ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فیلم و سریال

نقد سریال Hawkeye (اپیزود سوم) – اوج سرگرمی در بارش‌ تیر‌های رنگارنگ

قسمت سوم سریال هاکآی تحت عنوان «پژواک» لحن سبُک و شیرین خود در دوقسمت ابتدایی را حفظ کرده و با معرفی یک شخصیت جدید و کلیدی، دنیای مارول را گسترده‌تر می‌کند. البته این اپیزود یک ...

امیر پریمی
نوشته شده توسط امیر پریمی | ۱۳ آذر ۱۴۰۰ | ۲۰:۳۰

قسمت سوم سریال هاکآی تحت عنوان «پژواک» لحن سبُک و شیرین خود در دوقسمت ابتدایی را حفظ کرده و با معرفی یک شخصیت جدید و کلیدی، دنیای مارول را گسترده‌تر می‌کند. البته این اپیزود یک سکانس اکشن هیجان‌انگیز دارد و در طول این سکانس کلینت بارتون و کیت بیشاپ را دوست داشتنی‌تر از گذشته جلوه می‌دهد. در ادامه با نقد سریال Hawkeye همراه ویجیاتو باشید.

بعد از اینکه سریال هاکآی مایا لوپز (اکو) را در پایان قسمت دوم به ما نشان داد، اکنون و در قسمت سوم، داستان سریال با معرفی او شروع می‌شود. طرح داستانی این قسمت در یک فلش‌بک 5 دقیقه‌ای مایا را به عنوان یک دختر کوچک ناشنوا و بسیار نزدیک به پدرش، معرفی می‌کند. سال‌ها بعد، رونین (جرمی رنر) پدر او را می‌کشد و حالا مایا که یک مبارز ماهر و رهبر باند مافیای لباس ورزشی است، می‌خواهد انتقام مرگ پدرش را از رونین بگیرد. اما اپیزود «پژواک» در کنار این معرفی شخصیت دیدنی، ناگهان به حوادث قبل پیوند می‌خورد و به شکل انفجاری وارد یک سکانس اکشن جذاب می‌شود.

اپیزود سوم همچنین با شوخی‌های کیت، پیتزا داگ و مکالمه کلینت با کوچک‌ترین پسرش، لحظاتی طنز و دل‌انگیز ارائه می‌دهد؛ و سپس در یک سوم پایانی کمانداران تصمیم می‌گیرند حقیقت پشت پرده یک فرد خطرناک دیگر را کشف کنند. همه اینها در حالی اتفاق می‌افتد که مایا و افرادش چون کازی ما را در مورد شخصیت شرور «کینگ پین» بیشتر کنجکاو می‌کنند.

بیایید بررسی عمیق اپیزود سوم را از بدیهیات شروع کنیم؛ قطعا یک نکته کلیدی در طرح داستانی این قسمت، مطرح شدن نام کینگ‌پین یا همان عموی نام برده شده در متن سریال با بازی احتمالی وینسنت دن آفریو است. بدون هیچ‌گونه شک و تردیدی چشم‌انداز دیدن کینگ‌پین چاق با بازی دن آفریو در MCU هیجان انگیز است. اما چرا؟ یکی به این دلیل که تفسیر او از این شخصیت در عمل کاملاً مجذوب کننده است، و دوم به این دلیل که در را برای انبوهی از تلافی‌جویی‌های شخصیتی از تاریخ متنوع سینمایی مارول باز می‌کند. جدای از این معرفی شخصیت مایا لوپز یا همان اکو نیز قدم بزرگی در گسترش یک جهان سینمایی است.

شاید علت ظاهری این قدم بزرگ داستانی تنها این دلیل است که خیلی زود لوپز تبدیل به اکو می‌شود، یا اینکه عموی لوپز یعنی کینگ‌پین، می‌تواند شرور بزرگ دیگری را در MCU راه اندازی کند، اما سریال هاکآی جدا از بروز یا عدم بروز این اتفاقات، تا این لحظه کار فوق‌العاده‌ای در روند خلق یک داستان انجام داده است. این چینش جذاب روایت باعث می‌شود مخاطب در مدت زمان نسبتاً کوتاهی به اکو اهمیت دهد؛ و این نکته زمانی شاخص‌تر به نظر می‌رسد که می‌دانیم MCU اغلب در جذاب کردن آنتاگونیست‌های خود با مشکل جدی مواجه شده است.

در این بین، هویت بالقوه رونینی که پدر اکو را کشته است نیز جای سوال دارد. اما چرا؟ پس از اینکه تانوس نیمی از جهان را ربود و کلینت خانواده‌اش را از دست داد، این انتقام‌جو تبدیل به یک فرد سرکش شد و به‌عنوان رونین نقاب‌دار، شروع به کشتن افراد شرور کرد. حالا در سکانس فلاش‌بک که در آن مایا شخص رونین را تماشا می‌کند که در یک قتل‌عام در یک گاراژ در حال کشتن تعداد زیادی از همکارانش است، ما تصور می‌کنیم آنها توسط کلینت نابود می‌شوند. این بدان معناست که پدر اکو نیز توسط کلینت کشته شده است. اما دقت به این نکته ضروری است که در این اپیزود، کیت از کلینت در مورد هویت رونین می‌پرسد و او کمی از جواب دادن به این موضوع طفره می‌رود.

همچنین شایان ذکر است که لباس رونین طی مدت زمان مشخصی گم شده است، بنابراین کاملاً ممکن است که کلینت پدر مایا یا بقیه افراد داخل گاراژ را نکشته باشد. برای مثال با توجه به شمشیرزنی در این صحنه، قاتل حتی می‌تواند نامزد مادر کیت، یعنی جک دوکسن باشد که اتفاقاً یک شمشیرزن استثنایی است. در حالی که نمی‌دانیم چه کسی زیر ماسک رونین در این فلش‌بک است، اما کاملا می‌دانیم که این صحنه بازتاب بزرگی برای خود هاکآی، سری اسپین آف اکو و بقیه MCU خواهد داشت.

اما جدا از این طرح داستانی، نکته جذاب‌تر اپیزود سوم این بود که به صورت ویژه بر پویایی جدید بین بارتون و بیشاپ تمرکز کرد. پویایی که با قرار گرفتن این دو در یک سکانس اکشن در کنارهم، جلوه جذاب دیگری به خود گرفت. بنابراین، نکته برجسته این قسمت سکانس تعقیب و گریزی است که با فرار در انبار شروع می‌شود. در طول این سکانس اکو و هاکآی درگیر یک نبرد تن به تن می‌شوند و البته به طرز دردناکی آشکار می‌شود که کلینت هنوز یک انتقام‌جوی عادی است. کلینت در طول این صحنه به سختی خود را در برابر حملات مایا نگه می‌دارد و فقط موفق می‌شود از هرج و مرج فرار کند. این فرار منجر به شکل‌گیری یک صحنه تعقیب و گریز می‌شود که با یک تک شات عالی و سرگرم‌کننده مخاطب را با پرتاب زرادخانه‌ای از تیرهای رنگارنگ به هیجان می‌آورد.

برای مثال: در این نبرد شاهد یک پیکان یا تیر ویژه هستیم که با تکنولوژی مرد مورچه‌ای ترکیب شده‌ است؛ ظاهراً هنک پیم (مایکل داگلاس) در روز هالووین فن‌آوری خود را مانند آب نبات پخش می‌کند، زیرا Hawkeye یکی از آن تیرهای خاص هنک پیم را در جعبه پیکان‌های خود دارد. این تیرها همان فناوری تغییر اندازه لباس‌های مرد مورچه‌ای را دارند، به این معنی که بارتون می‌تواند هر چیزی را که شلیک می‌کند با آن تکنوأوژی خاص کوچک یا بزرگ کند. در این مورد، این یکی از تیرهای معمولی کیت است.

در نتیجه بدون هیچ‌گونه بزرگ‌نمایی، نمایش این سکانس به تقویت مهارت‌های کیت به‌عنوان یک تیرانداز کمک می‌کند و در عین حال جنبه‌های سرگرم‌کننده شخصیت هاکآی را نیز به درستی نشان می‌دهد؛ چیزی که در گذشته شبیه به آن را برای این شخصیت ندیده‌ایم. البته هر شخصیت خوب باید زخمی داشته باشد. چه از دست دادن شنوایی، از دست دادن بهترین دوست، از دست دادن تعطیلات با خانواده یا چیز دیگری باشد. در این اپیزود معلوم می‌شود که کلینت بارتون همه آن زخم‌ها را دارد. این قسمت بسیاری از آن زخم‌ها را برای همه ما آشکار کرد. برای مثال: صحنه تلفنی کلینت با پسرش واقعاً دلخراش بود.

به طور کلی مهم نیست هاکآی در ادامه روند داستانی خود چه کاری انجام می‌دهد، اما جدا از تمام این موارد، خود شخصیت تاکنون یک ویترین عالی برای جامعه ناشنوایان و کم شنوایان است. شخصیت مایا نیز همچنین یک فرد عالی برای نمایندگی چندین گروه است. بین فیلم Eternals و این سریال، مارول نشان می‌دهد که ناشنوا بودن یا کم شنوا بودن فقط یک وضعیت ناتوان کننده نیست و افراد بدون توجه به شرایط جسمانی خود می‌توانند قهرمان شوند. بنابراین، مسیری که سریال Hawkeye طی می‌کند هر چه باشد، این در مسیر تبدیل شدن به یکی از بهترین آثار مارول در چند سال اخیر است.

اما این اپیزود در لحظات پایانی خود با یک مواجه دیدنی بیننده را مجذوب ادامه داستان می‌کند؛ ادامه‌ای که قطعا به شخصیت مرموز جک دوکسن (شمشیرزن) مربوط می‌شود. البته در این قسمت چیز زیادی از جک دوکسن مرموز ما دیده نشد، اما هر چه سریال بیشتر پیش می‌رود، بیشتر شبیه داستانی با تکنیک شاه ماهی قرمز به نظر می‌رسد. این سریال تاکنون مخاطب را با حال و هوای شومی نسبت به جک روبرو کرده که آنقدر بدیهی است که ممکن است یک هدایت اشتباه باشد. هدایت اشتباهی که احتمالا به النور بیشاپ با بازی ورا فارمیگا ختم خواهد شد. البته ورا فارمیگا در این اپیزود به طور قابل توجهی غایب بود، اما سابقه مرموزانه او باعث می‌شود فرضیه «مادام ماسک» بودن او مانند ابری تاریک بر فراز سریال باقی بماند.

جدا از این موضوع، یکی دیگر از نکات داستانی که در سریال زنده می‌ماند، این است که هدف مورد نظر حمله به حراج زیرزمینی چه بود؟! اپیزود اول کاملاً روشن کرد که ساعت همان چیزی است که مافیای لباس ورزشی آن را دنبال می‌کردند. در این قسمت، کلینت بازگو می‌کند که هدف واقعی حمله به حراج چیست و این خود دوباره موضوع ساعت را به ذهن متبادر می‌کند. چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد این است که شاید کینگ‌پین اکنون مالک برج انتقام‌جویان است که اخیراً فروخته شده و برای دسترسی به برخی فناوری‌ها یا رازهای تغییر بازی در داخل برج به ساعتی نیاز دارد که فکر می‌کنم متعلق به تونی استارک است. فقط زمان مشخص می‌کند، اما سرنخ‌ها برای کشف مخاطب وجود دارد.

در پایان باید گفت: اپیزود سوم سریال دارای تمام عناصری بود که یک اثر از MCU را تعریف می‌کند؛ تعلیق، کمدی، اکشن و لحظات احساسی. صحنه‌های مبارزه، به‌ویژه آن صحنه‌های روی پل، به خوبی طراحی و تولید شده بود. همچنین تمرکز بر پیوند قهرمانانه کیت-کلینت و تیرهای فریبنده، اپیزود را دوچندان لذت بخش کرد. از طرف دیگر لحن سبُک و روان داستان به همراه شوخی‌های جالب کیت با آن سگ پیتزایی باعث لبخند شیرین مخاطب می‌شوند. و این چیزی است که باعث می‌شود شما بیشتر بخواهید.

به طور کلی، آخرین قسمت حال و هوای کریسمس را کنار گذاشته و وارد منطقه آشنای مارول می‌شود. پویایی اکشن، کمدی شیرین و شیمی دیدنی بین شخصیت کیت و کلینت؛ از طرفی داستان هنوز خیلی به ما اجازه نمی‌دهد که بحث کنیم، اما شما را کنجکاو می‌کند که بدانید در آینده چه می‌شود. در پایان نیز ذکر این نکته لازم است که تصاویر و موسیقی استفاده شده در تیتراژ پایانی دوباره شما را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (7 مورد)
  • parsomo
    parsomo | ۱۴ آذر ۱۴۰۰

    اکو داخل کمیک ها قهرمان، ضد قهرمان یا شرور محسوب میشه؟

    • امیر پریمی
      امیر پریمی | ۱۴ آذر ۱۴۰۰

      به نوعی همه این موارد رو تجربه میکنه و البته آخر تو جبهه قهرمانا و انتقامجویان قرار میگیره!

  • Masiha-mh
    Masiha-mh | ۱۳ آذر ۱۴۰۰

    سلام خسته نباشید ممنون بابت نقد
    قسمت سوم حضور کاراکتر کینگ پین رو هم به عنوان ویلن تایید کرد؛ به امید اینکه اندینگ خوبی داشته باشه!

    • امیر پریمی
      امیر پریمی | ۱۴ آذر ۱۴۰۰

      امید هست، اما سه قسمت بیشتر نمونده و داستان باید به همه چی جواب بده

  • Niyayesh-j
    Niyayesh-j | ۱۳ آذر ۱۴۰۰

    سریال خوبیه اما برای کریسمس و سرگرمی
    اول اینکه خود شخصیت هاکای همیشه با اونجرز دیده شده و تنهایی خیلی حوصله سر بره حالا همین کیت بیشاپ هم بهتر از هیچیه
    اما ای کاش بیشتر حال و هوای مارولی داشته باشه یعنی هیجانش بیشتر باشه

    • MOS
      MOS | ۱۴ آذر ۱۴۰۰

      به نظر من اتفاقا اینکه سریال به اصطلاح grounded تره نسبت به بقیه کارای مارول خیلی تازه تر کرده اثرو. البته هر کس نظری داره

  • thebest
    thebest | ۱۳ آذر ۱۴۰۰

    زیاد ازش خوشم نمیاد

مطالب پیشنهادی