ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

سریال Money Heist
فیلم و سریال

نقد سریال خانه کاغذی (Money Heist) – پایان گروه پرفسور

سریال خانه کاغذی یا به تعبیر غربی‌اش، سریال سرقت پول (Money Heist) بالاخره بعد از چند سال به ایستگاه پایانی خود رسید؛ ایستگاهی که در واقع پس از پایان فصل دوم در آن جا خوش ...

آرش پارساپور
نوشته شده توسط آرش پارساپور | ۱۳ آذر ۱۴۰۰ | ۱۳:۰۰

سریال خانه کاغذی یا به تعبیر غربی‌اش، سریال سرقت پول (Money Heist) بالاخره بعد از چند سال به ایستگاه پایانی خود رسید؛ ایستگاهی که در واقع پس از پایان فصل دوم در آن جا خوش کرده بود و به خاطر تماشاگران انبوه و سود مالی زیادی که داشت دوباره به حرکت در آمد و سه فصل دیگر برای آن ساخته شد. آیا پایانی که برای ماجرای سرقت از بانک ملی اسپانیا و گروه پرفسور به تصویر کشیده شده برازنده این سریال و میلیون‌ها هوادارش در دنیاست و توانسته مانند پایان فصل دوم، یک پایان قرص و محکم ارائه کند؟ با نقد ویجیاتو همراه باشید.

نکته: این مطلب بدون اسپویل قسمت‌های پخش شده نیم فصل پایانی سریاله خانه کاغذی است

خانه کاغذی قرار بود در همان دو فصل اول خود به اتمام برسد اما دستور نتفلیکس مبنی بر ساخت ادامه آن و طمع کارگردان باعث شد که سریال سه فصل دیگر «کش» پیدا کند. من فعل «کش پیدا کردن» را به جای «ادامه دادن» در اینجا انتخاب کردم چرا که واقعیت اینست که سریال با وجود نقص‌های ریز و درشتی که داشت؛ در همان دو فصل ابتدایی جذابیت کافی را پیدا کرد و توانست گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. فصول بعدی که از خانه کاغذی ساخته شد هر یک به نوبت شروع به تخریب آجرهای این خانه کردند و اسم سریال را با فیلمنامه آن بیشتر و بیشتر هم معنی کردند. سریال خانه کاغذی در فصل پنجم خود کاملا تبدیل به یک داستان کاغذی و تک بعدی شده و با وجود پرورش شخصیت‌های خوبی که در این چند سال از عهده آن برآمده، نمی‌تواند کاری کارستان کند.

نیم فصل ابتدایی فصل پنجم خانه کاغذی تابستان پخش شد و نشان داد که سریال قصد دارد بیش از حد روی ژانر اکشن خود تمرکز کند. در آن پنج قسمت، ارتش پرفسور با سلاح‌های خود رسما وارد جنگ با نیروهای دولتی و حاکمیتی شدند و نقش زنان گروه نیز از همیشه بیشتر پررنگ شد. شخصیت محبوب «توکیو» در پایان آن نیم فصل رشادت‌های خاصی از خود نشان داد و بر زنانه بودن آن نیم فصل را یک مهر اتمام حجت زد. نیم فصل دوم دیروز پخش شد و حالا با توجه به اینکه قرار است داستان به پایان برسد، محوریت خود را کمی تغییر داده است.



این نیم فصل پایانی را می‌توان فصل پرفسور خطاب کرد، کاراکتر اصلی سریال که حالا تمام ماجراها حول محور او می‌گردد و ما چهره‌ای جدید از این مغز گروه می‌بینیم. پرفسور در اینجا هم مغز است و هم تفنگ و دیگر فقط نقش ماشه را بازی نمی‌کند؛ او حالا تبدیل به خود گلوله شده و برای این تغییر رفتاری و فکری اتفاقی که در پایان نیم فصل اول رخ داد، لازم بود. از دست دادن یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های سریال که سعی شد رابطه جدی او و پرفسور بیشتر به ما نمایش داده شود تا بار احساسی موضوع برایمان بیشتر باز شود.

تصمیم‌های پرفسور حالا لزوما بهترین تصمیم‌ها نیستند و او با اینکه «مخ» است ولی اشتباه می‌کند. این مساله برای سریال و هواداران موضوع جدیدی است اما کافی نیست. اشتباهات پرفسور چندان منطقی نیستند و معلوم نیست که چطور این آدم با این هوش و ابهت نمی‌تواند در برابر برخی کنش‌ها، یک واکنش درست از خود نشان دهد. فروپاشی پرفسور به‌خاطر مرگ یک کاراکتر و پروژه‌ سرقتی که انگار رو به شکست است، از عوامل این آشوب معرفی می‌شوند اما آنطور که سریال به ما گفته بود، این آشوب‌ها همیشه مانند سایه همراه گروه بوده است و گروه باید در برابر آن واکنش نشان دهد، بخصوص رهبر آنها.

پرفسور در این نیم فصل پایانی آن رهبری که باید باشد نیست، کاریزمای خود را در برابر تیمش از دست می‌دهد و به دنبال این آب از دست رفته است. او در این راه تقریبا تنها است و هیچکس در کنارش نیست. در تمامی مواقعی که پرفسور در حال فکر کردن و حدس زدن و پیش بردن داستان است، بقیه یا لال هستند یا او را با تحسین نگاه می‌کنند تا پرفسور برای ما جذاب‌تر به نظر برسد. شخصی مثل آلیشیا که نابغه‌ای همطراز با پرفسور است، حالا تبدیل به شخصیتی عروسکی شده که مطیع امر اوست. لیسبون و پالرمو در داخل بانک دیگر فکر درستی نمی‌کنند و انگار تمام آن مهره‌های خوبی که برای شخصیت پردازی این کاراکترها چیده شده بود، حالا رسما به باد فنا رفته تا فقط پرفسور «پررنگ» شود.

سریال خانه کاغذی از همان ابتدای راه خود از مشکلات زیادی رنج می‌برد که مساله اصلی آن غیرمنطقی بودن خط روایی داستان است. سریال این شگرد را دارد که هرجا داستان گیر می‌کند، ناگهان با یک فلش بک نشان می‌دهد که برای آن چالش مذکور یک چاره‌ای اندیشیده شده بوده و حالا گروه با آن چالش مواجه می‌شود. نویسندگان فیلمنامه از این ترفند چندین بار و چندین بار استفاده می‌کنند و نقص‌های فیلمنامه را با این فلش‌بک‌های عجیب و غریب کامل می‌کنند. پر کردن این حفره‌های فیلمنامه با یک بار و یا دو بار تمسک جوییدن به چنین موضوعی باورپذیر است اما اینکه هر بار یک حفره با یک فلش بک پر شود، موضوعی است که روند سریال را غیرقابل باور می‌کند.

در واقع در هنگام تماشای خانه کاغذی باید دکمه منطق خود را خاموش کنید تا بتوانید از هیجان کاذبی که در آن به وجود می‌آید لذت ببرید. اگر یک سریال ایرانی با همین گاف‌ها ساخته می‌شد، شاید همه چیز بیشتر به چشم می‌آمد چرا که زرق و برق حواشی این گاف‌ها را در سینمای ایران نداریم ولی در خانه کاغذی عوامل دیگری روی کار هستند تا این نواقص را بپوشانند. شخصیت‌های جذاب و طراحی لباس و صحنه خاص و از همه مهم‌تر، اکشن خالص فیلم که انصافا توانسته کاری کند تا سریال با وجود تمام این مشکلات، سرپا بماند.

نیم فصل پایانی سریال هم همین مشکلات به کرات وجود دارد، ما شاهد داستان‌هایی هستیم که برای اولین بار آنها را می‌شنویم و خود شخصیت‌های سریال از شنیدن آنها پس از این همه وقت تعجب می‌کنند، چه مانده به مای تماشاگر که ناظر کل در سریال هستیم. این نیم فصل هرچه به سمت پایان سریال پیش می‌رود دچار سندروم «پایان بد» برای سریال‌ها می‌شود و در نهایت قسمت آخر تیر خلاصی است به هرآنچه که فکر می‌کنید. در این مطلب نمی‌خواهم چیزی را اسپویل کنم اما همین بس که بگویم اپیزود آخر و توجیه و منطقی که پشت روایت آن وجود دارد، آنقدر احمقانه است که نمی‌توان در برابر آن سکوت کرد و شاید دلتان بخواهد فریاد بکشید که: «گیر آوردی ما رو؟» و یا همچین چیزی!



پایان بندی فصل پنجم یک ناامیدی خالص در برابر پایان بندی فصل دوم (پایانی که دوست دارم همچنان تصور کنم همان را باید پایان اصلی سریال خانه کاغذی به حساب بیاوریم) است. شاید موضوع سریال برای تماشاگران اسپانیایی تبدیل به یک موضوع سیاسی اقتصادی جالب شود (اگر همین اپیزود را ایرانیزه کنیم و مقامات داخل سریال را تبدیل به دولت فعلی کنیم، این جذابیت برای تماشاگر ایرانی هم پیش می‌آید) اما موضوعی نیست که بتواند بینندگان سرتاسر جهان سریال را درگیر خود کند. فیلمنامه‌نویسان در اینکه چطور ماجرای سرقت را به پایان برسانند و سارقین را خارج کنند گیر کردند و برای فرار از این چالش، به «جفنگ» گفتن روی می‌آورند. این عبارت نامانوس رسما همان چیزی است که در قسمت دهم فصل پنجم با آن مواجه می‌شوید.

سریال خانه کاغذی مسیر طولانی را در نتفلیکس طی کرد و در تمام این سالها توانست خودش را در بین میلیون‌ها هوادار جهانی به اثبات برساند. میراث سریال به حدی است که قرار است یک اسپین آف از روی آن با نام برلین ساخته شود (که شاید بتواند این آشوب فصل پنج را بشورد و ببرد چرا که انصافا برلین شخصیت جذاب‌تری است و حضورش در کنار پرفسور ضروری به نظر می‌رسد، در واقع مرگ برلین در انتهای فصل دوم یک حرکت فول بود، هرچند همانطور که چندین بار ذکر شد؛ قرار نبود که سریال ادامه پیدا کند). نسخه کره‌ای خانه کاغذی نیز در راه است و همه این موارد نشان می‌دهد که سریال توانسته راه خودش را درست پیش برود و به هدف اصلی‌اش برسد، با این حال باید اعتراف کرد پایان فصل پنجم آن چیزی نیست که بتوان روی آن یک برچسب با عنوان پایان شاهکار چسبانید.

توییست‌هایی که وارد قسمت‌های پایانی می‌شوند در وهله اول بسیار جذاب به نظر می‌رسند و سپس در کسری از ثانیه تبدیل به موضوعاتی بسیار مضحک می‌شوند. فیلمنامه‌نویسان سریال می‌توانستند بازی موش و گربه بسیار خوبی را در قسمت‌های پایانی روایت کنند و به جای فلش بک زدن‌ها به گذشته و آماده کردن تماشاگران برای سریال اختصاصی برلین، روی موضوع اصلی خود سوار شوند. بازی موش و گربه‌ای که در این نیم فصل به وجود می‌آید یک مثلث سه ضلعی است که هیچ یک از اضلاع آن خط صاف نیست و همه چیز درهم و برهم به نظر می‌رسد.

خانه کاغذی به معنای واقعی سر و تهش به هم رسید و بالاخره تمام شد، دیگر شخصیت‌های سریال به جز پرفسور فرصت حضور کوتاهی پیدا می‌کنند تا خودشان را نشان دهند و هواداران وقت وداع کردن با تک تک آنها را دارند. گل سرسبد ماجرا یعنی پرفسور نیز در اینجا هرکاری می‌کند به جز آن چیزی که از یک نابغه انتظار می‌رود. در هر حال حکایت سرقت پول به اتمام رسید و Money Heist هم مانند بسیاری از سریال‌های دیگر که پایان ناامیدکننده‌ای از خود برجای می‌گذارند، به این موضوع اسیر شد و راستش را بخواهید؛ این موضوع تقریبا قابل پیش بینی هم بود.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (19 مورد)
  • Arvinam
    Arvinam | ۱۵ آذر ۱۴۰۰

    با احترام باید بگم که با نظر شما مخالفم دوست عزیز
    اتفاقا سریال پایان بندی خیلی خوبی داشت و به نظر من روش واقعا کار شده بود
    انتظار نداشتید که منظور از "تلخ" این باشه که همرو به گلوله ببندن؟ گریه سر صحنه آخر که میخواستن سوار هواپیما بشن رو نگاه کنید، با اینکه موفق شدن ولی نشون میده تو این همه مدت چه فشاری رو تحمل کردن و چه عزیزایی رو از دست دادن. این سریال نمره خوبی هم گرفته پس به نظر من لایق احترام بیشتریه. باتشکر:)

  • parsa-khafan
    parsa-khafan | ۱۴ آذر ۱۴۰۰

    متن حاوی اسپویل میباشد

    آخیش من همش فکر میکردم موقعی که پلیسا اومدن کار پروفسور تمومه بعد که طلا ها رو دزدیدن نفس راحت کشیدم با خودم گفتم حداقل دست آشناست طلا ها?????

    بعد تو قسمت ۱۰ فکر کردم پروفسور جره
    بعد دیدم نه پروفسور نقششه

    ولی عجب سریال خفنی بود
    ای کاش چنین سریال هایی زیاد ساخته شه

  • Ambamiramir
    Ambamiramir | ۱۳ آذر ۱۴۰۰

    سریال خیلی خوبیه ولی آقای کارگردان الکس پینا تو که گفتی بودی خیلی تلخ تموم میشه چیشد؟

  • Reza-Gamer
    Reza-Gamer | ۱۳ آذر ۱۴۰۰

    اسپووویل
    نه شوما بگو ببینم
    نه شوما بگو ببینم
    این همه خودتونو پاره کردین که فلش بک بزنید به پسر برلین همش همین شد؟
    سر جمع دو دقیقه هم حضور مفید نداشت
    پایانش هم که باید بهش جایزه خفن ترین و دارک ترین و گاد ترین پایان بندی رو بدن ?
    این چه سناریوی مضخرفی بود ?
    چیزی که رو مخ بود روند نامشخص داستان بود، یه جاهایی هم اینقدر غیرضروری بود توی داستان که ردش هم میکردی نه تنها چیزی از دست نمی‌دادی بلکه وقتت هم الکی هدر نمیرفت
    درکل این پنج قسمت هم مثل فصل چهار و بخش اول فصل پنج بود و به هیچ وجه به فصل اول و دوم سریال نمیرسید

    • parsa-khafan
      parsa-khafan | ۱۴ آذر ۱۴۰۰

      بهترین پایان و خیلی روش کار شده بود

      • Reza-Gamer
        Reza-Gamer | ۱۵ آذر ۱۴۰۰

        اصلا اون پایان مورد انتظار نبود، صرفا یه سناریوی تکراری بود

  • Bmwman1919
    Bmwman1919 | ۱۳ آذر ۱۴۰۰

    با تمام احترام کاملا با نقد مخالفم و اتفاقا خیلی پایان خوب و جمع و جوی داشت
    اسم شما آقای نویسنده رو یادم میمونه هر دفعه نقدی نوشتی سمتش نمیرم
    شما نقد کردن ببوس بزار کنار و فعالیت دیگه ای رو در پیش بگیر

    • Reza-Gamer
      Reza-Gamer | ۱۳ آذر ۱۴۰۰

      داداش یه نقد نوشته و نظرشو گفته اگه قراره
      با کسی که چیزی رو نقد کرده یا حتی نظرش رو گفته اینطوری رفتار کنیم که خودمونم نباید نظر بدیم ?
      قرار نیست که به هر کسی که هم نظر نیستیم اینطوری توهین کنیم

      • Bmwman1919
        Bmwman1919 | ۱۴ آذر ۱۴۰۰

        آخه داداش هر کی از خونه قهر کرده اومده شده نقد کننده
        همین جوجه نقده کننده ها هستند که یه فیلم خوب الکی بد میشه یه فیلم بد یه دفعه خوب میشه
        نقد کردن استعداد میخواد که فیلم و سریال از همه جهات برسی کنی و تحلیل کنی . نه اینکه بگی نه من از این پایان خوشم نیومد پس سریال دچار پایان بد شده. این یعنی امتیاز بدی . آقای نویسنده به نظر من شما به همون امتیاز دهی تو سایت متا اکتفا کن نه بیشتر

    • Uodudurxufxurzurxoyrxyoxhsry
      Uodudurxufxurzurxoyrxyoxhsry | ۱۴ آذر ۱۴۰۰

      داداش شما کلا از سایت لاگ اوت کن

      • Bmwman1919
        Bmwman1919 | ۱۴ آذر ۱۴۰۰

        داداش چرا

  • Bmwman1919
    Bmwman1919 | ۱۳ آذر ۱۴۰۰

    خداوکیلی سریال خیلی خوبی بود

    • Daeealireza
      Daeealireza | ۱۳ آذر ۱۴۰۰

      خودم خیلی از سریالش خوشم میاد ولی نمیرونم چرا نمیرم ببینمش?

      • SinaSniper12
        SinaSniper12 | ۱۵ آذر ۱۴۰۰

        منم

  • Uodudurxufxurzurxoyrxyoxhsry
    Uodudurxufxurzurxoyrxyoxhsry | ۱۳ آذر ۱۴۰۰

    اسپویل


    اینهمه الکس پینا می‌گفت پایان دارک، پایانی که اشک شما رو درمیاره، بازیگرا میگفتن انقد سر صحنه گریه میکردیم که ضبط فیلم متوقف میشد. این بود پایانش؟

    • TLmen
      TLmen | ۱۳ آذر ۱۴۰۰

      ??

    • SOAD2282
      SOAD2282 | ۱۳ آذر ۱۴۰۰

      شاید برای این گریه میکردن که دیگه نمیتونستن از این سریال پول در بیارن

      • Uodudurxufxurzurxoyrxyoxhsry
        Uodudurxufxurzurxoyrxyoxhsry | ۱۳ آذر ۱۴۰۰

        اسپین آف برلین با ریبوت کره ای دیس لایک

    • M-A-B
      M-A-B | ۱۳ آذر ۱۴۰۰

      احتمال زیاد اون تیکه ی آخر پایان گل و بلبل رو بعدا اضافه کردن و اول میخواستن غمگین باشه

مطالب پیشنهادی