیدا کنیم.
اصل ماجرا اما اینجاست که شما قرار است با گیمپلی درگیر کننده بازی Metroid Dread کیف کنید؛ یک گیمپلی تند و سریع و اکشن که همه چیز در آن به زیبایی چیده شده است. به جرات میتوان ادعا کرد Metroid Dread بازیهای مترویدوانیا را به یک Level دیگر میرساند و بار دیگر ثابت میکند که چرا نام این ژانر بازیها وامدار این فرنچایز است.
گیمپلی بازی بسیار سریع و پویا است؛ شما با Samus میتوانید هم از دور به دشمنان شلیک کنید و هم با Melee Attack و در نبرد تن به تن آنها را از بین ببرید. اسلحه شما در ابتدا یک اسلحه ساده است که به مرور آپگرید شده و انواع موشک و رگبار گلوله به شما میرسد تا دشمنان را راحتتر قلع و قمع کنید. زره خود Samus نیز در حین پیشروی در بازی پیشرفتهتر میشود و شما میتوانید به قابلیتهای جدیدی مثل «ویژگی عنکبوتی» دست پیدا کنید که توسط آن از دیوار صاف بالا بروید. برخی مکانها هم در بازی هستند که در ابتدای امر امکان گشت و گذار در آنها نیست و با کمی پیشرفت در بازی و کسب ویژگیهای جدید، میتوان در آنها چرخید.
خوشبختانه بازی به کرات کات سین دارد تا نبردهای بازی خسته کننده نشوند هر چند انصافا نمیتوان برچسب خسته کننده روی این گیمپلی زد! نبردها در بازی سرعتی هستند و باس فایتها از جذابترین بخشهای بازی به شمار میروند. نبرد با هر Boss تکنیک خاص خودش را دارد که واقعا بسیار هیجان انگیز از آب درآمده است. اما بخش جدید ماجرا به روبرو شدن با رباتهای EMMI برمیگردد که حال و هوای بسیار هیجانانگیزی به بازی داده است.
این رباتها در واقع رباتهای شکارچی شما هستند و در مکانهایی خاص، به دنبال شما هستند. با یک علامت نقطه قرمز رنگ بزرگ روی نقشه قابل شناسایی هستند و با استفاده از هوش مصنوعی بسیار خوب بازی، سایه به سایه شما را تعقیب میکنند. آنها من را یاد Big Daddyهای بایوشاک میاندازند که در هنگام رویارویی با آنها فرار را به قرار ترجیح میدادیم. EMMIها نیز کشنده هستند و به همان شدت (بلکه بیشتر) پیگیر شما! زمانی هم که دستشان به شما برسد بازی تنها و تنها یک فرصت به شما میدهد که با یک حرکت جانانه از زیر دست این رباتها در بروید، اگر توانستید که مبارکتان باشد و اگر نتوانستید دکمه ضربه را در زمان درست بزنید، به کام مرگ فرو خواهید رفت و بازی از نو!
کشتن EMMIها تنها با یک سری اسلحه امکان پذیر است و زمانی که این اسلحه پیدا شود و استفاده شود هم نابود میشود. در واقع پس از نابود کردن هر یک از این هفت ربات، شما باید دوباره دست به جمع آوری اسلحه دیگری بزنید تا بتوانید دشمن جدیدتان را با خاک یکسان کنید. سرعت عمل و بازی موش و گربهای که در هنگام مواجه شدن با EMMIها به وجود میآید نوعی حس «مخفی کاری» را برای اولین بار وارد این سری بازیها کرده که در کنار اکشن نفس گیر بازی، هارمونی خوبی را تشکیل دادهاند.
کنترل بازی به خاطر قابلیتهای متنوع Samus پیچیده از آب در آمده و بهتر است به جای استفاده از جویکان از یک پرو کنترلر سوییچ استفاده کنید (کسانی که زبانم لال! بازی را با شبیه ساز روی PC اجرا میکنند هم بهتر است قید کیبورد و ماوس را بزنند و بازی را حتما با گیمپد مناسب پیش ببرند). نشانهگیری اسحلهها بسیار دقیق بوده و شما در طول بازی مانند سری Mario ممکن است با شلیک به یک سری از مکانها با جایزههای پنهان شدهای روبرو شوید که حالتان را جا میآورد.
مانند اکثر بازیهای مترویدوانیا، Metroid Dread نیز پر از لوکیشن است و شما دائما از یک اتاق به اتاق دیگر هدایت میشوید. نقشه بازی آنقدر گسترده و پیچیده است که صد در صد بارها و بارها در آن گم میشوید. شخصا در حین انجام بازی مجبور بودم گاهی دست از بازی بکشم و دقایق طولانی را صرف نقشه خوانی کنم تا بفهمم باید چه کنم. در بخش نقشه خوانی هم یک سری ابزار در اختیار شما قرار میگیرد که به وسیله آن میتوانید برای خودتان روی نقشه پهناور بازی علامت و نوشتههایی بگذارید تا بدانید دقیقا کجاها بودید، کجاها نبودید، کجاها باید بروید و کجاها بهتر است نروید!
بیشتر بخوانید:
تنوع دشمنان در بازی خوب است و هرچند در بسیاری از اتاقها یک سری دشمن ثابت وجود دارد و در این شرایط آن تنوع لازم برای بازیهای مترویدوانیا کمتر حس میشود. از آنسو پازلهای بازی نیز چندان پیچیده نیستند و با کمی گشت و گذار در مراحل میتوان آنها را حل کرد.
گرافیک بازی به نوبه خودش راضی کننده به نظر میرسد، تصاویر پشت زمینه متحرک و گرافیک هنری زیبای بازی و همچنین طراحی کاراکترها بسیار خوب انجام شده و بازی با کمترین افت فریمی در لحظات شلوغ همراه است. نورپردازی در بازی بسیار با جزئیات انجام شده و بازی با سایه و نور از آن موضوعاتی است که در برخی مراحل به شدت خودش را نشان میدهد و به زیبایی بصری بازی دوچندان میافزاید.
موسیقی مرموزی که در بازی به کار رفته به حال و هوای رباتیک و آیندهگونه آن بسیار کمک میکند. این موسیقی در مبارزه با باسها جذابتر میشود و تنوع آنها در بازی ۷ ۸ ساعته جدید سری متروید (مدت زمانی که برای پایان بازی نیاز دارید) کافی به نظر میرسد. صداگذاری شخصیتها هم بینقص بوده و هرچند هنرنمایی خاصی هم از صداپیشگان سر نمیزند که به یادماندنی باشد اما کارشان با ایراد هم همراه نیست.
اکشن نفس گیر بازی به همراه باسفایتهای جذاب و گرافیکی قابل قبول، کاری کرده که Metroid Dread به یکی از بهترین بازیهای سال بدل شود. بازی در نقش Samus و همراه شدن با ویژگیهای آن در مراحلی که طراحی بینظیری دارند و برخی از آنها به شدت به یادماندنی هستند؛ از بهترین تجربیاتی است که هر گیمری باید با آن دست و پنجه نرم کند. نگران اینکه نتوانید با داستان بازی همذات پنداری کنید نباشد؛ Metroid Dread خیلی حرفها برای گفتن دارد و بعید است با شروع آن بتوانید به همین راحتی از آن دل بکنید.
با عرضه Metroid Dread تشنگی هواداران برای نسخه چهارم بازی بیشتر از همیشه شده، هرچند با توجه به اینکه گفته شده بازی چهارم خط روایت داستانی ما بین بازی دوم و سوم دارد؛ به نظر میرسد که داستان بازی قرار نیست ادامه پیدا کند و در همینجا و در Metroid Dread، حماسه Samus به پایان میرسد.
خلاصه بگم که...
سری بازیهای متروید سری مشهوری در تاریخ بازیهای ویدیویی هستند که شاید تا امروز با آن آشنا نشده باشید. Metroid Dread فرصت مناسبی برای آشنایی با این سری است و شما را با گیمپلی سریع و اکشن خود جذب خواهد کرد. طراحی مراحل بینظیر و اتمسفر جذاب بازی از دیگر ویژگیهایی است که در بازی میدرخشند.
میخرمش
بازی جدید نینتندو آنقدر هیجانانگیز است که دل کندن از آن به همین راحتیها نباشد. اگر به بازیهای اکشن و مترویدوانیا علاقه دارید، Metroid Dread یک بستر کاملا نوین را در این سبک و سیاق بازیها پدید آورده است. در این بازی با رقص دکمههای کنترلر، گیمپلی درگیرکنندهای را تجربه خواهید کرد.
نمیخرمش
Metroid Dread از بهترین بازیهای سال به شمار میرود و تجربه نکردن آن ظلم به خودتان است مگر اینکه کلا معیارتان برای بازیها گرافیک خیرهکننده و مبهوت کننده باشد و یا اساسا به این سبک بازیها علاقه نداشته باشید.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
این بازی انحصاریه درسته ؟ یعنی فقط رو نینتندو میشه بازی کرد نه رو ایکس باکس و پس اس فور و ...
نینتندو چنده؟??
۱۰تومن
بازی جدید نینتندو آنقدر هیجانانگیز است که دل کندن از آن به همین راحتیها نباشد.
همین دلیل کافیه
مگه میشه اینو بازی نکرد
یک اثر فوق العاده دیگه از نینتندو، حیف که سوئیچ ندارم و گرنه حتما تجربش می کردم. این سری واقعا سری قدرتمندیه.
نینتندو بازیاش عالی
ولی بیست ساله فقط چشمش به ماریوعه
zelda-mario-Metroid Dread
اره شاهکارن
الان این بازی رو با شبیه ساز تو پی سی هم میشه بازی کرد اونم با دسته ps4
شبیه ساز نینتندو سوییچ برای کامپیوتر سیستم مورد نیازش چیه؟
یک عدد سیستم نسل 7-8 جواب میده
من دارم تو پی سی بازی میکنم واقعا عالیه اگه این بازی رو دوست داری واقعا تجربه کن حیفه بازی نکنی
فکر نکنم روی مال من جواب بده?
رم یک ویندوز هفت ۳۲ بیت?
شوخی میکنی؟
نه
///:
6 میلیون سال پیشش
با دیدن عکس های این بازی به اهمیت آنتی ایزیلینگ پی بردم
واقعاً نینتدو میخواهد با همین سخت افزار سوییچ توی نسل نهم بیاید؟! توی بازی های خودش همین الان لنگ میزنه چه برسه به یکی دو سال بعد
نینتندو همیشه چندسال دیرتر از سونی و مایکروسافت نسل نهم رو شروع می کنه. سوئیچ 2017 اومد در صورتی که نسل هشتم 2013 شروع شده بود.
من نمیدونم چرا عاشق سال ۲۰۱۳ام اون زمان کلی بازی شاهکار اومد
Pes 2013
Gta v
Minecraft
و کلی بازی دیگه هرچی شاهکار بود مال ۲۰۱۳بود
ولی یکی از انقلابی ترین سالهای بازی،۲۰۰۵ بود.
جی تی ای سن
گاد آف وار ۱
رزیدنت ایول ۴
پرنس آف پرشیا ۳
شدو آف کلوسوس
نید فور اسپید موست وانتد
و کلی باحال های دیگه...
سال ۲۰۲۰ تو بازی های ویدئویی سال تقریبا خوبی بود بازی های خوب زیادی داشت مثل
لست آف اس ۲
گوست آف سوشیما
مافیا ۱ ریمیک
دوم اترنال و...
بخدا همه اونایی که باید تو ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ منتشر میشدن افتادن ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳
نه
سال ۲۰۰۴
دو شاهکار انقلابی صنعت گیم
Gta san
Re4
the last of us1
گیم بوی و گیم بوی ادونس رو یادت رفت
نینتندوت مبارک?
نینتندوت مبارک میامتو
مطلبی جال بید
نکنه تو یه برره ای هستی؟??
من تو برره زندگی میکنیم
از اتمسفرش خوشم میاد ولی به شخصه از بازی های این سبکی ((مترویدوانیا)) خوشم نمیاد
منم زیاد حال نمیکنم اما این یکی فرق داشت.
پس با یه بازی فوق العاده طرف هستیم
یه سوال
این بازی فقط از این زاویه دو بعدی هست یا اول شخص یا سوم شخص هم داره؟
و اینکه صورت ساموس (اگه درست گفته باشم) تا حالا دیده شده؟
این نسخه اول شخص یا سوم شخص نداره. صورت ساموس هم قبلا دیده شده
جال بود
تنها دلیل نخریدنش ۶۰درصد بر میگرده گرافیک۴۰ درصد هم سبک ۲ بعدی چون این سبک یکم کم رنگ شده نقشش با وجود بیشرفت گرافیک
به عنوان گیمر حرفه ای اصلا اشتباه نکن و خوب بودن بازی رو در گروی گرافیک اون ندون علیرضا. ضمن اینکه بازی تو سبک خودش از گرافیک جذابی برخورداره.
گرافیک هنریش واقعا در سطح بالایی قراره داره
واقعا،بازیهایی بودن گرافیکشون نسبت به زمانشون خیلی پایین بوده ولی عالی بودن،و برعکس، بازیهایی بودن که گرافیک بسیار بالایی داشتند ولی خراب کردن
اینا دلایل من نیست برای بازی نکردم
دلایل بعضی هاس
دلیل بازی نکردن من اینه که حس میکنم با توجه به سیستمی که میخاد و قیمت بالاش برای تهیه ادم حس میکنه یک بازی موبایله
البته هیچ چیزی شاهکار بودنشو زیر سوال نمیبره
خط اول
بازی نکردن*