ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

اخبار و مقالات

داستان کامل بازی God of War: Chains of Olympus

فهرست محتوا 1 مقدمه 2 روایت اصلی بازی 3 صحنه پایانی مقدمه سری خدای جنگ (God of War) که با الهام از افسانه خدایان یونان تولید شده است، یکی از مهمترین فرنچایزای سونی می‌باشد که ...

شیرین منظری
نوشته شده توسط شیرین منظری | ۴ آبان ۱۴۰۰ | ۱۹:۰۰

مقدمه


سری خدای جنگ (God of War) که با الهام از افسانه خدایان یونان تولید شده است، یکی از مهمترین فرنچایزای سونی می‌باشد که اولین بار در سال ۲۰۰۵ منتشر شد. این اولین بار بود که کل پروسه‌ی تولید بازی گاد او وارد توسط استودیویی غیر از سانتا مونیکا تولید شده است. تمام پروسه‌ی ساخت این قسمت با استودیو Ready at Dawn بوده است.

این قسمت که در واقع چهارمین نسخه سری است، در واقع دومین قسمت سری داستانی محسوب می‌شود که اولین بار برای کنسول‌های دستی PSP اومد و بعدا هم بخاطر فروش خوبش برای PS3 عرضه شد. داستان این بازی اتفاقات بعد از کشته شدن خواهران فیوری و آزاد شدن کریتوس را پس از قسمت God of War Ascension بازگو می‌کند.

به دلیل عرضه شدن این نسخه روی کنسول‌های PSP بسیاری فرصت تجربه‌‌ی این عنوان را نداشتند. از این رو در این مقاله قصد داریم به تفضیل این قسمت را برای شما بازگو کنیم. لازم به ذکر است که شما همچنین می‌توانید نسخه‌ی ویدئویی این سری را نیز از کانال یوتیوب ویجیاتو تماشا کنید.

روایت اصلی بازی


از قسمت قبلی بازی و آزاد شدن کریتوس از دام خواهران فیوری حدودا پنج سال می‌گذرد. در این مدت اما حال کریتوس هیچ بهبودی نداشته است. عذاب و رنجی که کریتوس از شدت گناهان‌ش می‌کشد آنقدری زیاد هست که دست به دامان خداها می‌شود تا شاید رحم آن‌ها شامل حالش شده و او را از این رنج ابدی رها کنند.

در واقع طی پنج سال گذشته کریتوس از کسی که مدام به فکر انتقام از ایریس بود تبدیل شده به بنده‌ی بی‌چون و چرای خدایان. داستان بازی هم دقیقا از یکی از این ماموریت‌هایی که خدایان به او واگذار کردند، شروع می‌شود. جایی که کریتوس به دستور خدایان به شهر آتیکا (Attica) می‌رود، تا از آن جا در برابر حمله‌ی ارتش ایرانیان محافظت کند. آتیکا یا به شکل درست‌تر آتیک منطقه‌ای بوده که آتن، پایتخت یونان امروزی نیز در آن قرار گرفته است.

شاه ایران سپاه جمع کرده و هیولای باسیلیک (Basilisk‎) را هم با خودش آورده تا پایتخت یونان رو فتح کند. باسیلیک در فرهنگ اروپایی اشاره به یه جور هیولای غول آسای شبه مار دارد که از او به عنوان شاه‌ مارها نیز یاد می‌شود. اگر این نام برای شما آشناست، احتمالا از قسمت دوم هری پاتر، یعنی تالار اسرار این اسم را به یاد دارید.

کریتوس کار خود را با کشتن سربازان ایرانی که در حال یورش به شهر هستند شروع می‌کند. در ادامه کریتوس باسیلیک را هم می‌بیند که در حال عبور از دیوارای شهر است. برای همین هم او را دنبال می‌کند تا جلویش را بگیرد. در مسیر ورود به شهر، کریتوس به پادشاه ایران برمی‌خورد.

این برخورد موجب درگیری پادشاه ایران و کریتوس می‌شود. پس از ی مبارزه سنگین، کریتوس می‌تواند شاه ایران را به زانو درآورده تا برای جان خود به التماس بی‌افتد. او حتی ایران را هم به کریتوس پیشکش می‌کند. اما دیر شده و کریتوس با بی‌رحمی تمام او را می‌مشد.

در ادامه کریتوس بالاخره به باسیلیک میرسه که داره مردم شهر رو قتل عام میکنه. اون باسیلیک رو دنبال میکنه تا در نهایت با او وارد مبارزه شود. کریتوس موفق می‌شود تا به کمک خنجرهای معروف خود یعنی Blades of Chaos جمجمه باسیلیک رو شکافته و این هیولای غول آسا را از مسیر بردارد.

پس از کشتن باسیلیک، کریتوس که حالا دیگر آتیکا رو نجات داده است، به سمت قله کوه رفته و به طرف آسمان یا همان خدایان فریاد می‌زند. در همین لحظه خورشید درخشش عجیبی کرده و به یک باره سقوط می‌کند. دنیا را تاریکی می‌پوشاند. کریتوس که متوجه می‌شود این موضوع غیر طبیعی بوده و نشانی از خدایان نیست، به سمت نقطه سقوط خورشید حرکت می‌کند.

با دنبال کردن مسیر، کریتوس به حوالی شهر ماراتن (Marathon) می‌رسد. جایی که به نظر می‌رسد مورفیوس (Morpheus)، خدایا رویاها در نبود خورشید در حال پیشبرد نقشه‌ای به منظور به خواب بردن تمام دنیا و باقی خدایان است. تمام شهر نیز با مه غلیظ و سیاهی پوشیده شده است. مهی که به آرامی قراره باقی دنیا را هم در خود غرق کند.

کریتوس خیلی زود صدای یک جور ملودی دلنشین فلوت رو می‌شنود. با دنبال کردن صدا و طی کردن چندین مرحله ساده کریتوس به معبد هلیوس (Helios) یا همان جایی که خورشید هرروز از آن طلوع و در آن غروب می‌کند، وارد می‌شود. در نظر داشته باشید که هلیوس در اساطیر یونانی معرف خدای خورشید، و نماد موهبت بیناییه. اینجا نیز منظور از هلیوس همان خورشید یا خدای روشنایی است.

اما در معبد نه خبری از هلیوس هست و نه حتی مورفیوس خدای رویاها. در عوض کریتوس به مجسمه آتنا (Athenae) برخورد می‌کند. آتنا در اساطیر یونان الهه خرد و جنگاوری و همین طور نگهبان کل آتن است. آتنا به کریتوس می‌گوید که خدای خورشید یا همون هلیوس دزدیده شده و مورفویس هم از نبود هلیوس استفاده کرده تا با ساختن مه غلیظ سیاه رنگ تمام دنیا و خدایان را به خواب و سایه ابدی فرو ببرد. برای همین لازم است تا کریتوس زودتر به خدایان کمک کند. اما کریتوس که دیگر از خداها و خرده فرمایشات آن‌ها به اندازه کافی عاصی شده است، تمایلی از خود نشان نمی‌دهد. اما خب آتنا خیلی زودتر از اینکه کریتوس فرصت شکایت داشته باشد، از آن جا می‌رود.

باز هم صدای فلوت شنیده می‌شود، کریتوس این بار در جستجوی اون صدا به مجسمه ائوس (Eos) می‌رسد. ائوس خواهر هلیوس است که در فرهنگ یونان تجسم انسانی از سپیده دم صبح می‌باشد. سپیده دمی که پیش از هلیوس آسمان را از تاریکی شب پاک می‌کند. او به کریتوس درباره برادرش می‌گوید که به دست اطلس، یک تایتان عظیم الجثه تارتاروس که از عمیق‌ترین نقطه دنیای مردگان فرار کرده، دزدیده شده است. او همچنین به کریتوس می‌گوید که اطلس با داشتن هلیوس، قدرت از بین بردن دنیا را خواهد داشت. چنین قدرت عظیمی نباید در دستان یک تایتان قرار گیرد. و بالاخره ائوس هم از کریتوس خواهش می‌کند تا برادرش را نجات دهد.

با خروج از معبد، کریتوس متوجه می‌شود که شدت غلظت مه مورفیوس بیشتر از قبل شده است و در نتیجه الان قدر او بیشتر شده است. حالا مورفیوس می‌تواند با کنترل سربازان تاریکی به کریتوس حمله کند. بعد از گذشت از چندین مرحله مبارزه و حل کردن تعدادی پازل، کریتوس موفق می‌شود مسیر خود را به داخل غار المپ باز کند. جایی که خود خود ائوس که حالا در نبود برادرش بسیار ضعیف شده منتظر اوست و بار دیگر از اون برای نجات برادرش و برگردادندن نور به زندگی جهان التماس می‌کند.

کریتوس هم در نهایت می‌پذیرد تا باری دیگر به خدایان کمک کند تا شاید روزی او را از نفرین گذشته‌ش آزاد کنند. باز هم صدای فلوت شنیده می‌شود، این بار به گوش کریتوس آشناتر به نظر می‌آید اما همچنان به یاد نمی‌آورد که آن ملودی را پیش از این کجا شنیده است.

کریتوس همان طور که ائوس به او گفته، آتش پرایمادورل‌ها (The Primordial Fire) را پیدا می‌کند تا او را به سمت هلیوس راهنمایی کند. در ادامه هم با حل کردن تعدادی پازل، اسب‌های هلیوس (Fire Steeds) را بیدار می‌کند تا او را به کمک آتش پرایمادورل‌ها به سمت هلیوس راهنمایی کنند.

در طی مسیر، کریتوس از شدت فشار وارده بیهوش می‌شود و دوباره صحنه‌های از گذشته خود در خواب می‌بیند. تصاویری دخترش کلایوپی (Calliope) و همسرش لیساندرا (Lysandra). کریتوس خودش را هم می‌بیند که در حال تراشیدن یک فلوت چوبی برای دخترش است. او حالا به یاد می‌آورد که آن صدای ملودی فلوت، همان صدای فلوت زدن دختر کوچکش است.

اسب‌های هلیوس و آتش پرایمادورل‌ها در در جستجوی هلیوس، کریتوس رو به سمت دنیای مردگان یا آندر ورلد (Underworld) می‌برند. اما نور به داخل دنیای خدای مردگان، هادس (Hades) جایی نداره. در نتیجه خیلی زود اسب‌های هلیوس محو شده و کریتوس به سمت پایین سقوط می‌کند.

بعد از سقوط کریتوس که حالا به هوش اومده خود را در لبه‌ی دنیای مردگان پیدا می‌کند، جایی که هیچ موجود زنده‌ای پا به آن نگذاشته است. کریتوس برای ورود به دنیای مردگان باید از رودخانه شارون (karon) بگذرد و تنها مسیر گذر از رودخونه نیز کشتی شارون است که نگهبان دروازه دنیای مردگان تعلق دارد.

شارون در ابتدا نمی‌پذیرد که کریتوس را با کشتی عبور دهد. در نتیجه او و کریتوس با هم وارد ی مبارزه نابرابر می‌شوند. شارون خیلی ساده موفق می‌شود کریتوس نامیرا را شکست داده و او را بده به سیاه چاله تارتاروس (Tartarus) بی‌اندازد. تارتاروس طبق تعاریف دنیای اساطیری عمیقترین نقطه دنیای مردگان است که با دیواره‌هایی از جنس برنز پوشیده شده است. اینجا همان محلی که روح تایتان‌های خیانتکار به خدایان هم زندانی و شکنجه می‌شوند. همان جایی که اطلس هم که سابقا دنیا را روی شانه‌هایش نگه می‌داشت، از آن فرار کرده است.

در ادامه کریتوس می‌تواند با دزدیدن دست‌کش‌‌هایی طلایی زئوس (Gauntlet of Zeus) از تارتاروس و به دست آورد قدرتی خارق العاده، از زندانی که زئوس برای تایتان‌ها ساخته است فرار کند. این دست‌کش در واقع برای به زنجیر کشیدن تایتان‌ها در تارتاروس استفاده شده بود و توسط زئوس به زندانبان تارتاروس بخشیده شده بود تا از آن جا محافظت نماید.

حالا کریتوس به لبه دنیای مردگان باز می‌گردد و مجددا با شارون که از بازگشت او متعجب است روبرو می‌شود. این بار کریتوس با وجود دستکش زئوس به راحتی می‌تواند شارون را شکست داده و به کمک کشتی مسیرش را به دنیای مردگان ادامه دهد. با ورود به دنیای مردگان کریتوس، باز هم نوای فلوت دخترش را می‌شنود ولی این بار خود او را نیز می‌بیند. با دیدن کلایوپی، کریتوس متوجه می‌شود که همه آن چه که می‌خواهد و همه آن چه بخاطرش تمام این سال‌ها به خدایان خدمت کرده است، روبرویش ایستاده.

کریتوس به دنبال کلایوپی وارد معبد پرسفونه (Persephone) می‌شود و پس از کشتن تعدادی از نگهبانان معبد به جستجوی دخترش می‌پردازد. اما این بار اثری از دخترش پیدا نمی‌کند. در عوض پرسفونه، ملکه دنیای مردگان یعنی همسر هادس را می‌بیند. پرسفونه به کریتوس که دنبال دخترش است، اطمینان می‌دهد که کلایوپی در بهشت وعده داده شده‌ی یونانیان یا دشت الیسیان (Elysian) به خوبی زندگی می‌کند.

کریتوس اصرار دارد تا نزد دخترش برود چرا که خدایان المپ نشین در تمام این سال‌ها هیچ کاری برای او نکرده بودند و تنها با فریب دادنش از او بیگاری کشیدند. پرسفونه با کریتوس همذات پنداری می‌کند. چون که او خود نیز در گذشته با فریب هادس و رها شدن توسط خدایان المپ دزدیده شده بود تا به اجبار ملکه دنیای مردگان و همسر هادس شود. برای همین هم دل خوشی از خدایان المپ نشین ندارد.

  پرسفونه بهش میگه با این انتخاب تو تمام مردمان دنیا بعد ازین در رنج خواهند بود. کریتوس باز هم اهمیتی نمی‌دهد. پرسفونه در ادامه به کریتوس می‌گوید که برای ورود به دشت الیسیان باید در ابتدا از گناهاش پاک شود. برای همین نیز بایستی تمام قدرت‌هایی که از خدایان کسب کرده را قربانی کند.

کریتوس مکث نکرده و تمام قدرت‌هایش را جلوی درخت مقدس قربانی می‌کند تا از طریق دروازه به الیسیان و نزد دخترش برود. برای یک لحظه همه چیز درست می‌شود. پوست کریتوس به رنگ عادی خودش برگشته و دخترش کلایوپی را در آغوش گرفته است. اما انگار خوشی در طالع کریتوس نوشته نشده است. پرا که در همین لحظه پرسفونه نزد کریتوس آمده و متوجه می‌شویم که این موضوع نیز فریبی از سمت پرسفونه بوده تا خدایان و دنیا را به سمت نابودی ببرد.

پرسفونه که سال‌ها قبل از سمت خدایان به او خیانت شده است، حالا برای انتقام اطلس را آزاد کرده است تا پایه‌های دنیا را تخریب نماید و آخرین امید خدایان المپ یعنی کریتوس را هم فریب داده تا راهی برای نجات دنیا باقی نماند. این یعنی کریتوس باز هم دخترش را از دست می‌دهد و از طرفی به خاطر خودخواهی‌ش دنیا را هم در آستانه نابودی قرار داده است. اینجا کریتوس باید در یکی از دراماتیک‌ترین صحنه‌های تاریخ ویدئو گیم، از دختر گریانش جدا شده تا دنیا را نجات دهد.

کریتوس با نابود کردن ارواح الیسیان موفق می‌شود تا بخشی از قدرت‌هایش را مجددا بدست آورد. او پرسفونه را که حالا با بال‌هایش در حال فرار است، دنبال می‌کند. این تعقیب به یک باس فایت فوق العاده سنگین بین کریتوس و پرسفونه منتهی می‌شود. پرسفونه اطلس را فرا می‌خواند تا به کمکش بی‌آید. کریتوس موفق می‌شود بالاخره پرسفونه را به کمک دست‌کش‌های طلایی زئوس و سپر هلیوس بکشد. پرسفونه در آخرین لحظات پیش از مرگش خطاب به کریتوس می‌گوید: "رنج تو هرگز پایانی نخواهد داشت."

کریتوس همین طور موفق می‌شود تا به کمک دست‌کش زئوس با اطلس مبارزه کرده و او را دوباره در اعماق تارتاروس به زنجیر بکشد. جایی که پیش از این برای سال‌های متوالی دنیا را روی شونه‌هایش نگه داشته بود. اطلس اما به کریتوس هشدار می‌دهد که خدایان کاری برای او نخواهند کرد.

صحنه پایانی


با زندانی شدن اطلس و آزاد شدن هلیوس و درخشش دوباه خورشید، مورفیوس به سایه‌ها تبعید می‌شود. کریتوس موفق شده بود که دنیا رو نجات دهد، اما این موضوع مادامی که مجبور بود دخترش یعنی تنها کسی که بهش اهمیت می‌داد را دوباره قربانی کند، برای او اهمیتی نداشت. این فداکاری حتی برای کسی که به شبح اسپارتا مشهور بود، هم بسیار سنگین است.

در صحنه‌ی آخر بازی کریتوس که با آخرین تلاشش هلیوس رو آزاد کرده است، از فرط خستگی روی زمین از هوش می‌رود. در همین لحظه آتنا و هلیوس بالای سر او آمده و دست‌کش زئوس و سپر هلیوس را برمی‌دارند و کریتوس رو در حالی روی صخره رها میکنن که هیچ ایده‌ای درباره‌ی آتش روشن شده در قلب او ندارند.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (8 مورد)
  • POOR KING is alive
    POOR KING is alive | ۶ آبان ۱۴۰۰

    خیلی کم بازیش کردم و فقط صحنه های مثبت ۱۸ خوب بودن بقیش خدای جنگ فقط داشت همه رو سفره میکرد

  • AmirRu
    AmirRu | ۴ آبان ۱۴۰۰

    یادش بخیر
    همیشه دوس داشتم سوار اون هیولا گنده هه که با باید آف کاوس میزد تو چشش بشم??

  • Matin-Artorias
    Matin-Artorias | ۴ آبان ۱۴۰۰

    ارتش ایرانیان...
    هر روز داره از ایرانی ها سوءاستفاده میشه..اون از بتلفیلد۳...اون از اسپلینترسل بلک لیست...
    و...

    • Daeealireza
      Daeealireza | ۴ آبان ۱۴۰۰

      کلا چون امریکا سازندس طرف مقابل شخصیت منفی میکنه
      اگه از ایرانی ها بازی بسازن امریکا شخصیت منفی میشه این عادیه
      ولی قضیه گاد اف وار جداس
      گاد اف وار در مورد اساطیر یونان هست و قدیم یونان دشمنش کی بود
      درسته:ایران
      البته ایران تو جنگا پیروز بود ولی تو بازی کریتوس یکم سوپر من توری زدشون??

      • Matin-Artorias
        Matin-Artorias | ۴ آبان ۱۴۰۰

        بنظرم اگه ارتش روم بود بهتر بود.
        اسم های یونان و روم کنار هم میاد
        مثل اسم های وارزون و چیتر?

      • SinaSniper12
        SinaSniper12 | ۵ آبان ۱۴۰۰

        کلا ویدیو گیم سلطان تحریف تاریخه(تو بلک اپس اونجایی کع امریکا تو جنگ ویتنام پاره شد رو نشون ندادن)

        • Daeealireza
          Daeealireza | ۵ آبان ۱۴۰۰

          بعد ایران
          برعکسش پاره شدناشو نشون میده و افتخار میکنه?

          • SinaSniper12
            SinaSniper12 | ۶ آبان ۱۴۰۰

            خخخخخ

    • Matin-Artorias
      Matin-Artorias | ۴ آبان ۱۴۰۰

      اتفاقا همین نکته نذاشت نصبش کنم?

      • Amirali2050
        Amirali2050 | ۴ آبان ۱۴۰۰

        #انتقام_سخت??✌️

مطالب پیشنهادی