۱۰ لحظه بهیادماندنی از سری بازیهای Assassin’s Creed
از زمان انتشار اولین بازی Assassin's Creed بیش از یک دهه میگذرد و بازیهای این سری شامل لحظات بهیادماندنی زیادی میشود. یوبیسافت از سال ۲۰۰۷ انتشار سری بازیهای Assassin's Creed را شروع کرده و تاکنون ...
از زمان انتشار اولین بازی Assassin's Creed بیش از یک دهه میگذرد و بازیهای این سری شامل لحظات بهیادماندنی زیادی میشود.
یوبیسافت از سال ۲۰۰۷ انتشار سری بازیهای Assassin's Creed را شروع کرده و تاکنون ۱۲ بازی از این سری برای پلتفرمهای مختلف منتشر شده است. با این وجود مطمئنا بازیهای این سری که توسط استودیو یوبیسافت ساخته شده شامل لحظات بهیادماندنی زیادی میشود.
در ادامه این مطلب از ویجیاتو، ۱۰ لحظه بهیادماندنی از سری بازیهای Assassin's Creed را با یکدیگر مرور خواهیم کرد. توجه داشته باشید که در برخی موارد، داستان برخی بازیها ممکن است برای شما اسپویل شود.
- 1 ترانه The Parting Glass - Assassin's Creed 4: Black Flag
- 2 مبارزه در بالای قطار - Assassin's Creed: Syndicate
- 3 ترک کردن انجمن برادری - Assassin's Creed: Rogue
- 4 مرگ دزموند - Assassin's Creed 3
- 5 ترور کردن پاپ - Assassin's Creed 2
- 6 مرگ یوسف - Assassin's Creed: Revelations
- 7 مبارزه با سزار بورجیا - Assassin's Creed: Brotherhood
- 8 اولین Leap of Faith (پرش معروف) - Assassin's Creed
- 9 دیدار اتزیو و الطائر - Assassin's Creed: Revelations
- 10 آغاز داستان اتزیو - Assassin's Creed 2
ترانه The Parting Glass - Assassin's Creed 4: Black Flag
بازی Assassin's Creed 4 پایان تلخی دارد. هرچند «ادوارد کنوی» در برابر دشمنان خود پیروز میشود، اما برای رسیدن به این موفقیت تعدادی از دوستان خود را از دست میدهد. زمانی که بانو «آن بانی» در انتهای بازی شروع به خواندن ترانه The Parting Glass میکند، بدون شک بازیکنان تمام اتفاقات طول بازی را برای خود مرور خواهند کرد.
در هنگام خواندن این ترانه، تمام افرادی که ادوارد در طول ماجراجویی خود با آنها ملاقات کرده را میبینیم و او برای اولین بار به دیدن دخترش میرود. مشخصا وجود چنین سکانسی در پایان بازی باعث احساساتی شدن بازیکنان میشود و قطعا یکی از بهیادماندنیترین لحظات این سری است.
مبارزه در بالای قطار - Assassin's Creed: Syndicate
بازیهای Assassin's Creed هیچ موقع در زمینه گیم پلی پیشرو نبوده است. اگر استفاده از باروت و اختراعات لئوناردو داوینچی جوان را فراموش کنیم، در گیم پلی بازیها چندان نکات قابل توجهی دیده نمیشود ما در Syndicate بازیکنان وارد دوران انقلاب صنعتی و دنیای از نوآوریهای تکنولوژیک میشوند.
یکی از بهیادماندنیترین بخشهای بازی Assassin's Creed Syndicate زمانی است که جیکوب و ایوی فرای روی یک قطار در حال حرکت باید با یک دسته از سربازها تمپلار مبارزه کنند. هر چند این بخش احتمالا اهمیت داستانی زیادی ندارد، اما همچنان سرگرم کننده است.
ترک کردن انجمن برادری - Assassin's Creed: Rogue
Assassin's Creed Rogue به هیچ وجه نتوانست مانند دیگر بازیهای اصلی این سری به موفقیت دست پیدا کند. شاید دلیل آن شخصیت اصلی بازی است که «شی مککورمن» نام دارد و در ابتدا یکی از اعضای انجمن برادری (حشاشین) بود، اما پس از اینکه متوجه میشود اساسینها با جمعآوری تکههای Eden قصد انجام چه کاری را دارند، به یکی از سربازان تمپلار تبدیل میشود.
در همین لحظه شی تصمیم به ترک حشاشینها میگیرد و با افرادی که زمانی آنها را برادر خود مینامید درگیر میشود که این امر منجر به یکی از لحظات خاطرهانگیز دیگر از بازیهای این سری میشود. همچنین تصمیم شی باعث میشود تا بازیکنان نیز نسبت به عملکرد اساسینها شک کنند.
مرگ دزموند - Assassin's Creed 3
اگر قرار بود این لیست را بر اساس لحظههای شوکهکننده بازیها فهرست کنیم، مرگ دزموند شماره یک آن خواهد بود. دزموند مایلز قهرمان اصلی تمام بازیهای اصلی این سری (از بازی اول تا Assassin's Creed 3) بود، بنابراین هنگامی که او در پایان بازی سوم خود را برای آزاد کردن «جونو» قربانی کرد، یکی از لحظات تکاندهنده دیگر بازی برای بازیکنان شکل گرفت.
دزموند در واقع شخصیت اصلی این بازیها محسوب میشد و متاسفانه عدم حضور او در داستان بازیهای بعدی، تاثیر زیادی روی آنها گذاشت.
ترور کردن پاپ - Assassin's Creed 2
بازیهای کمی را میتوان پیدا کرد که پاپ کلیسای کاتولیک در آنها حضور داشته باشد، اما بازی Assassin's Creed 2 به شما اجازه میداد که او را ترور کنید! با این وجود، مبارزه اتزیو و رودریگو بورجیا یا همان پاپ الکساندر ششم، یکی از مهمترین لحظات دومین بازی این سری محسوب میشود.
با این وجود، به عنوان یک باس فایت، برخی از طرفداران آن را کمتر از حد انتظار میدانستند، زیرا مبارزه بین این دو در برخی موارد به شیوههای سادهای مانند استفاده از مشت ختم میشد. اما با توجه به اینکه در این لحظه شخصیت اصلی در حال مبارزه با پاپ است، میتوان از گیم پلی آن صرفنظر کرد.
مرگ یوسف - Assassin's Creed: Revelations
Assassin's Creed: Revelations آخرین قسمت داستان اتزیو بود و سرنوشت یکی از بهترین شخصیتهای بازیهای مدرن را به پایان رساند. اما در ابتدا داستان اتزیو در قسطنطنیه، با اساسینی آشنا میشوید که یوسف نام دارد و به یکی از محبوبترین شخصیتهای بازی و این سری تبدیل میشود.
اما زمانی که اتزیو به کاپادوکیه برمیگردد، با جسد یوسف روبرو میشود که توسط تمپلارهای بیزانس کشته شده است. مرگ یوسف و واکنش اتزیو به این موضوع یکی از بهیادماندنیترین سکانسهای سری Assassin's Creed محسوب میشود و اگر این بازی را تجربه کرده باشید، سخنرانی اتزیو به یاد یوسف را فراموش نخواهید کرد.
مبارزه با سزار بورجیا - Assassin's Creed: Brotherhood
مشخصا یکی از بهترین باس فایتهای این سری تا قبل از اینکه بازیهای نقشآفرینی فعلی، مبارزه نهایی Assassin's Creed: Brotherhood با سزار بورجیا است که اتزیو در آن بازی تمام وقت خود را صرف تعقیب و مبارزه با او کرده بود. همچنین برخلاف بازی Assassin's Creed 2 این مبارزه بسیار تماشاییتر است.
اتزیو در پایان بازی میتوان سزار را تا منطقهای که پر از سربازان جورجیا است تعقیب کند و در نهایت پس از یک دوئل همهجانبه، سزار را با تیغ پنهان خود میکشد و داستان حماسی اتزیو به پایان میرسد. بدون شک اتزیو یکی از قدرتمندترین قهرمانهای فرانچایز Assassin's Creed محسوب میشود و سزار بورجیا از نظر قدرت یکی از دشمنان هم ردیف او محسوب میشود.
اولین Leap of Faith (پرش معروف) - Assassin's Creed
شخصیتهای اصلی سری بازیهای اساسینز کرید قابلیتهای مختلفی دارند و میتوانند حرکات نمایشی زیادی را اجرا کنند، اما بدون شک هیچ کدام از آنها به اندازه اولین Leap of Faith یا پرش ایمان الطائر خاطرهانگیز نیست. رهبر گروه اساسینها، المعلم برای اینکه به تمپلارها ثابت کند که آنها از مرگ نمیترسند، به افراد خود دستور میدهد تا از یک برج به پایین بپرند.
الطائر نیز دستورات خود را به طور کامل دنبال میکند و البته خارج از دید سربازان معبد به داخل دستهای از یونجه میپرد. این لحظه نه تنها باعث تحت تاثیر قرار گرفتن سربازان تمپلار بلکه بازیکنان را نیز تحت تاثیر خود قرار میدهد، زیرا برای اولین بار با این ویژگی مهم اساسینها مواجه شدهاند. در ادامه Leap of Faith به یکی از اصلیترین مشخصههای شخصیتهای این سری تبدیل شد.
دیدار اتزیو و الطائر - Assassin's Creed: Revelations
در انتهای بازی Assassin's Creed: Revelations اتزیو به کتابخانه الطائر میرسد و در آنجا با بقایای اسکلتی او مواجه میشود که تمام این فرانچایز با او شروع شده است. اتزیو با استفاده از قطعهای از عدن که در کنار بقایای الطائر پیدا میکند، میتواند گذشته او و دقایق پایانی زندگیاش را ببیند.
لحظات پایان الطائر ممکن است برای داستان این سری چندان اهمیتی نداشته باشد، اما با توجه به اینکه ماجراجوییهای اتزیو هم در حال نزدیک شدن به مراحل پایانی خود است، اهمیت زیادی دارند.
آغاز داستان اتزیو - Assassin's Creed 2
در ابتدا داستان اتزیو و Assassin's Creed 2 هیچ نشانهای مبنی بر اینکه داستان او تا این اندازه غمانگیز خواهد بود وجود نداشت. در ابتدا شاهد اتزیو و برادرش فدریکو هستیم که در حال انجام مبارزات خیابانی هستند و روی پشت بامهای فلورنس با یکدیگر مسابقه میدهند.
زمانی که این دو برادر به بالای کلیسا میرسند و اتزیو و فدریکو به سراسر شهر نگاه میکنند، فدریکو جملهای را به زبان میآورد که تقریبا طرفداران نیز با او هم عقیده بودند. او میگوید: «ما زندگی خوبی داریم برادر.» از همین لحظه به بعد همه چیز برای اتزیو و خانواده او تغییر میکند و در ادامه شاهد یکی از بهترین داستانهای صنعت بازیهای ویدیویی هستیم.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
عالی بود بازم از این مقاله ها بزارید
من با ترانه اساسین کرید بلک فلک
و اولین پرش خاطره دارم
و لحظه آخر یکی از شخصیت ها ( اسپویل نمی کنم) خیلی غم انگیز بود
کلی از خاطراتم زنده شد ممنونم از ویجیاتو بابت این مقاله ی زیبا
خب چی بگم تا اسم شاهکار یوبی باگ میاد یاد صدای عقاب ? هنگام پرش و داستان شگفت انگیز اتزیو می افتم ಥ‿ಥ
فقط موسیقی اساسین کرید راگ لامصب ژلوفن بود
من تازه کلکسیون اتزیو رو گرفتم که تجربه کنم و نصف موارد لیست مال اتزیو بود. این شرایط درست نیست آخه. ( البته که نخوندمشون چون اسپویل میکرد و اعلام هم کرده بودن ولی قطعا میشد نسخه های بیشتری رو سهیم کرد تا اینا ولی خب اتزیو است دیگر )
کالکشن دلبندم
گوربای دانشمند
با اینکه گزینه من رو یادت باشه رو قبل از ورود فعال میکنم ولی بعد چند وقت دوباره مجبور میشم دوباره وارد بشم و سر همین داستان اکثر اوقات ترجیح میدم نظر ندم چون ریکپچا حل کردن یکی از نفرت انگیزترین کارهای دنیاست
ریکپچاش از نوع Click to spot هست نیازی به حل کردن نداره
اساسین اوریجینز بهتره یا والهالا؟
هردوتا بدهستن فقط اساسین کرید 1 تا 4 خوب هستن
ولی نسبت رو میگی اوریجینز
پُخ پُخه دیگه فرقی نداره
قدیمیا رو بازی کن خیلی بهترن
میخام بزنم تو کار سری کالاف قدیمی
ولی باش
نسبتا اوریجینز بهتره
از نظر غم انگیزی وقتی بلک بیرد مرد فضا خیلی غم انگیز بود و فک کنم یکی از غم انگیزترین سکانس های گیمینگ بود
درسته
واقعا صحنه به یاد موندنی ای بود اونم
هنوز با ریز ترین جزئیات به یاد میارمش بعد از ۵ سال
عجب حرفی واقعا
اون سکانس گریه ام گرفت
غم انگیزترین لحظه اساسینز کرید مرگ کریستینا بود
البته یکی از اون لحظه ها
به نظرم غم انگیز تر از اعدام خانواده اتزیو نبود
ولی خب نظر شما هم محترمه
نظرت در مورد اسپویا اسپویل
مرگ بلک برد چطوره
واسه من غم انگیز بود
نسخه های قبل از اورجینز همشون عالی بودن و باهاشون عشق میکردم. ولی بعد اوریجینز دیگه از اساسینزکرید بودن خارج شدن.
اگه اورجینال رو بازی کردی به نظرم دیگه لازم نیست بری سراغ ریسمتر
ولی به نظر من هیچکدوم به اندازه مرگ خونواده اتزیو غم انگیز نبود
آره
بنظرم جای اساسین کرید ۳ و لحظات رویارویی پدر و پسر خالیه
جالبه که اکثرا با اساسین روگ حال نکردن ولی من خیلی دوستش داشتم ، البته اینکه هر احدی میتونست قایم شده باشه و سورپرایزت کنه بد بود ولی به هر حال من که خوشم اومد
We work in the dark to serve the light. We are assassin
جای این جمله از اتزیو خالی بود
باید مقاله رو ببرید روی 20 لحظه به یاد ماندنی از سری اساسینز?
"ما در تاریکی کار میکنیم تا نور را به ارمعان بیاوریم"
مامور اداره ی برق هم همین کارو میکنه???
??
http://vigiato.net/p/234604#comment-187011
سم خالص ??????????
البته این جمله از المعلم بود
به هر حال وقتی اتزیو با اون لحن خاصش گفت به یاد من موند
تمام خاطراتم زنده شد
دم نویسنده گرم
اکثر این لحظه ها هم از سه گانه اتزیو بود که واقعا هم انتخاب های درستی بود
میشه صحنه مرگ خانواده اتزیو رو هم بینشون گذاشت.اون حس غربتی که بعد از مرگشون بازی می تونه به بهترین شکل روی دوش پلیر بزاره فوق العادست.کاملا اون بار سنگین غم ،و مسئولیت باقی خانوادش رو روی کمر میشه حس کرد.بی نظیر
هنوز هم وقتی هر روز(بلا استثنا) آهنگ ezio family رو گوش می کنم، تمام اون احساسات موقع بازی کردن برام کاملا تداعی میشه.یعنی موزیکش هم بدجور شاهکاره
مخصوصا اگر رمانش رو هم خونده باشید، لذت بازی براتون ۳ برابر میشه.من برای بار نهم که می خواستم کل سه گانه رو بازی کنم، قبلش کتاب هاش رو خوندم و همچنان لذت بازی رو بیشتر کرد
موزیکش که عالی بود من هر بار گوش میدم یه لرز خاص توی تنم میوفته
دقیقا
اون لرزش ناشی از حس بی نظیر، از اول تا آخر آهنگ هست تو من.کلا رو ویبره ام?
منی که صحنه رو ندیدم و بازی نکردم و نمیشناسم شخصیت هارو وقتی گوش میدم اشک تو چشام جمع میشه
اگه ۳ رو قبلا بازی کرده باشی نه،ارزش نداره،ولی اگه قبلا بازیش نکردی به نظرم بد نیست بری سراغش
تاحالا هیچ بازی نتونست منو توخودش غرق کن جز ac brotherhood بیشتر یه رمان بود تا بازی
اره واقعا عالی بود
به راحتی بهترین بازی که توی عمرم انجام دادم همین بود (نظر شخصی)
باورت نشه ولی منم همین نظرو دارم
به هیچ وجه بازی تکراری نشد
داستانش عالی بود
وقتی بازی میکردم یه حسی بود انگار هیچ چیزی جز بازی رو نمیدیدم
خیلی گیمر توی بازی غرق میشد
ببینید ته تهش سیندیکیت رو میشه اساسینز کرید خوند بجز یونیتی سه تای آخر تاریخ ز کرید بودن
دقیقا
با اینکه سیندیکیت گیمپلی جذابی داشت ولی بزور میشه روش اسم اسسینز کرید گذاشت
آقا به یونیتی نسخه پچ چند میدید؟؟خودم ۸.۶ خدایی خیلیم بد نبود بازی بیش از حد هیت شد،مثل کالاف گوست.
کالاف مگه قرار نبود اسپین آف به شخصیت سلیمون رایلی باشه وقتی به مقدسات طرفدارات توهین میکنی هیت میخوری تنها ربطی که کالاف دیوتی گوست به شخصیت گوست داشت این بود که یه سگ تو بازی بود به اسم رایلی
عه،خب من اینو نمیدونستم،دمت کرم که گفتی
اون موقع که انتشار شد کلی باگ مسخره داشت،به همین دلیل هیت میشد
من برای اساسین کریدایی که تا حالا بازی کردم سر آخرین بگنبرد بزرگ(حمله به روستا) به یاد ماندنی بود برام هیییی دو نفرو از دست دادیم(نمیگم کیا اسپویل نشه)
آماده حمله هستم
درست تر هم میتونی تایپ کنیا
یا حضرت پشم دیس نخوردم که هیچی لایک خوردم
به نظرم به یاد ماندنی تر از دیدار اتزیو و الطایر،دیدار اتزیو و دزموند بود
اسطوره ی به یاد ماندنی دنیای گیم.
تعریف بهتر:دستگاه چاپ پول برای استودیو ها(استودیو یوبیسافت)
البته با باگ های به یاد ماندنی.
باگ های به یاد ماندنی?
حقیت رو میگه ؟
سوال جالبیه ؟
سکانس اعدام خانواده اتزیو از همشون سنگین تر و غم انگیز تر بود و همچنین به یاد ماندنی
راست میگیا من من منتظر همین صحنه بودم ولی تو مقاله نبود????
دکتر پروفت چرا عوض کردی وقتی پروف دیدم فک کردم کاربر جدیده...
دیدار اتزیو با الطئار خیلی خوب بود
سر مرگ یوسف خیلی ناراحت شدم??
خیلی مرگ یوسف غم انگیز بود?
از همون لحظه که میگفت اتزیو آئودیتوره دا لالالالا من جذبش شدم
منم همینطور البته خندمم گرفت که اینجوری اتزیو رو صدا کرد
اره خنده دار و به یاد موندنی بود
ازت یه سوال دارم اولین بازی که از اساسین کرید انجام دادی کدوم بود
اول برادرهود بود
بعدش خیلی خوشم اومد رفتم هر سه قسمت سه گانه اتزیو رو بازی کردم
من اول میخواستم بگسرم ولی بعدش که فهمید پسر دایی هام دو تا سریشو دارن رفتمو ازشون گرفتم یکس روگ بود که پیسیم بالا نمیاُوردش و اون یکی ریولیشن بود که دیونش شدم
الان میخوام سری های دیگشم بگیرم ولی هر وقتی که میرم سیدی بگیرم داداشم یکی دیگه میگیره
حتما بازی کن خیلی قشنگن
من هر کدوم رو چند بار تموم کردم ولی خسته نشدم
فقط اتزیو و دیگر هیچ
لحظه کشتن پدر (Haytham Kenway) در اساسین کرید ۳
دیدار با الطائر خیلی خوب بود .
و اولین پرش .
پروف جدید مبارک دکتر جان
فدای شما
پ.ن: دکتر شما توی سایت ز.و.م.ج.ی اکانت داشتی ما نمیدونستیم من دوساله اونجا رو دنبال میکنم هر کاری کردم نشد اکانت بزنم
هیتلر جنایتکار
چه قدر پرش معروف باحال بود خیلی وقته می خوام این سری رو شروع کنم نمیشه ولی
اختراع لئوناردو داوینچی برای پرواز هم میتونست باشه
عجب این سری هم به قهقرا رفت...
همچین داستان درون مایه ای اگه دست شرکت هایی مثل ناتی داگ و راکستار میافتاد قطعا در هر نسخش یک نوآوری داشت.
حیف.......
مورد 5 و آخری برام جالب بود