تیم ویجیاتو: بازی‌هایی که باید قبل از مرگ بازی کنید!

تا حالا شده تجربه یه بازی، اون‌قدر براتون خوب باشه که هیچ‌وقت یادتون نره و بخواید به همیشه پیشنهاد کنید تا حتما بازیش کنن؟ ما این هفته تو تحریریه ویجیاتو تصمیم گرفتیم تا تک تک سراغ بچه‌ها بریم و بپرسیم چه بازی‌هایی رو می‌شناسن که می‌تونن پیشنهاد کنن تا حتما بازی کنید. مهم‌تر از اون، این سری ترین‌ها بهونه‌ای می‌شه برای این که شما هم توی بخش نظرات برامون پیشنهاداتی که مرتبط با موضوع هفته دارید رو بنویسید!

انتخاب برای معرفی بازی‌هایی که باید قبل از مرگ تجربه کنید واقعا سخته. وقتی به گذشته نگاه می‌ندازم متوجه بازی‌های زیادی میشم که تو زمان خودشون تاثیر زیادی روی من گذاشته بودن. اما اگر بخوام از بین تمام این بازی‌ها یکی رو برای معرفی به شما انتخاب کنم که بی‌چون و چرا بخواید تجربش کنید بسته الحاقی Hearts of Stone از The Witcher 3: Wild Hunt هست. دلایل مختلفی وجود داره که چرا این پیشنهاد عجیب رو دارم به شما میدم. اولیش اینکه The Witcher 3‌ واقعا بازی فوق‌العاده‌ای بود و من از تک‌تک لحظاتی که تو دنیای بزرگش گذروندم لذت بردم. اگر به بازی‌های جهان باز و نقش آفرینی علاقه‌مندید که حتما باید برید سراغش.

از طرفی بسته الحاقی Hearts of Stone باز تو همون فضا جریان داره،‌ اما این بار با یک تفاوت بزرگ. خط داستانی این بسته الحاقی کاملا جداست و داستانی که روایت می‌کنه یکی از زیباترین داستان‌های عاشقانه‌ایه که تابحال خوندم یا شنیدم! درست شنیدید قراره با این بسته الحاقی یک داستان عاشقانه رو تجربه کنید. اما نه یک داستان کلیشه‌ای که بشه تمام قسمت‌هاش رو حدس زد و چیز جدیدی برای ارائه نداشته باشه. Hearts of Stone یکی از زیبا‌ترین و ظریف‌ترین داستان‌هایی رو برای من تعریف کرد که تابحال تو تمام زندگیم شنیدم. تجربه این داستان، دیدن اشخاصی که توش حضور داشتن و درنهایت تصمیم‌گیری درمورد پایانش یکی از بهترین و لذت‌بخش‌ترین تجربیات من تو دنیای بازی‌های ویدیویی بوده

در ICO همه چیز در عین سادگی پیچیده است. شخصیت اصلی بازی نه قدرت خاصی دارد و نه توانایی محیرالعقولی که بخواهد توسط آن با تاریکی مبارزه کند‌.‌ حتی هدف او از این مبارزه دقیقا مشخص نیست؛ این پسر نوجوان می‌خواهد از دختر سفید پوش داستان مراقبت کند؛ دختری که نیروهای تاریکی دنبالش هستند تا او را تسخیر کنند.
دنیای بازی ICO یک دنیای فانتزی رمزآلود است که تا امروز هم رمز گشایی آن ادامه دارد. سرنخ‌های متفاوتی درباره این جهان به گیمر داده می‌شود اما در نهایت این خود گیمر است که جزییات داستانی را در ذهنش می‌آفریند.

همراه شدن با پسر نوجوانی که به جز یک چوب ساده هیچ چیز دیگری برای دفاع از خود در برابر دشمنان ندارد تنها تجربه ناب بازی ICO نیست. ماجرا وقتی ناب می‌شود که شما دست دخترک را گرفته و باید مراقب او باشید. این دخترک به شما پناه آورده و شما مدافع او هستید؛ یک طرف شما دو تن هستید و یک‌ طرف تمام دنیا.

بازی ICO تجربه بی‌نظیر و تکرار نشدنی است. شما در این جهان خودتان باید راهتان را پیدا کنید و داستان بازی را موشکافی کنید و باز هم از همه چیز مهم‌تر, مراقب دخترک باشید. این که خود قهرمان داستان پسرکی طرد شده از جامعه است و یک زندانی فراری است و حالا به زندانی دیگری کمکی می‌کند تا از دست دشمنان فرار کنند تنها چیزی است که لازم است درباره داستان بازی بدانید و در آن غرق شوید

تصور میکنم ICO بیشتر از آن که یک بازی باشد، تابلوی نقاشی است. محیط‌های بازی، بسیار زیبا هستند و هنوز هم بعد از بیست سال جذاب به نظر می‌رسند. دوربین بازی در زمانه خود بسیار جلوتر از بازیهای دیگر بود و تماشای الان آن هم شکوه و عظمت بازی را نشان می‌دهد. بازی ICO عنوانی است که گذر زمان باعث شده تا باارزش‌تر شود و بعد از بیست سال همچنان هواخواهانی داشته باشد که خواهان ریمیک آن باشند هرچند شخصا معتقدم بازی اصلی همچنان می‌تواند عین روز اول عرضه جذاب باشد.

حقیقتا واسم خیلی سخته که بگم چه بازی‌ای رو حتما باید قبل مردن تجربه کرد، چون مطمئن نیستم که باید بازی مد نظرم رو بر چه اساسی انتخاب کنم. به خاطر تاثیری که روی تکامل پدیده‌ای به اسم ویدیو گیم گذاشتن، یا از روی علاقه شخصی خودم؟ در هر صورت، بازی‌های خیلی خیلی زیادی هستن که راجع به هر کدومشون میشه چند هزار کلمه صحبت کرد.

با این حال، تصمیم گرفتم یه بازی ایندی نسبتا جدیدتر رو انتخاب کنم که شاید متوجه شده باشید بعضا تو مطالبم سوسکی بهش اشاره می‌کنم: Outer Wilds (با The Outer Worlds اشتباه گرفته نشه). واقعا نمی‌دونم این بازی چجوری توی کوچک‌ترین چیزهایی که دورشون طراحی شده انقدر موفق و بی‌نقصه. Outer Wilds از اون بازیاست که راجع بهش حرف زیاد می‌شه زد، و در عین حال هرچی کمتر راجع بهش حرف زده شه بهتره. کسایی که اون رو بازی کردن خیلی خوب می‌دونن منظورم چیه. فقط در این حد بگم که اگه می‌خواید داستانی رو تجربه کنید که به هیچ شکل دیگه‌ای جز به عنوان یه بازی قابل روایت نباشه، Outer Wilds بهترین نمونه ممکن هست و شک نداشته باشید تا سال‌ها درباره‌اش صحبت می‌شه.

بازی‌های زیادی هستند که می‌توانم آ‌ها در لیست طویل بازی‌هایی که باید قبل از مرگ تجربه کرد، جا دهم. اما اگر قرار است تنها و تنها یک بازی را انتخاب کنم، آن عنوان برای من نسخه‌ی اول Life is Strange است. شاید از نظر خیلی‌ها Life is Strange لیاقت قرار گرفتن در این لیست را نداشته باشد؛ اما برای من این بازی به واسطه به تصویر کشیدن بسیار ظریف احساسات، عواطف و روابط ارزش چندین و چندین بار تجربه را دارد. این بازی که در قالب پنج قسمت عرضه شده است روایت دحتر متفاوتی به نام مکس است. مکس در سفری اجباری به شهر کودکی خود با دوست دوران کودکی‌ش، کلوئی دیدار می‌کند. بازی در عین پیش بردن روایت مرموز شهر کلودیا بی و اتفاقات آن، به شکل زیبایی از سرگیری روابط صمیمانه‌ و شاید حتی عاشقانه‌ی این دو دوست قدیمی را به تصویر می‌کشد. هرچند پیچش و داستان گویی هرگز به ارزش عناوینی نظیر بایوشاک نخواهد رسید، اما بازی شما را با درگیر کردن روایت کارکترها و دادن حق انتخاب برای تصمیم‌های پیش رو به خود جذب می‌کند. شما در این بازی نتایج عینی تصمیم‌های خود را به چشم خواهید دید و این دقیقا یادآور شعار اصلی بازی یعنی «هر تصمیم، عواقبی به دنبال دارد» است.

شما چه بازی‌ای رو پیشنهاد می‌کنید تا حتما بازی کنیم؟

این لیست ما از پیشنهادهای بازی‌های قبل از مرگ بود. یادتون نره که تو بخش نظرات، پیشنهادات خودتون از این جور بازی‌های خاص و منحصر به فرد رو برامون بنویسین!